دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 168 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 284 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 129 |
بدیهی است ، بازیگری انسانی ترین هنرهاست . از آن جهت که همدم روح ، کالبد ، پدیده ها و جهان پیرامون آدمیاست ، به مکاشفه ای میماند که جز با از میان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در کار انسان نمایشگر ، امکان بروز نخواهد یافت .
بازیگری فن مقابله آدمیبا خود است و یافتن یا ایجاد بهانه ای برای تسلط نقش بر بازیگر .
چگونه ایفای نقش کنم ؟
این پرسشی است که هر بازیگر از خود در ابتدای کارش بر روی متن نمایشنامه و کاراکتری که قرار است بازی کند ، میپرسد و با استفاده از دانش علمیو تجربی خود سعی میکند که به آن پاسخ دهد . در واقع او برای شخصیت پردازی درست نیاز به دانش و تجربه تئائری دارد و در این میان تئوریهای موجود تئائر نقش ویژهای را ایفا میکند . احتمالاً تئوری از زمانیکه علم رو به پیشرفت گذاشته است اهمیت بیشتری پیدا کرده است و در واقع هر تئوری چکیده تجربیات و آموخته های یک یا چند نسل از پیشینیان است ، پس بایستی با تأمل و احترامیخاص با آنها برخورد کنیم . نکته دیگر اینکه ما بواسطه همین تئوریهاست که میتوانیم به تجربیات جدید دست پیدا کنیم و همین تئوریها هستند که اندوخته علمیما را تشکیل میدهند و گاهی اوقات نیز با توجه به شرایط بایستی حذف و تعدیل شوند .
بارها و بارها از کارگردانم شنیدم که میگفت : بازیگر نباید نقش را بازی کند ، او ابزاری است در خدمت نقش ، پس بگذارید نقش شما را بازی کند . برای رسیدن به این نظریه و عمل کردن به آن دست به تجربه ای نو زدیم .
در این تجربه جدید برای رسیدن به شیوه اجرایی مورد نظر کارگران مجبور بودیم که بعضی از تئوری ها را به شکلی تعدیل و یا حذف کنیم . این قضیه در ابتدا باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بین اعضا گروه شد . زیرا عده ای بر این عقیده بودند که ماحق نداریم در تئوریها دست ببریم و باید آنها را بطور کامل بپذیریم و بقیه عکس این نظر را داشتند ولی کارگران برای آنها این موضوع را توضیح داد و گفت : که قصد ما نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن اصول نیست و مـا فقط میخواهیم تجربه ای جدیدی را به انجام برسانیم.
این شیوه اجرایی که ما میخواستیم تجربه کنیم و این نحوه بازی گرفتن از بازیگران برای من بسیار جالب بود و با انگیزه بدست آوردن تجربه ای نو و گرانبها کار را شروع کردیم . در این شیوه کارگردان متذکر میشود که ؛ برای جان بخشیدن به یک نقش و یک صحنه باید به اندازه کافی از قوه تخیل بهره مند باشید تا بتوانید مجذوب مشکلات و گرفتاریهای دنیای تخیلی نقش بشوید و نه درگیر گرفتاریهای حقیقی – واقعی دنیای بازیگری خودتان . اساس بازیگری باوراندن است .
در این راستا ، استانیسلاوسکی هم به شاگردانش یاد داد که از « اگر سحر آمیز » استفاده کنند تا در فکر کردن و عمل کردن به کلمات ، موفقیت اجرای کامل نقش را کسب کنند و شرایط مفروض به همان مقدار « اگر » واقعی شود ، در دنیای خیالی صحنه بازیگر به آن چیزی تبدیل میشود که نویسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و …. باید طوری عمل کرد که در صورت حقیقی بودن مسئله رفتار میکردیم . به عبارت دیگر ، موقع هنرپیشگی توجهمان را معطوف مشکلات نقش کنیم طوری که اگر مشکلات خودمان بودند . عمل میکردیم و تمام نیروهایمان را صرف پیدا کردن راه حل میکردیم . اگر نتوانیم این اطمینان را در خود ایجاد کنیم ، انتظار نداشته باشیم که تماشاچی این کار را بکند .
آلانازیمف (Alla Nazimova) ، بازیگر زن اوایل قرن بیستم که به خاطر چگونگی برداشتش از شخصیتهای ایبسن معروفیت داشت ، میگفت : « اول ، آخر و همیشه، یک بازیگر باید قوه تخیل داشته باشد ، بدون قوه تخیل بهتر است که یک واکسی باشد تا یک هنر پیشه » .
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول :
1 –1 شناخت نویسنده 5
1-2 بسترهای نمایشنامه 9
1-3 تحلیل کلی نمایشنامه 12
1-4 فضا و عناصر دراماتیک نمایشنامه 20
1-5 روابط و چگونگی ارتباط اشخاص نمایشنامه26
فصل دوم :
2-1 تشریح نقش انتخابی بر اساس تیپ یا شخصیت32
2-2 تشریح کلی و عام شخص36
2-3 تشریح وضعیت جانبی نقش39
2-4 تشریح وضعیت روحی / روانی نقش و پیچیدگی های آن 42
2-5 تشریح شرایط و موقعیتهای محیطی و غیر محیطی شخص بازی 45
فصل سوم :
الف : رفتار بیرونی 51
ب : رفتار درونی52
ج : ریتم نمایش 53
فصل چهارم :
4-1 تشریح نظر و تحلیل کارگردان در بارة نقش 56
4-2 تشریح شیوه و مکتب انتخابی کارگردان در هدایت جمعی گروه و نوع
بازی بازیگران 63
4-3 نکته های مورد توافق و اختلاف بازیگر و کارگردان درباره نقش 69
4-4 تشریح و گزارش جلسات تمرین72
فصل پنجم :
5-1 نتیجه گیری 76
5-2 منابع و ماخذ78
دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 284 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 129 |
بدیهی است ، بازیگری انسانی ترین هنرهاست . از آن جهت که همدم روح ، کالبد ، پدیده ها و جهان پیرامون آدمیاست ، به مکاشفه ای میماند که جز با از میان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در کار انسان نمایشگر ، امکان بروز نخواهد یافت .
بازیگری فن مقابله آدمیبا خود است و یافتن یا ایجاد بهانه ای برای تسلط نقش بر بازیگر .
چگونه ایفای نقش کنم ؟
این پرسشی است که هر بازیگر از خود در ابتدای کارش بر روی متن نمایشنامه و کاراکتری که قرار است بازی کند ، میپرسد و با استفاده از دانش علمیو تجربی خود سعی میکند که به آن پاسخ دهد . در واقع او برای شخصیت پردازی درست نیاز به دانش و تجربه تئائری دارد و در این میان تئوریهای موجود تئائر نقش ویژهای را ایفا میکند . احتمالاً تئوری از زمانیکه علم رو به پیشرفت گذاشته است اهمیت بیشتری پیدا کرده است و در واقع هر تئوری چکیده تجربیات و آموخته های یک یا چند نسل از پیشینیان است ، پس بایستی با تأمل و احترامیخاص با آنها برخورد کنیم . نکته دیگر اینکه ما بواسطه همین تئوریهاست که میتوانیم به تجربیات جدید دست پیدا کنیم و همین تئوریها هستند که اندوخته علمیما را تشکیل میدهند و گاهی اوقات نیز با توجه به شرایط بایستی حذف و تعدیل شوند .
بارها و بارها از کارگردانم شنیدم که میگفت : بازیگر نباید نقش را بازی کند ، او ابزاری است در خدمت نقش ، پس بگذارید نقش شما را بازی کند . برای رسیدن به این نظریه و عمل کردن به آن دست به تجربه ای نو زدیم .
در این تجربه جدید برای رسیدن به شیوه اجرایی مورد نظر کارگران مجبور بودیم که بعضی از تئوری ها را به شکلی تعدیل و یا حذف کنیم . این قضیه در ابتدا باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بین اعضا گروه شد . زیرا عده ای بر این عقیده بودند که ماحق نداریم در تئوریها دست ببریم و باید آنها را بطور کامل بپذیریم و بقیه عکس این نظر را داشتند ولی کارگران برای آنها این موضوع را توضیح داد و گفت : که قصد ما نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن اصول نیست و مـا فقط میخواهیم تجربه ای جدیدی را به انجام برسانیم.
این شیوه اجرایی که ما میخواستیم تجربه کنیم و این نحوه بازی گرفتن از بازیگران برای من بسیار جالب بود و با انگیزه بدست آوردن تجربه ای نو و گرانبها کار را شروع کردیم . در این شیوه کارگردان متذکر میشود که ؛ برای جان بخشیدن به یک نقش و یک صحنه باید به اندازه کافی از قوه تخیل بهره مند باشید تا بتوانید مجذوب مشکلات و گرفتاریهای دنیای تخیلی نقش بشوید و نه درگیر گرفتاریهای حقیقی – واقعی دنیای بازیگری خودتان . اساس بازیگری باوراندن است .
در این راستا ، استانیسلاوسکی هم به شاگردانش یاد داد که از « اگر سحر آمیز » استفاده کنند تا در فکر کردن و عمل کردن به کلمات ، موفقیت اجرای کامل نقش را کسب کنند و شرایط مفروض به همان مقدار « اگر » واقعی شود ، در دنیای خیالی صحنه بازیگر به آن چیزی تبدیل میشود که نویسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و …. باید طوری عمل کرد که در صورت حقیقی بودن مسئله رفتار میکردیم . به عبارت دیگر ، موقع هنرپیشگی توجهمان را معطوف مشکلات نقش کنیم طوری که اگر مشکلات خودمان بودند . عمل میکردیم و تمام نیروهایمان را صرف پیدا کردن راه حل میکردیم . اگر نتوانیم این اطمینان را در خود ایجاد کنیم ، انتظار نداشته باشیم که تماشاچی این کار را بکند .
آلانازیمف (Alla Nazimova) ، بازیگر زن اوایل قرن بیستم که به خاطر چگونگی برداشتش از شخصیتهای ایبسن معروفیت داشت ، میگفت : « اول ، آخر و همیشه، یک بازیگر باید قوه تخیل داشته باشد ، بدون قوه تخیل بهتر است که یک واکسی باشد تا یک هنر پیشه » .
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول :
1 –1 شناخت نویسنده 5
1-2 بسترهای نمایشنامه 9
1-3 تحلیل کلی نمایشنامه 12
1-4 فضا و عناصر دراماتیک نمایشنامه 20
1-5 روابط و چگونگی ارتباط اشخاص نمایشنامه26
فصل دوم :
2-1 تشریح نقش انتخابی بر اساس تیپ یا شخصیت32
2-2 تشریح کلی و عام شخص36
2-3 تشریح وضعیت جانبی نقش39
2-4 تشریح وضعیت روحی / روانی نقش و پیچیدگی های آن 42
2-5 تشریح شرایط و موقعیتهای محیطی و غیر محیطی شخص بازی 45
فصل سوم :
الف : رفتار بیرونی 51
ب : رفتار درونی52
ج : ریتم نمایش 53
فصل چهارم :
4-1 تشریح نظر و تحلیل کارگردان در بارة نقش 56
4-2 تشریح شیوه و مکتب انتخابی کارگردان در هدایت جمعی گروه و نوع
بازی بازیگران 63
4-3 نکته های مورد توافق و اختلاف بازیگر و کارگردان درباره نقش 69
4-4 تشریح و گزارش جلسات تمرین72
فصل پنجم :
5-1 نتیجه گیری 76
5-2 منابع و ماخذ78
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 36 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 6 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 4 |
*مقاله صنعنت هالیوود*
چکیده:
صنعت «هالیوود» با استفاده از قدرت عظیم هنری و اقتصادی خود و ارائه فیلمهایی که از فرمول شناخته شده بهرهگیری از سکس و خشونت استفاده مینماید، سلطهای فراگیر بر سینمای ایالات متحده پیدا نموده است. همچنین در بخش توزیع و اکران فیلمهای سینمایی نیز، مدیران صنعت سینمای آمریکا با عملکردی سلیقهای، عملاً اجازه نمیدهند که هیچ فیلم مغایر با نظرات آنان در این کشور اکران شود و یا به سودآوری اقتصادی دست یابد. نویسنده این مقاله با نگاهی به وضعیت کنونی ساخت و اکران فیلمهای سینمایی در آمریکا، نشان میدهد که در سایه سلطه مطلق هالیوود بر سینمای این کشور، عملاً سد محکمی در برابر ارائه فیلمهای غیر هالیوودی در ایالات متحده وجود دارد.
با نگاهی به وضعیت سینمای آمریکا در چند سال اخیر، ممکن است چنین بیاندیشید که تنها هالیوود، قادر به ساخت و عرضه فیلمهای سینمایی میباشد. هرچند به روشنی میتوان گفت که این تصوری نادرست است، اما این نکته صحیح است که تنها فیلمهای معدودی میتوانند بر پرده سینماهای ایالات متحده به نمایش درآیند. در سال 2001 میلادی، کمتر از 1% کل فیلمهای به نمایش درآمده در این کشور، وارداتی بودهاند. مدافعان بازار آزاد با سادهانگاری معتقدند که آمریکاییان فیلمهای هالیوودی را بر سایر محصولات سینمایی ترجیح میدهند، اما دلیل واقعی این عدم توازن، بیش از دلایل فرهنگی، به علل ساختاری باز میگردد؛ چرا که در سی سال اخیر و در سایه به وجود آمدن سینمای مستقل آمریکا، افول تئاترهای مستقل، عدم سودآوری فیلمهای خارجی به نمایش درآمده در ایالات متحده و در نهایت شکلگیری ادغامهای عمودی در صنعت فیلمسازی آمریکا، ما با این وضعیت روبهرو شدهایم. در چنین محیطی و با اجرای قواعد ویژه واردات فیلم به این کشور از سوی توزیعکنندگان آمریکایی فیلمهای خارجی، این وضعیت بحرانیتر هم شده است.
مدافعان سینمای جهانی مدتهاست که در مورد تهدیدات ناشی ازسلطه جهانی هالیوود بر فرهنگ شکننده سینمای ملی سایر کشورهای دنیا، ابراز نگرانی میکنند، اما همچنان فیلمهای آمریکایی در سراسر جهان به حکمرانی خویش ادامه میدهند. دیوید کیپن در مقالهای که در ژوئن 2004 میلادی و در نشریه «آتلانتیک» انتشار یافت، چنین نوشت: «هالیوود به تماشاگران آمریکایی خویش پشت نموده و در وهله نخست، فیلمهای خود را برای بازار جذاب بینندگان خارج از خاک آمریکا تهیه مینماید. نتیجة این رویکرد سینماگران آمریکایی، تولید موجی از فیلمهای جنجالی کلیشهای ساخته شده در استودیوهای این کشور است که در این محصولات، با ارائه اتفاقاتی مضحک و پر سر و صدا، گفتوگوهای احمقانه و هنرپیشههایی که براساس جاذبه بینالمللی آنها انتخاب گردیدهاند، فیلمهایی تولید میشود که با ویژگیهای فرهنگی شهروندان آمریکایی شباهتی اندک دارند.»
در فیلمهای نظیر «تروی» (Troy) که با فروش خیرهکننده 132 میلیون دلار در آمریکا و همچنین فروش 356 میلیون دلاری در خارج از ایالات متحده روبهرو گردید، ما شاهد این اتفاق بودیم. اگر هالیوود برای دنیا فیلم میسازد، باید این سؤال را پرسید که چه کسانی برای خود آمریکا فیلم میسازند؟ یک پاسخ نامعقول به این سؤال میتواند نام بردن از کارگردانانی خارجی باشد که با استفاده از موضوعات مورد توجه تماشاگران آمریکایی، به فعالیت مشغولند. در این میان ژانک ییمو شناخته شدهترین کارگردانی است که با استفاده از مفاهیم کلاسیک چینی، در ساخت فیلم «فانوس قرمز را بالا ببر» (1991) در میان آمریکاییان کاملاً شناخته شده است. اما وی نیز نظیر سایر کارگردانان خارجی، نسبت به حضور رو به رشد هالیوود در کشورهای دیگر، نگران است.