دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 96 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق

فروشنده فایل

کد کاربری 7901

مشخصات این متغیر:

منابع: دارد

پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی

تعداد صفحه: 40صفحه

نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

رویکردهای عمده در فلسفه اخلاق

در اینجا می­توان به بیان انواع رویکردهای مطرح در فلسفه­ی اخلاق که عبارت­اند­از: رویکرد وظیفه­گرایی، رویکرد نتیجه­گرایی، سودگرایی( لذت­گرا)، رویکرد فضیلت­گرا، اشاره کرد.

رویکرد وظیفه­گرایی

واژه وظیفه­گرایی را نخستین بار، جرمی بنتام در کتاب وظیفه­گرایی یا علم اخلاق، مطرح کرد. واژه انگلیسی Deontologismترکیبی است از Deontoبه معنی «تکلیف» و «وظیفه» و Logos به معنای «شناخت» (موحدی، 1389: 165). نظریات مربوط به وظیفه­گرایی نظریاتی­اند که بدون توجه به نتایج افعال، آن­ها را ذاتاً خوب یا بد می­دانند. موضوعی که در این دسته از نظریه­های اخلاقی تأکید می­شود این است که همه ما وظایفی را بر عهده‌داریم که شامل اعمالی است که باید انجام دهیم و یا نباید انجام دهیم. این اعمال صرف‌نظر از پیامدی که دارند، بر عهده ما هستند. (فرانکنا، 1385 : 47-46 ). وظیفه­گرایی، مانند نتیجه گرایی، به دوشاخه وظیفه­گرایی عمل نگر و وظیفه­گرایی­ قاعده نگر تقسیم می­شود. در اکثر متون و مباحث اگر از وظیفه­گرایی به‌طور عام سخنی گفته می­شود، عمدتاً وظیفه­گرایی قاعده نگر مراد است و حاکی از این می­باشد که اگر وظیفه را همواره قاعده­ای مشخص و تعیین کند، ارجح است از اینکه افراد بدون هیچ قواعد و مقرراتی به وظایفی که تشخیص می­دهند، عمل کنند و باعث به وجود آمدن تعارض میان وظایف شوند. ازجملۀ وظیفه­گرایان عمل­نگر می­توان به ریچارد پرایس و ایچ. ای. پریچارد و ازجمله نظریات وظیفه­گرایانۀ قاعده­نگر می­توان به نظریه امر الهی، نظریه اخلاقی کانت و نظریات اخلاقی دبلیو. دیوید. رأس اشاره کرد. دراخلاق هنجاری، نظریات وظیفه­گرایانه در مقابل نظریات نتیجه­گرایانه قرار می­گیرند. درحالی­که نتیجه­گرایی، اعمال درست را بر اساس نتایج خیر مشخّص و معین می­کند، وظیفه­گرایی مدعی است که اگرچه نمی­توان از نتایج و پیامدهای اعمال صرف‌نظر، اما ویژگی­های مهم دیگری نیز وجود دارند که تعیین‌کننده درستی و نادرستی اعمال می­باشند. در وظیفه­گرایی، ملاک سنجش افعال اخلاقی، وظیفه است.

2-1-2-2- رویکرد نتیجه­گرایی

در سال 1958 در مقاله­ای تحت عنوان «فلسفه­ی اخلاق جدید»، نخستین بار انسکم، واژه"Consequentialism"را که به معنی نتیجه­گرایی است در اشاره به نظریاتی که به نتایج و پیامدهای اعمال اشخاص نظر دارند، به کار برد. این نظریه به شکلی که اَنسکم آن را معرفی کرد،کاملاً با نظریه­ی اخلاقی سودگرایی پیوند خورد؛ به همین دلیل، اکثر اوقات این دو نظریه با هم تلفیق می­شوند و به‌جای هم به کار می­روند. اما نباید از نظر دور داشت که سودگرایی،گونه­ای خاص از نظریات نتیجه­گرایی است و زیرمجموعه آن قرا می­گیرد (موحدی، 1389: 157).



چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق سبک های دلبستگی

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق سبک های دل بستگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق سبک های دلبستگی

فروشنده فایل

کد کاربری 7901

مشخصات این متغیر:

منابع: دارد

پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی

تعداد صفحه: 23صفحه

نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

دل‌بستگی از یک مفهوم یونانی (Storage) که نوعی عشق بین والدین و کودک می‌باشد گرفته شده است. (اپسنسر، 1979، به نقل از گلی نژاد، 1380) به طور کلی، دل‌بستگی را می‌توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. این­که کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست، می‌جوید و به او می‌چسبد، مؤید وجود دل‌بستگی میان آن‌هاست.

در روان­شناسی تحولی، پیوند عاطفی‌ای که بین نوزاد و مادر پدید می‌آید، دل‌بستگی نامیده می‌شود. برک (1387) دل‌بستگی را برقراری پیوند عاطفی عمیق با افرادی خاص در زندگی به نحوی که تعامل با آن‌ها باعث احساس نشاط و شعف شود و وجود آن‌ها به هنگام تنش، مایه آرامش باشد، می‌داند. نوزادان معمولاً تا پایان ماه اول عمر خود شروع به نشان دادن چنین رفتاری می‌کنند و این رفتار برای تسریع نزدیکی به فرد مطلوب طراحی شده است. نظریه‌ی دل‌بستگی بر این باور است که دل‌بستگی، پیوندی جهان‌شمول است و در تمام انسان‌ها وجود دارد. بدین معنی که انسان‌ها تحت تأثیر پیوندهای دل‌بستگی‌شان هستند. بالبی معتقد است که یک شخص برای رشد سالم نیاز به پیوند عاطفی دارد. والدین حساس به عواطف و نیز احساس امنیت، در کودک پایه‌ای برای سلامت روانی وی می‌باشند (گروسمان و گروسمان، 1990).

2-6-2. نظریه دل‌بستگی بالبی

بالبی در سال 1969 نظریه دل‌بستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ به نیازهای زیست‌شناختی و روان‌شناختی مادر و کودک پدید می‌آیند. از نوزاد انسان رفتارهایی سر میزند که باعث می‌شود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها شامل گریستن، خندیدن و سینه‌خیز رفتن به طرف دیگران است. از نظر تکاملی، این الگوها ارزش انطباقی دارند؛ زیرا باعث می‌شوند از کودک مراقبت لازم به عمل آید تا زنده بماند (بالبی، 1969). نتیجه عمده‌ی کنش متقابل مراقب (مادر) و کودک، به وجود آمدن نوعی دل‌بستگی عاطفی بین فرزند و مادر است. این دل‌بستگی و ارتباط عاطفی با مادر است که سبب می‌شود کودک به دنبال آسایش حاصل از وجود مادر باشد، به‌خصوص هنگامی‌که احساس ترس و عدم اطمینان پیدا می‌کنند و دل‌بستگی شدید، شالوده‌ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم را در دوران بزرگسالی پی‌ریزی می‌کند. در واقع، دل‌بستگی‌های انسان نقش حیاتی در زندگی وی ایفا می‌کند.

اینسورث (1987) مشاهدات بالبی را بسط داد و دریافت که تعامل مادر با کودک در دوره‌ی دل‌بستگی تأثیر چشم‌گیری بر رفتار فعلی و آتی کودک دارد. نحوه و میزان این تعامل الگوهای مختلف دل‌بستگی در کودکان را به وجود می‌آورد. مثلاً برخی از بچه‌ها کمتر از بقیه پیام می‌فرستند یا گریه می‌کنند. پاسخ‌دهی توأم با حساسیت به نشانه‌های نوزاد، نظیر بغل کردن کودکی که دارد گریه می‌کند به جای آن­که موجب تقریب رفتار گریستن شود، باعث می‌شود که نوزاد در ماه‌های بعد کمتر گریه کند. وقتی کودکی پیامی برای مادر می‌فرستند، تماس نزدیک بدنی او با مادر باعث می‌شود که در عین رشد به جای وابستگی و چسبندگی بیشتر به مادر، اتکا به نفس بیشتری پیدا کند. مادرانی که پاسخ‌دهی به پیام‌های ارسال‌شده از طرف کودک نمی‌دهند، موجب مضطرب شدن کودک می‌شوند.

به طور کلی، می‌توان چنین نتیجه گرفت که نظریه‌ی دل‌بستگی کار مشترکی از بالبی و اینسورث (1991) است. اینسورث با ابداع روش‌هایی برای آزمون تجربی نظریه بالبی، توانست به گسترش نظریه‌ی او کمک به سزایی بنماید.


چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ذهن آگاهی

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ذهن آگاهی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 78 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 33
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ذهن آگاهی

فروشنده فایل

کد کاربری 7901

مشخصات این متغیر:

منابع: دارد

پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی

تعداد صفحه: 33صفحه

نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

در سراسر تاریخ، بشر تلاش می کرد تا دلایل عذاب کشیدن و راه های فرونشاندن آن را پیدا کند. پیش از این، همه سوالات مشترکی می پرسیم: «چرا من احساس بهتری ندارم؟» «برای آن چه کار می توانم بکنم؟» زندگی در این دنیا به صورت اجتناب ناپذیر، موجب می گردد که بدن ما با دردهای فیزیکی، بیماری یا کهولت سن و مرگ رو به رو گردد. همچنین از زمان تولد تا مرگ به صورت ذهنی با شرایط نامناسب روبرو می شویم یا هنگامی که موقعیت ها را حتی زمانی که زندگی ما در شرایط مساعد و آسان قرار دارد، ناسازگار می یابیم و چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم و با فقدان داشته هایمان روبرو می شویم در این شرایط سرسختانه تلاش می کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم (کابات زین،2005 ).

یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود (رفتار، هیجان، ذهن و ...) است. با توجه به مشغله‌های مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد، اهمیت مدیریت کردن ذهن بیش از پیش نمایان می‌شود. برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیریت آن، از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است. ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه ها است به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. به عبارت دیگر ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر در آن دخالت دارد: 1- بودن در حال حاضر2- هدفمند 3- بدون قضاوت. این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت حال حاضر می شود. بدین ترتیب متوجه می شویم که زندگی ما فقط در حال حاضر رخ داده و گره گشایی می شود.

از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد.
حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف کند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد، واقعیت را با تمام جنبه های درونی و بیرونی اش می بیند و در می یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می دهد دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است.وقتی فرد در می یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است قادر می شود با دقت بیشتری به افکار خود توجه کند و بدون بیزاری یا قضاوت آنها را مورد بررسی قرار دهد و علت وجود آنها را دریابد. تمرین ذهن آگاهی این توانایی را به فرد می دهد که دریابد « افکار صرفا افکار هستند» و زمانی که می فهمد افکارش ممکن است حقیقت نداشته باشند راحت تر می تواند آنها را رها کند. انسان همواره پیام ها یا صداهایی را از طریق ذهن استدلالی خود می شنود. بسیار مهم است که وی از پیام هایی که در طی فکر کردن از ذهن خود می شنود آگاه باشد، درگیر افکارش نشود و بتواند آنها را رها کند. (کابات زین،2005).

ذهن آگاهی به معنای هوشیاری و آگاهی کامل در هر لحظه از زندگی است. همان گونه که حافظ می فرماید:" حضوری گر همی خواهی زخود غافل مشو حافظ" غفلت از خود موجب از بین رفتن هوشیاری و آگاهی است. زمانی که فرد دچار غفلت می شود و در واقع تماس خود را با جهان اطراف از دست می دهد به تدریج دچار افسردگی می شود و نمی تواند از زندگی لذت ببرد. تکنیک ذهن آگاهی موجب می شود که فرد بتواند با تجارب زندگی در تماس باشد و از آن ها لذت ببرد (عیوضی، 1390).

حواس جمع بودن و بیداری صد درصد و آگاه بودن نسبت به همه رخ دادهایی که همین الان در اطراف و همین طور درون بدن در حال اتفاق افتادن هستند. به این شکل که هیچ گونه قضاوت و پیش داوری نسبت به درست و نادرست بودن اتفاقات صورت نگیرد و این بیداری و حواس جمعی، آگاهی را تحت تاثیر قرار ندهد. ذهن آگاهی کیفیتی از بیداری است که در آن شخص از آگاه بودن خود آگاه می شود. یعنی می فهمد که در حال فهمیدن است. یعنی وقتی فکر می کند متوجه می شود که در حال فکر کردن است. به زبان ساده موضوعی را که راجع به آن فکر می کند می بیند، هم متوجه فکر کننده و هم متوجه پدیده تفکر است. این کیفیت بیداری شاید برای آدم های معمولی به راحتی قابل درک نباشد اما مفهومی بسیار ساده و قابل فهم است، با این وجود وقتی پای عمل به میان می آید مشخص می شود که رسیدن به حالت ذهن آگاهی پیچیده ترین مساله ساده عالم است (کابات زین،2005).

قبل از اینکه ذهن آگاهی اتفاق بیفتد بیداری و هوشیاری دستکاری شده و نیمه خواب است. واکنش های انسان از قبل شرطی و برنامه ریزی شده است و به جای این که در زمان حال باشد، برنامه های آرشیوی و قدیمی مربوط به گذشته را نظاره می کند. البته این قیاس چندان هم کامل نیست چون در حالت واقعی دنیای اطراف ما بی اعتنا به شکل آگاهی ما، در حال پخش دایم صحنه های جدید و تازه است و ما برای زنده ماندن در این هستی، بسیاری مواقع مجبوریم به صحنه های تازه و به روز واکنش درست نشان دهیم. در مجموع می توان گفت هر چه انسان بیدارتر و هوشیارتر باشد و حواسش نسبت به اتفاقات جاری و اکنون زندگی اش جمع تر باشد ذهن آگاه تر است و پاسخ هایش به تحریکات زندگی خردمندانه تر و مؤثرتر و آرامش و اطمینان قلبی او بیشتر است.


چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق درمان با نوروفیدبک

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق درمان با نوروفیدبک
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 245 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق درمان با نوروفیدبک

فروشنده فایل

کد کاربری 7901
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 28صفحه
نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

درمان

روشهای درمانگری کلی ،بخصوص روی­آوردهای روان­پویشی و انسان­نگری – هستی­نگری، شناخت­نگری به طور گسترده در قلمرو اضطراب اجتماعی به کار رفته­اند و به نتایجی درخور توجه، دست یافته­اند. در این پژوهش پژوهشگر به دنبال بررسی اثر بخشی روش­های نوروفیدبک و حضور ذهن به عنوان روش­های نوین در حوزه­ی روانشناسی می­باشد.

نوروفیدبک

استفاده از بیوفیدبک، تاریخچه‌ای طولانی‌تر از نوروفیدبک دارد. بیوفیدبک،وسیله­ای الکترونیکی است که به افراد کمک می­کند که بر روی جسم و ذهن خود کنترل و آگاهی داشته باشند. بیوفیدبک، ابزاری است که درجه حرارت پوست، فعالیت جریان خون مغز، فشار خون، ضربان قلب و تنفس را ارزیابی می­کند. تحقیقات نشان می­دهد که بکار بردن بیوفیدبک در ترکیب با درمان­های رفتاری دیگر برای اختلالات روان پزشکی مؤثرتر می­باشد. بیوفیدبک توسط پزشک‌ها، روانشناس­ها و مشاوران استفاده می­شود (دموس، 2005).

درمان بیوفیدبک برای کنترل بدن و سلامتی ذهنی توسط افراد استفاده می­شود حتی دستگاه زنگ و تشکچه ساده‌ای که از قدیم برای درمان شب‌ ادراری‌های کودکان به‌کار می‌رود، بیوفیدبک است. اما نوروفیدبک به معنای امروزیش مدیون تحقیق‌های دکتر باری استرمان محقق دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس در دهه 60 میلادی است او می‌خواست بفهمد که وقتی ما خوابیده‌ایم، در مغزمان چه می‌گذرد. او طبق روال همه تحقیق‌های عصب‌شناختی، از حیوانات شروع کرد. گربه‌های آزمایشگاه دکتر استرمان، هم وقتی که خواب بودند و هم مواقعی از بیداری­شان، EEGهای پایین‌تری را نشان می‌دادند (دموس، 2005؛ ایگنر، گریزلیر، 2004؛ مان و همکاران،1992).

همزمان با این تحقیقات یک پروژه ناسا هم به استرمان سپرده شد. سفارش‌دهنده این پروژه می‌خواست بداند که چرا کارکنان ناسا وقتی در معرض سوخت‌های موشکی قرار می‌گیرند دچار استفراغ، سردرد، توهم و تشنج می‌شوند؟ دکتر استرمان، هم گربه‌های آزمایشگاهش و هم گربه‌های دیگر را در معرض این سوخت‌ها قرار داد. نتیجه شگفت‌انگیز بود؛ گربه‌هایی که در آزمایش قبلی توانسته بودند EEG خودشان را کنترل کنند، از گربه‌های معمولی کمتر دچار استفراغ، حملات تشنجی و نشانه‌های دیگر می‌شدند (ایگنر، گریزلیر، 2004).

این نتیجه شگفت‌انگیز آغاز تحقیقات نوروفیدبک شد. آیا انسان هم می‌تواند با کنترل امواج مغزی مشکلات روانی‌اش را حل کند؟ آزمایش استرمان روی مبتلایان به صرع نشان داد که جواب این سوال مثبت است. این روش کم‌کم گسترش پیدا کرد و از سال 2000 به این‌طرف کلینیک‌های نوروفیدبک هر روز در گوشه‌ای از جهان و البته در ایران خودمان سبز می‌شوند (ورنون و همکاران، 2005؛ ونمان، 1997) و در سال 2011، به طور بین­المللی پژوهش­های نوروفیدبک چاپ شد. نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. در حوزه درمان اختلالات روانشناختی، پژوهش­های نوروفیزیولوژیکی با بررسی ارتباط بین موج نگار الکتریکی مغز، مکانیزم­های زیربنایی تالاموکورتیکال مغز و حالات روانشناختی، نشان می­دهد که ایجاد نوسانات و تغییرات بهینه در ریتم و فرکانس امواج مغزی، با استفاده از روش­های عصب درمانی، می­تواند تغییرات بهینه­ای را در حالات روانشناختی ایجاد کند. نوروفیدبک باعث خودتنظیمی فعالیت مغز می­شود (کارولین و چریستوفر، 2004). نوروفیدبک با اصلاح امواج غیرطبیعی باعث تغییر خلق، رفتار وافکار می­شود (چریستوفر و فیشر، 2010).

نوروفیدبک با بازخورد عصبی، عملکرد مغز را تنظیم می­کند و باعث افزایش خلاقیت، کمک به حافظه، افزایش توجه و بهینه­سازی تصمیم­گیری و هماهنگی مغز و بدن می­شود. نوروفیدبک پاسخ تکنولوژی به رواندرمانی، بازتوانی­شناختی و عملکرد قشری ضعیف است و سیستم آموزشی وسیعی است که رشد و تغییر در سطح سلولی مغز را افزایش می­دهد. نوروفیدبک به عنوان یک مداخله بدون همبستگی صرف به دستکاری حالات مغزی عمل می­کند و عملکرد نوروفیدبک باعث می­شود که تغییرات طولانی مدت در فعالیت EEG بوجود آید (چریستوفر و فیشر، 2010 ).

نوروفیدبک براساس خودتنظیمی الکتروانسفالوگراف می‌باشد (رانگ و انگ، هسیل، 2013) و به عنوان وسیله‌ای، امواج مغزی را تغییر می‌دهد و باعث بهبودی عملکرد فرد می‌شود (گریزلیر، تامپسون، ردینگ، براندی و استفرت، 2013). در نوروفیدبک برای کاهش اضطراب باید آموزش آلفا، بتا و تتا نوروفیدبک موردنظر باشد و به افراد آموزش داده شود که با اثرگذاری بر این امواج باعث کاهش اضطراب ‌شود. طول جلسات برای اختلالات مختلف فرق می‌کند، در مورد اضطراب اجتماعی تعداد جلسات 12جلسه می‌باشد و بر روی امواج مغزی خاصی کار می‌شود. در واقع، نوروفیدبک این کاربرد را دارد که می‌تواند امواج بیش از حد دامنه را سرکوب وامواج پایین‌تر از دامنه را تقویت نماید در واقع این تغییرات در ارتباط با اختلالات عصبی و روانی می‌باشد. نوروفیدبک باعث می­شود که مغز انسان روش‌های آرام‌سازی را بیاموزد. اثرگذاری نوروفیدبک براساس نوع اختلال به مناطق خاصی از مغز مربوط می‌شود (سریوت و همکاران، 2002؛ استفن بیل، بروور، کیسر و وان وو، 2013). اولین مورد درمانی مرد 21 ساله­ای با اختلال در منطقه سیستم عصبی مرکزی بوده است که با استفاده از نوروفیدبک باعث بهبود توجه و حافظه شنیداری شده است (بریکوا ، تایموفرل، موسولو، 2003). در درمان با نوروفیدبک از الکتروانسفالوگرافی به عنوان مقدمه‌ای برای کار درمان استفاده می­شود، به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص می‌گردد، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین می‌شود که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی صورت می‌گیرد. الکترانسفالوگرافی کمی از 19 مکان جمجمه‌ای که براساس سیستم 10- 20 مشخص شده، به دست می‌آید و در واقع 19 الکترود بر جمجمه قرار می‌گیرد. نوروفیدبک برای تغییر در طیف امواج مغزی طراحی شده است (کوبن و پادالسکی، 2002).



چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ازدواج

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ازدواج
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 73 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق ازدواج

فروشنده فایل

کد کاربری 7901
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 49صفحه
نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

تشکیل خانواده و ازدواج واقعه اجتماعی مهمی است که پایندگی گروهها و زندگی نسل های متوالی به آن بستگی دارد. ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسان نمی باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است. بطور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنس می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا می کند .بی تردید یکی از مهمترین تصمیم هایی که در طول زندگی خود می گیریم، انتخاب شریک زندگی است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دست یابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال و به عنوان حفظ بقا نسل بشریت از دیر باز همواره مورد تاکید بوده است. ازدواج را می توان یکی از مهمترین تصمیم گیری ها در زندگی هرد فرد دانست و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد .(هالفورد،1999. ترجمه، تبریزی و همکاران ،1384).

2-37 رضایت زناشویی

رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعامل منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی در خانواده است که از عامل های گوناگون مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و ... اثر می پذیرد (سینها و مکرجی ، 1990)

رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده فرد را از ازدواج با یک شخص خاص منعکس می کند. هرچه شخص در ازدواج خود با شریک زندگیش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کرده است، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هرچه بیشتر فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری بدست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت. ( الیس و همکاران،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375)

تعریف مختلفی برای رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاکینز انجام گرفته است وی رضایت زناشویی را این چنین تعریف می کند: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغییر نگرش است وبنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند.(الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375 )

2-38 چارچوب نظری پژوهش در زمینه رضایت زناشویی

درمورد رضایت زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند، هرکدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک بعد نگاه می کنند. برخی به دوام ازدواج واینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یک زندگی مشترک را از ابتدا تا انتها بررسی می کنند، اینکه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند.

2-38-1 نظریه عقلانی هیجانی الیس :

نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.

2-38-2 نظریه چرخه زندگی زناشویی:

شواهد حاکی از آن است که در ازدواج دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییارت دوره های مختلف است می پردازد. این نظریه هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم وقایع قبلی می داند، چنین رویکردی برای توجیه تأثیرات چرخه زندگی بر روابط هم مفید می باشد. ( الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی ،1375 )