دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 21 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 42 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
*مقاله درباره نثر فارسی و آغاز ادبیات تاریخی دینی*
چنان که پیش از این دیدیم، نثر فارسی در آغاز عصر فردوسی تولد یافت، زیرا نخستین کتاب فارسی که به عنوان اثری مستقل عرضه شد، همان شاهنامهی منثور بود که به دلیل آن که به دستور و سرمایه ی ابو منثور محمد بن عبدالرزاق توسی فراهم شد، به شاهنامه ی ابو منصوری شهرت یافته و چنان که گفتیم، در واقع، تاریخ گذشته ی ایران به شمار می آمد است. اصل این کتاب متأسفانه از میان رفته و تنها مقدمه ای آن که حدود پانزده صفحه میشود، از طریق بعضی از نسخه های خطی قدیمی شاهنامه به دست ما رسیده است.
علاوه بر این شاهنامه، شاهنامهی منثور دیگری به نام شاهنامه ابو المؤید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابو منصوری تألیف یافته است اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهار نظر کرد.
دومین کتاب مهمی که به نثر فارسی در زمان سامانیان فراهم آمده است و خوشبختانه تمام آن تا امروز هم بر جای مانده، ترجمه ای از یک تفسیر قرآن است که اصل عربی آن در سالهای آخر قرن سوم به دست محمد بن حریر طبری، دانشمند ایرانی، تألیف یافته است.
منصور بن نوح سامانی اندکی پس از پدید آمدن شاهنامه ابو منصوری، به نسخه ای عربی از این تفسیر گران قدر دست پیدا کرد، اما چون فهم آن برایش دشوار بود، خواست که ان را به فارسی ترجمه کنند. پس، عده ای از علمای دینی ماوراء النهر را فرا خواندند و از آن ها نظر خواستند که آیا می توان قرآن را به زبانی دیگر ترجمه کرد(توضیح آن که تا آن زمان قرآن کریم به هیچ زبانی ترجمه نشده بود.) این علما پس از مشورت های لازم، فتوا دادند که این کار اشکالی ندارد. آن گاه همان فلمای ماورا/ئالنهر مأموریت یافتند که این کتاب را به فارسی ترجمه کنند. آن چه امروز به نام ترجمه ی تفسیر طبری در اختیار ماست، ترجمه و خلاصه ای از همان تفسیر محمد بن جریر طبری است که در سال های میانه ی سده چهارم هجری به پارسی ساده و استواری در آمده است.
نثر این کتاب، ساده و شمار لغات تازی در آن بسیار کم است. روی هم رفته، از ترجمه ی تفسیر طبری به عنوان نقطه ی آغازی برای نثر دینی فارسی می توان یاد کرد که در دورههای بعد گسترش یافته است.
از سال 352 ه.ق ابو علی بلعمی، وزیر دانشمند منصور بن نوح سامانی، به امر وی مأموریت یافت که تاریخ مفصلی را که محمد بن جریر طبری به عربی نوشته بود، به فارسی برگرداند. بلعمی پس از شروع به ترجمه ی این کتاب، اطلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود و با حذف مطالبی از اصل تاریخ طبری، در واقع آن را به صورت تألیفی مستقل در آورد که به تاریخ بلعمی شهرت یافته است. این کتاب هم امروز در دست است و از متون تاریخی مهم عصر سامانی به شمار می رود.