دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
ترجمه خط تلفن قرمز (گیل بلیج) در 20 صفحه ورد قابل ویرایش
خط تلفن قرمز
گیل بلیچ
تعریف
خطوط تلفن قرمز ، از آغازشان در سال 1968 به رشد در تعداد و وضوح مفهومی عملکردها و اهدافشان ادامه داده اند . خطوط تلفن قرمز ، خدمات تلفنی اضطراری برای افراد در بحران هستند که یک گوش شنوا و در مواقع لزوم ، ارجاع به سازمانها و حمایت هایی تخصصی را فراهم می کنند . هدفشان کمک به تلفن کننده در حل مناسب بحران جاری و بحرانهای آینده با بسیج کردن مهارت های حل مشکلش می باشد . گوش دادن ، فهمیدن و فراهم کردن حمایت بخش های مهم این فرآیند هستند . خدمات خط تلفن قرمز که توسط بیمارستانها ، سازمانهای سلامت روان ، دانشکده ها و غیره تاسیسی شده اند ، ویژگیهای مشترک زیر را دارند : 1 ) آنها در طول تعطیلات و ساعات شب ، زمانی که موسسات حمایتی رایج بسته هستند ، فعالیت می کنند .2 ) در آنها کارمندان غیر حرفه ای و فرا حرفهای کار می کنند .3 ) آنها تماس هایی از هر کس در جامعه و در مورد هر موضوعی که تلفن کننده ارائه کند را می پذیرند و 4 ) آنها توصیه ، اطلاعات و خدمات ارجاعی ارائه می کنند .
تاریخچه
تاریخچه خطوط تلفن قرمز کوتاه است تا جائیکه قدیمیترین آنها به ندرت عمرشان به یک دهه می رسد . یکی از اولین خطوط تلفن قرمز از مرکز جلوگیری از خودکشی لوسآنجلس شکل گرفت . در پاسخ به افراد مشکل دار که با گستره وسیعی از مشکلات عاطفی و اجتماعی تماس می گرفتند ، این مرکز محدوده فعالیت های خود را گسترش داد تا رویا رویی با هر مشکلی را – از تنهایی تا حاملگی تا مصرف مواد – که تماس گیرنده عنوان می کند ، در برگیرد . خطوط تلفن قرمز به سرعت در تمام ایالات متحده گسترش یافت . بعضی از آنها توسط سازمانهای دولتی و خصوصی راه اندازی شد . بقیه نیز با سرمایه های کم راه اندازی شد که خودشان را به عنوان قسمتی از جریان ضدفرهنگی میدانستند و پول ها و مداخلات درمانی ، متخصصان سلامت روان را رد می کردند. در حال حاضر، خطوط تلفن قرمز به حضور خود در جامعه ادامه می دهد و بیشتر با تعریف سنتی سلامت روان یکپارچه می شود .
فن
خدمات تلفن قرمز ، در مدل مداخلات که توسط جرالد کاپلان ( 1961 ) حمایت شد ، بسیار مورد قبول واقع شده است . بر طبق عقیده کاپلان ، یک بحران . زمانی رخ می دهد که یک فرد با مانعی برسر راه اهداف مهم زندگی برخورد می کند که به نظر می آید با به کار بردن روش های حل مشکل مرسوم او غیر قابل رفع باشد . یک دوره ای از نابسامانی رخ می دهد که در طی آن فرد تلاش های ناموفق زیادی برای حل مشکل انجام می دهد تا اینکه سرانجام نوعی سازگاری به دست می آید . مداخله بحران ، یک سری فعالیت هایی است که طراحی شده اند تا به گونه ای بر مرحله بحران اثر بگذارند که نتیجه سازگارانه تری ، چیزی که فرد دارای مشکل به آن بیشترین علاقه را دارد ، رخ می دهد . راه حل مطلوب بحران جاری باید مکانیسم های رویا رویی را به گونه ای قوی کند که فرد بتواند با بحرانهای آینده هم بهتر کنار بیاید .
خطوط تلفن قرمز با استفاده از نظریه مداخله در بحران به عنوان یک اصل جامع ، تلاش دارد تا برای یک فرد حمایت های متعدد و متنوعی را که برای را حل موفقیت آمیز بحران او لازم است ، فراهم کند . فنون خاص مداخله توسط راپاپورت ( 1962 ) مشخص شده است . متخصص بحران باید 1 ) مشکلی را که منجر به تماس برای کمک شده است را روشن سازد . 2 ) پذیرش روشنی از احساس نابسامانی ( احساسات ، حالات ) ، نگرش های غیرمنطقی و پاسخهای منفی داشته باشد . 3 ) از منابع بین فردی و سازمانی ، برای فراهم کردن حمایت استفاده کند و انرژی خود را بسیج کند تا به دیگران دسترسی داشته باشد . و 4) بداند که او تنها منبع در دسترس نیست . راپاپورت همچنین چهار اصل گسترده که یک متخصص می تواند بعد از درک و توافق بر سر مشکل از
آنها استفاده کند را فهرست کرده است : 1) تمرکز صریح روی بحران را حفظ کنید . 2 ) با مهارت شناختی کمک کنید 3) اطلاعات و آموزش های پایه را ارائه دهید . 4) پلی به منابع دیگر جامعه بزنید . فهرست اولیه راپایورت عموما از ارائه حمایت عاطفی و مشاوره به یک فرد صحبت می کند ، در حالیکه فهرست دوم او در رابطه با آشنا کردن فرد با اطلاعات است . این دو عملکرد ( مشاوره و ارائه اطلاعات ) هسته خدمات خطوط تلفن قرمز هستند که به افراد در بحران ارائه می شود .
در مقایسه با درمانهای دیگر که به طور مرسوم چهره به چهره برگزار می شوند خطوط تلفن قرمز ، منحصرا برای دستیابی به افرادی که در بحران هستند ، مناسب است . خطوط تلفن قرمز می توانند تماس را بدون انتظار برای یک قرار ملاقات ، توسط تلفن برقرار کنند ؛ آنها همچنین می توانند در تعطیلات و شبها ، زمانهایی که اغلب سازمانهای یاری دهنده ، غیرقابل دسترس هستند ، در دسترس باشند . خطوط تلفن قرمز از دیگر روش های درمانی فرق می کند ، زیرا آنها گمنامی مراجعانشان را، که مخصوصا برای جمعیت نوجوان جذاب است ، حفظ می کنند و برای مراجع کنترل زیادی بر فرایند فراهم می کنند ، طوری که او می تواند هر وقت که خواست ، تلفن را قطع کند .
کابردها
عملکرد اصلی خطوط تلفن قرمز ، فراهم کردن خدماتی برای افرادی است که در غیر اینصورت خود را در معرض مراقبت متخصصان سلامت روان قرار نمی دهند . خطوط تلفن قرمز یک جایگزین برای درمان رودر رو نیست ولی به شکل امیدوارانه ای ، یک نقطه ورود به شبکه ارائه سلامت روان محسوب می شود . تماس گیرنده معمول خطوط تلفن قرمز ، یک فرد نوجوان است که تنها یا افسرده است یا در ارتباط با خانواده یا دوستان مشکل دارد و به یک سازمان اجتماعی آشنا برای مشاوره پا نمی گذارد .
سوالات در مورد تاثیر خدمات خطوط تلفن قرمز به وجود آمده و تلاش هایی نیز برای ارزیابی متخصصان این خدمات صورت گرفته است ( تنلی ، 1972 ؛ بلنگر ،1973 ) . اما به علت مشکلاتی که در دستیابی به نمونه های تماس گیرنده همکاری خطوط تلفن قرمز و ابزار اندازه گیری دقیق وجود دارد ، مطالعاتی صورت نگرفته است .
ازدیاد سریع خطوط تلفن قرمز و اندازه زیاد تماس هایی که دریافت می شود ، نشان می دهد که این خدمات نیازهای جامعه را برآورده می سازد . به علاوه هزینه پایین آن و فوایدی که برای خود متخصصان خطوط تلفن قرمز دارد به نظر تحقیق مستمر و گسترش خدمات تلفن مداخله در بحران را توجیه می کند .
روان درمانی خواب نمادین
سی . اسکات ماس
تعریف
رواندرمانی خواب نمادین روشی است که از هیپنوتیزم برای هدایت مراجع به تفسیر مواد نمادین پرانرژی احساسیاش ( تخیلات و خواب های شبانه اش ) به عنوان یک وسیله کمک و تسهیل کننده درمان موثر استفاده می کند .
تاریخچه
زمانی که فروید تفسیر رویاها ( 1900 ) را منتشر ساخت . او رویاها را “شاهراهی به ناهشیاری ” خواند .در مقدمه چاپ های بعد او نوشت . “ روان آگاهی برای انسان اتفاق می افتد ولی فقط یکبار در طول عمر ” . در همان زمان او شاکی بود که تنها مدرک تجربی که تا آن زمان به دست آمده ، توسط یک پزشک ، اسکروتر ( 1911 ) بود که از هیپنوتیزم به عنوان یک فن در بررسی رویاها استفاده کرده است . بعدها دو پزشک وینی دیگر رانفنشتین ( 1924 ) و ناچمن سون ( 1925 ) که از همین فن برای بررسی عملکرد تحریفات رویا در حفظ خواب استفاده می کردند ، به اسکروتر پیوستند . این اولین مطالعات رویایی به طور فعال دنبال نشد تا زمان کارهای دیگر توسط اریکسون و کوبی ، فاربر و فیشر ، و بعدها توسط ولبرگ ، واتکینز ، اشنگ ، سارادوت و دیگران.
درمان خواب نمادین از طریق تلاش های من برای یکپارچه کردن تمام اینگونه مطالعات به یک روان درمانی کوتاه مدت ، شدید و فشرده ارتقاء یافت که از هیپنوتیزم به عنوان در ابتدا یک وسیله کاهش دهنده و سپس به تدریج حذف کننده فرافکنی درمانگر برای تفسیر رویا استفاده می کند . دومین فایده آن ، تلاش برای عینی تر کردن رویاها (و تحلیل آنها) ازطریق مرتبط کردن آن با درمان مراقبه ای یادگیری چارلز ، ای . آسگودو استفاده از تکنیک تفاوت معنایی او برای سنجش نماد پردازی رویا بود . (سوگیری من در کل اساسا مانند یک محقق به سنجشهای کمیتی معنای ناهشیاری بود ؛ و بعد به عنوان یک مداخله گر مستقیم برای مراجعان ، خوشبختانه هر دو هدف قابل دستیابی به نظر می آمدند .
فن
درمانگر در ابتدا در نظم دادن به موقعیت و آموزش هیپنوتیزم به فرد ، مستقیم عمل میکند؛ و او یکبار دیگر در تلاش پایانی برای تکمیل ترجمه نشانه ها به طرح زندگی متعارض بیمار کاملا مستقیم عمل می کند .
درمانگر می تواند از این روش ، زمانی که مقاومت ها خود را در جریان عادی روان درمانی نشان می دهند یا حتی بهتر از آن اگر مراجع آماده است برای نشان دادن مواد نمادین ، برای صحبت درباره چیزهایی که او هنوز نمی تواند به زبان گفتگو درآورد یا حتی در یک حالت هوشیار به آنها فکر کند ، استفاده کند .
نکته مهم در درمان خواب نمادین این است که در رابطه با رویاهای یک فرد ، درمانگر با محتوایی سر و کار دارد که شامل یک درجه بالایی از تخیل احساسی است . چیزی به عنوان نماد نامشخص وجود ندارد . آنها پر از معنای احساس هستند . سر و کار داشتن با رویاها تحت هیپنوتیزم ، این احساسها را دوباره زنده می کند و اگر روش خواب نمادین به درستی انجام شود ، یک تجربه احساسی اصلاحی را فراهم می کند .
در حالیکه در روان تحلیل گری به رویاها به عنوان وسیله ای برای دستیابی به منابع تعارض ارزش گذاشته می شود . فن خواب نمادین به جای آن در اصل با معنای ابتدایی هر عنصر رویا سر و کار دارد ؛ یعنی چگونه این رویا با موقعیت های مشکل زای جاری و کنونی ارتباط پیدا می کند .
در پایان ، اگر درمانگر بداند که نشانه ها چه چیزی را نشان می دهند، در موقعیتی قرار می گیرند که می تواند در تخیل یا زندگی واقعی چیزی را که درمانگر رفتاری “ اصل تقویت ” می خوانند را به کار گیرد تا آسیب های بنیادین را درمان کند .
کاربردها
همانگونه که ذکر شد ، این روش یک نوع رواندرمانی بحران – محور، کوتاه مدت و فشرده است . شرکت در این درمان معمولا شامل 12 جلسه یا بیشتر است. اگر مراجع این توانایی را نداشته باشد که تحت هیپنوتیزم ، رویاهایش را آشکار سازد و ترجمه کند، بنابراین از روشهای دیگر برای مواجهه با مشکلات اصلی اش باید استفاده شود، مانند تحلیل رویای گشتالتی یا مداخلات رفتاری مختلف مانند حساسیت زدایی منظم. بر پایه بیست و پنج سال تجربه ، ارزیابی شده که از چهار مراجع ، یک نفر از این روش کوتاه مدت سوده برده است. پیش فرض اساسی این روش مداخله در بحران این است که حل موفقیت آمیز حتی یک مشکل فوری اصلی می تواند منجر به ارتقاء سلامت روانی مراجع شود . این روشی است که در روان رنجوریهای خاص استفاده می شود . از این روش به طور گسترده ای برای روان پریشی استفاده نمی شود ، گر چه جدیدا بررسیهایی برای اختلالات شخصیتی مانند بیماران بستری بزرگسالان آغاز شده است .
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 250 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 74 |
تحقیق بررسی تابعیت و اعمال سیستم خون و خاک در آن (حقوقی) در 74 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه..................................................................................................................... 1
پیشگفتار................................................................................................................ 4
تعریف کلی تابعیت................................................................................................. 8
تعریف تابعیت اشخاص حقیقی............................................................................... 8
شرایط تحقق تابعیت.............................................................................................. 9
تبعه شدن و تبعه بودن.......................................................................................... 10
آثار تابعیت در حقوق تبعه..................................................................................... 13
ضرورت تابعیت برای افراد و اعمال قواعد مربوط به آن.................................... 17
قاعده کسب تابعیت به محض تولد......................................................................... 17
سیستم خون در تابعیت......................................................................................... 17
اشکالات موجود در سیستم خون.......................................................................... 18
مزایای استفاده از سیستم خون............................................................................ 19
سیستم خاک در تابعیت......................................................................................... 20
مزایای استفاده از سیستم خاک............................................................................ 20
انتخاب یکی از دو سیستم خون و خاک................................................................. 23
استثناء بر اصل بودن فرزندان مأموران سیاسی و کنسولی از شمول مقررات کشورها...... 24
نفی بیتابعیتی......................................................................................................... 24
دو تابعیتی.............................................................................................................. 25
پیوسته بودن تابعیت.............................................................................................. 27
معیارهای تعیین تابعیتهای اصلی........................................................................... 28
تابعیت در ایران..................................................................................................... 30
ضوابط و مقررات پیشبینی شده در قانوننامه تابعیت......................................... 33
عنوان صفحه
قواعد جدید تابعیت در ایران چه کسانی را تبعه این کشور میداند...................... 38
مقررات تابعیت در جمهوری اسلامی ایران........................................................... 41
روشهای تحصیل تابعیت در ایران........................................................................ 42
تابعیت با اعمال سیسم خون.................................................................................. 42
تابعیت با اعمال سیستم خاک................................................................................. 45
تابعیتهای ناشی از تولد در ایران........................................................................ 49
چگونگی اعمال روشهای اصولی یا جزمی و حقوقی و تابعیت.............................. 52
جهانی شدن تابعیت و مسائل ناشی از آن............................................................. 53
تناقضات و ابهاماتی که مانع از کسب تابعیت افراد میگردد................................. 55
چگونگی اعطای تابعیت در کشورهای مختلف....................................................... 58
پیششرطهای لازم جهت اعطای تابعیت در کشورهای مختلف............................. 59
چگونگی انتقال تابعیت به نسل دوم و نسلهای بعدی در کشورهای مختلف.......... 65
نتیجهگیری............................................................................................................. 71
مقدمه
هر فردی به یک کشور خاص تعلق داشته و دارای اسناد و مدارکی است که عضویت او را در آن کشور تأیید میکند این پدارک، به طور کلی شامل گواهی تولد یا کسب تابعیت و کارت شناسایی یا گذرنامه میشود از همه مهمتر تبعه هر کشوری دارای مجموعه گستردهای از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی است. دراین میان یکی از اساسیترین حقوق، حق مشارکت در قانونگذاری و حکومت است. این حقوق در مقابل با مجموعهای از تعهدات در قبال جامعه و دولت متوازن میشوند، در حالت طبیعی، اصل بر این است که تبعه تنها متعلق به یک کشور باشد در مقابل، دولت و ملت آن کشور نیز باید تمامی افرادی را که در قلمرو سرزمین آن زندگی میکنند تحت پوشش قرار دهد. فرض اسامی در این اصل این است که با وجود ارزشهای فردی و گروهی متفاوت، همگونی فرهنگی لازم برای حصول به توافق درباره اصول مبنایی سازشپذیری وجود دارد. علاوه بر این، از آنجا که دولت دمکراتیک، نیازمند مشارکت کلیه اعضای خود است، پس همه باید تعلق داشته باشند. این در حالی است که واقعیت، همواره تا حدود متفاوت از آنچه گفته شده بوده است بسیاری از کشورها گروههایی رادر قلمرو سرزمینی خود جای دادهاند که صلاحیت تعلق برای آنها قایل نبودهاند و به همین علت یا تابعیت آنها را انکار کرده و یا اینکه آنها را به عبور از فرآیند همگونسازی فرهنگی به منظور متعلق ساختن آنها مجبور نمودهاند. فراتر از این، حتی افرادی که به طور غالب دارای دارای تابعیت بودهاند نیز از برخی از حقوق حیاتی تابعیت محروم شده و بدین ترتیب، آنها نیز به صورت کامل تعلق پیدا نکردهاند. اعمال تبعیض بر پایه طبقه، نژاد، قومیت، جنس، مذهب و سایر معیارها، همواره مستلزم این بوده است که برخی از مردم نتوانند به طور کامل از تابعیت و حقوق مربوط به آن برخودار باشند.
علاوه بر این جهانی شدن نیز دربرگیرنده چالشهای جدیدی برای تابعیت است که هم در دمکراسیهای ریشهدار غربی و هم در دولت و ملتهای نوظهور اروپای شرقی، آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا قابل مشاهده است. رشد فزاینده حرکت و جابجائی مردم در سطح بینالمللی، بنای تعلق به دولت و ملت را زیر سؤال برده است. ناهمگونی میان رسوم و ارزشهای فرهنگی به صورت تصاعدی در حال رشد است. از این رو، دیگر زمان کافی برای پیاده کردن فرآیندهای همگونسازی و فرهنگپذیری وجود ندارد. مرزهای کشورها در حال فرسایش است، چنانکه اکنون میلیونها نفر دارای تابعیت مضاعف هستند و در بیش از یک کشور زندگی میکنند میلیونها نفر نیز در کشوری که تابعیت آن را ندارند زندگی میکنند. حکومتها کمکم درمییابند که قدرت آنها در زمینه کنترل اقتصاد، نظام رفاهی و فرهنگ ملی در حال افول است. بازارهای جهانی، شرکتهای چند ملیتی نهادهای منطقهای و فراملی و یک فرهنگ بینالمللی جدید و فراگیر، همگی جایی را برای خود باز میکنند. این عقیده که هر تبعهای باید بخش اعظم زندگی خود را در یک کشور صرف کند و تنها در یک هویت ملی مشترک سهیم باشد، کمکم اعتبار خود را از دست میدهد.
میلیونها نفر بدین جهت که نمیتوانند تبعه کشور محل اقامت خود باشند، از داشتن حق رأی محروم میشوند. علاوه بر این، بسیاری از افرادی که حتی تابعیت یک کشور را دارند. هنوز فاقد بسیاری از حقوقی هستند که لازمه تابعیت است، مرزهای نفوذپذیر و هویتهای چندگانه، موجب تضعیف باورهای حاکم بر تعلق فرهنگی، که شرط لازم برای عضویت سیاسی در نظر گرفته میشوند، میگردند.
پیشگفتار:
در طول تاریخ چه اجتماعات اولیه و چه اجتماعات سیاسی مترقیتر از آنها، از انزوا به سمت تعامل از خود شیفتگی به سمت سازشپذیری با دیگران و از خاصگرایی به سمت عامگرایی سیر کردهاند. آنچه باعث شتاب بخشیدن به این حرکت شده است، علاوه بر جنگها و لشکرکشیهای بزرگ تاریخ، مانند کشورگشائیهای کورش و اسکندر، هجوم مغولان و جنگهای صلیبی، بیشتر پیشرفت علمی و توسعه امکانات ارتباطی و گسترش روابط جوامع با یکدیگر بوده است. بدین ترتیب، جوامعی که از نظر علمی و تکنولوژی ارتباطی پیشگان بوده و از قدرت نظامی نیز بهره بردهاند، علاوه بر اینکه توانستهاند محدوده خود را گسترش دهند و حوزه وسیعتری را در دایره آگاهی خود قرار دهند، با ادغام دیگران، ارزشها واصول خود را تا حدودی بر آنها تحمیل کردهاند، ولی با این حال از آنها نیز تأثیراتی پذیرفتهاند. از این رو، هر چند این مسیر در طول تاریخ، با فراز و نشیب استمرار داشته، ولی دچار تضادهایی نیز بوده است. مردم دولت شهرهای یونان باستان خود را با فصیلتترین انسانها و سایر اقوام و ملتها را وحشی خطاب میکردند، ولی با تشکیل اجتماعات سیاسی بزرگتر در قالب جمهوری روم در نهایت امپراتوری روم و ادغام اقوام و ملل مختلف و اعطای تابعیت به آنها، از ادعای برتری خود عقبنشینی کردند و حقوق دیگران را نیز به رسمیت شناختند. همچنین غربیها در عصر حاضر به عنوان پیشگامان تجدد، هر چند توانستهاند که در چند قرن اخیر ارزشها، اصول و انگارههای خود را بر جهان تحمیل و فرهنگ، قومیت و نژاد خود را برترین فرهنگ، نژاد و قومیت معرفی کنند و دیگران را پایینتر از خود در نظر بگیرند، ولی سیر واگیر مدرنیته، علاوه بر اینکه موجب خودآگاهی فرهنگی، قومی و ملی و در نتیجه از هم گسیختگی و حفظ ویژگیهای خاص از جانب ملل مختلف نیز شده است. از این رو، پیشگامان مدرنیسم باید علاوه بر پذیرش نقدهای پست مدرنیستی، به ضرورت یک بازنگری و اجماعنظر جهانی در مورد مسایل و موضوعاتی که همه مردم جهان را تحت تأثیر قرار میدهد، تن دهند.
هرچند اصول مدرنیسم در جهت انتزاع و جدائی فرد از تمام زمینههای سنتی، قومی، فرهنگی و نژادی حرکت میکند و آن را به عنوان یک فاعل شناسایی آزاد به هیچ محدوده غیرعقلانی مقید نمیکند، ولی شکلگیری- دولتهای سرزمینی ملی از دامن حکومتهای مجلسی و تولد مفهوم حاکمیت ملی به عنوان یکی از مهمترین پیامدهای مدرنیته، خود با اصول جهانشمول مدرنیسم در تعارض بوده است، چرا که در چهارچوب یک کشور، علاوه بر اینکه یک ملیت غالب به تحمیل فرهنگ، زبان و نژاد خود بر سایر- اقوام و ملیتها پرداخته و موج نقض اصل برابری همگانی و حقوق مساوی برای همگان شده است، با قرار دادن معیارهای تعلق ملی و نژادی، از یک سو موجب اعمال تبعیض علیه اقلیتهای- داخلی و الزام آنها به دست کشیدن از زبان و فرهنگ خود و همگون شدن با فرهنگ اکثریت شده و از سویی دیگر با پافشاری بر اصول خاص گرایانه خود باعث عدم پذیرش عضویت دیگران در چهارچوب نظام سیاسی- اجتماعی خود شدهاند و حتی در شرایطی، در صورت پذیرش نیز آنها را با قبول پیش شرطهای تحمیلی خود مجبور نمودهاند بدیهی است که این وضعیت، همراه باتأکید بر حاکمیت قدرت، امنیت و اقتصاد ملی در قالب نظام موازنه قوا میان کشورها که از زمان قرار داد- و ستفالی (1648) و کنگره وین (1815) تاکنون ادامه پیدا کرده است موجب کندی همگرایی جهانی و گسترش ارزشهای جهانشمول و عامگرایانه و مانع از کارکر جهان اقتصاد، ارتباطات و علم شد است. این در حالی است که افزایش قدرتهای فراملی، مانند سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن، هنجارهای بینالمللی مثل حقوق بینالملل، حقوق بشر بعد از جنگ جهانی دوم، جهانی شدن بازار سرمایه، کالا و کار در دهههای 1980 و 1990- یعنی عملکرد اقتصاد در سطح جهانی و عدم تقید آن به مرزهای ملی، شکلگیری نهادهای منطقهای و شرکتهای چند ملیتی و سرانجام انفجار اطلاعاتی و ارتباطات جهانی، به ویژه در دهه 1990، موجب ناتوانی دولتها- در حفظ حاکمیت، مرزها و اقتصادهای ملی خود شده است. از این رو، دولتها برای رویایی با- این چالشها، علاوه بر تفویض برخی از اختیارات خود به نهادهای فراملی و فروملی، باید تعریف دوباره برخی از اصول سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مطابق با هنجارهای جهانی دست زنند و از غلظت ویژگیها و اصول خاصگرایانه ملی به نفع اصول و هنجارهای رقیق و عامگرایانه فراملی بکاهند. با این حال، چنین چیزی به معنای پایان حاکمیت ملی، نیست، زیرا دولتها خود علاوه بر اینکه نقش فعالی در جهانیسازی امور بازی میکنند، ضمانت اجرای هنجارهای بینالمللی و تضمین حقوق افراد در سطح بینالمللی را نیز بر عهده دارند و حتی میتوانند در مقابل سیر جهانی شدن قرار گیرند.
- کاهش افراد بدون تابعیت
سیستم خون نمیتواند به طور کامل مسئله تابعیت را نسبت به افراد حل کند با اعمال سیستم خون جمعی بدون تابعیت باقی میمانند اما اگر هر دولتی به متولدین در خاکش تابعیت اعطا کند هیچکس بدون تابعیت باقی نمیماند و حتی نوزاد متولد در کشتی و هواپیما هم صاحب تابعیت خواهند بود یک حقوقدان اسپانیولی بنام وتیوریا در حمایت از سیستم خاک میگوید کسی که در خاک مملکتی متولد شد قهراً در سرزمین دیگری متولد نشده تا این دولت به اقتضای سلطه خود تابعیت را بر او تحمیل کند پس هرگاه فردی تابعیت محل تولد خود را بپذیرد دولت دیگری یافت نمیشود که بتواند به او تابعیت اعطا نماید بنابراین سیستم خاک مشکل بدون تابعیت را برطرف میسازد.
4- غلبه عوامل اجتماعی بر عوامل ارثی:
بیشتر جامعهشناسان معتقدند عوامل اجتماعی در سازندگی افراد بیش از عوامل ارثی مؤثر هستند کسی که در محلی متولد شد، رشد کرد، از آب و هوای محل استفاده نمود، با آداب و سنن و عادات مردم خو گرفت قطعاً با آن اجتماع نزدیکتر میشود تابعیت او با دولت چنین اجتماعی طبیعیتر است.
5- مصلحت کشورهای مهاجرپذیر:
کشورهایی که وسعت خاک زیاد و امکانات فراوان در اختیار دارند ولی دارای جمعیت کم هستند برخلاف کشورهای پرجمعیت کوشش میکنند با تشویق بر میزان موالید خود بیافزایند بنابراین مهاجرین دیگر کشورها را میپذیرند و در اعطای تابعیت هم سختگیری نمیکنند و چون خود افزایش جمعیت، باعث ازدیاد قدرت و اعتبار و رونق اقتصاد است مصلحت اقتضاء میکند که سیستم خاک را بپذیرند، تا هرکس در سرزمین آنها متولد میشود همان تابعیت را بدست آورد، مسئله در مورد کشورهای پرجمعیت که مجبورند مردم را تشویق به مهاجرت نمایند به گونهای متفاوت مطرح میباشد جمعیت ایالات متحده آمریکا، کانادا و استرالیا با استفاده از همین اصل مهاجرپذیری افزایش یافته است.
انتخاب یکی از دو سیستم خاک و خون:
سیستم خاک و سیستم خون در مورد تابعیت و مزایای هر یک مشخص گردید آیا هر کشوری باید یکی از دو سیستم را اختیار کند؟ کشورها براساس اصل استقلال آزادند مصلحت خود را در همه جهات در نظر بگیرند و هر یک از دو سیستم خاک یا خون یا هر دو را توأم انتخاب کنند میتوانند اصل را برحسب اقتضاء به یکی از دو سیستم بدهند و سیستم دیگر را در موارد استثناء بپذیرند وضع کشورها برای انتخاب یکی از دو سیستم متفاوت است و البته در عین اینکه مصالح خود را در نظر میگیرند باید راهی را برگزینند که اولاً افراد بدون تابعیت بندرت پیدا شوند ثانیاً از تابعیت مضاعف جلوگیری بعمل آید. آمریکای شمالی و انگلستان اصل خاک را قبول کرده و لیکن آن را با اصل خون تعدیل نمودهاند کشورهای ایتالیا، هلند، فرانسه، بلژیک، لهستان و یونان هر دو سیستم را قبول کردهاند اما به اصل خون ارجحیت دادهاند.
استثناء بر اصل بودن فرزندان مأموران سیاسی و کنسولی از شمول مقررات کشورها:
در رابطه با فرزندان سیاسی و کنسولی خارجی که در کشور محل مأموریت پدر یا مادر تولد مییابند معمول آن است که برای رعایت نزاکت بینالمللی، کشورها از تعیین تابعیت به لحاظ تولد آنان در سرزمین خود، خودداری مینمایند. این سنت پذیرفته شده بینالمللی در تبصره ماده 976 قانون مدنی به این عبارت انعکاس یافته است: اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و کنسولی خارجی مشمول فقره 4 و 5 نخواهند بود با این حال اگر فرزندان این گونه افراد خود در ایران فرزندی بوجود آورند تابعیت او مشمول بند 4 آن ماده میگردد ممکن است کسی که در دوران مأموریت سیاسی یا کنسولی پدر در ایران متولد شده بخواهد با استفاده از این سابقه تابعیت ایران را برگزیند، قانون ایران در این باره ساکت است.
نفی بیتابعیتی:
کسانی که دارای تابعیت هستند، نه تنها در کشور خود از وضعی ثابت و روشن برخوردارند، در جامعه بینالمللی هم به لحاظ آنکه دولت متبوع آنها حامی آنها است از وضعی مشخص بهرهمند میباشند. امور راجع به آنها را دولت متبوع آنها عهدهدار میگردد. بدین مناسبت نظم بینالمللی مانند نظم داخلی ایجاب میکند شخص دارای تابعیتی باشد. بازتاب نظم بینالمللی در قانونگذاریهای داخلی در این باره بدین گونه است که هر دولت با وضع انواع قاعدهها کوشش میکند تا آنجا که میسر میباشد برای کسانی که در قلمرو او میباشند تابعیت در نظر گرفته شود. از میان این قاعدهها خاصه قاعدههای مبتنی بر معیار خاک از این جهت بیشتر مؤثرند که سبب میگردند برای کسانی که از دایره مشمول قاعدههای مبتنی بر معیار خون بیرونی میمانند بتوان تابعیت کشور محل تولد آنها را در نظر گرفت. در برابر این اصل کسانی یافت میشوند که بیتابعیت هستند یعنی در شمول قواعد تابعیت هیچکدام از کشورها نمیباشند، به این گونه اشخاص آپاترید گفته میشود، دشواریهای تابعیتی، نه تنها متوجه خود شخص بیتابعیت یا کشور محل اقامت او میباشد، بلکه دامنگیر جامعه بینالمللی هم میگردد. به این جهت دراین جامعه برای حل مسائل آن در گذشته، آن را با پناهندگی یکجا در نظر میگرفتند و برای حمایت از دارندگان این دو وضعیت تدابیری یکسان اتخاذ میکردند.
نفی دو تابعیتی
اگر داشتن تابعیت برای هرکس در نظم بینالمللی ضروری باشد. این نظم ایجاب میکند تابعیت هر کس تنها نسبت به یک دولت باشد نه بیشتر، زیرا داشتن تابعیت بیشتر میتواند باعث برخورد میان دولتهای متبوع شخص درباره او گردد که با آن نظم مخالف میباشد. داشتن بیش از یک تابعیت را یخود شخص نیز عاری از دشواری نیست زیرا اگر دارنده بیش از یک تابعیت از یک سو میتواند از امتیازهای تابعیت بیشتر از یک دولت برخوردار باشد، از سوی دیگر ناگزیر است تکالیف راجع به همه تابعیتهای خود را عهدهدار گردد و چه بسا جمع میان این تکالیف دشوار باشد مانند: تکلیف انجام خدمت سربازی زیر پرچم آن دولتها، از این گذشته این زیان را هم درباره حقوق تبعه دارد که دولتهای متبوع وی نمیتوانند از او در برابر یکدیگر حمایت سیاسی مینمایند.
چه عواملی باعث وصف تابعیت بیش از یک دولت در اشخاص میگردد.
عامل اصلی، نبودن قاعدههای الزامآور بینالمللی در تقسیم درست اشخاص میان دولتها و محول بودن آن به قانونگذاریهای داخلی و استقلال آن قانونگذاریها در برابر یکدیگر است.
آنچه در عمل منتهی به دو تابعیتی میگردد میتواند یا قهری باشد، مانند تولد شخص در کشوری غیر از کشور متبوع پدر و مادر، که در این حالت، وی از یک سو دارای تابعیت کشور متبوع آنها تلقی میگردد و از سوی دیگر دارای تابعیت کشور محل تولد، و این هنگامی رخ میدهد که در کشور متبوع پدر و مادر او قاعدهای مبتنی بر معیار خون و در کشور محل تولد او قاعدههای مبتنی بر معیار خاک بر تابعیت او حاکم باشد، و یا ارادی باشد، مانند آنکه کسی با حفظ تابعیت پیشین خود تابعیت دولتی دیگر را هم به دست آورد. برای حل دو تابعیتی، یا کاستن از دشواریهای آن روشهای گوناگون میتوانند اتخاذ گردند، مانند آنکه در تابعیتهای اصلی، در قانونگذاریهای داخلی برای تبعه حق انتخاب میان یکی از دو تابعیت قابل انتساب به او نفی دیگری شناخته شود، یا در تابعیت اکتسابی جدید، کسب آن منوط به ترک تابعیت پیشین گردد، یا برای کاستن از دشواریهای دو تابعیتی در عهدنامههای دولتها توافق کنند که انجام خدمت سربازی برای یکی از دولتهای متبوع در حکم انجام این خدمت برای دولت متبوع دیگر تلقی گردد.
ممکن است قاعدههای تابعیت دو دولت درباره تعیین تابعیت اشخاص به صورت یکسان باشد و با این حال باعث بروز حالت دو تابعیتی برای شخص گردد، مانند آنکه، این قاعدهها در هر دو کشور تلفیقی از معیار خون و خاک باشد بنابراین با تنظیم قاعدههای یکسان در دو کشور برای تعیین تابعیت نمیتوان مانع بروز دو تابعیتی در حالتهایی برای اتباع آنها گردید. از این رو، باید گفت درمان دوتابعیتی در وضع کنونی حقوق بینالمللی بسته به آن است که برای هر نوع آن تدبیری ویژه به کار برده شود.
پیوسته بودن تابعیت:
یعنی شخص وقتی تابعیت خود را از دست بدهد که تابعیت دولت دیگری را تحصیل کرده باشد. اجتماعات بشری باید نظم و ترتیب داشته باشند، حقوق و تکالیف افراد مشخصاً معلوم باشد. حقوق و تکالیف افراد غالباً در اربتاط با تابعیت مشخص میگردد. اگر افراد بتوانند هر وقت خواستند تابعیت را رها نمایند و یا هر وقت دولت تصمیم گرفت آنها را از تابعیت خارج کند افراد بدون تابعیت زیاد میشوند و آشفتگی را در امور حقوقی و نظم اجتماعی باعث میگردند، علیهذا اقتضای پیوسته بودن تابعیت ایجاب میکند که افراد همواره رابطه سیاسی با دولتی را داشته باشند و این رابطه هرگز منطقع نباشد. دولتها با وضع مقررات، مواردی که در سابق باعث افزایش افراد بدون تابعیت میشد از بین برداشتهاند قانون مدنی فرانسه قبل از سال 1885 مقرر میداشت هر فرد فرانسوی که با قصد جلای وطن از کشور خارج شود، تابعیت فرانسوی خود را از دست میدهد. فرانسویانی که چنین قصدی را ابراز میداشتند، بدون تابعیت فرانسه میشدند، بدون اینکه تابعیت دولت دیگری را بدست آورده باشند.
بر طبق قانون مدنی آلمان هرگاه تبعه آلمان وطن را ترک میگفت گواهینامه سلب تابعیت دریافت میداشت و خروج او از آلمان به صورت مهاجر بود و بدون تابعیت. البته هر دو نمونههای فوق با وضع قوانین بعدی از بین رفته است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
تحقیق اندیشه سیاسی هانر در 22 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست
عنوان صفحه
زندگی نامه ی هابز.................................................................................................. 1
اساس فلسفی عقاید هابز......................................................................................... 3
وضع طبیعی آدمیان................................................................................................. 4
انسان مصنوعی، دولت – لویاتان............................................................................ 5
پیمان اجتماعی و تشکیل اجتماع و دولت.................................................................. 7
مطلق بودن حاکمیت یا مطلق بودن حاکم................................................................. 9
نظریه هابز و وضع بین المللی.............................................................................. 13
از « لویتان » تا « اراده عمومی ».......................................................................... 16
خلاصه.................................................................................................................. 18
منابع:..................................................................................................................... 20
زندگی نامه ی هابز
تامس هابز در سال 1588 میلادی در یکی از شهرهای کوچک انگلستان زاد و در سال 1679 در گذشت. تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد به پایان رسانید ولی نسبت به فلسفه ی اهل مدرسه و علوم دینی که در آنجا تدریس می شد شوق فراوانی نشان نداد. بعدها زیر تأثیر افکار علمی زمان خود واقع شد. وقتی در سن چهل سالگی با هندسه آشنا شد سخت فریفته ی روشنی منطق و استحکام استدلال آن گردید.
پس از اتمام دوره دانشگاه در خانواده ی کوندیش یکی از خانواده های اشرافی انگلستان معلم خصوصی شد و سفرهایی به قاره ی اروپا کرد. در پاریس به تحصیل علوم طبیعی و ریاضی پرداخت و با دانشمندان آن شهر دوستی گزید و در آنجا بود که معلم چارلز شاهزاده ی انگلستان گردید که بعداً با عنوان چارلز دوم، پادشاه انگلستان شد. هابز در 1640 وقتی هنوز در انگلستان بود رساله ای در دفاع از حقوق مطلق پادشاه نوشت ولی آن را به چاپ نرسانید. در پاریس در سال 1642 کتاب اصول فلسفه ی سیاسی را به زبان لاتین نوشت و در سال 1651 کتاب لوایتان یا ماده ی صورت و قدرت حکومت را که شاهکار اوست منتشر کرد. هابز در 1652 به انگلستان برگشت و بقیه ی عمر را در آنجا زیست و آثار دیگر خود را به زبان لاتین و انگلیسی در لندن به چاپ رسانید.
شاهکار هابز کتاب لوایتان است. لوایتان کلمه ای است از اصل عبری که در تورات مکرر آمده و منظور از آن حیوان آبی قوی و وحشت انگیزی است که برحسب وصفی که از آن شده است گاه به اژدها و اغلب به نهنگ مانند است. منظور هابز از انتخاب این نام برای کتاب خود آن است که برساند دولت یا حکمران جسمی است فوق جسمها، و شخصی است نیرومندتر از اشخاص طبیعی به صورتی که اشخاص طبیعی مقهور و منکوب اویند.
کتاب لوایتان خصومت دسته اهی مختلف و مخالف را برانگیخت. هرچند موضوع آن دفاع از قدت نامحدود دولت و اختیارات مطلق سلطان است، سلطنت طلبان انگلستان از او خوشدل نشدند چه آنها مسلم بودن اختیارات مطلق را برای سلطان موهبتی الهی می دانستند و حال آنکه او با هر نوع بیان خارج از طبیعت از قبیل « موهبت الهی » مخالف بود و اساس قدت سلطان را بر توافق و رضایت مردمان مبتنی می دانست و رعایت آن را لازمه ی حفظ صلح و آرامش و عدل در اجتماع می پنداشت. بی اعتنایی هابز به خدا و دین و بخصوص استدلال او که دین باید تابع دولت و خدمتگزار اجتماع باشد، کسانی را که حکومت دین در نظر آنها فوق حکومتها بود، سخت برآشفت. از این گذشته هابز برای روشن کردن اصول کردار و اخلاق را از اصولی فوق عقل ناشی می دانستند می کاست. اما مخالفان سلطنت و کسانی که حکمرانی را حق ملت می دانستند و با شاه مستبد مخالف بودند او را دشمن راه و روش خود پنداشتند چه او از قدرت سلطان و نامحدود بودن اختیارات او دفاع کرده بود. با این همه حکیم از خصومت فراوانی که برانگیخته بود آسیبی ندید و بقیه عمر را در خاک وطن به آسودگی گذرانید.
اساس فلسفی عقاید هابز
به نظر هابز همه ی وقایع عالم را می توان با اصل ساده ی « حرکت » بیان کرد. فلسفه ی معرفت از علت به معلول و از معلول به علت است و چون رابطه ی علت و معلول جز حرکت چیزی نیست فلسفه در حقیقت « علم حرکت » است.
هابز مبتکر این عقیده نبود و عقیده ی پیشوایان علمی زمان خود را در این باب پذیرفته بود اما این اصل ساده و ابتدایی را شامل نفس آدمی و اجتماع نیز کرد. از این روست که او را پیرو فلسفه ی مکانیزم و ماتریالیزم خوانده اند. در نظر او نفس آدمی مجموعه ای از حرکات است و حیات اجتماعی نیز چنین است. هشیاری را نیز بر حرکت مبتنی می داند و به نظر او هشیاری جز تصویری از حرکاتی که در سلسله ی اعصاب صورت می گیرد چیز دیگر نیست. بنابراین اساس معرفت آدمی را باید در تاثرات حسی جست و جو کرد.
اما اهمیت واقعی هابز نه در فلسفه است و نه در روان شناسی بلکه در رشته ی علم اجتماع و علم سیاست است. در این دو رشته نیز اهمیت او در درجه ی اول از لحاظ نتایجی که به دست آورده است نیست بلکه در به کار بردن روش دقیق استدلال علمی است.
هابز کسان را متوجه کرد که برای شناختن اجتماع و دستگاه سیاست باید از روان شناسی آدمی شروع کرد و خود چنین کرد و دستگاه فلسفی او درباره ی اجتماع و سیاست نتیجه ی دقیق اصولی است که درباره ی نفس آدمی به دست آورده است. اگر این اصول صحیح نباشد و ما اکنون می دانیم که صحیح نیست نتایجی که هابز از آن می گیرد نادرست خواهد بود. اما اهمیت او از این لحاظ که روش علمی را در شناختن سیاست و اجتماع به کار برده است همچنان به جا می ماند. ا زاین رو لوایتان یکی از معتبرترین کتابهای جهان درباره ی اجتماع و سیاست است و در زبان انگلیسی معتبرترین کتاب نوع خویش است.
وضع طبیعی آدمیان
آنچه هابز « وضع طبیعی » می خواند وضع آدمیان قبل از تشکیل اجتماع است. در این وضع خودخواهی سلطه ی مطلق دارد هر کس سود خود را می جوید چون همه در استعدادا مساوی اند و نیز چون همه یک نوع چیزها را طالب اند میان آدمیان پیوسته رقابت و خصومت هست. هر فرد دشمن دیگران است و با دیگران در وضع جنگ دائم است. در این وضع افراد آدمی نسبت به ینکدیگر مثل گرگ اند. منظور هابز این نیست که افراد پیوسته به کشمکش با هم مشغول اند اما منظورش این است که پیوسته قصد تعرض به یکدیگر دارند و پیوسته در ناامنی و خطر حمله ی دیگر ی به سر می برند و هیچ کس از خطر دیگران ایمن نیست. در چنین وضعی تصور خوب و بد و ظلم و عدل وجود ندارد، چه ظلم و عدل و خوب و بد ساخته قانون اند و قانون فرع تشکیل اجتماع است و در وضع طبیعی قانون موجود نیست. در چنین وضعی پیدا شدن تمدن و میوه های عالی آن از ادبیات و علوم و صنایع غیر ممکن است. در وضع طبیعی زندگی آدمی « تنها و مسکین و نکبت بار و کوتاه است ».
آنچه آدمیان را وادار می کند از وضع طبیعی بیرون آیند، راننده ای عاطفی است و آن ترس از مرگ است که بزرگترین شرهاست و آدمی از آن پیوسته وحشت دارد. عقل راهنمای عاطفه ی وحشت از مرگ می گردد و برای ایجاد صلح و ایمنی اصولی پیدا می کند که آنها را هابز قوانین طبیعت می خواند.
انسان مصنوعی، دولت – لویاتان
اراده، زیرکی و نیرنگ درسیستم هابز نقشی اساسی بازی میکنند. به نظر ارسطو انسان طبیعتاً اجتماع پذیر وشهروند (حیوانی سیاسی) است؛ اجتماع سیاسی واقعیتی بوده است. هابز پاسخ داده است که این ناخردانه است زیرا طبیعت غریزه اجتماعی بودن را در انسان به ودیعه ننهاده است وآدمی تنها براثر سودجوی در جست و جویی یارانی برمی آید؛ اجتماع سیاسی میوه مصنوعی یک پیمان ارادی و یک محاسبه سودجویانه است.
انتقال حق طبیعی و نام هر فرد برهمه چیز به ثالث از طریق قراردادی که «هرفرد با فرد دیگر» می بندد، نیرنگی است که اجتماع انسانهای طبیعی را به اجتماع سیاسی تبدیل میکند. اراده واحد این ثالث جانشین اراده همگان و نماینده آن خواهد شد. این ثالث به نوبه خود با پیمانی که اکثریت را متقابلاً به سود او متعهد کرده، کاملاً بیگانه است.
از « لویتان » تا « اراده عمومی »
در وهله نخست سخن گفتن از نسبت بین نظریه اخلاق هابز و روسو اندکی شگفت انگیز به نظر می رسد. به ویژه که هابز هم دنباله ی سنت نسبی انگاری اخلاقی است و هم از بزرگترین نظریه پردازان آیین فردباوری ( اندیویدوالیسم ) است در حالی که روسو از یک سو جامعه باور است و از سوی دیگر به یقین اخلاقی اعتقاد دارد. چنانکه معروف است هابز در جوانی تحت تأثیر مکتبی از اومانیسم قرار داشت که نمایندگان برجسته آن مونتنی و لیبسوس بودند. این اومانیستها معتقد بودند که بین انسانها از لحاظ اعتقادات و آداب و رسوم چنان تنوعی دیده می شود که پیدا کردن مقیاس و معیاری برای اخلاق نامیسر است. برخی از دانش پژوهان در نسبت هابز با شکاکیت زمان خود چنان پیش رفته اند که هابز را پیشوای پلورالیسم سیاسی ارزیابی کرده اند. ریچارد تاک که از جمله این نظریه پردازان است می گوید که در نظریه هابز انعقاده قرارداد و تشکیل جامعه سیاسی فقط مبنایی است برای ایجاد وضعی که در آن شهروندان بر مبنای پذیرش گوناگونی ارزشها در کنار یکدیگر زندگی کنند. به نظر این دانش پژوهان اخلاق هابز یک اخلاق تحویل گرا نیست .
اجماع روی حق صیانت نفس بنیادی نیست که بتوان تمام عقاید مشروع اخلاقی را به آن کاهش داد بلکه فقط توافقی است که می تواند براساس آن برای سامان صلح آمیز اوضاع و امنیت متقابل بحث کرد.
پس به نظر این دانش پژوهان اجماع روی حق صیانت نفس حداقلی است برای ایجاد بنیانی که در آن به نظر گرسیوس بین فرهنگها و به نظر هابز بین افراد گفتگو صورت می گیرد. بنا به این تحلیل هابز عقل را حداقلی به حساب می آورد که اعتقادات اخلاقی یا اصول اخلاقی را باید بر آن بنا نهاد. قانون طبیعت قانون عقل سات. پس عقل سلیم است که راه صلح و آرامش را بر ما معلوم می کند. آنگاه بر مبنای این حداقل جامعهای بنا می شود که با گفتگو و تحول فرهنگ به سوی استقرار کامل آرامش پیش می رود.
چنین رویکردی به دیدگاه هابز و بزرگ کردن نسبت هابز با شکاکان هم چرخش هابز از معرفت شناسی شکاکی را نادیده می گیرد و هم به مبانی تحویل گرا و شالوده گرای اخلاقی هابز کم اهمیت می دهد. علاوه بر این اثبات ادعای این تحلیل گران که هابز فلسفه خود را برای تبیین فلسفه شکاکی بنا نهاد سخت مناقشه انگیز و مورد انکار اکثر پژوهشگران است. نظریه هابز به وضوح تحویل گراست. درست است که حاکم در نظریه هابز از اراده مردم برآمده است اما اراده ی حاکم اراده اتباع نیست بلکه اراده خودش است: یک اراده ی واحد به جای اراده های متنازع بسیار.
خلاصه
اندیشه سیاسی مدرن که مارکیاولی پی بنای آن را نشان داده بود تا بنای با عظمت آن را هابز برافراشت و آن را رد برابر اندیشه سیاسی سنتی قرار داد که دولت را نیرویی بیرون از اراده سامان ساز انسان قرار می داد. هابز دولت را تأسیس بشری و به مثابه سامانی تعیین کرد که افراد بشر آن را برای برآوردن نیاز های خود ساخته اند. او بر آن شد که از مقصود عقلانی دولت دفاع کند و نشان دهد که اقتدار سیاسی و اطاعت از آن توجیه عقلانی دارد. حکومت نهادی طبیعی یا الهی نیست که از قلمرو وارسی بیرون باشد و انسان موظف نیست به صورت انفعالی آن را بپذیرد بلکه باید آن را بر مقتضای عقل قبول کند و از آن تبعیت کند.
هابز اراده، رضایت و میثاق اجتماعی را در تأسیس دولت اصول مقدم قرار داد و اندیشه صناعی بودن دولت را در یک دستگاه فلسفی بزرگ به عالیترین وجه بسط داد. هابز در برابر اندیشه سنتی که بحث خود را از قانون شرعی شروع می کرد نظریه خود را از مفهوم اراده شروع کرد و این مفهوم محو عمده ترین نظریه های سیاسی دوره بعد قرار گرفت.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1092 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
تحقیقی پیرامون هنرهای سنتی ایران،قلمدان در 35 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1- قلمدان در زمانهای گذشته............................................................................... 1
2- مقوای قلمدان و شیوه ساختن آن.................................................................... 5
3- قلمدان خام در دست نقاش.............................................................................. 7
4- بوم سازی قلمدان............................................................................................ 9
5-جعبه قلمدان...................................................................................................... 13
6- محتویات قلمدان- اندازه قلمدان....................................................................... 13
7- اقسام قلمدان.................................................................................................... 15
8- فهرست منابع و مأخذ...................................................................................... 34
قلمدان در زمانهای گذشته
قلمدان از سه قرن پیش که وسایل تحریر به صورت امروزی وجود نداشت، بهترین وسیله فراگیری خواندن و نوشتن و مهمترین عامل تشویق مردم در آموختن خطاطی و خوشنویسی بود. هنرمندان سعی داشتند قلمدانها را طی سه قرن اخیر زیباتر و نفیس تر ساخته و به صاحبان ذوق و هنر و طالبان علم و ادب عرضه دارند.
نکته ای که در اینجا قابل ذکر است، استفاده از قلمدان در روزگاران گذشته، برای حفظ قلمهای نیی تراشیده شده درون آن بود تا مانع شکستن آنها شود. دواتی فلزی از برنج، نقره یا طلا در داخل قلمدان قرار داشت. مضافاً اینکه علاوه بر چند قلم چاقوی قلم تراش، قاشق کوچک آب دوات، قط زن و قیچی باریک هم در قلمدان گذارده می شد.
در ایران باستان از وجود پدیده ای به نام قلمدان اطلاعی در دست نیست ولی بعد از اسلام کاربرد قلمدان برای کارهای تحریری معمول بود و در مکتب ها و مدرسه ها و مراجع دیوانی از آن بهره گیری می شده است (البته قلمدان هایی در دوران ساسانیان به صورت مشبک و غیر مشبک از فولاد و مفرغ بود و نقره کوبی و طلاکاری شده است).
قلمدانهایی که پیش از سدة نهم هجری ساخته می شده بر دو نوع بوده است؛ چوبی و فلزی که نوع چوبی آن بیشتر ساده و گاهی با منبت کاری همراه بوده و نوع فلزی آن اکثراً از فولاد ساخته می شده، به ساده و مرصع تقسیم می گردیده است.
قلمدانهای فولادی مرصع طلاکوب و گوهر نشان جنبه اشرافی داشته و بر روی بعضی از آنها آیات قرآنی یا اشعاری به صورت کنده کاری دیده شده است.
در دورة تیموری به موازات ترقی هنرهای تزئینی از قبیل مینیاتورسازی (نگارگری) و خطاطی و تذهیب و صحافی می توان حدس زد که قلمدان سازی نیز تحولی توأم با ترقی یافته و به علت توجه خاصی که شاهان و شاهزادگان و دولتمردان زمان نسبت به هنر خوشنویسی داشته اند این وسیلة نگارش، جنبه هنری و تزئینی پیدا کرده باشد.
ترقی قلمدان مقوایی نقشدار از اواخر دوران صفوی آغاز و در اواخر عصر قاجار پایان پذیرفته است. آنچه از قلمدانهای دوران صفوی به نظر می رسد از تاریخ 1070 هجری به بعد بوده است.
از ویژگی های قلمدان دورة صفوی، استواری و مرغوبیت مقوا و تفاوت سبک وزنشان و گل بته و کم تصویر بودن آنها در مقایسه با دوره های بعد است و از حیث اندازه و شکل نیز، قلمدان معمولی صفوی قدری بزرگتر و مسطح تر از قلمدان متعارف عصر قاجار می باشد. در دیوارة زبانه برخی از آنها نیز گاهی معرق کاری با چرم دیده می شود.
تک صورت سازی ایستاده از شاهان و شاهزادگان صفوی با جامه های معمول آن زمان و تصویر بانوان زیبا در حالت ایستاده و نشسته و و لمیده (با جاذبه نگارگری) و همچنین نقش کاخهای آن عصر و دورنما و پلها و خیابانهای مشجر و تصویرهای نیم تنه ای اشخاص در بدنة دو طرف قلمدان از جمله ویژگیهای دوران صفویست که مورد تقلید نقاشان دوره های بعد نیز قرار گرفته ولی به پایه کارهای ممتاز این زمان نرسیده است.
در دورة (زندیه) هر چند از نظر افزایش تاثیر سبک اروپایی در نقاشی قلمدان، رگه های تحولی به چشم می خورد اما تقلید از استادان نام آور پیشین به طور کلی رایج و معمول بوده و آثار این دوره را حقیقت باید دنباله مکتب صفوی دانست. از این روی است که قلمدانهای این دوران تا حدی از اصالت سبک صفوی بی بهره نیست و بیننده صاحب نظر را به یاد شیوة آن زمان می اندازد. سبک زندیه در قلمدان نگاری تا اوایل دورة قاجاریه (قرن سیزدهم) ادامه دارد و از میانه های این عصر مکتب، بر روی دلبستگان خود باب آشنایی می گشاید و هنرمندان و هنرآموزان خویش را به پژوهندگان با ذوق می شناساند در این مکتب تنوع و نوآوری بنابر مقتضیات عصر که از آن جمله رفت و آمد با دنیای غرب است به نحو چشمگیری پدیدار و سبکهای گوناگون با سلیقه های جوراجور، از سوی استادان نامی به تجلیگاه هنر عرضه می گردد. این تنوع و تجدد هم در شیوه کار و هم در طرح موضوع (سوژه) به ظهور می رسد و به حدی گسترش می یابد که پژوهنده را به ترقی خاصی که در هنر قلمدان به وجود آمده است متوجه می سازد.
در این دورة سبک معمول به سه گونه تقسیم می شود: ایرانی سازی، فرنگی سازی، سبک میانه در شیوه ایرانی سازی، روش نقاشان قلمدان این بوده است که در چهره پردازی و جامه سازی و تجسم بخشیدن منظره ها، بکار خود رنگ ملی و اصالت ایرانی و هندو باین جهت موضوع کار خود رنگ ملی و اصالت ایرانی دهند و به این جهت موضوع کار خود را از تجلیات و شئون زندگی مردم ایران و محتوای فرهنگ و ادبیات فارسی و داستانهای ملی و عرفانی و مذهبی و رویدادها و جنگهای تاریخی برمی گزیده اما همچنان که برخی از رهروان این طریق سعی داشته اند ابتکاری در شیوة انتخاب شده خود به ظهور رسانند بعضی دیگر به تقلید پرداخته، در دنباله روی یا اکمال طرز پیشگامان خود قدم زده اند.
در سبک فرنگی سازی، استادان دلبسته به این شیوه تصویر زنان و مردان را با آرایش و پوشاک اروپایی می ساخته و از باسمه های فرنگی و تابلوهای نقاشان بزرگ ایتالیا و غیره الهام می گرفته و گاه در گزینش موضوع نیز از آنان تقلید می نموده اند.
در شیوة میانه استادان این سبک کوشیده اند که بین دو روش نامبرده آمیزشی پدید آورند و از مزایای هر دو سبک برای جلوه بخشیدن به آثار خود بهره برداری نمایند و مسلم است که برخی از آنان در این کوشش و پویش موفق بوده اند.
در دوره قاجار گل و بوته و پرندهسازی و تقسیمبندیهای آن در سطح رویین و سطوح جانبی قلمدان تنوع یافته و در کار بعضی از استادان گل و بوتهساز متأخر گرایشی به سبک اروپایی دیده میشود. نقش فندق به برگهای پهن رگه دار توأم با گل و برگ، از جمله کارهای رایج در میان گل و بوتهسازان است. همچنین در پرندهسازی بویژه پروانه حالات مختلف مرغان و پروانگان بر روی شاخه گلها و اقسام آنها در اقلام ریز و درشت تازگیهای را بنظر بیننده میرساند.
در دوره قاجار هنر قلمدان از جهات مختلف پیشرفت نموده و مکتبهای گوناگون پیدا کرده و استادان بزرگی در چهرهسازی و تذهبی و زرنشان و گل بوته به ظهور رسیدهاند که هر یک در جای خود فردی شاخص و هنرمندی ممتاز بشمار میروند و در راه بالا بردن سطح این هنر ملی گامهای بلند برداشتهاند.
مقوای قلمدان و شیوه ساختن آن
قلمدان خام یعنی ساده و بینقش از جنس مقوا ساخته میشده و قالبی چوبی به شکل خود داشته و به دو شیوه فراهم میشده است یا از خمیره مقوا یا از کاغذ.
برای تهیه مقوا از خمیر:
کاغذهای (باطله) را در یک ظرف بزرگ (تغار) خیس کرده، پس از آنکه بصورت خمیره کاغذ در میآمده با مختصری کتیرا و کمی شیره و سریش میآمیختهاند، بعد برای آماده کردن زبانه قلمدان یا قسمت درونی، قالب چوبی ساخته شده به شکل قلمدان را (به هر ابعادی که مورد نظر بوده) برداشته به جدار جانبی آن صابون مالیده آنگاه با کاغذ خشک بدون چسب دور تا دور جدار را میپوشاندهاند به گونهای که قالب چوبی در میان کاغذهای پیچیده به دور خود آزاد باشد. سپس از خمیره تهیه شده با تدبیر خاص به نظر مساوی اطراف قالب را بر روی کاغذی که سریش مالیدهاند پر میکرد. و بعد از آنکه بصورت نیمه خشک درمیآمده با تختهای صاف به اطراف قالب ضربه میزدهاند تا خمیر فشرده گردد و پس از خشک شدن کامل، با سوهان چوبسازی زبر، بصاف کاری آن میپرداخته پس از آماده کردن قالب چوبی 24 برگ کاغذ مغزدار و مرغوب با ضخامت معمولی را کنار میگذاشته، نخست دوازده برگ آنها را یکان یکان روی هم چسبانده بر قالب قلمدان میپیچیدهاند و بوسیله سوهان چوبسای، در وضعی که کاغذ نیمه خشک بوده به آن ضربههای متوالی میزدهاند سپس سریش با شیره آمیخته شده را روی کاغذ میمالیدهاند تا سوراخهای ریزریز آن که بر اثر ضربه زدن پیدا شده پر شود بعد از آن (مغزی) را که عبارت از سه لا کاغذ بهم چسبیده بوده روی کاغذهای قبلی میچسبانده و پس از خشک شدن به وسیله چاقوی تیزی لبه آن را برش میداده تا چهار طرف کاغذ برش تیز و یکنواخت پیدا کند سپس 12 لای دیگر یا کمتر (با در نظر گرفتن ضخامت مساوی به همان ترتیب روی آن چسبانیده میشده و بعد صافکاری و دهانه بری وی بدانگونه که در مقوای خمیره ذکر شده انجام میگرفته است.
اقسام قلمدان
قلمدان ساده: قلمدان ساده همان قلمدان خام است که شکل مقوایی بدون نقش و نگار میباشد ولی برای اینکه صورت ظاهر خوشایندی داشته باشد روی قلمدان خام را بوم به رنگ دلخواه کشیده، چند بار روغن کمان میزده و پس از خشک شدن مورد استفاده قرار میدادهاند. اینگونه قلمدان برای کسانیکه کار تحریری زیاد داشته و قلمدان ارزان قیمت میخواستهاند ساخته میشده است.
قلمدان ساده با بوم مرغش یا زرک: این نوع قلمدان همان قلمدان ساده است که بوم آن با مرغش یا زرک ساخته شده است و امتیاز قلمدان ساده، درخشندگی و تلألوی آن است که مرهون مرغش و زرک میباشد و به این جهت از قلمدان ساده گرانتر است.
قلمدان ساده با نقوش زرین: قلمدان ساده را گاه با نقوش زرین زیور میبخشیدهاند و در این مورد برای اینکه نقشهای طلایی بر روی قلمدان جلوه خوبی پیدا کند رنگ بوم را با تجربههایی که داشتهاند مناسب انتخاب میکردهاند. نقش اینگونه قلمدانها، گاه طلااندازی اسلیمی و خطایی و گاه تشعیر زرین بوده است.
قلمدان ساده معرق نقرهکوب: گاهی قلمدان ساده را با نقره معرقکاری میکردهاند به این ترتیب که نقشهای اسلیمی و ختایی را به شکل نقرهکوب در سطح قلمدان جای میدادهاند و بطور معمول بوم این قلمدانها سیاهرنگ بوده است.
قلمدان تذهیب: تذهیب عبارت است از تلفیق طلا و رنگهای مختلف با تحریر مرکب که اطراف گل و برگهای ختایی و چنگها و اسلیمیها را از هم مجزا و مشخص میکند. این هنر از مهمترین هنرهای زیبایی ماست که دقت و ریزهکاری و رعایتهای فنی در آن به حد اعلا مخلوط گردیده است و با طرحهای گوناگون زینت افزای سر لوح کتابها و در و دیوار بناها مجلل تاریخی و حواشی و زمینههای بسیاری از نگارهها (مینیاتورها) و نقوش دیگر شده است.
ترقی هنر تذهیب «زرین کاری» در دوره تیموری و صفوی از لحاظ فنی به حد کمال خود رسیده و نمونههای باقیمانده از آن دو عصر چه در سر لوح قرآنها و کتابها و چه بر طاق و رواق بناهای تاریخی از مأثر درخشان هنری به شمار میرود.
در اواخر عهد صفوی هنر تذهیب رو به انحطاط رفته ولی در دوران قاجار از حیث تنوع و ابتکار و بکار رفتن سلیقههای مختلف و ریزهکاری هنری، تذهیب بار دیگر پیشرفت کرده و سبکهای گوناگون در مکتب شیراز و اصفهان ارائه شده است.
تذهیب روی قلمدان اقسام مختلف داشته و هر چند گاهی از برخی جهات شبیه به سر لوح کتابها بوده ولی اساساً مکتب مستقلی داشته و ویژگیهای خود را حفظ کرده است. در اینگونه قلمدان استاد مذهب پس از بوم زدن بدن در غلاف طرح تذهیب خود را در سطح قلمدان و بدنههای جانبی آن پیاده میکرده و سپس چند نوبت روغن کمان میزده است.
سبک تذهیب در قلمدان بستگی به تخصص مشخص مذهب در یکی از سبکهای معمول داشته و بیشتر درمکتب شیراز و اصفهان و تهران ساخته شده است.
قلمدان تذهیبی گاهی نیز با نقش ترنج و سر ترنج و گاه با ترنج و کتیبه عرضه میشده است.
قلمدان تذهیب با گل و بته: گاهی بر روی یک قلمدان، دو استاد کار میکردهاند یکی مذهب و دیگری گل و بتهساز. در این نوع قلمدان یک یا سه قاب با خطوط زرین مشخص میگردیده است آنگاه استاد مذهب تمام بدنه قلمدان را تذهیب میکرده و پس از اتمام آن استاد گل و بته ساز در داخل قابهای مذکور طرح گل و بته یا گل و مرغ یا گل و فندق را میساخته است. بدیهی است که چنانچه مذهب در گل و بتهسازی نیز دست داشته هر دو کار بوسیله یک استاد انجام میپذیرفته است.
قلمدان تذهیب و صورت: اینگونه قلمدان چنان بوده که پیش از تذهیب، یک قاب بیضی شکل در میانه سطح بدنهاش ترسیم میشده و پس از تذهیب کاری قلمدان بوسیله استاد مذهب نقاش دیگری که در تصویرنگاری چیرهدست بوده، چهره شخصیت مورد نظر خود را در قاب ترسیم شده روی قلمدان میپرداخته است. گاهی هر دو کار تذهیب و تصویر به وسیله یک استاد انجام میپذیرفته. قلمدان تذهیب و صورت گاهی با منظرهسازی توأم بوده و مناظر مورد نظر در دو جانب غلاف در قابهای بیضی ترسیم میگردیده است. گاهی نیز قلمدان به جای یک صورت چند صورته ساخته شده است.
قلمدان زرشان: هنر زرنشانسازی از پیوستهها و منضمات تذهیب است و آن عبارت است از ترسیم گلهای ختایی و چنگهای زرین تاج خروس و ستاه نشان که بوسیله اسلیمیهای زیبا با هم پیوستگی پیدا میکند و با قلمگیریهای نازک و مزدوج «دوگانه» نمایان و چشمگیر میگردد. زرنشان انواع مختلف دارد که از آن جمله گل ختایی و خوشهانگوری و ستارهای مشهور است.
زرینه کاران چابک دست مخصوصاًدر دوره قاجار این هنر را با ابداع طرحهای گوناگون بسیار پردامنه ساختهاند. غیر از قلمدانهایی که بدون نقوش دیگر تماماً زرنشانسازی میشده در همه قلمدانهای دیگر از گل و مرغ و تصویر و شبیهسازی و غیره در حواشی و کنارههای قابهای تصاویر در هر قلمدان سبز زرنشان به کار میرفته و بدون آن قلمدان ناقص بوده است.
بدنه قلمدانهای زرنشان از این هنر گرانبار بوده و بوسیله استادان توانا به سلیقههای مختلف بر روی بومهای ساده و رنگین ساخته میشده و به قلمدان جلوه و زیبایی خاص میبخشیده است.
زرنشان قلمدانهای عالی و گرانبها در درجه ممتاز بوده و لازمه نفاست آن به شار رفته است.
هنر گل و بتهسازی: هنر گل و بتهسازی که شامل گل و مرغ و گل و فندقسازی نیز میشود یکی از رشتههای نقاشی آبرنگ در مکتب «ایرانیسازی» میباشد که از دوران صفوی آغاز شده و تا این زمان مراحل مختلفی را پیموده و در سبکهای دلپذیر و گوناگون چهرهگشایی و جلب توجه نموده است.
در دوره صفویه بیشتر استادان این هنر به ساختن تک بتههای ظریف و شاخه گلهای لطیف در کنار هم روئیده است دست زده و کمتر طرحهای بزرگ را برای پدید آوردن گل و بته انتخاب میکردهاند.
قلمدان هفت گنبد
اینگونه نقاشی قلمدان مشتمل بر ترسیم صحنه های داستان هفت گنبد بهرام گور است که شاعر بزرگ، حکیم نظامی آنرا در بهرام نامه به رشته نظم کشیده است. در این نقشبندی، نقاش بزم بهرام را با کنیزک چینی در هفت گنبد، برنگهای مختلف ترسیم کرده و از رقص و پایکوبی رقاصان و ساز و آواز رامشگران و همچنین با ده پیمایی بهرام و معاشقات وی صحنه هایی را نشان داده است.
نقاشی قلمدان هفت گنبد مستلزم استادی و مهارت بسیار بوده و کمتر کسی از نقاشان توانسته است حق مطلب را در این موضوع ادا کند. از جمله استادانی که اینگونه قلمدان را هر چه نیکوتر پرداخته اند اسماعیل نقاشباشی و سید محمد امامی و کاظم بن نجفعلی را می توان نام برد.
قلمدان مجلس یوسف و زلیخا: داستان یوسف و زلیخا که در قرآن مجید به اختصار ذکر گردیده از جمله قصه های مذهبی است که شاعران بزرگ جهان (جامی) و (ناظم هروی) و دیگران آن را به شعر درآورده و نقاشان دورة تیموری و صفوی صحنه پردازی این سرگذشت دلنشین را در کتابهای مربوطه بر عهده گرفته اند. در نقاشی قلمدان نیز برخی از استادان، این قصه را از آغاز تا پایان بر قلمدان نقش زده و تمام قسمتهای بدنه آن را اختصاص به این داستان داده اند و این پدیده ای هنری به نام (قلمدان یوسف و زلیخا) نامبردار شده است. پاره ای از این قلمدانها طوری با چاشنی معمولی آمیخته شده است که بیننده را با مشاهده آن به عالم تقدس رهنمون می گردد.
قلمدان تمبر پوش: سازندگان قلمدان گاهی پس از آماده کردن آن، طبله اش را به جای نقاشی با تمبر باطل شده می آراسته اند، چون این قلمدانها در عین زیبایی، از هنر نقاشی بهره ای نداشته است، از اهمیت زیادی برخوردار نبود و بدرد کاتبان حرفه ای می خورده است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 55 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 14 |
تحقیق در نقصان پژوهشهای آسیب شناختی امنیتی در 14 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
درباره ضرورت و کاربرد هنجار در جوامع امنیتی و اطلاعاتی تاکنون کمصحبت نشده است چون هیچ جامعهای در حوزه واقعیت نمیتواند بینیاز از هنجار باشد. این الزام برای جوامع امنیتی با توجه به این امر که منطق غالب در فعالیت اطلاعاتی، استدلال میباشد از ویژگیهای واقعی اطلاعات است بنابراین جامعه اطلاعاتی که در آن سهم روابط سالم و منطقی لحاظ نگردد کمکی به پیشرفته امنیت نمیکند (کنبوث 1370، 54-53)
هنجارها در هر دستگاه امنیتی تصویری هستند از نظم حاکم بر روابط و ضرورتها با توجه به نظام یا نظامهای فکری رایج در آن جامعه. بعبارت دیگر، هنجارها بازتاب تصوراتی از ضرورتها و انتظارات سیاسی (image of reality) هستند که در یک دستگاه امنیتی وجود دارد و بر همین اساس بخشی از دانش آسیبشناسی به شمار میروند. بنابراین اگر محصول سیستم اطلاعاتی برخودار از دانش آسیبشناسی نباشد سالم قلمداد نمیشود «چون دایره سالم و ناسالم بودن نتیجه، بسی گشادهتر از دایره اصولی و غیراصولی بودن محصول حاصله است؛ نه هر چه سالم است اصولی است و نه هر چه غیراصولی است لزوماً نادرست است ».
در یک محصول اطلاعاتی غرض از اصولی بودن حرف، سالم بودن آن نیست که اجازه داشته باشیم به هر شیوهای که درست تشخیص میدهیم بدنبال دستیابی به آن باشیم، بلکه در این مسیر، باید اصولی را رعایت کنیم که مورد قبول حوزه خاصی از اخلاق اطلاعاتی است. این امکان هم وجود دارد که در این راستا موفق نباشیم چون فعالیتهای پنهان بسیاری را میتوان در تاریخ دستگاههای امنیتی ذکر کرد که در عین اصولی بودن، در گذار زمان ناسالم بودهاند. بنابراین وقتی صحبت از هنجار میکنیم به مجموعهای از قانونمندیها توجه داریم که رفتهرفته در طول زمان، ضمن کشف روابط حاکم بر طبیعت دستگاههای امنیتی حاصل شدهاند و اکنون هر نوع تغییری در حوزه آنها ناگزیر باید از قانونمندیها متأثر شوند؛ یعنی اگر کسی را بعنوان بازجو یا رهبر علمیات پنهان میشناسیم، فردی را در ذهن داریم که فعالیت حرفهای و تخصصی او مبتنی بر قانونمندی و هنجارهای شناخته شدهای است که در پیکره یک فعالیت نظامند اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی شکل گرفته است.
این قانونمندیها، عناصر شکلدهنده و متشکل محصولاتی هستند که در آن کیفیت و سلامت دستگاه اطلاعاتی به نمایش گذاشته شده است. شرمن کنت در شرح اهمیت استفاده از اصول حرفهای و اخلاقی فعالیتهای اطلاعاتی مینویسد:
«تمامی رهبران اطلاعاتی مجموعاً پذیرفتهاند که هنجارها کلید نیل به موفقیت و محصول سالم هستند. ادعای درک این ضرورت، همانند آن است که گفته شود محصول میتواند از نظر تئوری، تحقق خود را به درستی شرح دهد. (Kent 1970 : 142) یعنی یک تحقیق پنهان برای آن چه در مشاهده خود منظور میکند باید بتواند توجیه اصولی و اخلاقی قایل شود.
مقاله حاضر با توجه به این ضرورت و بهرهگیری از ابزارهای قدرت در گردآوری پنهان توجه به این موضوع دارد که دستگاههای امنیتی برای حفظ هویت صنفی در فعالیتهای پنهان تا چه اندازه به هنجارسازی، قانونمندی، اخلاقیات و امضای کلمه توجه میکنند.
این نوع تحقیقات آسیبشناسانه تا چه اندازه میتواند به پیشرفت جامعهشناسی دستگاههای اطلاعاتی در مقام یک علم کمک کند؟ برای آنکه پاسخ روشنتری به مسئله داده شود، ابتداء بحث را از مفهوم نابهنجاری آغاز، سپس به زمینههای امکان نفوذ آن در فعالیتهای پنهان میپردازیم.
در جامعهشناسی اطلاعاتی بدلیل معضلات فراوانی که در عمل برای تطبیق و تولید رفتارهای حرفهای و اصولی داریم چه از نظر پایداری قواعد، چه از نظر یکنواختی در «فرهنگ رفتاری» و چه از نظر دخالت متغییرهای متعارض و مزاحمی که در موارد زیادی حتی ناشناختهاند، نمیتوانیم هنجارهای دقیقی ارائه کنیم. بر همین اساس، در بسیاری از موارد، پیشگوئیها و دستورالعملهای رفتاری ما از دقت لازم برخودار نیست.
نابهنجاری چیست؟
منظور از نابهنجاری بروز یک وضعیت آشفته و از هم گسیخته در ساختار یک جامعه است که در آن افراد و نهادهای عضو نمیتوانند براساس یک نظم و یا قاعده مشترک به برقراری ارتباط با خود و نهادهای مرتبط و همکار دست یازیده و نیازهای ضروری و ثانویه خود را رفع نموده و به مجموعه خود معنای فرهنگی و اجتماعی داده و براساس آن کسب هویت کنند. اگر چه تجربه بیست و اندیسال در فعالیتهای امنیتی ایران اسلامی نشان میدهد، بسیاری از مفاهیم کلیدی و پرباری که بتواند زمینهساز یک ساختار منطقی و اصولی متناسب با مردمسالاری دینی را در دستگاههای امنیتی کشور نهادینه سازد، بدست آمده است لیکن اکنون یاجاد مینماید که قاعدهمندی رفتاری را در حوزه فعالیتهای پنهان و حفاظتی تحت عنوان هنجار (Norm) مورد توجه قرار دهیم تا بتوانیم در پناه آن رفتارهایی را که تأثیر متفاوت و یا متعارضی را بروز میدهند تفکیک نمائیم و افراد و کارکردهائی را که میخواهند از دیگر حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وارد این ساختار رفتاری گردند، به رعایت قواعد و اصول رفتاری خاص این حوزه، هدایت کنیم تا نظم فعالیت مشترک مجموعه را بهم نزنند.(5)
در صورت جداسازی رفتارهای متعارض سیاسی با رفتارهای امنیتی میتوان امید داشت که روابط اجتماعی بین واحدها و اعضاء را منظم نمود و آنرا در قالب یک گرامر رفتاری (Behaviar Grammer) سازماندهی کرد.
علم آسیبشناسی با تنظیم و کنترل نرمهای رفتاری در یک جامعه، تلاش مینماید تا از بروز کنشهای متقابل رفتاری مختل کننده، جلوگیری کرده و ضمن گوشزد نمودن آن به سیستم، بهم ریختگی نظم هنجاری را به کنترل درآورد و از فلج گردیدن ساختار و ایستا شدن آن ممانعت بعمل آورد.(6)
تیکهگاههای تئوریک آسیب در دستگاههای امنیتی
آشفتگی در هنجارهای امنیتی، روند تاریخی اجرای تحقیقات رفتاری را نیز متأثر کرده است بطوریکه در اکثر پژوهشها، وقتی محقق اطلاعاتی اقدام به تدوین چارچوب تئوریک تحقیق میکند، بجای آنکه با توجه به قاعدهمندیهای نظام هنجاری خود و نقد آسیبشناختی آنها درخصوص ویژگیهای موضوع مورد مطالعه، به تدوین یک چارچوب علمی، کارآمد و آزمونپذیر با دادههای عینی و شاخصسازی شده، بپردازد و بدین ترتیب قاعدهمندی و هنجارهای کارکردی ساختاری و فرهنگی سازمان را که تحقیق به آن وابسته است، بهبود بخشد. برداشتهای فردی و شخصی خود را با جملاتی غیرعلمی نامنظم، پراکنده و غیر مربوط ارائه میکند.
چارچوب نظری در صحنههای پژوهش آسیبشناسی امنیتی باید چنان در تار و پود و آزمون یک رفتار و یا آسیبهای برخاسته از آن نفوذ داشته باشد تا بین دادهةایی که در قالب جداولی چند متغیری تعیین میشود نوعی ارتباط تلحیلی و درمانگر برقرار کند، بطوریکه در نتیجه آن، امکان تبیین متغیرهای وابسته و آسیباز میسر شود. بنابراین وقتی چارچوب نظری در تبیین متغیرهای رفتاری مطلوب، چنین کارکردی نداشته باشد ذاتاً معالفارغ میگردد.
این بیتوجهی به ضرورتهای تئوریک، در تحقیقات امنیتی دانشجویات مقاطع تحصیلات تکمیلی نیز دیده میشود. بطوریکه دانشجویان با آن که اطلاع دارند باید در پژوهشهای آسیبشناختی ضرورت تبیین رفتارهای اصولی را بکار گرفت ولی نمیوانند به این رویه دست یابند که چگونه از فن و علم و تئوریهای آسیبشناختی در تبیین یک هنجار استفاده نمایند.