دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
توضیحات از متن فایل
هیگینز (1990، به نقل از نیکنام و همکاران،1389) بنیانهای اصلی رفتارهای خودناتوانساز را از گذشته تا روانشناسی عزتنفس آدلر دنبال میکند که طبق آن، انگیزههای افراد از نیاز به جبران احساسات ذهنی، حقارت و ضعف نشأت میگیرند. در سالهای اخیر نیز، نظریههای مختلفی از خودناتوانسازی تحت تئوریهای هدف (مارتین و همکاران،2003)، نیاز (الیوت و چرچ،2003)، انگیزش خودارزشی (کاوینگتون،1973)، خودتائیدی(سیگل و همکاران،2005) و خود تنظیمی(هندریکس و هیرت،2009) تعیین شدهاست.
نظریه آدلر
آدلر معتقد بود که احساسهای حقارت همیشه به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در رفتار وجود دارند. او نوشت: انسانبودن یعنی خود را حقیر احساسکردن، چون این حالت در همه ما مشترک است، نشانه ضعف نا بههنجاری نیست. این احساسها منبع همه تلاشهای انسان برای غلبهکردن بر حقارت حتی واقعی یا تخیلیمان است. آدلر معتقد بود که کودک از قدرت و نیرومندی والدین خود و از نا امیدی تلاش برای مقاومت یا مبارزه با آن قدرت آگاه است. در نتیجه کودک نسبت افراد بزرگتر و نیرومندتر اطراف خود احساس حقارت را پرورش میدهد. اگر چه تجربه اوّلیه حقارت به کودکی مربوط میشود ولی به صورت ارثی تعیین نشدهاست، بلکه این تجربه از محیط ناشی میشود که برای همه کودکان یکسان است، بنابراین احساسهای حقارت، گریز ناپذیرند، امّا از آن مهمتر ضروری هستند، زیرا برای تلاش و رشدکردن انگیزش فراهم میآورند.
هر چه سن فرد بالاتر میرود؛ بر تمایل او به اینکه بر ضعف خود غلبه کند و همانند دیگران شود و کارهایی کند که آنها میکنند افزوده میشود. او به پیشرفتهای خود قانع نیست و پیوسته احساس حقارت میکند و به دنبال هدفهای تازهتر و عالیتر میرود امّا گاهی نیز پیش میآید که آدمی نقص یا ضعف (چشمان ضعیف، سردرد، زخم معده) را بهانه قرارداده و برای خودداری از انجام کارهای دشوار یا برای توجیه شکستی که در به ثمررساندن آنها برخوردار است، دلیلتراشی کنند. آدلر بر این باور است، کودکانی که دارای نقص بدنی هستند، خود را برای روبرو شدن با پیشامدهای زندگی ناتوان احساس میکنند و این احساس ممکن است آنها را از کار و کوشش بازدارد و بر ناتوانی آنها بیافزاید. (به نقل از سیاسی، 1388)
نظریه موری
همه روانشناسان نسبت به نیازها که انگیزههای مهم رفتار آدمی هستند توجه داشتهاند، ولی هیچیک از آن ها به اندازه موری در این باب تأکید نکرده و به شرح و بسط و طبقهبندی آنها نپرداخته است. به نظر موری، نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم میکند که وضعیت نامطلوبی را به جهت معینی تغییر میدهد. درایت تعریف مقصود موری از تنظیم اندیشه و عمل این است که حرکت و فعلی را که نیاز موجب میشود، تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود او از وضعیت نامطلوب، این است که نیاز زادهی نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت بخش متوجه میسازد.
موری فهرستی 20گانه از نیازها ارائه داده است، در این فهرست موری به دو نیاز اشاره کردهاست که به نظر میرسد این نیازها فرد را به خودناتوانسازی سوق میدهد.
نیاز به حفظ حیثیت: در برابر انتقاد، سرزنش، حمله و هجوم به دفاع از خود پرداختن، اشتباه یا شکستی را پنهان داشتن، یا با دلیل تراشی به توجیه آن پرداختن.
نیاز به پرهیز از شکست: خودداری از عمل از بیم شکست احتمالی، دوریجستن از هرچیزی که موجب تحقیر باشد، اجتنابکردن از وضعیت یا شرایطی که در آن احتمال تمسخر، بیزاری یا بیاعتنایی دیگران میرود.
در یک طبقهبندی موری نیازها را به دو طبقه نیازهای آشکار و نیازهای ناآشکار تقسیم میکند. نیازهای آشکار آنهایی هستند که برآوردشان را فرامن مجاز میداند و احیاناً از طرف اجتماع مورد ستایش و پاداش هستند، مانند نیاز به حفظ حیثیت و جبران شکست، نیازهای ناآشکار، نیازهایی هستند که از نظر فرامن چندان مقبول نیستند و در اجتماع نیز ناپسند به شمار میآیند مانند نیاز به پرخاش و لذت جویی، البته در اجتماعات مختلف نوع نیازهای ناپسند و پسندیده ممکن است فرق داشته باشد. (سیاسی، 1388)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 73 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 49 |
توضیحات از متن فایل
تشکیل خانواده و ازدواج واقعه اجتماعی مهمی است که پایندگی گروهها و زندگی نسل های متوالی به آن بستگی دارد. ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسان نمی باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است. بطور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنس می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا می کند .بی تردید یکی از مهمترین تصمیم هایی که در طول زندگی خود می گیریم، انتخاب شریک زندگی است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دست یابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال و به عنوان حفظ بقا نسل بشریت از دیر باز همواره مورد تاکید بوده است. ازدواج را می توان یکی از مهمترین تصمیم گیری ها در زندگی هرد فرد دانست و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد .(هالفورد،1999. ترجمه، تبریزی و همکاران ،1384).
2-37 رضایت زناشویی
رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعامل منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی در خانواده است که از عامل های گوناگون مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و ... اثر می پذیرد (سینها و مکرجی ، 1990)
رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده فرد را از ازدواج با یک شخص خاص منعکس می کند. هرچه شخص در ازدواج خود با شریک زندگیش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کرده است، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هرچه بیشتر فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری بدست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت. ( الیس و همکاران،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375)
تعریف مختلفی برای رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاکینز انجام گرفته است وی رضایت زناشویی را این چنین تعریف می کند: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغییر نگرش است وبنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند.(الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375 )
2-38 چارچوب نظری پژوهش در زمینه رضایت زناشویی
درمورد رضایت زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند، هرکدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک بعد نگاه می کنند. برخی به دوام ازدواج واینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یک زندگی مشترک را از ابتدا تا انتها بررسی می کنند، اینکه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند.
2-38-1 نظریه عقلانی – هیجانی الیس :
نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.
2-38-2 نظریه چرخه زندگی زناشویی:
شواهد حاکی از آن است که در ازدواج دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییارت دوره های مختلف است می پردازد. این نظریه هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم وقایع قبلی می داند، چنین رویکردی برای توجیه تأثیرات چرخه زندگی بر روابط هم مفید می باشد. ( الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی ،1375 )
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 136 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
توضیحات از متن فایل
امروزه با گسترش علوم جدید و علمی شدن تقریباً تمامی شاخهها، ثابت گشته است که دیگر با استفاده از شیوههای سنتی نمیتوان توفیق چندانی در امر تجارت حاصل نمود. بدین منظور اندیشمندان علوم مختلفی همچون مدیریت، اقتصاد، جامعهشناسی و حتی روانشناسی به کمک تولیدکنندگان، صادر و واردکنندگان، بازرگانان، ارائه دهندگان خدمات و... آمده و به آنان راهکارهای جدیدی برای توفیق در امر اقتصادی ارائه مینمایند. بر اساس رویکرد جدید در اقتصاد امروز استفاده از شیوههای سنتی نه تنها اموری پوسیده و ناکارآمد محسوب میگردند؛ که اموری مقرون به صرفه محسوب نشده و استراتژیهای قدیم را در برابر رقبا و صحنههای تجاری فشرده ضعیف و محکوم به شکست میدانند. در بین عرضه کنندگان نظریات مختلف اقتصادی در زمینه توفیق در امر کار و بازار بر روی مواردی جدید و بدیع تأکید میگردد که یکی از این موارد نقش هوش افراد در تجارت و بازار است. بیشک هوش افراد اثری بسیار عمیق بر روی این امر دارد؛ افرادی که دارای بهره هوشی بالاتری هستند، میتوانند از این نعمت خدادادی برای برون رفت از مشکلات و چالشها و استفاده از فرصتها استفاده نمایند، این افراد با پارادوکسها کمتر روبرو شده و به خوبی میدانند که چگونه میتوان یک چالش را به یک فرصت تبدیل نمود. اما از نظر روانشناسی هوش دارای ابعاد مختلفی است که تأثیر هر یک از ابعاد و انواع آن بر قسمتهای خاصی از امور زندگی انسان به گونهای متفاوت اثر میگذارد. به زعم روانشناسان و علم روانشناسی هوش را میتوان در ابعاد مختلف طبقه بندی نمود. با توجه به نظرات هوارد گاردنر، هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند(سامانی، 1390).
2-2-2.انواع هوش چندگانه کدامند؟
2-2-2-1.هوش دیداری-فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیدههای بصری است. یادگیرندههای دارای این نوع هوش، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات، نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشهها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید. مهارتهای آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکلها، حس جهتشناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیلهای تصویری (احتمالاً از طریق هنرهای تجسمی)، دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری. شغلهای مناسب برای آنها عبارتند از دریانوردی، مجسمه سازی، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراحی داخلی، مکانیکی، مهندسی
2-2-2-2.هوش کلامی-زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارتهای شنیداری تکامل یافتهای دارند و معمولا سخنوران برجستهای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند. مهارتهای آنها شامل موارد زیر میشود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمهها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان. شغلهای مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
2-2-2-3.هوش منطقی- ریاضی
هوش منطقی- ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوالهای زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند. مهارتهای آنها شامل این موارد میشود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایشهای کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیدههای طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکلهای هندسی. رشتههای شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از: دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضیدان
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 88 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
توضیحات از متن فایل
بحث کیفیت و قدمت آن برمیگردد به حدود صد و یا شاید هزاران سال پیش یعنی از زمانی که تجارت به جایی رسده بود که تجار سعی بر این داشتند که مازاد محصول خود را به نوعی تغییر دهند که هم سفارش بیشتری دریافت کنند و هم چیزی به عنوان مازاد باقی نماند. کیفیت تمرکزی خاص بر روی سلامت محصول دارد نه نوع آن.
هزاران سال قبل از میلاد در مصر باستان کتابی وجود داشت به نام کتاب مرگ که میشود آن را به عنوان اولین مدرک سیستم کیفیت بر روی زمین نام نهاد. در این کتاب شرح کاملی از روند آماده سازی اجساد برای حیات پس از مرگ وجود دارد. کشف مقبره های فراعنه نمایانگر این مطلب بود که این روندها بسیار سخت گیرانه پیگیری میشده و سالم ماندن مومیایی ها ثابت میکند که اثر بخشی این سیستم تا چه حد در تضمین کیفیت عمل انجام شده موثر بوده است.
در حدود قرن یازدهم حک کردن عیار بر روی محصولات نقره و طلا باب شد تا حداقل درصد وجود هر کدام از فلزات گرانبها در محصول برای مشتری معلوم گردد.
پس از قرون وسطی کیفیت محصولات بستگی شدیدی به مهارت صنعت گران داشت به طوری که تجار با داشتن صنعت گران ماهر میتوانستند تمام بازار را در مورد محصول خود در دست گیرند.
اما انقلاب صنعتی این امکان را به خود صنعت گران داد تا بتوانند با کمک ابزار و ماشین آلات مختلف به کیفیت مورد نظر خود دسترسی پیدا کنند. در همین زمان بود که کارخانه هایی با تعداد بسیار زیاد کارگر و ماشین های مدرن راه افتادند و اینجا بود که برای کنترل این جمعیت زیاد و کنترل ماشین آلات ترکیب جدیدی از سیستم مدیریت پدیدار شد. ترکیبی شامل کارگران، سرکارگران ، سرپرستان و مدیران. ترکیبی که زنجیروار به یکدیگر مرتبط بوده و نقص در یکی از ارکان آن نقص در کل سیستم را موجب میشده است و در نهایت سازمان دهنده نهایی و پایه گذار امروزی بحث فراگیر سیستم کنترل کیفیت جنگ جهانی اول و پس از آن جنگ جهانی دوم بود که کارخانجات را مجبور میکردند طبق درخواست ها و استانداردهای ارتش محصولات خود را تهیه، آماده و ارسال نمایند.
واما امروز در جهانی هستیم که افرادی چون تاگوچی، ایشیگاوا، شینگو و کراسبی توسعه دهندگان و بنیان گذاران صنعت نوین سیستم مدیریت کیفیت میباشند.
سیستمی که نداشتن آن درآیندهای نه چندان دور باعث از دور خارج شدن از صحنه رقابت در بازار کار و تجارت خواهد شد.
2-1-2 مفاهیم و تعاریف کیفیت :
به طورکلی تعاریف گوناگونی درمورد کیفیت ارایه شده است.برای آشنایی اجمالی با مفهوم کیفیت، به اهم تعاریف ارایه شده توسط متخصصین این رشته، اشاره می شود ، در دهه 50 میلادی ، دمینگ و فیگن باوم (Deming & Figen baum) مفهوم کیفیت را این چنین تعریف نمودند.
کیفیت ، مفهوم وسیعی است که تمامی بخشهای سازمان نسبت به آن متعهد هستندو هدف آن افزایش کارایی کل مجموعه است، به طوری که مانع پدید آمدن عوامل مخل کیفیت شودو هدف نهایی آن ، مطابقت کامل محصول با مشخصات مورد نیاز مشتری باحداقل هزینه برای سازمان است،که منجربه افزایش رقابت می شود.(سلیمی،1385، ص78).کیفیت توسط مشتری تعیین می گردد نه توسط تولید کننده یا سرویس دهنده ، به عبارت دیگر کیفیت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات یک کالا یا خدمت است که احتیاجات و رضایت مصرف کننده را تامین می کند. (2007, p 188 Hodgkinson)
2-1-3 کیفیت :
کیفیت: کلیّت مشخّصه های یک «هستی» که توانایی برآورده ساختن نیازهای مطرح شده و اشاره شده را دارا می باشد.
کیفیت، یعنی پاسخگویی نیازها، خواسته و الزامات تعیین شده از سوی مشتری که می تواند به صورت یک تعهد درآید. (سجادی، 1380، ص 14)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 50 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
توضیحات از متن فایل
تقابل میان کار و خانواده یکی از موضوعات مورد توجه بسیاری از پژوهش ها در 25 سال گذشته بوده است (گرین هوس و پاول، 1996) علوم مدیریت و روانشناسی نیز علاقه بسیاری به مطالعه اینکه چگونه مردان و زنان میان مسئولیتهای شغلی و خانوادگی خود تعادل ایجاد میکنند، داشتهاند (ادوارد و روثبارد، 2000؛ کرچ میر، 1992؛ کوسک، نویی و دمار، 1999)؛ در این میان با تغییر در ماهیت و ساختار نقشهای کاری و خانوادگی، مانند شاغل شدن زوجین، حضور بیشتر زنان در مشاغل و کم رنگ شدن برخی نقشهای سنتی در مسئولیت های زندگی خانوادگی افراد (بارنت و هاید، 2001؛ ادوارد و روث بارد، 2000؛ جنکینز، رپتی و کروتر، 2000) مطالعات بسیاری در این زمینه انجام شده است (به نقل از، شاین و چن، 2011). پیشینه مسائل مربوط به کار و خانواده عمدتاً بر روی تعارض میان حدود فعالیتهای شغلی و خانوادگی، یا همان تعارض کار/ خانواده (WFC)، تمرکز یافته است گرچه اصطلاح کار/ خانواده و کار/ زندگی اغلب بجای یکدیگر استفاده می شود؛ اما بین این دو تمایز وجود دارد، چرا که عنوان کار/خانواده به مسائل مربوط به نقش های همسری و والدینی در خانه اشاره دارد؛ و کار/ زندگی به سایر نقش های غیر شغلی فرد مانند، عضویت در گروه های اجتماعی، فعالیت های مذهبی و غیره مربوط است.
براساس مطالعات کان (1964)؛ بیوتل و گرین هوس (1985) تعارض کار/خانواده را اینگونه تعریف کرده اند " نوعی از تعارض بین نقشی، که در آن فشار ناشی از نقشهای حیطه کار و خانواده در برخی از جنبه ها با یکدیگر ناسازگار هستند، از این رو انجام یک نقش (شغلی یا خانوادگی) باعث دشواری در انجام دادن نقش دیگر میشود".( به نقل از، شاین و چن، 2011)؛
تعارض کار/خانواده زمانی رخ میدهد که انتظارات مربوط به یک نقش با توانمندیهای شخص برای اینکه سایر نقشهایش را نیز بتواند به طور کامل انجام دهد، تداخل میکند. گوود (1960) بیان می کند که تعارض بین نقش نتیجه و پیامدی چاره ناپذیر برای فرد در انجام نقشهای چندگانه است (شاین و چن، 2011). بنابراین تعارض کار/خانواده (WFC)غالباً در زیر مجموعه عوامل استرسزای ناشی از نقش دسته بندی و مطرح شده است، چرا که این تعارض گویای ناهمخوانی و تضاد بین الزامات و خواسته های دو نقش متفاوت است (کان و روزنتال، 1964؛ کتز و کان، 1978؛ به نقل از متشرعی، 1389) و لذا تعارض به هر شکلی که باشد منجر به استرس برای فرد خواهد شد.
جهت گیری تعارض کار/خانواده، دو جنبه را مد نظر دارد. جهتی که در آن کار و مسائل کاری با زندگی خانوادگی تداخل مییابد (WIF و یا W ®FC) و در مقابل، جهتی که در آن مسائل خانوادگی با حیطه کاری تداخل مییابد (FIW و یا F ®WC). به عنوان مثال، تداخل خانواده- کار، زمانی رخ میدهد که فرد به دلیل بیدار ماندن و مراقبت کردن از کودک خردسالش که در طول شب نا آرامی میکرده، در روز بعد در محل کار خسته و ناکارآمد عمل میکند، و مثالی از تداخل کار- خانواده زمانی است که فرد برای اتمام زمان کار و ماندن در پست خود در سازمان، نتواند در برنامه ای مربوط به خانواده، مثل جشن فارغ التحصیلی فرزندش شرکت کند. تمایز میان این دو مفهوم در برخی مطالعات از جمله پژوهشهای، فرون، راسل و بارنز (1996) و گوتک، سرل و کلپا (1991)، بررسی و مورد تایید قرار گرفته اند (توتل، 2006).