دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 43 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 13 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
*مقاله طنز و شعر مشروطه*
ابراهیم نبوی
برگرفته از: بی بی سی فارسی
شعر و تصنیف و ترانه یکی از مهم ترین آثار طنزی بود که توسط شاعران انقلابی مشروطه به صورت های مختلف سروده می شد و به دلیل خصوصیت شعر بودن و به آهنگ درآمدن در ابعاد وسیع منتشر می گشت.
اگر بخواهیم دلایلی را برای موفقیت شعر طنز مشروطه در اثرگذاری بر مردم و انقلاب پیدا کنیم، به این خصوصیات می توانیم توجه کنیم:
شعر طنز مشروطه، زبانی ساده و عامیانه دارد.
شعر طنز مشروطه معمولا آهنگین است.
شعر طنز مشروطه معمولا تعریف اجتماعی و اعتراضی دارد.
شعر طنز مشروطه معمولا از اشکال جدید و تازه ای استفاده کرده است.
گرچه می توان فهرستی بلند از شاعران مشروطه برشمرد، اما شاید آوردن نام افرادی چون عارف قزوینی، سید اشرف الدین قزوینی( نسیم شمال)، میرزاده عشقی، میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر(هوپ هوپ)، میرزا علی اکبرخان دهخدا، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، محاسب الملک، ادیب الممالک فراهانی، مکرم اصفهانی دربرگیرنده بخش اعظم شعرای دوره مشروطه باشد.
عارف قزوینی
عارف قزوینی از شاعران و تصنیف سرایان دوره مشروطه است که علاوه بر اینکه شاعری بی نظیر بود و شاید بتوان گفت که سرود ملی مشروطه، یعنی « ازخون جوانان وطن لاله دمیده» او بی تردید همواره در زبان و ذهن ملت ایران می ماند، به دلیل آشنایی اش با موسیقی در اجرای کنسرت های میهنی نیز شاخص است.
عارف در قزوین به دنیا آمد، به تهران سفر کرد و همزمان با موج انقلاب مشروطه، به سرودن تصنیف و شعر و ترانه پرداخت. ترانه های عارف بلافاصله پس از اینکه سروده می شدند، مانند بمب در فضای اجتماعی کشور منتشر می شد و تمام ایران از آن خبردار می شد.
تصنیف «گریه را به مستی بهانه کردم» را برای اعتراض به دخالت بیگانگان در امور کشور ساخت. و همین باعث شد تا تحت تعقیب قرار بگیرد و بگریزد. وی به دادن کنسرت هایی که بسیار شلوغ می شد و اجرای نمایش هایی که استقبال بسیاری را بوجود می آورد، می پرداخت. شاید همین خطر کردن او بود که باعث شد تا ایرج میرزا، عارفنامه را برایش بسراید و چنین بگوید که:
بگو آن عامی عارف نما را
تو این کرم سیاست چیست داری؟
که گم کردی تو سوراخ دعا را
چرا پا بر دم افعی گذاری؟
چه خوش گفتی که هر کس گشت بیدار
چرا پس می خری بر خود خطر را
در ایران می رود آخر سر دار
گذاری زیر پای خویش سر را....
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 24 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 14 |
*مقاله ادبیات عامیانه*
ادبیات عامیانه
مهران افشاری
برگرفته از: دانشنامه ادب فارسی
اَدَبیّاتِ عامیانه . .ادبیّات تودة مردم ایران، اثر مردمانی بیسواد یا کمسواد و غالباً شفاهی، که از جهت ساختار و محتوا، با ادبیّات سنّتی مکتوب فارسی متفاوت است. زبان ساده، لحن عامیانه، حالات و اندیشههای عوام در این ادبیّات نمایان است (نک: ریپکا، ص239ـ240).
امروزه ادبیّات عامیانه در نقاط گوناگون ایران با گویشهای متفاوت میان مردم مناطق گوناگون مشهور و متداول است. از جمله در گیلان اشعارشرف شاه دولایی، از شاعران قرن هشتم.ق، به گویش گیلکی (نک: صوتی، ص1)، در مازندران اشعار امیر پازواری * به گویشهای مازندرانی (نک: اسماعیلپور، ص26ـ33)، در کردستان داستانهای کُردی منظومی که اصطلاحاً بیت نامیده میشوند و با آواز میخوانند (نک: حسنپور، ج IV ، ص 12-11 )، و نیز بسیاری از قصّههای کوتاه عامیانه به گویشهای گوناگون که گاه در آثار پژوهندگان گویششناسی نقل شده است (نک: کریستنسن، ص150ـ151). در این مقاله صرفاً به ادبیّات عامیانة فارسی متداول در درون مرزهای ایران پرداخته میشود.
اشعار عامیانه از دیرباز در میان مردم ایران شناخته بوده است. این اشعار را، که به گویشهای محلّی بوده است، فَهلویّات * میگفتهاند. برخی از این فهلویّات، که خنیاگران در کوچه و بازار میخواندهاند، داستانهای عشقی منظوم بوده است مانند آنچه در مناطق غربی ایران دربارة عشق شروین دشتبی میخواندهاند؛ به همین سبب است که اشعاری را هم که در زمان ما در جنوب ایران به گویشهای محلّی میخوانند «شَروه» مینامند. در آذربایجان هم خوانندگان این فهلویّات به نام «شهری خوان» معروفاند (صادقی، ص237ـ241). امروزه اشعار عامیانه به زبان فارسی را، که بر زبان عامّة مردم جاری است، ترانه و تصنیف نیز میگویند (نک: بهار، محمّدتقی،ص115ـ116). وزن بسیاری از این اشعار منطبق با اوزان عروضی نیست، امّا با طرز خواندن و تکیه بر برخی از هجاها میتوان آنها را موزون کرد (ناتل خانلری، ص69ـ73). اشعار عامیانة متأخّرتر متأثّر از ادبیّات سنّتی است و وزن عروضی دارد. قالب برخی از ترانههای عامیانه نیز مطابق با هیچیک از قالبهای شعر رسمی نیست، بلکه ساده و ایرانی است. قالب دوبیتی بیش از قالبهای دیگر در اشعار عامیانه کاربرد دارد. برخی از اشعار متأخّر نیز به قالبهای غزل و قصیده است (شکورزاده، ص420ـ421). این اشعار را با آهنگهای خاصّ و همراه با موسیقی (همان، ص420) و دوبیتیها را بیشتر با آواز دشتی و در گوشة بختیاری میخوانند (نک: بهار، محمّدتقی، ص129ـ130). برخی از پژوهشگران دستگاه و مقام موسیقی این اشعار را ثبت کردهاند (مثلاً نک: همایونی، ترانههای محلّی فارس ، ص 514ـ528؛ درویشی، ص.29ـ52). سرایندگان بیشتر آنها معلوم نیستند، اما گاه نام برخی از آنان در دوبیتیها آمده است (همایونی، همان، ص164). این نوع ترانههای عامیانه عاری از تشبیهات و استعارههای پیچیده و هرگونه تصنّع و گویای احساسات و افکار عامیانه است (شکورزاده، ص419). در بسیاری از آنها زبان عامیانه و واژگان محلّی به کار رفته است (مثلاً برای ترانههای عامیانه به لهجههای خراسانی نک: همان، ص422ـ 515؛ برای ترانهها با واژگان محلّی استان فارس نک:.همایونی، همان،ص162ـ163، 354ـ.358). بسیاری از این ترانهها نیز همان است که در بین مردم به باباطاهر * یا فایز دشتستانی * منسوب است (مثلاً نک: همان، ص167). مضمون بیشتر ترانههای عامیانه عاشقانه و در وصف معشوق، طلب وصال او، یا گله از هجران است (نک: کوهی کرمانی، ص66ـ69، 76، 82، 106ـ109؛ شکورزاده، ص468ـ469، 477ـ478، 481ـ 489، 504ـ515؛ همایونی، همان، ص 162ـ166). بسیاری از آنها نیز نشانی از زندگی روستایی و عشایری دارد، چنانکه در آنها از دشت و بیابان و سبزه و چشمه سخن گفته شده است (کوهی کرمانی، ص64ـ68). در برخی از آنها با سوزی خاصّ سخن از دوری وطن و فراق یار و خویشان است (همان، ص71، 86). برخی از آنها هم هجو و شوخی و مطایبه است (شکورزاده، ص454ـ457) و پارهای از آنها حکایتی را نقل میکند (از جمله، نک: همایونی، همان، ص354ـ355). برخی از این اشعار در واقع مناظره * (احمد پناهی سمنانی، ترانه و ترانهسرایی در ایران ، ص62ـ64) یا گفتگوی عاشقانه و دوستانه میان دو تن است (کوهی کرمانی، ص211ـ220؛ شکورزاده، ص461ـ 464، 474ـ476،همایونی، همان، ص351ـ353).
پارهای از تصانیف عامیانه درپی یک واقعة تاریخی ساخته شده و به زبان مردم کوچه و بازار خوانده شده است. کهنترین ابیاتی که به زبان فارسی باقی مانده از همین نوع است. از جمله، تصنیفی است که مردم بخارا، در سال 56.ق، به مناسبت عشق پدیدآمده میان سعید بن عثمان، امیر گماردة معاویه در خراسان، و ملکة بخارا ساختند و در کوچه و بازار میخواندند (زرّینکوب،ص143ـ.145).همچنین است «حَراره»(=ترانه)ای که کودکان در کوچه به دنبال یزید بن مفرّغ، عاشق دختری بهنام سمیّه، به آواز میخواندند (جاحظ، ج1، ص132؛ تاریخ سیستان ، ص96). هنگامی که، در 108.ق، اسدبن عبدالله، حاکم خراسان، در جنگ با امیر خُتَلان شکست خورد، اهل خراسان برای او تصنیفی ساختند و میخواندند (طبری، ج3، ص1494). این گونه تصنیفها در تاریخ ادامه یافته است. در 508 ق چون احمد عطّاش در عهد سلطان محمّد بن ملکشاه (حک..: 498ـ511.ق) شورید و شکست خورد، او را اسیر کردند و در اصفهان گرداندند و مردم اصفهان به دنبال او با دف و طبل و دهل تصنیفی می خواندند (راوندی، ص161). پس از شکست لطفعلیخان زند (حک: 1181ـ 1209ق) از آقامحمّدخان قاجار، نخستین پادشاه این سلسله، نیز مردم شیراز تصنیفی ساختند (همایونی، همان، ص 405) و همچنین است تصنیف مردم تهران دربارة فرار محمّدعلی شاه قاجار (حک: 1324ـ1327.ق؛ احمدی، ص143). یا آنچه دربارة سخاوت حسنخان یگانه، پسر یوسفخان مستوفیالممالک (متوفّی 1303ق)، ساخته بودند (همان، ص35). در بسیاری از اشعار عامیانه نام قهرمانان ناشناس محلّی باقی مانده است، از جمله ترانههایی که در خراسان راجع به نصرو یا نصرالله (بهار، محمّدتقی، ص117ـ119؛ شکورزاده، ص479ـ481)، در فارس دربارة حسینا (کوهی کرمانی، ص74ـ75، 88؛ همایونی، همان، ص343، 348) و در ابیانه و اطراف کاشان درباره کریم خان (کوهی کرمانی، ص156ـ157) مشهور است.