دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 121 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 58 |
مقدمه
پیش از پرداختن به تعاریف و نظریه ها می باید به سوالی اساسی تر پرداخت. ″چرا امروزه بسیاری از مردم٬ از جمله متخصصان سلامت روان این اندازه به موضوع معنویت علاقه مند هستند؟″ به نظر می رسد یک دلیل آن پیر شدن نسل متعلق به انفجار جمعیت در میانه سالهای 1946 و 1964 و سوال اساسی است که پیری در آنها بر می انگیزد. برای مثال از خود می پرسند چگونه می توان در زندگی معنایی یافت وقتی که همه چیز به مرگ ختم می شود؟ دلایل دیگری نیز وجود دارد. همراه با افزایش بی سابقه ثروت و دارایی در دو دهه 1980و1990 بسیاری از مردم از فرمول های سنتی که برای کسب شادمانی و خوشبختی بر کسب در آمدهای مالی و بلند پروازی های خود محورانه تاکید می کردند٬ سرخورده شده بودند. تعارض در این جاست که هر چقدر فرد ثروتمندتر شود٬ میزان شادمانی او یکسان باقی می ماند. میرز[1] (2000) اشاره می کند که اگر چه درآمد آمریکایی ها همراه با تورم، نسبت به سال1957به دو برابر خود رسیده است٬ اما شادمانی همچنان ثابت باقی مانده وحتی میزان افسردگی ها نیز به مقدار قابل توجهی افزایش یافته است. در واقع همان گونه که میرز (2000) بیان می کند: "ما ابرمصرف گراها٬ دیگر از مادی گرایی بی امان حالمان بهم می خورد. ما غول های موفقیت از بلند پروازی کورکورانه و اعتیاد به کار بیزار شده ایم. ما آدم های به اصطلاح قوی احساس ،ازخود بیگانگی کمی را درخود تجربه می کنیم و در میان این همه یاس و از خود بیگانگی، بسیاری تشنه تجربه ای معنوی و جامعه ای مذهبی هستند دلایل خاص دیگری نیز وجود داردکه نشان می دهد چرا معنویت به بحثی داغ و جذاب در میان متخصصان سلامت روان تبدیل شده است. یکی از آنها شناخت و محدودیت های روان درمانی و درمان دارویی در کمک به مراجعان در جهت مقابله٬ تغییر و رشد است. حتی زمانی که بهترین شیوههای درمانی مورد استفاده قرار می گیرند بیماران ما هنوز به شدت از مشکلات خود رنج میبرند. دلیل دیگر آن است که چند فرهنگی بودن بخش اساسی از فعالیت بالینی محسوب میشود. به نظر می رسد مذهب و معنویت بخشی اساسی از دنیای فرهنگی مراجعان است و سرانجام این که٬ متخصصان امر به شدت از نتایج تحقیقاتی که نشان دهنده ارتباط مثبت میان فعالیت های مذهبی و سلامت روان می باشند متاثر بوده اند٬ هر چند که چنین ارتباطاتی ثابت نمی کند که مذهب لزوماً موجب سلامت روان میشود. چرا معنویت به جای مذهب واژه منتخب مردم شده است؟ به نظر می رسد بسیاری از مردم از مذاهب سنتی و نهادهای مذهبی ناراضی یا مایوس شده اند. تحقیقات ثابت می کند عده ای از مردم که خود را انسان هایی معنوی اما غیر مذهبی قلمداد می کنند٬ احساسات شدیداً مذهبی دارند (اسپیلکا[2] ، 2003). آنها میخواهند مسیری مقدس را بیابند اما نمی خواهند به توشه ای که مذهب سنتی برای آنها به ارمغان می آورد تن دهند. آنها مایلند مسیر معنوی شخصی خویش را خود خلق کنند. مسیری که غالباً از مذاهب سنتی٬ فلسفه٬ نوشته های عامه پسند در باب معنویت و بخصوص تجربیات شخصی خودشان به گونه ای التقاطی الهام می گیرد. تحقیقات بر اهمیت تجربه شخصی تأکید میکند و نشان می دهد افرادی که خود را انسان هایی "معنوی" می دانند از تجربیات عرفانی و متعالی خویش برای خلق مسیر معنوی خود استفاده بیشتری میکنند (اسپیلکا، 2003). واژه معنویت چنان گسترده است که کوشش هایی از این دست را برای یافتن ارتباط با وجودی مقدس در خارج از چارچوب های سنتی مذهبی در بر میگیرد. با وجود این٬ یک مشکل عمده آن است که خود این واژه معنایی بس گسترده٬ فراگیر و بنابراین مبهم دارد. اگر از عموم مردم عادی بخواهید معنویت را تعریف کنند٬ عموماً مکث کرده و شروع به تقلای فکری می کنند. چنین کاری بی دلیل نیست. تعریف این واژه واقعاً دشوار است. آنچه در پی می آید نشان دهنده بهترین تلاش محقق در جهت تعریف معنویت با بهره جستن از مفاهیم اساسی و سادهتر می باشد.
2-1-1- معنویت
گرایش معنوی افراد را به سمت معرفت[3]، عشق[4]، معنا[5]، آرامش[6]، امیدواری[7]، تعالی، پیوند[8]، شفقت[9]، خوبی[10]، و یکپارچگی[11] سوق می دهد. معنویت قابلیت فرد برای خلاقیت، رشد و تحول یک نظام ارزشی را در بر میگیرد و شامل مجموعه ای از پدیده ها مثل تجربیات، عقاید و اعمال است. چشم اندازهای مختلف روانی، معنوی[12]، دینی و فراشخصی[13]، ما را به معنویت نزدیک میکند. اگر چه معنویت عموما از طریق فرهنگ منتقل میشود، اما هم مقدم بر فرهنگ است و هم متعالیتر از آن» (نیکلز[14]، 2002).
مولفه های تعالی معنوی از دیدگاه پیدمونت[15] (2001) عبارتند از : حس پیوند[16]، عقیده به اینکه فرد بخشی از جامعه بزرگ بشری است و در تداوم هماهنگی زندگی نقش دارد، جهان شمولی[17]، اعتقاد به ماهیت توام با وحدت در زندگی، و تحقق دعا[18]، احساس لذت و خشنودی فرد در نتیجه رویارویی شخصی با یک حقیقت متعالی را در بر میگیرد.
در دهههای اخیر، مباحث عرفانی و معنوی و تعالیم اشراقی بیش از پیش جایگاه خود را باز یافته است و اهل نظر در حوزههای عرفان، حکمت، هنر، ادبیات و
روانشناسی به نقش معجزهآسای عرفان و ارزشهای معنوی در پاسخ به نیازهای تکاملی انسان و درمان ناملایمات و بیماریهای روحی و روانی او و رسیدن به سلامت روان او تأکید فراوان دارند (کریمی، 1383).
جیمز (به نقل از پیدمونت، 2001) معتقد است، انسان با رجوع به باطن دین (معنویت) آرامش و سرور خاصی پیدا میکند وی معتقد است باور به وجود ارزشهای بالاتر و یک قدرت برتر برای بهداشت روانی انسان ضروری است.
یونگ(به نقل از آزاد،1384) که به نهضت اول روانشناسی مربوط میشود به شدت تحت تأثیر معنویت شرق بود و میگفت در بخش دوم زندگی بهتر است به سراغ آموزههای معنویت یا عرفان بودیسم برویم.
مازلو (به نقل از آزاد،1384) تلفیقی ساخته از روانشناسی و معنویت و از آن به عنوان روانشناسی کمال یاد کرده است. مفهوم خودشکوفایی که مازلو به آن اشاره کرده و آن را تحقق بخشیدن به خود در بالاترین سطح میداند، چیزی است که از معنویت شرق گرفته شده است.
براندن (به نقل از جمال هاشمی، 1379، ص13) عقیده دارد، اینکه چگونه انسانی هستیم و چه شخصیتی داریم بسته به انسجام و یکپارچگی و درجه معنویت و خرد ما است.
بررسی بهرامی دشتکی، علیزاده، غباری بناب و کرمی (1385) نشان داد مداخلات معنوی موجب کاهش افسردگی و سلامت روان گردید.
بررسی بهرامی احسان و تاشک (1383) نشان داد معنویت با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالات روانی رابطه دارد و توانسته است بصورت مثبت سبک مقابله مذهبی و معنوی را پیش بینی کند.
هی و موریسی[19] (1987) اعتقاد دارند ریشهی معنویت و تجربههای معنوی برای سلامت انسان سودمند است.
یونگ (به نقل از وست، 2004) با تأیید واقعیت درمانی نیاز به معنویت در نوع انسان، تجربهی معنوی و روحی را به عنوان جنبههای بالقوهی سالم و سلامت هستی انسان در نظر میگیرد.
برای آنکه معنویت را تعریف کنیم، باید ابتدا بپرسیم: "مذهب ما چیست؟ "مذهب عبارت است از جستجوی معنا و هدف به ویژه که با وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا کند(پارگامنت[20]،2000). مقدس یعنی "قدرت های والاتر، نیرو های متعالی تر یا وجودهای شخصی"پارگامنت(2000) بر این باوراست که تعاریف حاضر از واژه مقدس آن چنان وسیع است که نه تنها نه شامل خداوند سنتی مذهب غربی یعنی مسیحیت می شود بلکه مفاهیم شرقی تائو، براهمان و نیروانا را نیز شامل می شود. با این حال تعدادی از سنن شرقی واژه "واقعیت غایی"را بر"مقدس"ترجیح می دهند. برای مثال ٬آیین بودایی٬ اگر خداوند را این چنین تعریف کنیم: "وجودی شخصی که جهان رابا طرحی سنجیده شده خلق کرده " مذهبی بی اعتقاد به خداست (نیکلز،2002). از سویی دیگر٬ اسمیت به تعریف دومی از خداوند به عنوان "الوهیت" اشاره می کند که در آن "ایده شخصیت" گنجانده نشده است. اوبر این باور است که در آیین بودا این تعریف دومی از خداوند به عنوان الوهیت اشاره می کند که در آن ایده شخصیت (ص114) گنجانده نشده است. او بر این باور است که در آیین بودا این تعریف دوم به اندازه کافی به مفهوم خداوندبه عنوان الوهیت نزدیک است که بتوان این اسم رامتضمن آن معنا دانست (نیکلز،2002). نیکلز برای تایید چنین نتیجه گیری اشاره ی بودا به آن متولد نشده که تغییرنمی پذیرد٬ خلق نمی شود و شکل نمی پذیرد را نقل میکند و می گوید که متون بودایی نیروانا را دائمی وهمیشگی، جاودانه و فناناپذیر توصیف می کند. بنابراین نیروانا رامی توان واقعیتی غایی تصور کرد. ویژگی دیگر تمامی مذاهب آن است که به گونه های مختلف به آموزش اخلاقیات می پردازند. یعنی آنها به اشاعه قوانین و اصولی می پردازند که رفتار درست بجا و خوب راگسترش می دهند وسر انجام آنکه مذاهب عمده نهادهایی را به وجود آورده اند (همچون فرقه های کلیسایی)که پایه ساختاری شان راشکل می دهند. اکثر ادیانی آسمانی می گویند که یکی از اهداف عمده آنها رشد معنویت پیروان آنهااست، اما آیا معنویت تنها دسترس پیروان مذاهب است؟ به نظر نمی رسد چنین باشد، لازم نیست مذهب تنها وسیله توصیف یا پیوند با آن وجود مقدس یا واقعیت غایی باشد (نیکلز،2002).
2-1-1-1-همپوشی بین معنویت و مذهب
این اعتقاد قابل بیان است که معنویت و مذهب با یکدیگر همپوشی دارند و هر دو شامل اعتقاد به وجودی مقدس می شوند، اما هر یک ویژگی های خاص خود را دارا هستند. ویژگی های خاص مذهب عبارتند از الهیات، مناسک و آیین ها، نهادها و آموزه های اخلاقی آن. ویژگی های خاص معنویت عبارتند از: فردگرایی و تأکید آن بر تجربه متعالی، یعنی اینکه شخص ممکن است عقاید و اعمال خود را با توجه به تجربیات معنوی خویش پرورش دهند (بیتز،گریفین،باون،کوئینگ و ماراکوکس[21]،2004).
اکثر مردم معتقدند که معنویت و مذهب در جنبه هایی باهم متفاوتند و در
بخشهایی نیز اشتراکاتی دارند. نتایج یک نظر خواهی از 364 نفرکه دارای
پیشینههای مذهبی متفاوت بودند نشان داد که معنویت و مذهب در جنبههایی با یکدیگر اشتراک دارند: 42 درصد مردم فکر می کردند که این دو موضوع با یکدیگر همپوشی دارند، اما مفاهیم یکسان نیستند. 39 درصد نیز تصور می کردند که معنویت شامل مذهب می شود. اما مفهوم گسترده تر از آن است . می توان با گروه اول موافق بود، چون بر این اعتقادند که شخص می تواند معنویت را تجربه کند، بی آنکه به مذهب و بنیادهای آن وابسته باشد. البته در زندگی واقعی، اکثر مردم تمایز میان معنویت و مذهب را به خوبی تشخیص نمی دهند و بسیاری از مردم راهی رادنبال میکنند که ترکیبی از هر دو است. مثلاً افراد بسیاری که در بنیادهای مذهبی حاضر می شوند راه معنوی بسیار مشخص و فردی را دنبال می کنند که در آن اعتقادات و اعمال خود را تنها بر اساس سنت مذهبی خود بلکه بر اساس مذاهب دیگران نیز بر می گزینند. در واقع بسیاری از موسسات آزادی خواهانه بانی و حامی کلاس هایی می شوند که به شرکت کنندگان کمک می کنند با آموزه ها و اعمال مذاهب مختلف آشنا شوند. برعکس، افراد معنوی اما غیرمذهبی بسیاری هستندکه اعتقادات، ارزش ها و اعمال خود را به صورت التقاطی و با تکیه بر آموزه های مذهبی بنا می کنند (وولف[22]، 1997؛ ترجمه دهقانی، 1386).
2-1-1-2-تعالی
تعالی به تجربیات وحدت بخش یا میان فردی خاص دلالت می کند که به ما حس ارتباطی فراتر از خویشتن شخصی می دهد. با وجود این، به نظر می رسد تجربه متعالی تنها یک روی سکّه است. روی دیگر سکه را می توان «تعالی ادراکی» دانست، که بیشتر شامل ارتباطی شناختی (وکمتر تجربی) با وجودی بس عظیم تر از خودمان می باشد (خداپناهی، 1380).
2-1-1-3- تعالی تجربی
بحث درباب اینکه چه تجربه ای واقعاً متعالی است، فراوان است. امّا به سه نوع آن می توان اشاره کرد. دو نوع بسیار رایج تجربیات متعالی عبارت است از : ملکوتی و عرفانی. گرچه این دو نوع تجربه ممکن است به مثابه «دو قطب تجربیات مذهبی» دیده شوند. اما آنها با یکدیگر همپوشی دارند و در نهایت متحد می شوند (اسپیلکا، 2003). برای مثال تجربیات عرفانی زمانی که دیگرِ شگفت انگیز و مجزایی (چه شخصی و چه غیر شخصی) تجربه می شود، همچنین می تواند تجربه ای ملکوتی باشد (اسپیلکا، 2003). واژه روان شناختی موجود برای تجربه عرفانی اصطلاح مازلو به نام «تجربه اوج» می باشدکه دربرگیرنده احساسات شعف انگیز از حل شدن رها از خود در دنیا، احساس کامل بودن و جذب شدن در دنیا و احساس حضوری بی تقلا در زمان و مکان حاضر می باشد (خداپناهی، 1380).
تجارب متعالی ممکن است در طول انجام طیف وسیعی از فعالیت ها، خواه مذهبی و خواه غیر مذهبی احساس شوند. مثلاً فعالیت های مذهبی خاصی که ممکن است به حس تعالی ختم شوند عبارت اند از مراقبه، دعا و مناجات، شرکت در مراسم نیایش، گوش دادن به موسیقی مذهبی، تأمل در نوشته های مقدس یا شرکت در پایکوبی های مذهبی با وجود این، افراد بسیاری چه مذهبی وچه غیر مذهبی، حس تعالی را در موقعیت هایی تجربه می کنند که به ظاهر مذهبی نیستند. چنین مواردی ممکن است فعالیت های جنسی، لذت بردن از زیبایی طبیعی، داشتن تجربیات نزدیک به مرگ، تن آرامی عمیق یا ارتباط صمیمی و نزدیک با گروهی از مردم باشد. حس تعالی ممکن است حتی به هنگام انجام امور بسیار تنش زا یا پیش پا افتاده نیز تجربه شود (وولف، 1997؛ ترجمه دهقانی، 1386).
2-1-1-4-مدل مقابله ای سنجش
پارگامنت (2000) ، توصیف بسیار دقیقی را از نظریه پیچیده خود ارائه می دهد. در ادامه ایده های اصلی پارگامنت که ارتباط بیشتری با فعالیت بالینی دارند، توصیف خواهد شد. محور اصلی کتاب پارگامنت آن است که همگی ما از یک چارچوب اساسی برای فهم زندگی (چه گفته و چه نا گفته) برخوردار هستیم که تعیین کننده واکنش ما در مقابل رویدادهای استرس زا می باشد. پارگامنت (2000) این چار چوب تفسیری را سیستم جهت گیری می نامد و از آن به عنوان یک شیوه کلی برای نگاه به دنیا و مقابله با مشکلات آن یاد می کند. به طور دقیقتر چنین چارچوبی در بر گیرنده «عادات، ارزش ها، روابط، باورهای کلی، و شخصیت» می باشد. به لحاظ عمده، چنین چارچوبی یک چارچوب ارجاعی و طرحی از خود و جهان برای پیش بینی و کنار آمدن با رویدادهای زندگی است. انسان از این سیستم جهت گیری به هنگام مشکلات بهره گرفته و آن را کمک یا مانعی درفرایند مقابله به حساب میآورد. بنابراین سیستم جهت گیری یک لنز تفسیری است که از طریق آن به رویدادهای زندگی، چه منفی وچه مثبت مینگریم. این لنز می تواند از جنس مذهبی یا غیر مذهبی باشد. این سیستم جهت گیری نه تنها به عنوان یک چارچوب تفسیری عمل می کند، بلکه بر شیوه مقابله با استرس نیز تأثیر می گذارد. این روشهای مقابله شامل افکار ملموس، احساسات، رفتارها و تعاملات می باشد که در هنگام مشکلات از آنها میتوان بهره برد. پارگامنت(2000) معتقد است که در مقابله با استرس یکی از دو مورد زیر را در ارتباط با سیستم جهت گیری خود انتخاب می کنیم: 1) سیستم جهت گیری بنیادی خود را حفظ کرده و از آن برای مقابله استفاده می کنیم. 2) به علّت اینکه آنرا در مقابله با مشکلات و یا در مواجه با عوامل استرس زا سودمند نمی یابیم تغییر می دهیم. هیچ قاعده مشخصی نمی تواند تعیین کند که از میان حفظ یا تغییر دیدگاهها کدام یک سودمند تر است.
در یک مثال بسیار بارز، پارگامنت(2000)، جوانی را توصیف می کند که اخیراً در طی یک حادثه رانندگی باعث کشته شدن اعضای خانواده اش شده و وی را دچار دردی مزمن و طاقت فرسا کرده بوده. پیش از تصادف این زن جوان پر انرژی، محبوب، خوش بین، و علاقه مند به تحصیل در دانشگاه، ازدواج و یک زندگی پر بار بوده است. اما پس از تصادف بسیاری از چیز هایی که برای آنها اهمیت زیادی قائل بود-دوستان، خانواده، شغل سر زندگی و استقلال- را از دست داد.
[1]. Myers
[2] . Spilka
[3]. knowledge
[4]. love
[5]. meaning
[6]. peace
[7]. hope
[8]. connectedness
[9]. compassion
[10]. wellness
[11]. Integration
[12]. psycho sproritual
[13]. transpersonal
[14]. nicholls
[15] . Piedmont
[16]. Sense of connectedness
[17]. universality
[18]. prayer fulfillment
[19]. hay & Morisy
[20]. Pargament
[21] . Beatz, Griffin, Bowen, Koenig & Marcoux
[22] . Wulff
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 67 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
توضیحات از متن فایل
-3- مفهوم شناسی نظری نگرشهای ناکارآمد
2-3-1- تعریف نگرش
معادل واژه Attitude در فارسی، نگرش، ایستار، طرز رفتار، طرز تلقّى، پنداشت، طرز تفکر بر اساس مفروضات پیشین و مانند آنها ترجمه شده است. (آذربایجانی 1382، 136)، در اصطلاح، تعاریف بسیاری در مدیریت و روانشناسی از نگرش شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود: نگرش یا طرز تلقی عبارت از آمادگی برای واکنش ویژه نسبت به یک فرد، شیء، فکر یا وضعیت است. (رضاییان 1389، 202)، نگرش مجموعهای از اعتقادات، عواطف و نیات رفتاری نسبت به یک شیء، شخص یا واقعه است. به عبارتی تمایل نسبتاً پایدار به شخصی، چیزی یا رویدادی است که در احساس و رفتار نمایان میشود (قلیپور 1386، 108). نگرش ارزیابی یا برآوردی است که به صورت مطلوب یا نامطلوب درباره شی یا فرد یا رویدادی صورت میگیرد. نگرش بازتابی از شیوه احساس فرد نسبت به یک چیز یا یک فرد است. مثلا هنگامی که میگوییم «کارم را دوست دارم» نگرش خود را درباره کار ابراز مینماییم (رابینز 1376، 40). به حالتى ذهنى یا عصبى حاکى از تمایل، که از طریق تجربه سازمانیافته و بر پاسخهاى فرد به تمامى موضوعات و موقعیتهایى که با آن در ارتباط است، تأثیرى جهتدار یا پویا دارد، نگرش گفته میشود. (برگ 1378، 538)، نگرش نشاندهندهی اثر شناختی و عاطفی به جای تجربهی شخصی از شیء یا موضوع اجتماعی مورد نگرش و یک تمایل به پاسخ در برابر آن شیء است. نگرش در این معنی یک «مکانیسم پنهانی» است که رفتار را هدایت میکند (کریمی 1387، 162). نگرش، نظری است که درباره افراد، چیزها یا رویدادها ابراز میگردد. و منعکسکننده نوع احساس فرد درباره آن است (رابینز 1387، 280). نگرشها، با توجه به تعاریف مزبور، در زمینهسازى و شکلدهى به رفتارها، ایجاد انگیزشها، ارضاى نیازها و جهتدهى به گرایشها تأثیرى جدّى دارند. به همین دلیل، مطالعه آنها بخش عمدهاى از روانشناسى اجتماعى را به خود اختصاص داده است (آذربایجانی 1382، 137)، هیچ مفهوم مجرّدى نتوانسته است همچون مفهوم «نگرش»، موقعیت عمدهاى در روان شناسى اجتماعى کسب کند. (روش بلاو و نیون 1390، 119).
2-3-2- عناصر نگرش
نگرشها دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری بدین شرح میباشند:
1. بخش شناختی آن عبارت از باورها و ارزشها و اطلاعات درباره هدف شناخته شده به وسیله فرد است.
منابع
آذربایجانی، م. و دیگران. (1382). روانشناسی اجتماعی بانگرش به منابع اسلامی، تهران، انتشارات سمت.
آذرگون ح. ، کجباف م. (1389). اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش نگرش ناکارآمد و افکار خودآیند دانشجویان افسرده دانشگاه اصفهان. مجله روانشناسی. شماره 53. صص 79 تا 94.
آرنولد (1379) شناخت درمانی بک، ترجمه قراچه داغی، تهران، نشر ویس.
آریانپور، م. و دیگران. (1385). فرهنگ انگلیسی به فارسی. تهران، جهانرایانه. چاپ ششم، ج2.
ابوالقاسمی، ع. ؛ احمدی، م. ؛ کیامرثی، آ. (1386) بررسی ارتباط فراشناخت و کمال گرایی با پیامدهای روان شناختی در افراد معتاد به مواد مخدر. دوفصلنامه تحقیقات علوم رفتاری. دوره 1. شماره 5. صص73 تا79.
اس. شارف، ر. (1380) نظریههای مشاوره و روان درمانی، ترجمه فیروزبخت تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا.
باقری م، بهرامی ه ا. (1382). نقش آموزش مهارتهای زندگی بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر و عزت نفس دانش آموزان. فصلنامه علمی- پژوهشی سوء مصرف مواد. سال اول. شماره3.
باقیانی مقدم، م.. فاضل پور، ش. رهایی، ز. (1387). مقایسه دیدگاه معتادین و غیرمعتادین در مورد علل گرایش به اعتیاد. فصلنامه طلوع بهداشت، دوره سوم، شماره7. صص 48 – 40.
بدار، ل. ؛ دزیل، ژ. ؛ لامارش، ل. (1389). روانشناسی اجتماعی، حمزه گنجی، تهران. ساوالان، چاپ هفتم.
برگ، ا. (1378). روان شناسى اجتماعى، ج 2. ترجمه على محمد کاردان، تهران، نشر اندیشه، چاپ نهم،
بک، آ. (1379)، شناخت درمانی، ترجمه قراچه داغی، تهران، نشر ویس.
بهرامی فرزانه، معاضدیان آ. ، حسینی المدنی ع. (1392). اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله و تصمیم گیری بر کاهش نگرش مثبت وابستگان به مواد افیونی. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، سال هفتم، شماره 2. صص 59 تا 72.
بُهنر، جِرد و وانِک، میکائیل (1384). نگرشها و تغییر آنها؛ ترجمه علی مهداد، تهران، انتشارت جنگل.
بیابانگرد، ا. (1381). تحلیل بر فراشناخت و شناخت درمانی. فصلنامه تازههای علوم شناختی، دوره4 شماره4. صص 24 تا 17.
بیرامی، م. موحدی، ی. علیزاده، ج. محمدزادگان، ر. (1392). اثربخشی حضور ذهن درمانی شناختی در کاهش اضطراب اجتماعی و نگرشهای ناکارآمد دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ششمین همایش بین المللی روانپزشکی کودک و نوجوان. تبریز.
پارسا، م. (1383). زمینه روانشناسی نوین، تهران، بعثت، چاپ بیستم
تاد، ج. سی. بوهارت، آ. (1389). اصول روانشناسی بالینی و مشاوره، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، چاپ اول.
جاجری، م. (1386) بررسی تاثیر درمان رفتاری در نگرش معتادین به مواد مخدر پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
جودیت اس بک (1392). شناخت درمانی مبانی و فراتر از آن. مترجم: لادن فتی و فرهاد فرید حسینی. ناشر: دانژه.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات از متن فایل
نیمرخ روانی و شخصیت
روانشناسان برای کلیت افراد و تفاوت های فردی اهمیت خاصی قائل هستند و کلیت روان فرد را یکی از معیارهای شناسایی تفاوت های بین افراد می دانند. به منظور شناخت کلیت روان افراد و تفاوت های فردی از مفهوم نیمرخ روانی و همچنین شخصیت استفاده می کنند. اگرچه روانشناسان شخصیت وجود شباهتهای بین افراد را قبول دارند، توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد معطوف است. چرا عده ای موفق و عدهای ناموفق هستند؟ چرا برداشت های افراد از امور متفاوت است؟ تنوع استعدادها ناشی از چیست؟ چرا عدهای به بیماری های روانی دچارند ولی دیگران در همان شرایط سالمند؟ هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسان ها و رویدادهای زندگی آنها آن قدر شباهت وجود دارد که میتوان نکات مشترکی را در نظرگرفت و درست همین الگوهای رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی درک آن هستند (پروین، 1381). نظریههای شخصیت از زمان یونان باستان آغاز شده است و از آن زمان تاکنون نظریههای گوناگونی با گرایش ها و زمینههای تفاوت شخصیت انسان عرضه شده است. بنابراین، بدیهی است که با توجه به زمان و شخصیت خود روانشناس، از شخصیت تعاریف متفاوتی ارائه شود که هر یک از این تعاریف بر رفتارهای متفاوتی تکیه دارد و روش های مختلفی را اقتضاء میکند. این تعاریف ممکن است عینی تر و یا انتزاعی تر باشد. تعاریف میتوانند رویدادهایی را تشریح کنند که در درون افراد میگذرد و یا چگونگی تعامل آنها با یکدیگر را مدنظر قرار میدهند. همچنین میتوانند عاملی را توصیف کنند که مستقیماً قابل مشاهده است و یا از آن استنباط میشود و ممکن است خصوصیاتی را تشریح کنند که از آن عده ای خاص باشد و یا به توصیف ویژگیهایی بپردازند که اکثریت یا همه افراد را مربوط میشود. در تعریف شخصیت باید چند نکته را در نظر گرفت:
1) هر فردی از نظر ویژگی های شخصیتی یگانه و بی همتاست (هیچ دو فردی از نظر خلق و علایق و رفتار کاملاً مشابه نیستند).
2) افراد در همه موقعیت ها به شیوه یکسانی عمل نمیکنند یعنی رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد.
3) گرچه هر فرد یگانه و بی همتاست اما در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظهای وجود دارد (هر چند در جزئیات رفتار آدمی تفاوتهای دیده میشود بیشتر مردم الگوهای رفتاری نسبتاً ثابتی دارند) (گروسی و همکاران، 1380).
2-7-1- نظریه مک کری و کوستا درباره ابعاد شخصیت بهنجار
نظریه مک کری و کوستا درباره ابعاد شخصیت یک دیدگاه جدیدی است که در آن بر وجود پنج بعد برای شخصیت تاکید شده است. الگوی پنج عاملی فرض میکند که شخصیت بهنجار مفهومی چند بعدی است که در مجموع از پنج بعد اساسی تشکیل یافته است (مک کری و کوستا، 1381).
نوروزگرایی: وجود نوروزگرایی مانع سازگاری افراد می شود. در مردان دارای نمرات بالا در نوروزگرایی مستعد داشتن عقاید غیرمنطقی هستند و کمتر قادرند تکانش های خود را کنترل کرده و خیلی ضعیف تر از دیگران با استرس کنار می آیند. افرادی که نوروزگرایی پایینی دارند دارای ثبات عاطفی بوده و معمولاً آرام، معتدل و راحت هستند و قادرند که با موقعیت های فشارزا بدون آشفتگی یا هیاهو روبرو شوند (گروسی، 1380). و دو عامل روان رنجورخویی و روانپریشی با ناراحتی های روانشناختی مرتبط هستند (کاویانی، 1382).
برون گرایی: برون گراها دارای ویژگی هائی چون: ریسک پذیری، فعالیت بالا، هیجان خواهی، ماجراجویی، شاد خویی، شوخ طبعی، سرزندگی ، با انرژی و پر حرف هستند. و معمولاً به عنوان اشخاص خونسردی توصیف میشوند که نمیتوانند احساسات شان را به اندازه درونگراها کنترل کنند. مشخص شده است که سطح بالای برون گرایی و سطح پایین روان رنجورخویی با رفتارهای سازگار و سلامت روانشناختی مرتبط می باشد (شولتز و شولتز، 1386).
تجربه پذیری (انعطاف پذیری): عناصر انعطاف پذیری شامل تصور فعال، احساس زیبا پسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت می باشد. افراد منعطف هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگانی آنها از لحاظ تجربه غنی است. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش های غیر متعارف بوده و بیشتر و عمیق تر از اشخاص غیرمتعارف هیجان های مثبت و منفی را تجربه می کنند (گروسی، 1380).
همسازی (مطبوع/دلپذیر بودن): همانند برون گرایی، دلپذیر بودن بعدی از تمایلات بین فردی است. یک فرد دلپذیر اساساً نوع دوست است، او نسبت به دیگران همدردی کرده و مشتاق است که کمک کند و باور دارد که دیگران نیز متقابلاً کمک کننده هستند. در مقابل فرد غیردلپذیر، ستیزه جو، خودمدار و شکاک نسبت به دیگران بوده و رقابت جو است تا همکاری کننده دلپذیر بودن صفات همکاری و اعتماد را میسنجد، همچنین نشان دهنده صفات زیر نیز میباشد: رک گویی، نوع دوستی، دلرحم بودن، تواضع (گروسی، 1380).
منابع و ماخذ
- انجمن روانپزشکی آمریکا. (1391). متن تجدید نظرشده راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی DSM-IV-TR. ترجمهی محمد رضا نیکخو و هامایا آوادیس یانس. تهران: سخن.
- اخوی راد، بتول. (1391). عقب ماندگی ذهنی مقدمه ای بر ناتوانی ذهنی. تهران: نقش قلم.
- ارجمندنیا علی اکبر، افروز غلامعلی، نامی محمدصالح. (1392). مقایسه میزان فشار روانی و رضایتمندی زناشویی و حمایت اجتماعی ادراک شده والدین کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی در استان گلستان. تعلیم و تربیت استثنایی. 3(116)، 15-5.
- اسماعیل زاده ، منصور. (1384). مقایسه باورهای غیر منطقی پدران دانش آموز عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و عادی 7 -15 ساله شهر تهران ، دانشگاه علوم بهزیستی.
- اشکان، ساناز. (1393). بررسی میزان شیوع اختلال های رفتاری نوجوانان کیش و مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش مدیریت والدین در کاهش اختلالات رفتاری. رساله دکتری روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان.
- اصانلو، زهرا. (1390). روانشناسی کودکان استثنایی. تهران: مهرسبحان
- آقابابایی، سارا؛ استکی آزاد، نسیم و عابدی، احمد. (1392). مقایسه شیوه های مقابله با فشار روانی مادران کودکان عقب مانده ذهنی، فلج مغزی و عادی. پژوهش های علوم شناختی و رفتاری، 3(1)، 80-69.
- امامی، طاهره.، فاتحی زاده، مریم السادات و نجاریان، بهمن. (1383). علایم اختلال شخصیت در میان دختران جوان، مجله پژوهش زنان، 2(2)، 103-116.
- امیری، محسن؛ افروز، غلامعلی؛ مال احمدی، احسان؛ جوادی آسایش، سحرانه؛ نورالهی، فاطمه؛ رضایی بیداخویدی، اکرم. (1389). بررسی سلامت روانی و استرس والدگری در میان والدین کودکان کم توان ذهنی. مجله علوم رفتاری، 4(4)، 268-261.
- ایلالی، احترام السادات و اسماعیلی، روانبخش. (1379). بررسی عوامل تنش زا و مکانیسم های سازگاری با آنها در والدین کودکان عقب مانده ذهنی مدارس استثنایی شهر ساری در سال 1376 . مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران (نامه دانشگاه)، 10(29)، 40-35.
- بحرینیان، سیدعبدالمجید؛ حاجی علی زاده، کبری؛ ابراهیمی، لیلا و هاشمی گرجی، ام البنین. (1391). مقایسه ویژگی های شخصیتی و میزان سازگاری مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی و عادی شهر تهران سال 88-1387. روانشناسی افراد استثنایی، 2(7)، 167-155.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 26 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
توضیحات از متن فایل
میل به دانستن و تلاش برای فهمیدن، از ویژگی های جدایی ناپذیر وجود آدمی است؛ از این رو، ذهن انسان همواره درگیر انبوهی از پرسش ها بوده و در این میان این پرسش اساسی که فرد درباره دانستن چه میداند و چگونه و تا چه حدی می داند، جایگاه خاص خود را داشته است. امروزه اهمیت یادگیری برای هیچ کس پوشیده نیست و هدف اصلی تمام مراکز آموزشی اعم از رسمی و یا غیررسمی، یادگیری و ایجاد تغییر در رفتار مخاطبان است؛ از این رو بشر هرروز به دنبال یادگیری جدیدی می رود. وی می خواهد که هرچه بیشتر یاد بگیرد؛ زیرا لازمه بقا در دنیای کنونی، یادگرفتن و به دنبال یادگیری های جدید رفتن است.
انفجار اطلاعات و افزایش روزافزون دانش بشری از یک طرف و اهمیت مقوله یادگیری از طرفی دیگر، ذهن بشر را بر آن داشت با روش هایی را برای بهتر یادگرفتن ، عمیق یاد گرفتن و سریع یادگرفتن خلق و کشف نماید.
«روان شناسی شناختی» در روان شناسی امروز گرایشی مهم است و آن دیدگاهی نظری است که بر ادراک، تفکر و حافظه انسان تمرکز دارد. با گسترش «روان شناسی شناختی» به حوزه آموزش و پرورش، مطالعات فراوانی درباره بهترین شیوه های تدریس و یادگیری انجام گرفته است. (گلاور؛ رانینگ& برونینگ. ترجمه خرازی، 13).
امروزه بسیاری از نظریه های یادگیری که تنها هوش و استعدادهای ذاتی را عامل یادگیری می دانستند، توسط نظریه های جدید روانشناسی رد شده اند. این نظریه های جدید اعمال شناختی و فراشناختی قابل آموزش و یادگیری را عامل مهم در یادگیری می دانند که یکی از این دیدگاه های جدید در روانشناسی یادگیری، دیدگاه خبرپردازی است که در این دیدگاه به فرآیند یادگیری و از جمله راهبردهای یادگیری توجه خاصی شده است (ملکی، 1384).
امروزه بسیاری از یادگیرندگان مشکل دارند و در بیشتر موارد مشکلات یادگیری آنان ناشی از نداشتن روش های صحیح مطالعه و استفاده بهینه از حافظه خویش می باشد. بدون تردید، چنانچه یادگیرندگان از ابتدای شروع آموزش های رسمی، بیاموزند که چگونه برای تحقق حداکثر یادگیری مطالعه کنند و چگونه خود را برای شرکت در امتحانات آماده سازند، صرفه جویی کلانی در آموزش و پرورش کشور انجام گرفته و یادگیرندگان نیز موفق خواهند شد و از سرمایه های خدادادی خویش بهتر بهره برداری کنند (رفوث و دفابو، ترجمه خرازی، 1375).
شکل گیری روانشناسی شناختی
شکل گیری روانشناسی شناختی مصادف بود با زمانی که در مبانی روانشناسی رفتاری تشکیک بوجود آمد. در اوایل دهه ی 1960 مسایلی در پژوهش های روانشناسی یادگیری مطرح شد که نظریه های رفتاری قادر به پاسخگویی آن ها نبودند. از جمله ی این مسایل وجود سازماندهی در پژوهش های یادآوری آزاد بود؛ به این ترتیب که وقتی یک فهرست از لغات را به افراد می دادند تا آن ها را حفظ و سپس بازگو کنند، اغلب افراد به دسته بندی و طبقه بندی این لغات می پرداختند و در هنگام یادآوری، لغات را نه به ترتیبی که به آن ها ارایه شده بود (محرک)،بلکه با سازماندهی جدیدی که گاهی هم مبنای آن برای پژوهشگران روشن نبود به یاد می آوردند و بازگو می کردند. این پدیده از دیدگاه نظریه های رفتاری قابل توجیه نبود و پاسخ روشنی برای آن نداشتند (فردانش، 1388).
نمونه دیگر مسایلی که نشان می داد فراگیر در هنگام یادگیری به خلاف رفتارگرایان منفعل نیست، انتخاب محرک به وسیله فراگیر (محرک عمل کننده) از میان چندین محرکی (محرک اسمی) بود که پژوهشگران به او ارایه می کرد؛ به عبارت دیگر، هرگاه چندمحرک به فراگیر ارائه می شد، دیگر انتخاب پژوهشگر نبود که تعیین می کرد فراگیر به کدام محرک پاسخ دهد، بلکه این انتخاب فراگیر بود که پاسخ را تعیین می کرد. به همین دلیل این طبقه بندی در مورد محرک ها (محرک اسمی و محرک عمل کننده) ابداع شد. این سئوال که چرا فراگیر به طور یکسان به همه ی محرک ها پاسخ نمی دهد و در بین آن ها دست به انتخاب می زند و مبنا و ملاک چنین انتخابی چیست؟ و این انتخاب کجا رخ می دهد و چه چیز و چه عواملی بر این انتخاب ها حاکم است؟ و سؤالات بسیار دیگر از دیدگاه رفتارگرایی پاسخی نداشت (همان منبع).
فهرست منابع
1.ابراهیمیقوام،صغری(1377).اثربخشی سه روش آموزشی راهبردهای یادگیری(آموزش دو جانبه)توضیح مستقیم،وچرخه افکار،بردرک مطلب، حل مسأله، دانش فراشناختی، خودپنداره تحصیلی، وسرعت یادگیری در دانش آموزان دختر دومراهنمایی معدل پایین تر 15شهر تهران.رسالهدکتری. دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علمه طباطبایی.
2. اسلاوین، رابرت. ایی (1391). روان شناسی تربیتی: نظریه و کاربست. (یحیی سید محمدی، مترجم)، تهران: انتشارات روان.
3. السون، میتو، اچ؛ هرگنهان، بی، آر (1390). مقدمه ای بر نظریه های یادگیری. (علی اکبر سیف، مترجم)، تهران: انتشارات دوران.
4.انصاری،مریم(1380). تأثیر راهبردهای شناختی بر پیشرفتتحصیلی و خود کنترلی دانش آموزان دختر در درس زیست شناسی سال اول دبیرستان های منطقه 12 تهران.پایان نامه کارشناسی ارشد دنشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
5.بازرگان،عباس(1390).ارزشیابی آموزشی.تهران: انتشارات سمت.
6. بست، جان (1390). روشهای تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری. (حسن پاشا شریفی و نرگس طالقانی، مترجم)، تهران: انتشارات رشد.
7. بهنر،ج؛ وانک، م(1384).نگرش ها و تغییر آنها. ترجمه یعلی مهداد،چاپ اول، تهران: انتشارات جنگل(سال انتشار اثر به زبان اصلی1959).
8. جویس، بروس؛ ویل، مارشا؛ کالهون، امیلی (1390). الگوی تدریس. (محمد رضا بهرنگی، مترجم)، تهران: انتشارات کمال تربیت.
9. حافظ نیا، محمدرضا (1389). مقدمه ای بر روش تحقیق درعلوم انسانی. تهران: انتشارات سمت.
حسینی نسب، د؛ساکن آذری،م؛ تاج الدینی،پ (1382). بررسی شیوه های اسناد علّی و راهبردهای یادگیری در دانشجویان و رابطهی آنها با هوش، خلاقیت، جنسیت ورشته تحصیلی .فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی،27 و 28 ، 71- 443.
10.حقانی،مظفر(1386).بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی برکاهش اضطراب امتحان دانش آموزان پسر پیش دانشگاهی شهرستان سّنقرDerry,S. ارشد،دانشکدهروانشناسیوعلومتربیتی،دانشگاهعلامهطباطباییقرشتههایعلومانسانیوعلومپایهدانشگاهتهران. پایاننامه
11. خوی نژاد، غلامرضا (1389). روشهای پژوهش در علوم تربیتی. تهران: انتشارات سمت.
12. دلاور، علی (1392). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. تهران: انتشارات رشد.
13. دلاور، علی (1393). احتمالات و آمار کاربردی در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
14. دلاور، علی (1390). روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
15.دیره،عزت؛بنی جمال،شکوه السادات(1388).بررسی سهم عوامل انگیزشی بر استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی در فرآیند یادگیری.فصلنامه مطالعات روانشناختی،5 (3).
16. زمانی، بی بی عشرت؛ لیاقتدار، محمد جواد (1381). بررسی نوآوریها و راهبردهای جدید تدریس در مقطع ابتدایی چهار کشور پیشرفته جهان. مجله پژوهش دانشگاه اصفهان، شماره 30.
17.رفوث،مری؛آن، لیل،لیندا؛ دوفابو،لئوناردو(1375). راهبردهای
18. سیف، علی اکبر (1387). روشهای پرورشی نوین (ویرایش ششم). تهران: نشر دوران.
19. سیف، علی اکبر (1390). روانشناسی یادگیری و آموزش. تهران: نشر دوران.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
توضیحات از متن فایل
کم توانی هوشی
کم توانی هوشی بیماری نیست؛ بلکه حاصل یک فرایند بیمارگونه در مغز و با محدودیت در کارکرد هوشی و انطباقی است. علت آن غالباً نامشخص میماند و پیامدهای کم توانی هوشی در مشکلات بیمار در کارکرد هوشی و مهارتهای زندگی تظاهر میکند. والدینی که باید با مشکلات یک کودک مبتلا به معلولیت شدید مقابله کنند، با دو بحران مواجه میباشند: اولین بحران مرگ سمبولیک کودک است که برایشان اتفاق افتاده است. والدینی که در انتظار تولد کودکی میباشند، به صورت اجتنابناپذیر درباره کودکی که هنوز متولد نشده است، فکر میکنند. آنها هدفهایی نظیر موفقیتها، تحصیلات و امنیت مالی برای کودک خود در نظر میگیرند. اینگونه والدین پس از مرگ سمبولیک کودک، از بر باد رفتن آرزوها و رویاهایشان دچار رنج میشوند. بحران دوم که در واقع با بحران اول متفاوت است، مساله مراقبتهای روزانه از کودک استثنایی میباشد. این اندیشه که کودک فرآیند طبیعی رشد را طی نخواهد کرد و نخواهد توانست به بزرگسالی مستقل تبدیل شود، بر دوش والدین سنگینی میکند بنابراین برخی از خانوادهها قادرند خود را با مشکل داشتن کودکی که دچار کم توانی هوشی است تطبیق دهند در حالی که دیگران دچار آشفتگی میشوند(کرک و کالاگ، 1993 به نقل از کجباف، 1377).
مفهوم کم توانی هوشی(عقب ماندگی ذهنی) از دیدگاه متحولی پیاژه
حرکتی که در تشخیص کم توانی هوشی از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد براساس نظریة متحولی پیاژه و همکار برجستة او اینهلدر است که با تحقیقات و پژوهشهای مستمر، پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشته است. در این نظریه دو مفهوم اساس کار قرار گرفته: تثبیت و چسبندگی. وقتی که وضع عقلی یک کودک کم توان هوشی را به کمک آزمونهای عملیاتی تعیین میکنیم نشان داده میشود که این کودک، بیچون و چرا در مرحلهای از تحول، تثبیت شده است به دلیل اینکه تستهای غیرعملیاتی زیربنای تحولی و مرحلهای ندارند، این واقعیت را نشان میدهند. بر پایه استفاده از الگوی تحولی در تشخیص کم توانی هوشی که نخستین بار توسط همکار برجستة پیاژه، اینهلدر تحقق پذیرفت، تحول روانی در کم توان هوشی عمیق در پایان دوره حسی- حرکتی، کم توان هوشی شدید و نیمه شدید در دورة پیش عملیاتی و کم توانان هوشی خفیف در دورة عملیات عینی متوقف میشود(رابینسون و رابینسون، 1975 به نقل از کجباف، 1377).
فهرست منابع