دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

فصل دوم ادبیات و پیشینه تحقیق نرخی ارز

فصل دوم ادبیات و پیشینه تحقیق نرخی ارز
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل docx
حجم فایل 162 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
فصل دوم ادبیات و پیشینه تحقیق نرخی ارز

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه

در مطالعه­ی رفتار عوامل موثر بر بازار و لاجرم اقتصاد بازار، جستجوی متغیر یا متغیرهایی که بتواند ارتباط بخش مالی اقتصاد را با بخش حقیقی اقتصاد توضیح دهد، از اهمیت بسیاری برخوردار است. بازارهای پول و سرمایه به عنوان ارکان بخش مالی، وظیفه­ی تا مین منابع را برای بخش حقیقی اقتصاد بر عهده دارند. کارایی بخش مالی موجب تخصیص بهینه منابع کمیاب به فعالیت­های اقتصادی می­شود. تخصیص بهینه منابع به نوبه­ی خود بهینگی پس انداز و سرمایه­گذاری و به تبع رشد اقتصاد ملی، در حدودی نزدیک به ظرفیت‌های بالقوه اقتصاد را در پی دارد. اقتصاد دانانی نظیر گلداسمیت (1969)، میکنون (1973) و شاو (1973) بر این باور بودند که بازارهای مالی دارای نقش کلیدی در توسعه و رشد اقتصادی هستند. به اعتقاد آنان تفاوت در کمیت و کفیت خدمات ارائه شده توسط مؤسسات مالی می­تواند بخش مهمی از تفاوت در نرخ رشد بین کشورها را بازگو کند.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های اقتصادی کشورها، بازار سرمایه می‌باشد که اهمیت آن بر هیچ کس پوشیده نیست. این بازار ارتباط نزدیکی با ساختار اقتصادی کشور دارد، قوت و ضعف آن می‌تواند نشان دهنده وضعیت اقتصادی کشور باشد. تأثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر فعالیت در بازارهای مالی متغیرهای کلان اقتصادی نشان دهنده رونق و موفقیت هر اقتصادی هستند و آن‌ها مشخص کننده سرنوشت سرمایه گذاری‌ها هستند همچنین ثبات اقتصادی در یک کشور به وسیله‌ی متغیرهای کلان اقتصادی اندازه گیری می‌شود. تورم، نرخ بهره، نرخ ارز و... برخی از متغیرهای کلان اقتصادی هستند که نشان دهنده شرایط اقتصادی هر کشوری هستند.بررسی آثار این عوامل بر عملکرد شرکت‌ها، می‌تواند از جمله عوامل اثر گذار بر تصمیم گیری صحیح در این بازار باشد. در این فصل ابتدا به بررسی مفاهیم مربوط به نرخ ارز و نرخ تورم خواهیم پرداخت و سپس در ادامه معیارهای ارزیابی عملکرد اقتصادی(EVA,REVA) را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.

1.2 نرخ ارز

قبل از هرگونه بحث ،ابتدا یادآور می‌شویم که پول رایج کشورهای خارجی برای یک کشور،ارز نامیده می‌شود. بهای پرداختی برای یک واحد از پول خارجی بر حسب پول رایج داخلی نرخ ارز و عمل تبدیل پول داخلی به پول‌های خارجی را تسعیر گویند .(روزبهان 1378،ص 243)

نرخ ارز از جمله شاخص‌های اقتصادی در سنجش توان یک اقتصاد با دیگر اقتصادها است.در ایران به دلیل وابستگی سرمایه گذاری و تولید ملی به ارز و نیز وابستگی میزان ارز قابل تأمین به صادرات و قیمت نفت خام، نرخ ارز و امکان تأمین آن در اقتصاد کشور از اهمیت بالایی برخوردار است .نوسانات ناشی از قیمت و سیاست‌های اقتصادی داخلی بر میزان ارز قابل تحصیل تاثیرگذاشته و موجب نوسان نرخ ارز می‌گردد.نرخ ارز همچنین به عنوان یک مؤلفه مهم ،تأثیر تعیین کننده در قیمت بهای تمام شده و قیمت فروش کالاها و خدمات در کشور داشته است به نحوی که افزایش آن موجب افزایش قیمت کالاها و خدمات می‌شود. از طرفی خود نیز از تورم داخل کشور و سیاست‌های موجد نقدینگی و تقاضا متأثر می‌گردد و به صورت یک کالا متناسب با رشد نقدینگی و تورم ،نرخ آن افزایش می‌یابد.افزون بر آن نحوه انعکاس اظهارات مسئولان و مراجع اقتصادی و رسانه‌های عمومی راجع به ارز نیز موجب شده که نرخ ارز در افکار عمومی با توجه به تجربه آحاد مردم از ابزار حفظ ارزش سرمایه بودن ارز اهمیت یابد.بنابراین ضرورت دارد اتخاذ هرگونه سیاستی در زمینه نرخ ارز با استفاده ابزارها و سیایت های اقتصادی و درجه‌ات توسعه و رونق اقتصادی کشور باشد(علیجانی،1390)

1.1.2 مفهوم نرخ ارز

در علم اقتصاد و بر اساس تعریف محدود ارز، به قیمت مبادله یک واحد پول رایج با پول رایج دیگر نرخ ارز گفته می‌شود.در حالی که در مفهوم گسترده‌تر، به کلیه ابزارهای مالی که در پرداخت‌های بین‌المللی جهت انجام معاملات بین کشورها مورد استفاده قرارمی گیرد، ارز گفته می‌شود. بر اساس این تعریف علاوه بر پول سایر کشورها، طلا، حق برداشت مخصوص(SDR)[1] و برات هم می‌توانند ارز تلقی شوند. البته آنچه که شایع است و به طور معمول از آن به عنوان ارز یادمی شود، همان نرخ مبادله‌ی دو پول رایج است و مردم از طلا،حق برداشت مخصوص و سایر دارایی‌های مالی به عنوان ارز استفاده نمی‌کنند. در تبیین نقش نرخ ارز در امور و عملیات‌های مالی از دو روش مستقیم و غیر مستقیم معروف استفاده می‌شود. در روش مستقیم، ارزش هر واحد پول رایج داخلی بر حسب واحدهای پول خارجی بیان شده، در حالی که در روش غیر مستقیم ارزش هر واحد پول خارجی بر حسب واحدهای داخلی بیان می‌شود. در اکثر کشورهای دنیا از روش غیر مستقیم برای بیان نرخ ارز استفاده می‌شود و افزایش در این نرخ به معنی آن است که قیمت پول خارجی بر حسب پول داخلی گران‌تر شده است. به عبارت دیگر ارزش پول داخلی در مقابل پول خارجی نسبت به قبل کاهش یافته است (پور مقیم،1384).


[1]. Special Drawing Right


فصل دوم مبانی نظری و ادبیات تحقیق نظام های مالیاتی

فصل دوم مبانی نظری و ادبیات تحقیق نظام‌های مالیاتی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 617 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 70
فصل دوم مبانی نظری و ادبیات تحقیق نظام های مالیاتی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه

افزایش جمعیت، گسترش روزافزون شهرنشینی و تحولات اجتماعی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه که از زیر ساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کافی برخوردار نیستند، تخصیص بخش درخور توجهی از منابع کشور را جهت دستیابی به رشد و ثبات اقتصادی، ایجاد زمینه‌های مناسب اشتغال و و توزیع عادلانه درآمد طلب می‌کند. از این رو دولت‌ها، سهمی از تولید ناخالص داخلی را به صورت مالیات به منظور تأمین هزینه‌های مربوط به ایجاد طرح‌های زیربنایی و دستیابی به هدف‌های فوق، دریافت می‌کنند که البته این سهم در کشورهای پیشرفته درصد بالایی از کل درآمد دولت را تشکیل می‌دهد و مالیات در درجه دوم اهمیت قرار دارد ... البته این مهم نه از طریق اعمال نرخ‌های بالای مالیاتی، بلکه با افزایش مشارکت عمومی و استفاده از تمامی ظرفیت‌های بالقوه مالیاتی فراهم خواهد شد. نرخ‌های مالیاتی باید در چنان سطحی قرار گیرد که مازاد مطمئنی برای مؤدیان مالیاتی به منظور افزایش کمی و کیفی سرمایه‌گذاری باقی بماند.

دریافت درآمدی دولت در ایران، سهم درآمد مالیات در کل درآمدهای عمومی دولت تا حد زیادی تحت تأثیر وضعیت تولید و نرخ فروش نفت و همچنین سایر سیاست‌ها و عواملی از جمله برنامه‌های توسعه قرار دارد.

به دلیل عدم تناسب میان درآمدها و هزینه‌ها (روند نزولی درآمدهای دولت به دلیل کاهش قیمت نفت و سیر صعودی هزینه‌های دولت) در سال‌های اخیر، بودجه دولت عمدتاً با کسری مواجه بوده است که کسری نیز عمدتاً با توسل به استقراض از سیستم بانکی تأمین شده است.

استقراض از سیستم بانکی در قالب انتشار پول اضافی به عنوان یکی از ابزار تأمین کسری بودجه در سال‌های گذشته مورد توجه بیشتری قرار گرفته است که به مالیات تورمی معروف است موجب افزایش تورم و در نتیجه کاهش قدرت خرید مردم و انتقال آن به دولت می‌شود و آثار تخریبی بسیار شدیدی را به دنبال دارد (جعفری صمیمی و شمخال، 1386).

اولین قدم در جهت رهایی از دام اقتصاد نفتی رفتن به سوی اقتصاد مبتنی بر مالیات است. بر همین اساس برنامه ریزی همه جانبه با توجه به عوامل تأثیرگذار و لزوم اجرای پیش فرض‌ها به منظور کاهش تبعات منفی آن ضروری است. نهایتاً مالیات بر ارزش افزوده، شکل اصلی مالیات بر مصرف است که مزیت و برتری رو به رشد را برای یک مالیات با پایه گسترده در جهان نشان می‌دهد مالیات بر ارزش افزوده در اقتصاد کشورها و همچنین افزایش درآمدهای مالیاتی در صورت تسری کامل آن به زنجیره نهایی توزیع می‌باشد، لذا این تحقیق به بررسی این موضوع پرداخته است. (فصلنامه حوزه، شماره 9).

در این نوشتار ضمن ارائه جایگاه مصرف و مالیات، اهمیت و تاریخچه مالیات، تعریف مالیات و نظام مالیاتی کشور، اهداف و برنامه‌های قانون مالیات بر ارزش افزوده، مزایا، موانع و معایب اجرایی آن همراه با دلایل تعویق و همچنین رویکردهای اطلاع رسانی رسانه ای و ... به این موضوع بررسی می‌شود. در این فصل، در بخش اول به بررسی مبانی نظری موجود پرداخته می‌شود. در بخش دوم، به تحقیقات و تجارب گذشته دراین‌باره می‌پردازیم و نتایج هر کدام از تحقیقات و بیان می‌کنیم.

1-2 بخش اول: مبانی نظری تحقیق

1-2-1 مالیات

کلمه مالیات مأخوذ از عربی به معنی باج، خراج و پول‌هایی است که مأمورین وزارت دارایی به موجب قانون از مردم می‌گیرند (عمید، 1365). مالیات عبارت است از سهمی که به موجب اصل تعاون ملی و طبق مقررات موضوعه هر یک از افراد کشور موظف است از درآمد یا دارایی خود به منظور تأمین هزینه‌های عمومی و حفظ منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور بر حسب توانایی و استطاعت مالی خود به خزانه دولت بپردازد (رزاقی، 1375). از نظر برخی صاحب‌نظران مالیات مبلغی است که دولت از اشخاص، شرکت‌ها و مؤسسات بر اساس قانون برای تقویت عمومی حکومت و تأمین مخارج عامه دریافت می‌دارد. افزون بر خصلت اجباری بودن؛ یک خصوصیت بارز دیگر مالیات این است که رابطه صحیح دوطرفه یا متناسبی میان میزان مالیات دریافتی و ارزش خدمات عمومی - که مالیات‌دهندگان از آن برخوردار می‌شوند وجود دارد (عرب مازیار، 1376). اهمیت مالیات تنها بعد کارایی آن برای دولت نیست؛ بلکه آثار و فشارهای ناشی از آن؛ عادلانه و یا ناعادلانه بودن آن، تأثیر آن بر کارایی اقتصادی، ایجاد انگیزه منفی و یا مثبت برای فعالیت‌های گوناگون و امثال آن نیز مورد توجه خاص است (دادگر، 1378).

1-2-2 انواع نظام‌های مالیاتی

در فرهنگ مالیاتی، مالیاتی را که توسط دولت از مصرف‌کنندگان کالاها و خدمات از طریق تولیدکنندگان آن‌ها دریافت می‌شود، مالیات غیرمستقیم می‌نامند. مالیات‌های غیرمستقیم در ایران به طور کلی شامل مالیات بر واردات (حقوق گمرکی، سود بازرگانی، حق ثبت و سفارش کالا و ...) و مالیات بر مصرف و فروش (مالیات فرآورده‌های نفتی، مالیات بر فروش نوشابه، دخانیات، مالیات اتومبیل و ...) می‌شود در یک تعریف کلی؛ مالیات غیرمستقیم بر فروش کالایی خاص را مالیات بر مصرف گویند. مالیات بر مصرف ممکن است به صورت مبلغی معین از هر واحد یا به نسبت درصد معینی از قیمت اخذ شود. مالیات بر معاملات بازار را که به هنگام فروش یک کالا از طریق تولیدکننده یا فروشنده، از مصرف‌کننده دریافت می‌شود، مالیات بر فروش می‌نامند. در کنار مالیات‌های عمومی بر فروش یا مصرف، مالیات‌های انتخابی بر مصرف برخی از کالاهای رایج است؛ از اهداف وضع مالیات بر مصرف و فروش می‌توان به توسعه محصولات داخلی، جلوگیری از افزایش واردات برخی از اقلام و جهت بخشیدن به الگوی مصرف جامعه نام برد؛ اما مهم‌ترین هدف آن کسب درآمد برای دولت است. از آنجا که این نوع مالیات می‌تواند جنبه انتخابی داشته باشد، برای رسیدن به هدف تخصیص بهینه منابع می‌تواند بسیار مؤثر واقع شود. مالیات بر ارزش افزوده نوعی مالیات بر فروش چند مرحله‌ای است که خرید کالاها و خدمات واسطه‌ای را از پرداخت مالیات معاف می‌سازد. به عبارت دیگر، مالیات بر ارزش افزوده نوعی مالیات بر قیمت فروش است که در واقع بار مالیاتی آن بر دوش مصرف‌کنندگان نهایی بوده و این مالیات بر اساس درصدی از ارزش افزوده در هر مرحله‌ای از تولید اخذ می‌شود. ارزش افزوده نیز برابر با تفاوت میان فروش بنگاه و هزینه‌های خرید کالاها و خدمات خریداری‌شده از بنگاه‌های دیگر است. با تعریف ارزش افزوده مشخص می‌شود که مالیات بر ارزش افزوده برابر مالیات بر محصول ناخالص داخلی است. بدین ترتیب پایه مالیات بر ارزش افزوده برابر کل درآمد حاصل از فروش، منهای هزینه خرید عوامل تولید از سایر بنگاه‌ها است. مالیات مستقیم به طور کلی شامل مالیات بر حقوق و دستمزد و مالیات بر سود شرکت‌ها است. که در این نوع مالیات، درصدی از حقوق و دستمزد و یا سود خالص شرکت‌ها به عنوان مالیات دریافت می‌شود (مجتهد و احمدیان، 1386).

1-2-3 مالیات و اقتصاد ایران

همان طوری که بیان گردید مالیات در اکثر کشورها به ویژه کشورهای توسعه‌یافته به عنوان عمده‌ترین منبع مالی دولت در بخش درآمدی بودجه بوده و بخش قابل‌توجهی از هزینه‌های عمومی را پوشش می‌دهد به گونه‌ای که در برخی از کشورها 90 تا 95 درصد از هزینه‌های عمومی دولت از طریق درآمدهای مالیاتی تأمین می‌گردد. در اقتصاد کشور ما به دلیل شفاف نبودن درآمدها و عدم توانایی سیستم مالیاتی در شناسایی صحیح میزان درآمد مردم، میزان مالیات تشخیصی ناچیز بوده کما این که بخش قابل‌توجهی از همین مالیات تشخیصی نیز به مرحله وصول نمی‌رسد و اگر هم وصول گردد اصل فایده در آن رعایت نمی‌گردد یعنی هزینه وصول نسبت به مالیات وصولی بیشتر است. در رابطه با نقش مالیات در اقتصاد ایران فقط به دو شاخص زیر پرداخته می‌شود:

1-2-3-1 نسبت مالیات به هزینه‌های جاری دولت:

تأمین بودجه جاری دولت از طریق مالیات از اهداف اکثر قریب به اتفاق دولت‌ها می‌باشد که برخی از دول در این رابطه موفق و برخی هم مانند کشور ما ناموفق عمل نموده‌اند که عوامل زیادی از قبیل اتکا به درآمدهای نفتی، افزایش و عدم کنترل مخارج عمومی، فرار مالیاتی و غیره در آن نقش به سزایی خواهد داشت.

1-2-3-2 نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی:

این نسبت نیز با نوسانات میزان درآمدهای مالیاتی تغییر خواهد نمود که طبیعتاً عوامل مؤثر در وصول مالیات از جمله فرار مالیاتی (موضوع این گزارش) در آن نقش خواهد داشت (زهی و محمد خانلی، 1389).

1-2-4 جایگاه مصرف در اقتصاد

مصرف و تهیه کالا و مایحتاج همواره از دغدغه‌های انسان در طول تاریخ بوده است. به ویژه در قرن حاضر که این موضوع به یکی از نتایج توسعه درون‌زای اقتصادی تبدیل شده و تبلیغات رسانه‌ای هم کمک زیادی به گسترش دامنه آن در بین مردم کرده است. ایجاد زندگی مصرفی بین شهرنشینان و روستاییان به خصوص مصرف کاذب که بر اثر پیشرفت‌های اقتصادی و فناوری حاصل است باعث نابودی امتیازات و جنبه‌های مفید و مثبت اجتماعی فرهنگی زندگی و حتی زیست‌محیطی در جوامع سنتی شده و همچنین تبعات و تنش‌های روزافزون روحی روانی را که حاصل افزودن و تحمیل بار گران اقتصادی هزینه‌های خانوار بر اثر ایجاد مصارف بی‌رویه و غیرواقعی به وجود آمده بر مصرف‌کنندگان تحمیل کرده است. (سایت جام جم، 1391). هر چه مصرف بیشتر شود متضمن نوعی خوشبختی و تفاخر تلقی می‌شود. درحالی‌که در جوامع سنتی و مبتنی بر فرهنگ‌ها و باورهای غنی، اغلب افراد شادی و رضایت را در فعالیت‌های اجتماعی و در خدمت به اجتماع می‌یافتند؛ تبلیغات سرسام‌آور که حاصل آن مصرف هرچه بیشتر است، نشان می‌دهد که در زندگی مصرفی بیشتر سود و رضایت صاحبان کلان سرمایه مطرح است و نه بهره‌مندی مصرف کنندگان و تأمین نیازهای واقعی آنان از طرفی تفریح و سرگرمی یکی دیگر از ابعاد خرید و مصرف گوناگون و انبوه است، جاذبه‌های بازار که مملو از کالاهای متنوع و جدید است به طور مداوم نیازهای مصرفی جدید و اغلب کاذبی را به وجود می‌آورد. پیروی از الگوهای مصرف جوامع غربی باعث فردگرایی و جستجو و تلاش برای فخرفروشی و ایجاد فرهنگ مصرفی و مادی شده است. دغدغه انتخاب بهترین کالا در بین انبوه کالاها و مارک‌ها[1] و علائم معروف و فریبنده تجاری، همواره مصرف‌کنندگان تنوع‌طلب را در برابر این سؤال قرار می‌دهد که آیا بهترین کالا را خریده‌اند و اگر جواب خیر باشد، دنبال چه نوع کالایی با چه مشخصات و قیمتی بروند. در این صورت مصرف و خرید کالا دیگر جنبه واقعی خود را از دست داده و برای افراد اهمیتی اجتماعی و فرهنگی پیدا می‌کند. بعلاوه خریدهای زاید و غیر ضروری همواره سهم عمده‌ای از درآمد خانوار را می‌بلعد و نه‌تنها رضایت مصرف‌کنندگان را در پی ندارد، بلکه گاه ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی مصرف‌کنندگان را نیز زیر سؤال می‌برد (سایت جام جم، 1390). در نقطه مقابل، دولت ماهانه حدود 3/3 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی پرداخت می‌کند یعنی در سال 1391 دولت حدود 42 هزار میلیارد تومان (تقریباً یک و نیم برابر کل درآمد مالیاتی سال 1391) وجه نقد به حساب شهروندان واریز کرده که منجر به افزایش سطح مصرف در جامعه شده است. طبیعی است با افزایش مصرف، میزان مالیات بر ارزش افزوده و مالیات بر کالا و خدمات نیز افزایش خواهد یافت. این موضوع نشان می‌دهد که متأسفانه نگاه دولت به بحث مالیات صرفاً نگاه درآمدی بوده و به تأثیر سیاست‌های مالیاتی در وضعیت اقتصادی کشور توجهی ندارد (سایت حوزه، ش 9).

1-2-5 آشنایی با درآمدهای عمومی دولت

دولت‌ها برای انجام مأموریت‌ها و مسوولیت‌های اقتصادی و غیراقتصادی خود به منابع مالی نیازمند هستند. این منابع مالی از محل درآمدهای مالیاتی و همچنین درآمدهای غیر مالیاتی تأمین می‌شود از جمله وظایف دولت، ارائه خدمات عمومی از قبیل؛ امنیت، بهداشت و درمان، آموزش و ...، تخصیص منابع بین بخش‌های مختلف کشور، توزیع درآمد و ثروت بین گروه‌های مختلف جامعه و دست یابی به اهدافی مانند تثبیت قیمت‌ها، اشتغال کامل و رشد اقتصادی می‌باشد.

دولت برای انجام وظایف و مسئولیت‌های خود به هزینه و برای تأمین این هزینه‌ها، به منابع مختلف مالی نیازمند است. اصولاً درآمدهای دولت به دو گروه کلی تقسیم بندی می‌شود:

1-2-5-1 درآمدهای غیر مالیاتی

درآمدهای غیر مالیاتی وجوهی هستند که دولت معمولاً از طریق فعالیت‌های اقتصادی خود به دست می‌آورد. ویژگی اصلی این منابع درآمدی، نامنظم و نامطمئن بودن آن‌هاست. این درآمدها یا به شکل درآمدهای ناشی از سرمایه گذاری‌های مختلف است، یا دریافت کارمزد است که دولت از خدمات گوناگون خود دریافت می‌کند. بنابراین هر چقدر سهم این نوع از درآمدها در کل درآمدهای دولت بیشتر باشد، ممکن است آثار بیشتری در قالب کسری‌های مداوم بودجه و عوارض بعدی آن در اقتصاد بروز کند. در مقابل، بالا بودن سهم درآمدهای مالیاتی در کل درآمدهای دولت به عنوان منابع درآمدی باثبات، می‌تواند از بروز چنین عوارض نامطلوبی جلوگیری کند.

به همین منظور در کشور ما در برنامه چهارم و پنجم توسعه، به منظور برقراری انضباط مالی و بودجه‌ای، دولت مکلف شده است طی سال‌های برنامه، سهم اعتبارات هزینه‌ای تأمین شده از محل درآمدهای غیر نفتی دولت را به گونه‌ای افزایش دهد که تا پایان برنامه، اعتبارات هزینه‌ای دولت به طور کامل از طریق درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیر نفتی تأمین شود. برخی از این نوع درآمدها عبارت‌اند از:

  • سود ناشی از انحصارات دولت مانند، نفت، راه آهن، برق، تلفن و غیره
  • کارمزد برای خدمات گوناگون، مانند عوارض‌ها، که توسط سازمان‌های دولتی اخذ می‌گردد
  • درآمدها ناشی از املاک عمومی، فروش یا اجاره؛
  • وام و استقراض از مردم یا مقامات پولی (انتشار پول).

در ایران عمده‌ترین درآمد غیر مالیاتی مربوط به فروش نفت و گاز است. وجود این درآمد سهل‌الوصول دو تأثیر عمیق بر ساختار مالیاتی کشور داشته است:

نخست، وجود درآمدهای حاصل از فروش و گاز سبب شده تا به دیگر درآمدهای دولت کمتر توجه شود. در این خصوص بررسی برنامه‌های توسعه اقتصادی نشان می‌دهد که همواره درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز به عنوان مهم‌ترین منبع تأمین مالی طرح‌ها، مد نظر مسوولان بوده است. حتی در دوره‌هایی که قیمت نفت به طور قابل توجهی کاهش یافته است، دولت کمتر به درآمدهای مالیاتی توجه داشته و منابع مورد نیاز خود را از طریق استقراض از بانک مرکزی تأمین کند.

دوم، اتکا بیش از حد به درآمدهای نفتی و وجود نوسانات بهای نفت در بازارهای جهانی، بی ثباتی کل درآمدهای دولت را در پی داشته است. وابستگی کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز تا حدی

است که درآمدهای مالیاتی نیز به طور غیر مستقیم متأثر از جریان درآمدهای ارزی حاصل از فروش نقت گردد. زیرا، افزایش درآمدهای ارزی، واردات را افزایش می‌دهد. از طرف دیگر افزایش واردات موجبات افزایش مالیات بر واردات و درآمدهای مالیاتی غیر مستقیم را فراهم می‌آورد.

1-2-5-2 درآمدهای مالیاتی

یکی از مهم‌ترین راه‌های تأمین مخارج دولت، جمع آوری مالیات است. به عبارت دیگر، با توجه به مقایسه این منبع مهم تأمین مالی با سایر منابع، می‌توان گفت، هر چه سهم مالیات‌های در تأمین مخارج دولت بیشتر باشد، از آثار نامطلوب اقتصادی کاسته می‌شود. در کشورهای پیشرفته برخلاف کشورهای در حال توسعه ای که مالیات‌های نقش ناچیزی دارند – تقریباً تمامی مخارج دولت از این طریق تأمین می‌شود.

میانگین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی برای اتحادیه اروپایی در سال 2001 برابر با 6/ 35% و در سال 2005 برابر با 9/35% بوده است که این نسبت، در سال 2005 برای انگلیس 38%، سوئد 42 / اسلونی 40%، هلند 40% ایرلند 32%، آلمان %29 بوده است[2].


1. Brands

1. Mcgee, 2007-P2


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقش ورزش در سلامت جسمانی و روانی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقش ورزش در سلامت جسمانی و روانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 167 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 95
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقش ورزش در سلامت جسمانی و روانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه ای بر روانشناسی ورزش

بیدل و موتری (1991) ورزش و تمرین را عناصر یا زیر مولفه های فعالیت جسمانی می دانند . دوبرت (2002) اشاره می کند که با وجود اینکه روان شناسان به پیشگیری از بیماری و توانبخشی با توسل به افزایش اموری مثل فعالیت جسمانی و ورزش می پردازند، پژوهش ها و مهارت های مداخله ای آموخته شده در این موقعیت ها در حال حاضر در عملکرد ورزشی مورد استفاده قرار می گیرند. هیز (1999)اظهار می دارد که با وجود تفاوت معانی ورزش و ورزش کردن ، این دو حیطه به هم مرتبطند و تاثیرات ورزش کردن معمولا در حوزه روان شناسی ورزش مورد ملاحظه واقع می شود. روان شناسی ورزش[1] بر اثرات عوامل روان شناختی بر رفتار ورزشی متمرکز می شود، در حالی که روان شناسی ورزش کردن[2] با اثراتی که ورزش و ورزش کردن بر رفتار روان شناختی دارد سروکار پیدا می کند. هیز اظهار می دارد که " روانشناسی ورزش کردن به رابطه بدن و ذهن توجه می کند، درحالی که روان شناسی ورزش به رابطه ذهن و بدن می پردازد". گوین و اسپنس (1995) از تمرین به عنوان یک فعالیت تفریحی نام می برند (در مقابل فعالیت جسمانی حرفه ای) که با یک هدف بیرونی خاص مثل بهبود تناسب اندام، عملکرد جسمانی یا سلامتی انجام می شود. درک هدف از فعالیت در تعیین اینکه چه فعالیتی ورزش است و چه فعالیتی ورزش نیست اهمیت دارد. در عوض، کاسپرسون[3]، پاول و کرستینسن (1985) اشاره کرده اند که فعالیت جسمانی می تواند جزئی از تفریح یا فعالیت های کاری باشد. گوین، لوسک و ریچارد[4] (2001) چهار پارامتر فعالیت جسمانی را توصیف کرده اند:: نوع، فراوانی، شدت و مدت. نوع، نشانگر سیستم های جسمانی است که در فعالیت های خاص مثل ایروبیک، حرکات کششی، حرکات مقاومتی و انعطاف پذیری به کار می رود. فراوانی با توجه به میزان فعالیت به کارگرفته شده در یک دوره زمانی شناسایی می شود. شدت، بار تحمیلی را توصیف می کند که بر اثر فعالیت بر سیستم فیزیولوژیکی وارد می شود. مدت، دلالت بر مدت زمان یک فعالیت خاص دارد. تناسب جسمانی به عملکرد فیزیولوژیکی و توصیف نگرش های ما اشاره دارد که بر توانایی ما برای انجام فعالیت جسمانی اثر می گذارد . اشکال مختلف تناسب جسمانی معرفی شده است (کاپلان ، سالیس و پاترسون، 1993). این فعالیت ها شامل تحمل قلبی ریوی، تحمل عضلانی، نیرومندی عضلات، ترکیب بدن و انعطاف پذیری است.

وان (1997) ورزش را " فعالیت هایی در نظر می گیردکه شامل قدرت و مهارت، رقابت و راهبرد و یا شانس می شوند و برای شادی، رضایت و منافع شخصی شرکت کنندگان یا دیگران (مثل درآمد)، ( برای مثال، تماشاگران) انجام می شود و شامل ورزش های ساختار یافته یا تفریحی و نیز ورزش به صورت سرگرمی است".

سلامت روانی سه بعد هیجانی،اجتماعی و روان شناختی را شامل می گردد. سلامت هیجانی، رضایت از زندگی ، خوشبینی و امیدواری ، اعتماد به نفس، تسلط و حس کنترل ، داشتن هدف در زندگی ، احساس تعلق و حمایت شخصی از مهمترین جنبه های آن هستند( وایت لو[5] و همکاران،2008). شناخت در حال رشدی وجود دارد که از نظر جسمی فعال بودن با بهبود سلامت روانی مثل ارتقاء بهداشت روانی و پیشگیری از رشد مشکلات سلامت روانی مرتبط می شود. بعلاوه ، فعالیت جسمانی نشانه های بیماری های روانی مختلف را بهبود می دهد. منافع روان شناختی فعالیت جسمانی در پشینه تجربی و غیرتجربی به طور گسترده ای مورد توجه قرار گرفته است.(به نقل از نصری1389)

اثرات ورزش بر فیزیولوژی و روان:

تحقیقات بسیاری نشان داده است که در جریان فعالیت‌های ورزشی شدید میزان ترشح اندورفین‌ها افزایش می‌یابد و به همین دلیل ورزشکاران پس از انجام تمرینات احساس لذت و آرامش خاصی می‌کنند. با توجه به شباهت بین اندورفین‌ها و ترکیبات افیونی، ورزش کردن می‌تواند جایگزین سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود(وایت لو، 2008).

در نتیجه تمرینات ورزشی مدام، میزان جریان خون در مغز افزایش می‌یابد. افزایش جریان موجب اکسیژن رسانی و تغذیه بهتر نرون‌های مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری می‌کند. این تاثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندی‌های ذهنی در سالمندی می‌شود. تمرینات ورزشی همچنین موجب آزادسازی نوعی فاکتور رشد به نام [6]B.D.N.F می‌شود که می‌تواند نرون‌ها را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بیماری‌های آلزایمر و پارکینسون تا حدود زیادی جلوگیری کند(توکویاما، 2000).

پژوهشگران همچنین دریافتند که سالمندانی که در یک برنامه تمرینی قدرتی و انعطافی به مدت یک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجرای آزمون‌های حافظه، بهبود یافت. اگر چه این گونه بهبود حافظه بیشتر در سالمندانی که تمرینات هوازی انجام می‌دهند رخ می‌دهد، اما تحقیقات بیشتر نشان داده است که هیچ تمرین ورزشی نسبت به تمرینات ورزشی دیگر از لحاظ تاثیر بر حافظه برتری ندارد. به عبارت دیگر بین ورزش‌های مختلف از حیث تاثیر بر حافظه تفاوت معنی داری مشاهده نمی‌شود(لوریان، 2001).

در تحقیقی دیگر، سالمندانی که به تازگی بازنشسته شده بودند و زندگی کم تحرکی را آغاز کرده بودند، در طول 4 سال توسط آزمون‌های شناختی گوناگون مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بررسی‌ها، نشان داد که توانمندی‌های شناختی این سالمندان از زمان بازنشستگی تا 4 سال بعد از آن به طور فزاینده‌ای کاهش می‌یابد. از سوی دیگر، سالمندانی که پس از بازنشستگی در تمرینات منظم از قبیل راهپیمایی، آهسته دویدن، دوچرخه‌سواری و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمون‌های شناختی آنها در طول 4 سال کاهشی صورت نگرفته بود (لوریان، 2001).

پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآیندهای مشابهی در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، تمرینات ورزشی ممکن است موجب تقویت ساختار هیپوکامپ در انسان شوند. آی وی(2001) معتقد است که تمرینات ورزشی برای سلامت جسم و روان، به یک اندازه، ضرورت دارد. کشف هیجان انگیزی که صورت گرفته این است که تمرینات ورزشی علاوه بر افزایش جریان خون در مغز، میزان تولید مولکول BDNF را هم افزایش می‌دهند. این مولکول همچنین می‌تواند از تباهی سلولها در اثر بیماری‌های آلزایمر و پارکینسون جلوگیری کند.

بر طبق نتایج آزمایش‌هایی که اخیراً در رابطه با تاثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNFمی‌تواند بر یادگیری و حافظه تاثیر مثبت داشته باشد. بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خون در مغز، تعداد سلول‌های مغز در ناحیه هیپوکامپ و ترشح مولکول‌های حفاظتی مانند BDNF افزایش می‌یابد. مجموعه این فرآیندها می‌تواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند. همچنین انجام تمرینات ورزشی می‌تواند کاهش توانمندی‌های شناختی را که در اثر سالمندی حادث می‌شود به تاخیر اندازد. تمرینات ورزشی با افزایش رشد سلول‌های عصبی و گسترده شدن ارتباطات بین سلولی که برای یادگیری و حافظه ضرورت دارد می‌تواند مغز را جوان و فعال نگهدارند(فی زینگ، 2012).

تاثیرات تمرین بر سلول‌های عصبی ناشی از افزایش جریان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهای رشد می‌شود و می‌تواند از سکته مغزی پیشگیری نماید. از سوی دیگر تمرینات ورزشی می‌تواند مانند برخی ترکیبات دارویی، موجب آزادسازی سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین شود.

بر طبق یافته‌های انجمن علم عصب‌نگر آمریکا که بر اساس آزمایش بر روی موش‌ها بدست آمده‌اند، تمرینات ورزشی می‌تواند در بهبود طیف وسیعی از بیماری‌ها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسیاری از بیماری‌های دستگاه عصبی بر اثر تکثیر مجدد سلول‌های مغز صورت می‌گیرد. قبلاً تصور می‌شد که مغز، ساخت سلول‌های جدید را خیلی زود در جریان رشد متوقف می‌کند، اما در سال‌های اخیر پژوهشگران شواهد روشنی یافته‌اند که نشان می‌دهد مغز به تولید سلول‌های جدید در طول حیات خود ادامه می‌دهد البته حتی بدون رشد نرون‌های جدید هم ممکن است ساختار مغز به دو طریق تغییر کند، زیرا سلول‌های گلیا که در تغذیه نرون‌ها و دفع مواد زاید و سمی نقش دارند می‌توانند تکثیر شوند و انشعابات دندریتی نرون‌ها هم می‌تواند رشد کرده و افزایش یابد. (کالات، 1375).

تمرینات ورزشی موجب تکثیر سلول‌های مغز بویژه در ناحیه هیپوکامپ می‌شود. این ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمایش‌هایش که بر روی موش‌ها انجام گرفت معلوم گردید که موش‌هایی که بر روی چرخ‌گردان، مسافتی معادل 4 تا 6 مایل در روز می‌دویدند، تعداد نرون‌های هیپوکامپ در مغزشان شدیداً افزایش می‌یافت. اما موش‌هایی که از دویدن محروم بودند در مغزشان تغییری مشاهده نشد. موش‌های دونده همچنین، در یادگیری ماز (مسیر پر پیچ و خم)، مهارت بیشتری از خود نشان می‌دادند. جالب این است که حتی موش‌های دونده، از تیره‌ای از موش‌ها انتخاب می‌شدند که بطور ارثی در یادگیری ضعیف بودند ولی باز هم دویدن توان یادگیری آن‌ها را افزایش می‌داد. همچنین مشاهده گردید که دویدن از افت عملکرد ناشی از سالمندی در یادگیری پیشگیری می‌کند. (یافه،2001).

ظاهراً مطلوب یا نامطلوب بودن تمرینات، برای آزمودنی می‌تواند در میزان تاثیر آنها بر مغز نقش عمده‌ای داشته باشد. وقتی گروهی از موش‌ها به جای دویدن، به شنا کردن پرداختند هیچ گونه تغییری در توانایی یادگیری و حافظه آنها مشاهده نگردید. شاید از آنجایی که جوندگان به شنا کردن علاقه‌ای ندارند، فشار روانی ناشی از شنای اجباری مانع از هر گونه تغییر مفیدی در مغز موش‌ها و توانایی یادگیری و حافظه آنان شده بود.(یافه، 2001).


[1]- Sport psychology

[2]- exercise psychology

[3]-Casperson , Paul & Christenson

[4]- Levesque & Richard

[5] -Whitelaw

[6]-Brain-derived neurotrophic factor


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقص بینایی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقص بینایی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 112 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 55
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقص بینایی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه

بینایی به فرد اجازه می‌دهد که به کشف محیط بپردازد و با اشیا و افراد گوناگون تعامل برقرار کند. این اکتشاف‌ها و تعامل‌های اجتماعی، عناصر مهمی برای رشد فردی و اجتماعی فرد محسوب می‌شوند. بینایی به فرد کمک می‌کند تا از طریق فراهم آوردن انگیزه برای حرکت، به افراد و اشیا مورد علاقه و محیط دسترسی پیدا کند. به طور خلاصه می‌توان گفت که فقدان بینایی مانعی برای ادراک، یادگیری و سازمان‌دهی محیط از سوی افراد است؛ زیرا فقدان بینایی فرد را از دسترسی کافی به افراد دیگر و اشیایی که در محیط وجود دارند باز می‌دارد. بینایی آنچنان اهمیتی در تحول فرد دارد که حتی آسیب بینایی خفیف نیز اثر مخربی بر مهارت‌های بینایی- ادراکی و حرکتی- بیانی او دارد (دو گروتی و موران[1]، 1982، به نقل از امیری مجد، 1382). نابینایی شایعترین معلولیت حسی است. بدون بینایی درک فرداز دنیای اطرافش متفاوت خواهد بود وهمین امر می‌تواند به مشکلات عاطفی و اجتماعی مانند عدم سازگاری، عدم فعالیت، فقدان علاقه به دیگران، افسردگی وخودپنداره پایین در فرد منجر شود. معلولیت نابینایی فرد را در شرایط بحرانی بسیارشدیدی قرارمیدهد و او را از فردی مستقل به فردی وابسته مبدل می‌سازد. نابینایی بامحدود و دگرگون کردن دامنه تجربه‌های فرد نابینا، کاهش توانایی حرکت به اطراف وکاهش میزان کنترل محیط وارتباط باآن، رشد شناختی و عاطفی آنهارا تحت تأثیر قرار میدهد، بنابراین فقدان فرصت برای تجربه کامل محیط، میتواند رشد شخصی و اجتماعی فرد نابینا را با کاستیهایی روبه رو کند و به احساس بی‌کفایتی، وابستگی، عزت نفس پایین و در نهایت منجر به سازگاری اجتماعی، عاطفی و آموزشی کمتری گردد (ملکی تبار و همکاران، 1390).

فرد برای دسترسی به محیط به سه عامل نیاز دارد: اول علاقه فعال به محیط، دوم آمادگی زیستی و در آخر هم محیط قابل دسترس، افرادی که مبتلا به آسیب بینایی هستند، در ارتباط با این سه عامل موانع عمده‌ای را جلوی روی خود می‌بینند که مانع از دستیابی آسان آنها به محیط می‌شود. برخی از این مشکلات آسیب بینایی عبارت‌اند از: کمبود تحرک، ضعف ارتباطی، ضعف در پیشرفت اطلاعات، فقدان ادراک بینایی خوشایند، کمبود تفریح، کار‌ و فرصت‌های شغلی، فقدان احساس امنیت مالی، وابستگی فردی و اجتماعی و. . . (شان[2]، 1999، به نقل از شریفی درآمدی، 1380).

2-2-2 تعریف و طبقه‌بندی نقص بینایی

سه نمونه از رایج‌ترین تعاریفی که در این زمینه ارائه شده است عبارتند از تعریف قانونی[3]، تعریف آموزشی[4] و تعریف سازمان بهداشت جهانی

الف- تعریف قانونی

تعریف قانونی (پزشکی) این تعریف در سال 1934 توسط انجمن پزشکی آمریکا ارائه گردید و از آن پس مورد قبول بنیاد آمریکایی نابینایان قرارگرفت. این تعریف در برگیرنده ارزیابی‌هایی از تیزی دیداری و میدان دید است و به قصد تعیین شرایط و مزایای قانونی موجود برای افراد نابینا مورد استفاده قرار می‌گیرد. انجمن روان پزشکی آمریکا این تعاریف را در سال 1934 ارایه کرده است و هنوز هم مورد قبول است. فرد نابینای قانونی به کسی گفته می‌شود که تیز‌بینی او در چشم بهتر، حتی با استفاده از وسایل کمکی مثل عینک، 200/20 یا کمتر باشد. یا کسی که مقدار دیدش آنقدر محدود است که وسیع‌ترین قطر آن نتواند فاصله زاویه‌ای که بیشتر از 20 درجه است را فرا گیرد. منظور از تیز‌بینی 200/20 این است که شخص در فاصله 20 پای چیزی را می‌بیند که یک فرد با دید عادی آن را در فاصله 200 پایی تشخیص می‌دهد و منظور از محدود بودن میدان دید این است که شخص ممکن است در میدان مرکزی دید دارای قدرت 200/20 بوده اما دید خارجی او بشدت محدود باشد. فرد نیمه بینا از نظر قانونی کسی است که تیزبینی او در چشم بهتر و با وسایل کمک بینایی از 70/20 کمتر و از 200/20 بیشتر است. منظور از میزان بینایی 70/20 آن است که آنچه را یک فرد سالم از فاصله 70 پایی می‌بیند، فرد کم‌بینا می‌تواند از فاصله 20 پایی تشخیص دهد (انجمن پزشکی آمریکا، 2004).

اسکات و ولف (1998) در تعریف نابینای قانونی متذکر می‌شود که اکثر افراد نابینای قانونی از یک دید با درجات مختلفی برخوردار هستند. همچنین اشاره می‌کند که در محدوده نابینایی قانونی شرایط و متغیرهای بی‌شماری وجود دارند، که سبب می‌شود یک فرد بتواند کمتر یا بیشتر از 20/200 ببیند. به بیان دیگر از نابینایی مطلق تا کم بینایی که بتواند از طریق عینک اصلاح گردد را شامل می‌شود (شریفی درآمدی، 1380).

ب- تعریف آموزشی

از نظر آموزشی به کسی نابینا گفته می‌شود که با امکانات و روشهای مرسوم در آموزش و پرورش نتواند به اهداف آموزشی برسد و برای رسیدن به اهداف آموزشی باید از امکانات و روشهای خاصی استفاده کند. مثلاً استفاده از خطوط برجسته (بریل) و لوازم مربوط به آن، قلم بینایی، لوح ریاضی و غیره (نامنی، 1363).

ج- نابینا از نظر سازمان بهداشت جهانی[5]

کسانی که دید آنها 6/60 باشد، یعنی آنچه را که یک فرد در یک فاصله 60 متری می‌ببیند فرد نابینا در فاصله 6 متری ببیند نابینا گفته می‌شود (نامنی، 1363).

کریمی درمنی (1385)، آسیب دیدگان بینایی را به چهاردسته نابینایی مطلق، نابینا، نیمه بینا و دیربینا تقسیم کرده است: نابینای مطلق کسی است که هیچ گونه دیدی ندارد و حتی نور نیز برای وی قابل رؤیت نیست. فرد نابینا کسی است که قدرت بینایی وی، پس از حداکثر ترمیم، برابر با 200/2 است (دید نرمال 20/20 است)، به عبارت دیگر آنچه را که با چشم عادی می‌توان در 200 قدمی (یا حدود 70 متری) دید، فرد نابینا تنها قادر است در20 قدمی (یا حدود 7 متری) و یا نزدیکتر ببیند.

نیمه بینا به فردی اطلاق می‌گردد که قدرت بینایی در چشم برتر و با استفاده از وسایل کمک بینایی از 20/20 بیشتر و از 70/ 20 کمتر است و با استفاده از ذره بین و خطوط درشت و نظایر آن به مطالعه و آموزش می‌پردازد.

دیربینا به فردی اطلاق می‌شود که با توجه به نقصی که در بینایی اش وجود دارد از باقیمانده بینایی اش با استفاده از وسایل کمک بینایی، استفاده نسبی می‌نماید. بدیهی است قدرت دید او از 70/ 20 بیشتر است (کریمی درمنی، 1385).

باراگا (1976) کودکانی را نابینا می‌داند که فقط توانایی ادراک نور را دارند و لذا برای آموزش خواندن باید از خط بریل یا روش‌های مشابه بدون استفاده از حس بینایی بهره گیرند. او کودکانی را کم بینا می‌داند که در تشخیص اشیایی که با فاصله از آنها قرار دارند دچار مشکل هستند، اما در تشخیص اشیا با مواردی که در فاصله‌های کمتری از 60 سانتی متر می‌باشد مشکل چندانی ندارند. باراگا نوع سومی از این کودکان را تحت عنوان کودکان با اختلال در میدان دید اضافه می‌کند. این گروه در میدان دید خویش نقاط کوری دارند که اگر چیزی در این نقاط قرار گیرند، برای آنها قابل رویت نمی‌باشند. در هر صورت نقص بینایی، معلولیتی را سبب می‌شود که یادگیری را برای فرد دشوار می‌سازد (باراگا، 1976، به نقل از نادری، 1386).

2-2-3 علل نقص بینایی

بیشتر مشکلات بینایی از بد شکلی و بدکاری چشم‌ناشی می‌شود. بیشتر اختلال‌های بینایی در کودکان سنین مدرسه در نتیجه حوادثی هستند که قبل از تولد یا حین تولد یا بلافاصله بعد از تولد روی می‌دهند. هاتفیلد[6] (1963، به نقل از رنجبر، 1384) یک طبقه‌بندی کلی و مختصر از اختلال‌های بینایی به عنوان سبب‌شناسی معرفی می‌کند:

1- مشکلات انکساری: شامل نزدیک بینی، دور بینی، آستیگماتیسم یا تاربینی.

2- ناهنجاری‌های عدسی: شامل انحراف عدسی، آب مروارید یا کدر شدن عدسی، فیبروپلازی یا سخت شدن بافت پشت عدسی.

3- نقایص شکبیه: شامل پیدایش رنگدانه و تحلیل شبکیه و آسیب شبکیه ناشی از دیابت و مشکلات کنترل عضله: شامل لوچی، نیستاگموس، تنبلی چشم.

4- سایر ناهنجاری‌ها: شامل آب سیاه، ضربه، اختلال در دید یا کوررنگی (رنجبر، 1384). کم بینایی و نابینایی دارای عللی است که در زیر به آنها اشاره می‌شود:

1- عوامل مادرزادی: این نوع آسیب از بدو تولد با کودک است ضربه جنین یا نوزاد در حین تولد، بیماری‌های مادر به هنگام بارداری و یا عوامل ژنتیکی از عوامل ایجاد‌کننده کم بینایی و نابینایی است.

2- عوامل ژنتیکی وراثتی: این نوع از آسیب تحت تأثیر یک ژن نهفته بوجود می‌آید. مانند، نارسایی‌های انکسار نور (نزدیک بینی، [7] دوربینی[8]، تاربینی[9]).

3- عوامل محیطی که خود به دو دسته تقسیم می‌شود:

شامل بیماری‌های عفونی (مننژیت)، آسیب مغزی، بیماری‌های چشمی (کاتاراکت یا آب مروارید، گلکوم یا آب سیاه، تراخم) (کریمی درمنی، 1385)، بیماری‌های ناشی از فقدان ویتامین A، ناهنجاری‌های بینایی که به علت آبله، مخملک، مسمومیت الکلی، ضربه و تصادف پیش می‌آید می‌شود (افروز، 1382).

2-2-4 نحوه برخورد فرد نابینا با نقص بینایی

در زمینه پذیرش و عدم پذیرش واقعیت نابینایی دو گروه وجود دارند:

1- آنها که واقع بینانه با نابینایی خود برخورد می‌کنند. آینده نگر، مستقل و پر تحرک هستند و نابینایی را مشکلی جدی تلقی نمی‌کنند. آنها با یک سلسله تعدیل‌ها، تطابق‌ها و تحمل ناملایمات، صبورانه خود را با دنیای نابینایی سازش می‌دهند و زندگی کاملاً طبیعی را طی می‌کنند. دارای خود کفایی جسمانی، اعتماد به نفس، استقلال مالی و موقعیت اجتماعی می‌باشند.

2- آنهایی که توانایی سازگاری با نابینایی خود را ندارند ونمی‌توانند برای هموار ساختن عوارض و عواقب معلولیت خود چاره‌ای بیندیشند و به مرور زمان به اشخاص بیکار و متکی و بلاتکلیف تبدیل می‌شوند که نه تنها به حیثیت فرد، بلکه به حیثیت روانی و اجتماعی سایر افراد نابینا نیز صدمه می‌زنند. اراده، امید و انگیزه ندارند واصولاً معلولیت خود را درک نمی‌کنند. برخی از آنها قوه تصمیم‌گیری و تعیین مسیر و حرکت سازنده را ندارند و تحت فشارهای روانی بسیار شدیدی هستند. وجه اشتراکی که در بین نابینایان کم‌تحرک و افسرده و نا امید دیده می‌شود نداشتن انگیزه و هدف است. آنها از چهار خلصت خودکفایی جسمانی، اعتماد به نفس، استقلال مالی و موقعیت اجتماعی برخوردار نمی‌باشند. آنها نه تنها بار نابینایی و محدودیت‌ها و وابستگی‌ناشی از آن را به دوش می‌کشند، بلکه احساسات راکد و منفی نسبت به شخصیت خود دارند و وجود خود را بیهوده و باطل می‌پندارند (مستعلمی و همکاران، 1384).

2-2-5 نکات ضروری در آموزش نابینایان

از جمله نکات مورد توجه در برنامه‌ریزی آموزشی نابینایان بدین قرار است:

1- توجه کامل به تفاوتهای فردی: در کلاس و آموزش انفرادی با در نظر گرفتن نارسایی بینایی، سن وقوع نقص بینایی، سوابق و وضعیت خانوادگی و وضعیت خانوادگی تفاوتهای هوشی و ویژگیهای فردی همه بیانگرآن است که معلم ویژه دانش‌آموزان نابینا می‌بایست در کلاس درس به آموزش انفرادی توجه کامل داشته باشد بنابراین بهتر است تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس 6 تا 8 نفر باشد.

2- تدارک اشیاء و وسایل ملموس در برنامه‌های آموزشی: افراد نابینا اطلاعات دانش خود را از طریق شنیداری و لمس کردن کسب می‌نمایند. لذا ضروری است که به هنگام آموزش حتی الامکان وسایلی که قابل لمس کردن می‌باشد در اختیار دانش‌آموزان نابینا قرار بگیرد.

3- توجه به کلیت و جامعیت برنامه‌های آموزشی: معلم در جهت آشنا نمودن دانش‌آموزان نابینا با وسایل و واقعیتهای محیط خارج لازم است در تدارک برنامه‌های آموزشی به تجارت همانند و یکپارچه‌ی رابطه امور نسبت به یکدیگر، توجه کامل داشته باشد. به عنوان مثال به جای صحبت از یک اداره واحد، از مجموعه‌ واحدهای یک شهر صحبت کند و یا به جای بحث روی یک واحد کامل از یک جز از آن واحد به طور کل بحث نماید و به عبارت دیگر به یکپارچگی و کلیت موضوع کاملاً توجه نماید. این روش در وسعت حوزه فعالیت و تداعی ذهنی نابینا بسیار مؤثر است.

4- ایجاد محرکها و انگیزه‌های فوق العاده والدین در منزل و معلم در کلاس درس می‌بایست برای حرکت و فعالیت‌های مختلف ذهنی و بدنی کودک نابینا انگیزه‌ها و محرکاتی فراهم کنند تا زمینه خود جوش و فعالیت لازم در کودک ایجاد گردد و باید توجه داشت که کودک نابینا در خانه برای شیء خاصی دست و پا نزده و از خود جنب و جوش حرکتی نشان نمی‌دهد. زیرا که شی ای خاص توجه او را جلب نمی‌کند، لذا عدم ایجاد انگیزه و تحریکات کافی در کودک نابینا به دلیل ضعف فعالیتهای مطلوب ذهنی و همچنین نقصان تحریکات جسمی لازم می‌گردد و این از موجبات اصلی فقر فرهنگی در کودکان نابیناست (افروز، 1382).


[1]- Dogeroty & Moran

[2]- Chan

[3]- Legal definition

[4]- Educational definition

[5]- World Health Organization

[6]- Hafilde

[7]- Myopla

[8]- Hypcrpia

[9]- Astigmatism


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نهاد خانواده

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نهاد خانواده
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 291 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 93
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق نهاد خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

- نهاد خانواده :

ازبدو پیدایش انسان بر روی کره زمین همواره زنان و مردان جهان با تشکیل خانواده عمری را درکنار یکدیگرگذرانیده وفرزندانی دردامان پرمهرخویش پرورانده و از این جهان رخت بربسته‌اند. طبیعی‌ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جزمرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد ومیان زن وشوهرجدایی بیفکند. ( بهشتی ،1382: 33).

خانواده کانونی مقدس است که درسایه پیوند زناشویی دو انسان از دو جنس مخالف پایه گذا ری شده و با پیدایش وتولد فرزند رنگ وجلوه ای ملکوتی می گیرد. این کانون می تواند همواره گرم وروشن بماند به شرطی که زوجین هرکدام به حدود مسئوولیت خویش آشنا ودرانجام آن کوشا باشند نتیجه پیوند دو همسر فرزند یا فرزندانی است که عضوجامعه انسانی می باشند که هرکدام ممکن است درآینده فردی سربار یا سرباز نگهدار جامعه باشد، از نظر تربیت، خانواده کلاس اول زندگی وپرورش کودک است طفل مبانی زندگی را در آنجا فرا می گیرد و خوب وبد امور را آنجا می آموزد واین امرتا حدی است که کفر و ایمان کودک را هم شامل می شود، می توان گفت کودک ازآنجا درس کفریا درس ایمان می‌گیرد. خانواده خوب بهترین آموزشگاه است ، آموزشگاهی که کودک درآن لبخند و قهر، درستی و خوش‌خلقی، خودداری وبردباری، تعادل و تکامل ،وظیفه شناسی و خدمت مسئوولیت واخلاق می‌آموزد، به جامعه بشری ازطریق آنها راه می یابد و با آنها براساس اصل انسانی رفتار می‌کند.( قائمی ، 1363: 38)

خانواده از مهمترین عوامل موثردرروابط ومحیطی امن برای دستیابی به اهداف عالی انسانی است خانواده کانونی است شکل گرفته برپایه مقدس ازدواج که با حضورفرزندان ، روابط اعضای خانواده، گسترده تأثیرگذاری مثبت یا منفی آنها بر یکدیگر بیشتر می شود. در این میان ضروری است عوامل ثبات وسازوکارهای ایجاد ارتباط صمیمانه وسازنده را بررسی کنیم و محیطی سالم و با نشاط برای پرورش فرزندان فراهم آوریم با نگاهی به وضعیت نابسامان اجتماع درمی یابیم که بیشتردردها ومشکلات از خانواده سرچشمه می گیرد و در مجموع خانواده مرکز هرگونه ثروت مادی و معنوی وکانونی برای پرورش شخصیت انسانهاست.( حسینی ،1389: 19).

اولین محیطی که بنای تربیتی پس ازولادت در آن شکل گرفته وپرورش می یابد ، خانواده نام داشته و نخستین مربی ومعلم هرفرزندی همانا پدر و مادر و بالاخص مادر وی می باشد. کودک امانتی است بزرگ از جانب خدای که ابتدائاً به پدرومادرسپرده شده ، وهمین کودک آنچنان رشد خواهد نمود وشخصیتش شکل خواهد گرفت که پدر و مادرش با وی رفتارکرده و می کنند وآنچنان خواهد شد که والدین هستند یعنی اولین خشت و زیر بنای تربیتی که شخصیت کودک برآن استوار خواهد گردید همانا والدین و رفتار عملی و روزمره آنان خواهد بود و مسأله مهم نقش پذیری و الگوسازی وهمانند سازی ازلحاظ جسمی ، روحی ، عاطفی واجتماعی. بدین ترتیب برخورد آگاهانه و گام به گام پدر و مادر را در تربیت فرزندان که می بایست متناسب با رشد جسمی وذهنی کودک باشد را داریم وکاستن بذرحرف شنوی برای نهال تفاهم و رشد و در نتیجه درخت بارآوری، زایندگی و بالندگی درتعالی و قرب. ( شرفی ،1371: 15).

نهاد خانواده جامعه نسبتاً کوچکی را تشکیل می دهد که هریک ازاعضای آن به نحوی بردیگری تأثیر می گذارد در چنین تأثیرمتقابلی ، مجموعه ای ازاعتقادات ، آداب ورسوم وارزشهای اخلاقی ، عاطفی و اجتماعی شکل می گیرد. رشد کودکان دراین نهاد نیزبیشترمتأثرازهمین ارزش گذاریها وگرایشهای اخلاقی، عاطفی و اجتماعی است. اهمیت نقش خانواده وقتی روشن می‌شود که به مسئوولیت خطیر والدین برای پرورش جسمی و روانی فرزندان بیشتر واقف شویم، مسئوولیتی آنچنان بزرگ که حضرت سجاد (ع) درقبول وانجام دادنش از خداوند متعال درخواست کمک می کنند «اَعِنّی عَلی تربَیتهِم وَ تأدیبِهم وبِرهم » ( صحیفه سجادیه : دعای 25)

روشهای تربیتی کودک در جوامع مختلف و زمانهای متفاوت ازتنوع بسیاری برخورداراست . دیدگاه هر فرهنگ تا حدودی جهت دهنده تربیت کودکان در آن فرهنگ است وبستگی والدین وفرزند نسبت به همدیگر نیز می‌تواند ازپایه های اساسی پرورش اجتماعی کودک محسوب می شود. والدین می‌توانند برای کودک خود نقش بهترین معلم والگورا برعهده داشته باشند.کودک ازوالدین خود، خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی ودیگرگرایشها ونگرشها را می آموزد ودراین زمینه ها ازآنان تقلید می کند. اینکه مردم در قضاوتهای خود ، رفتارهای مختلف کودک را به حساب پدرومادرکودک می گذارند، حاکی از واقعیتی است که ازمطالعات فراوان به دست آمده است. کوپراسمیت[1]، نتیجه مطالعه و تحقیق خود را اینگونه بیان کرده است پسرانی که ازعزت نفس بالایی برخوردارند، معمولاً والدینی هستند که اعتماد به نفس ، ثبات هیجانی و اتکای به خود ازویژگیهای شخصیتی آنان به شمار می رود ودر اِعمال پرورش وتربیت فرزندان بین آنها توافق کاملی مشاهده می شود.

از آنجا که نقش والدین در تربیت ورشد فرزندان ازاهمیت بسیاروالایی برخورداراست مکتب انسان ساز اسلام از دیرباز بر روابط سالم و مهرآمیز والدین با یکدیگر تأکید داشته، توصیه می کند که زندگی خانوادگی براساس مهر ومحبت بنیان نهاده شود، قرآن کریم یکی ازفواید ممتاز حاصل از ازدواج را ایجاد مهر و محبت و الفت بین زن و شوهر دانسته است «وَمِن آیاتِه اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنوا اِلَیها وَجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَۀً وَرَحمَةً فِی ذَلِکَ لِآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَرُون» (روم:21) و از نشانه‌های خداوند اینکه آفرید برای شما همسرانی ازخودتان تا آرامش یابید به وسیله آنها و قرارداد بین شما دوستی و محبت و در نشانه هایی است برای گروهی که می اندیشند.

و در روایات فراوانی نیز، رفتارصحیح ومناسب پدر و مادر با کودک بسیاربا اهمیت دانسته شده است . قلمرو وسیع این طرزتلقی حتی دوران قبل ازتولد را نیزدر برمی گیرد دورانی که توجه به آن می تواند زمینه مساعدی رابرای رشد وتربیت بهنجارفرزند فراهم آورد.

برخی از روایات به اهمیت والدین نسبت به فرزندان اشاره دارند وآن رااساس تربیت کودک ورشد وی می دانند.پیامبراکرم (ص) : « اُحبوا الصِبیانَ وَارحمُوهُم »:دوست بدارید کودکان را ومهربان با شید با آنها .

دسته ای به برخورد کودکانه با کودک وبازی با او اشاره دارند. پیامبراکرم (ص) «مَن کانَ لَهُ صَبّیً فَلیَتَصابَّ لَه»:هرکسی کودکی دارد پس با او کودکانه رفتارنماید.

دراین میان ازهمه مهمترتربیت نیکووشایسته فرزندان است که محوراصلی تعدادی دیگرازروایات است .پیامبراکرم(ص) : « اَکِرِموا اَولادَکُم وَاحسِنوآدابَهُم»:گرامی بدارید فرزندانتان را وبه آنها آداب نیکو را بیاموزید. ( بی ریا و دیگران، 1375: 855 - 853).

یکی از عوامل موثردر رفتار فرد، خانواده است . محیط خانه اولین وبا دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیرمی نماید. نفوذ والدین دربچه ها تنها محدود به جنبه‌های ارثی نیست در آشنایی کودک به زندگی جمعی وفرهنگ جامعه نیزخانواده نقش موثری را اجرا می نماید. موقعیت اجتماعی خانواده ، وضع اقتصادی آن، افکاروعقاید ، آداب و رسوم ، ایدآل‌ها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنها در طرز رفـتـارکـودکان نفوذ فراوان دارد.

خانه محلی است که کودک درآن امورمختلف را فرا می گیرد. گاهی والدین آگاهانه چیزهایی به کودک می آموزند ولی درموقعیتهای متعدد کودک ازطرزکارورفتاروالدین چیزهایی فرا می گیرد که خود آنها متوجه نیستند. کودک درخانه تجربیات فراوانی کسب می کند. ازطریق این محیط کوچک است که کودک با دنیای خارج آشنا می گردد. با کودکان دیگر و بزرگسالانی که به مناسبتی درخانه رفت وآمد دارند تماس پیدا می‌کند.طرز معـاشرت با دیـگران را کودک در خانه می آموزد. دراین محیط است که اخلاق، ایدآلها ، راه زنـدگی و فلسفه اجتماعی جامعه منعکس می شود وکودک دراثرتماس با دیگران به تدریج این گونه امور ر ا درک می کند.کودک نه تنها طرز غذا خوردن را می آموزد بلکه یاد می گیرد که کارها را با شوروهیجان انجام دهد. (شریعتمداری ،1369: 193).

2-1-2- وظیفه خانواده :

مقصود ما ازخانواده همه کسانی که به طور مستمریا غالب با کودکان زندگی می کنند مانند : پدرومادر، پدربزرگ و مادربزرگ، برادروخواهربزرگتروحتی خدمتکارمنزل. دراین میان پدرومادرچون سرپرستی کودک را برعهده داشته وباعث وجود او هستند، درتربیت او نیزمهمترووظیفه سنگین تری را برعهده دارند. پدر و مادرشدن فقط به تولید مثل نیست زیرا این کار از عهده حیوانات نیزساخته است. والدین در صورتی لیاقت پدری ومادری را دارند که درتعلیم وتربیت فرزند خود هم جدیت کنند. اسلام تربیت و تأدیب ر ا یکی ازحقوق فرزندان می داند که اگرپدرومادردرانجام آن کوتاهی می کنند مورد عاق فرزند قرار گرفته ودرقیامت مورد بازخواست قرارمی گیرند.

پیامبراکرم (ص) می فرماید: یاعلی! لَعَنَ اللهُ والدینَ حَملا وَلَدَهُما عُقوقِهما، یاعلی! یَلِزمُ الوالدینَ مِن وَلَدِهما ما یَلزِمُ لَهُما مِن عقوقِهما . یا علی ! رَحَمَ اللهُ والدینَ حَملاً وَلَدُهُما عَلی بِرِّهمُا.

یا علی ! خدا لعنت کند مادروپدری که موجب عاق شدن فرزند خود شوند. یا علی چنان که فرزند ممکن است عاق والدین شود پدر و مادر نیزممکن است عاق فرزندان شوند. یاعلی ! خدا رحمت کند والدینی که باعث نیکوکاری فرزندشان نسبت به خودشان شوند.

رسول اکرم می فرمایند: «اَلا کُلُکُم راعٍ وَکُلُکُم مَسؤولٌ عَن رَعیَةِ. فَاَلامیرالَّذی عَلی النّاس راع، وَ هُوَ مَسئوولٌ عَن رَعیَتِه، وَالرَّجُلُ راعٍ عَلی اَهلِ بَیتِهِ وَهُوَ مَسؤولٌ عَنهُم، وَالمَراةُ راعیَةُ عَلی بَیتِ بَعلِها وَوَلِدهِ وَ هِیَ مَسئوولَةٌ عَنهُم.

همه شما سرپرست هستید ونسبت به زیردستان خود مسئوولیت دارید. والی سرپرست رعیت ومسئوول آنها می باشد. مرد سرپرست خانواده اش و مسئوول آنهاست. زن سرپرست خانه شوهر و فرزندانش و مسوول آنهاست.

امام صادق (ع) می فرمایند: تَجِبُ لِلوَلِدِ، عَلی والِدِهِ ثَلاثُ خِصالِ. اِختیارِهِ لِوالِدِةِ، وَ تَحسِینِ اِسمهِ وَالمبالَغَةُ فِی تَأدیبِهِ: فرزند سه حق بر پدر دارد، مادر خوب انتخاب کردن، نام خوب نهادن، جدیت درتربیت وتأدیب او.

بنابراین تعلیم وتربیت فرزندان یکی از وظایف بسیارمهم وسنگینی است که بردوش والدین نهاده شده است در زمان کودکی مخصوصاً دو سال اول زندگی دوران بسیارحساس وسرنوشت سازی است شخصیت کودک هنوز شکل نـگرفته وبـرای پذیرفتـن هرنـوع تربیتی آمادگی دارد.اتفاقاً این دوران حـساس را دردامـن مادروتحـت سرپرستی پدر می‌گذراند ودراثررفتاروگفتارآنان استعدادهایش پرورش می یابد وشخصیت آینده اش ساخته می شود بنابراین سرنوشت هرکودک تا حد زیادی دراختیاروالدین است لذا بستگی دارد که اطلاعاتش درچه حد باشد ودرتعلیم وتربیت فرزندانشان چه مقدار عنایت به خرج می دهند پدرومادراگردرست انجام وظیفه کنند بزرگترین خدمت را نسبت به فرزندانشان خواهند داد و سعادت وخوشبختی آینده آنها را تأمین خواهند کرد.

به علاوه خودشان نیزازوجود چنین فرزندان شایسته ای بهره مند خواهند شد وبه اجتماع نیزبزرگترین خدمت را خواهند کرد ، زیرا افراد شایسته مفید وخدمتگذاری را پرورش داده وبه اجتماع تقدیم کرده‌اند به طور کلی چنین والدینی دردنیا وآخرت سربلندومأجورخواهند شد. ( امینی ،1387: 146).

بی‌تردید فرزندانی می توانند تأثیرات مثبت وسازنده درزندگی والدین داشته باشند که به خوبی تربیت شده باشند. والدینی که فضای مناسب ومطلوبی برای رشد وتربیت فرزندان خود فراهم نکنند . هرگز نمیتوانند ازوجود آنان به نحو بهینه بهره گیرند. علاوه برآن ،فرزندانشان نیزنمی توانند ازوجود خود بهره‌ برداری کنند . به عبارت دیگرنه والدین ازداشتن چنین فرزندانی احساس رضایت می کنند ونه فرزندان از بودن خویش راضی هستند و این امر زمینه سازبروز بیماری های روانی وگاه بزهکاری درآنها خواهد شد. ازاین رو اهمیت تربیت وادب کردن تا آنجا هست که حضرت علی (ع) می فرماید: «لامیراثَ کَالادب » هیچ میراثی مانند ادب نیست.

ایمانوئل کانت[2] فیسلوف شهیرآلمانی نیزدراهمیت تربیت می گوید « دربین صناعات بشردوصنعت ازهمه مشکل تراست، یکی حکومت ودیگری تربیت» .

فرزندانی که به خوبی از تربیت بهره مند گردند آثار و ثمرات سازنده ای در زندگی والدین خود داشته و عامل تداوم حیات خانوادگی به حساب می آیند وزندگی والدین را سرشار از گرمی و طراوت می‌سازند( نیک خواه ،1386: 21).

در بین تمامی نهادها، سازمانها وتأسیسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیت به سزایی دارد. تمامی آنان که درباره سازمان جامعه اندیشیده اند ، همه مصلحین ، رویاگران وآنانکه به ناکجا آباد، روی کرده‌اند به خانواده واهمیت حیاتی آن تأکید ورزیده اند به درستی هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند چنانچه از خانواده های سالم برخوردار نباشد. بازبی هیچ شبهه هیچ یک از آسیبهای اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد به بیان اتوکلاین برگ[3] «فرزند ، پدربشراست». یعنی فرزند آینده را رقم می زند کودک درمحیط خانواده با پدر و مادر و... تماس دارد که وظیفه اصلی تربیت وی به عهده آنهاست و خانواده برای کودک تأثیرپذیروتربیت پذیراست در جریان جامعه پذیری آرا وافکارزیادی از طریق خانواده به کودک منتقل می شود به عنوان مثال کودک دین خانواده را می پذیرد وارزشهای خانواده را ارج می نهد.

پیامبراسلام می فرمایند:«هرنوزادی به فطرت اسلام وتوحید متولد می‌شود آنگاه پدر و مادر او را به یهودیت و نصرانیت گـرایش می دهنـد و از راه فطرت منحرف می سازند هر کودک با ارتباط خانواده و اجتماع است که ساخته می شود درغیراینصورت هیچ یک از عناصر ارتقای فرهنگی را کسب نمی کند.

کودکی نظیر «ویکتور»[4] که درجنگلهای آیرون فرانسه تنها وفاقد هرارتباط انسانی در9 ژانویه 1800 میلادی به دست آمد جزموجودی شبه انسان نبود وتنها شباهتش با انسان ارگانیزم او بود، او همانند حیوانات زوزه می‌کشید، چهاردست و پا راه می رفت، و جالب آنکه بعد از بازگشت به جامعه و آموزش و باز هرگز نتوانست انسانی همانند دیگران شود.

در سالهای نخست زندگی هیچکس نمی تواند جایگزین پدرومادرشود ، کودک درخانواده شاهد رفتار دینی پدر و مادر و دیگراعضای خانواده است او در ابتدا بیشتر رفتار آنها را تقلید می کند مثلاً در امور دینی سجاده‌ای پهن می کند وبه نمازمی ایستد ودرصورتی که خانواده به امورمذهبی تأکید کند سخت تحت تأثیرقرارمی گیرد و آمادگی پذیرش آموزشهای دینی را پیدا می کند.( نیک خو،1387: 75).

اگر لازم باشد که انسان برای رسیدن به کمال ازیک نردبان چند پله ای صعود کن، به طورحتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است درمحیط خانواده ای که براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده باشد آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در صفا و صمیمیت و همفکری وهمدردی و هماهنگی آن زنگارهای پریشانی وخستگی عصبی وجسمی زدوده می شود ودو انسان می توانند با تعاون وتعاضد و یـکـی شـدن نـیرومـند ترو مسـتـحکم تـرشونـد. زن ومـرد طـوری آفـریـده شـده انـد کـه بـایـد در حوزه جذب و انجذاب یکدیگر قرار گیرند و عمیقاً مجذوب یکدیگر شوند و تمام عمررا در کنار هم بگذارند و هیچ عاملی نتواند آنها را از یکدیگر جدا گرداند.

سعادت زن و مرد، در این است که از سنتهای آفرینش خارج نشوند و تحت تأثیر جذبه های سطحی و زودگذر قرارنگیرند ودرپی آنگونه جاذبه ای باشند که تمام وجود آنها را به یکدیگر پیوند دهد وآنها را در اعماق جان و دل متحد سازد.

زن و مرد طالب این هستند که با مشاهده ثمره وجود خویش خود را برمسند پرافتخارپدرومادری بنگرد و مسئوولیت تربیت انسانهایی صالح وارزشمند را برعهده گیرند و از این رهگذربه وجود خویش امتداد بخشند ( بهشتی ،1382: 67).

والدین جایگاه ویژه ای درتعلیم وتربیت فرزندان خود دارند. این جایگاه ناشی ازارتباط ذاتی ووجودی آنها با یکدیگروهمینطور داشتن استعداد همیاری وکمک به کمال یکدیگراست . هرچند که این ارتباط از نفس واحد ونوعیت وجود انسانی نشأت می گیرد واین ارتباط دربین همه انسانهای عالم وجود دارد. ولی شکل رشد یافته ونزدیکترآن دربین اعضای خانواده به خصوص والدین وفرزند دیده می شود . به همین خاطرایثاروفداکاری والدین نسبت به رفع نیازها ومشکلات جسمی وروحی ومودت ونقش رحمت درپیشرفت و آینده بهترانسان ، توسط والدین وفرزندان دررابطه با یکدیگرقابل توجه است و به شدت جلوه گری می نماید.

فرزند بعد ازذات اقدس الهی و توجهات خاصه او به خواست خداوند مورد لطف و محبت غیرقابل وصف و بیان والدین است به طوری که اگرفرزند با تمامی وجود والدین را احترام نماید بازهم هرگز موفق به ادای حق نمی شود. البته این درصورتی است که والدین وظایف خویش را نسبت به فرزند به امرورضایت خداوند وبرطبق رهنمودهای پیامبر(ص) وائمه معصومین (ع) انجام دهند.

لذا این استعداد تربیتی که خداوند به پدرومادرعنایت کرده است لازم است که شناخته شود وپرورش یابد تا نهایتاً درامرتربیت فرزند کارآمد گردد وادب فرزند که توشه بزرگ والدین درپاداش های اخرو است حاصل شود.

اولین اصلی که مطرح است ووالدین بایستی به آن شناخت پیدا کنند تقویت روحیه انسانیت از طریق صله‌ای است که بین آنها و فرزند وجود دارد. این صله ذاتی امرتربیت را بسیارآسان نموده است زمان زیادی ازعمرکودک در اختیار تعلیم وتربیت والدین است که به صورت آگاهانه وناآگاهانه درپرورش شخصیت او اثرمی گذارند. این تعلیم و تربیت بایستی به یک برنامه کاملاً عالمانه تبدیل شود و عمده کاروالدین تربیت فرزند خویش وبهره گیری نشاط آور ازثمره این کارخود در دنیا و آخرت می باشد. (رستمی نسب ،1388: 283).

آموزه‌های اسلام درباره روابط غیر کلامی اعضای خانواده نکات جالب توجهی دارد که در ضمن توصیه‌های گوناگون مشاهده می شود نگاه مهربانانه زن وشوهر به یکدیگرموجب نشاط آنان می گردد. همچنین نگاه به والدین از روی لطف ورحمت نوعی عبادت است و نگاه والدین به فرزندان وشاد نمودن آنها از این طریق نیز تشویق شده است. از سوی دیگر نگاه تند و خشم آلود اعضای خانواده به یکدیگر به ویژه فرزندان به والدین نامناسب و موجب اختلال در روابط عاطفی مثبت می گردد. (سالاری فر،1385: 126).

در روابط عاطفی عدم توجه به نیازهای یکدیگربه نارضایتی درزندگی واختلاف می انجامد. گاه روابط عاطفی اعضای خانواده با افراد بیرون خانواده قویتر وبا خود اعضای خانواده سرد است. چنین خانواده‌ای با مشکلات جدی عاطفی روبه رواست واعضای خانواده را محیط مناسبی برای ارضای نیازهای عاطفی خود نمی بیند درروابط عاطفی بی اعتنایی ، نفرت ، وابستگی، حسادت وخود خواهی موجب کشمکشها درخانواده است. تردیدی نیست که سهم عمده درپرورش عاطفی فرزندان ، ازآن مادراست واو ست که باید درپرتوعواطف ملکوتی خود بذر عاطفه را در درون فرزندان خود بپروراند... فرزندانی که به هر علت از این مهر وعاطفه محروم می شوند ودرس مهرورزیدن را درخانواده نمی آموزند انسانهایی خود خوا ه، بی عاطفه وخشن بارمی آیند که فرسنگها ازانسانیت حقیقی فاصله دارند. (سادات،1372: 145)

کودکی که در محیط گرم محبت پرورش می یابد روانی شاد و دلی آرام وبا نشاط دارد.

درپرتومحبت صفات عالی انسانیت عواطف واحساسات کودک نیزبه خوبی پرورش می یابد ونتیجه آن پرورش انسانی متعادل خواهد بود. (امینی ،1387: 491).

خوشبخت کسی است که دیگران را خوشبخت می کند وشادمان وخوشدل آن است که خلق خدا را شادمان وخوشدل کند... دانش‌آموزباید یاد بگیرد که راه سعادت خود را ازطریق سعادتمند کردن دیگران بجویند و پیشتازی خویش را درممتاز کردن همراهان خود بجوید وپیشرفت خود را درپیش راندن دیگران بیابد وهویت خود را درهم آمیزی با هویت دیگران کشف کند. زیرا تنها ازطریق گستردگی ارتباط با دیگران است که یه گستردگی خویشتن دست می یابیم وبا شناخت ازدیگران است که به شناخت عمیق ترخویش می رسیم وبا محبت ورزیدن به دیگران است که خود را دوست می‌داریم وزمانی به رضایت درونی خواهیم رسید که رضایت دیگران را جلب کنیم وهنگامی نافع خود خواهیم بود که به دیگران منفعت برسانیم آنگاه به تحقق تمامیت خود معنی خواهیم بخشیدکه تمامیت خلق را با خود همراه سازیم.( کریمی ،1376: 47)

2-1-3- رمز تأکید اسلام برازدواج :

انسان ها ، گرچه واحدهای جدا ازهم اند ، اما عوامل مختلفی ازاین آحاد مجموعه پدید می آورد وآنان را به شکلهای مختلفی با هم ومرتبط با یکدیگرمی سازد. خانواده یکی ازاین گونه مجموعه هاست واز مقدس‌ترین نهادهای اجتماعی وپیوند دهنده افراد به شمارمی آید. اینگونه نهادها نیازمتقابل آنان است چه در مسایل وزمینه های اقتصادی واشتغال ومعیشیت وچه ازنظرروحی وعاطفی وغریزی. بنیان نهادن نهاد خانواده هم تأمین کننده نیازهای روحی وعاطفی انسان هاست و هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت می‌کند و زمینه‌ساز بروز استعدادهای انسان می‌گردد.رمزورازتأکید شدید اسلام برازدواج در همین نکته نهفته است زیرا با این برنامه انسانها حیاتی فطری ترورو به کمال تری می یابند. دربیان نورانی حضرت رسول(ص) ازدواج به عنوان محبوب ترین بنیاد نزدخداوند به شمارآمده است. «مَا بَناءَ فی الاسلامِ اَحَبُّ اِلی الله عَزَّوجَلَّ مِنَ التَزویِج »

درحدیث دیگری ازآن حضرت، ازدواج به عنوان « آبادی یک خانواده» ودرمتقابل آن طلاق به عنوان «ویران شدن » یک خانه با جدایی بیان گشته است . (محدثی ،1389: 11)

ازدواج مستحب موُکَّد است ودرصورتی که انسان به دلیل عدم ازدواج مرتکب گناه شود؛ ازدواج بروی واجب می شود اما داشتن فرزند امری واجب نیست وضرورتی ندارد که والدین بدون داشتن آمادگی صاحب فرزندی بشوند وبدین ترتیب زوجین می توانند ازمواهب وجود فرزند بهره مند شوند. (نیک خو،1386: 23).

2-1-4- هدف از تشکیل خانواده :

فرد در هدف خود ظهور می کند و بدیهی است که بی هدفی مساوی با پوچی و بیهودگی است و هدفداری مساوی با قانونمندی و داشتن معنا و محتوا وارزش کمال است .

هدف‌گرایی انسان به وسیله برخورداری اوازحسن نعمت ورسیدن او به خوشبختی وسعادت و برخورداری او از رحمت وتکفیرگناهان ورستن او ازآتش دوزخ است .

کسی که به هدف نهایی می رسد مصداق «چوصد آمد نود هم بیش ماست» می شود و واجد همه چیز است، اما اگربه آن هدف نهایی نرسیده بلکه به درجه ومرتبه یک مادریا یک پدرخود ساخته رسیده در حد خویش بهره مند ازاین مزایا ومحاسن است .

بستن پیمان همسری برای انسان، یک کمال وبنابراین یک هدف است آن هم هدفی که مقدمه رسیدن به هدفی دیگریعنی پدرومادرشدن است که اینها نیزهرکدام یک کمال محسوب میشوند به همین جهت اینها را هم هدفی برترازدواج به حساب می آوریم منتها مقصود سخن درباره پدرومادرخود ساخته است نه پدرومادری که فقط ازلحاظ فیزیکی پدرومادرند.

همچنین هدف از ازدواج فقط جنبه فیزیکی نیست بلکه شرط اساسی آن خود ساختگی آمادگیهای شرعی و اخلاقی وانسانی است .

پدر و مادرخود ساخته شخصیتهایی هستند دارای ابعاد وسیع؛ آنها درحال عبادت با خدایند و در اجتماع با مردم و در خانه با همسرکه مرحله همسانی و یگانگی آنهاست وبا فرزند خردسال خود،کودک خردسال

چونکه با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد.

پدران ومادران خود ساخته که پیش کودکان بچگی می کنند با مردم چگونه‌اند؟ با خدا چگونه‌اند با یکدیگر چگونه اند؟حالت آنها دربرابرخدا؟ اِذا ذُکِرَالله وَجِلَت قُلُوبُهُم (حج : 25) هنگامی که به یاد خدا می افتند دلهایشان ترسان می شود .

در برابر مردم : بَعضُکُم مِن بَعض ( آل عمران : 195) شما جدای ازیکدیگرنیستید و همگی اعضای یک پیکرید.

نسبت به یکدیگر: خَیرُکُم خَیرّ لِنسأنِه ، وانا خیرکُم لنسائی پیامبراکرم(ص) می‌فرمایند: بهترین شما کسی است که برای همسر خود بهترباشد و من بهترین شما نسبت به همسرم هستم.

اگربخواهیم ابعاد وجودی یک شخصیت تکامل یافته را مورد تجزیه وتحلیل قراردهیم ، می بینیم او در بعد فرزند و پدر و مادری و همسری و اجتماعی در حد کمال است و هم اینها در بندگی او در پیشگاه خداوند خلاصه می‌شود. بنده خالص خدا، جزخدا نمی پرستند و در برابر والدین روش احسان و نیکوکاری پیشه می کند و در برابر همسر، حسن معاشرت دارد و در برابر فرزند می کوشد که از نظر الگو و نمونه باشد.

قران در آخرسوره فرقان آیاتی دروصف : « عبادالرحمن» دارد که همان انسانهای کاملند دراین آیات « من » خانوادگی واجتماعی این گونه افراد درهدف والای انسان یعنی بندگی خدا تجلی می کند . اینها غافل از مسأله خانواده وابعاد آن یعنی همسری وپدرومادری نیستند یکی ازخواسته های قلبی آنها این است :« رَبَّنا هَب لَنا مِن ازواجِنا و ذُریاتِنا قُرَة اعین » (فرقان :74)

بندگان خدا وانسان های کامل چشم ودل به هرجایی ندارند: زنان وشوهرانی که به کمال انسانی وبه بندگی خدا رسیده اند دردل یکدیگرجای دارند وبه آنگونه وحدتی رسیده اند که جزحوادث تلخ طبیعت هیچ عاملی نمی‌تواند آنها را از یکدیگر جدا کند.

چشمان پاک آنها جز روی همسر قرار و استقرار پیدا نمی کند ( نور: 31 ،30) قُل لِلمُومنینَ یَخُصنُّوا مِن أبصَارِهِم

در برابر فرزند نیزچنینند، فرزند آرامش بخش دل وجان وقرة العین آنهاست. چشم آنها شب وروز به فرزند دوخته است .

پرواضح است که اینها همه چیزرا با عینک بندگی خداوند رحمان می نگرند زیبایی طبیعت را ، یکدیگر را ، فرزندان را و... بنابراین تنها چهره ظاهری فرزند را نمی بینند چهره جان وچهره انسانیت و چهره بندگی اش در برابرخداوند رحمان را هم می نگرند ( بهشتی ،1383: 236-234).

هدف کلی خانواده سعادتمند کردن افراد خانواده است نه تنها به معنای مادی بلکه درجنبه معنوی هم غرض ایجاد کانونی است که نمونه کوچکی از جامعه اسلامی مورد نظر باشد واعضای آن دارای تقوا و شرف و انسانیت باشند هدف خانواده در تربیت اسلامی رشد وپرورش همه جانبه اعضای خود، درجنبه های مغزو تن و روان فعلیت دادن سجایای اخلاقی و ملکات فاضله چون میل به وصول به کمال، وصول به خیر، رسیدن به عدالت و انصاف در افراد خود و پرورش شخصیتهایی ارزنده برای جامعه بشری است.

اسلام خانواده ای می خواهد که در آن وظیفه شناسی ، حقیقت دوستی ، شجاعت اخلاقی وجود داشته و زمینه برای پرورش وگشایش همه جوانه های استعداد به صورت موزون وهماهنگ فراهم باشد. اسلام می‌خواهد خانواده کانون اخلاق، مرکز آموزش دفاع از خود و جامعه، مقاومت در برابر بدآموزیها و نارواییها و مرکز حفظ شرف انسانی و دفاع از فضیلتها باشد.( قائمی ،1363: 63)

در خانواده های موفق افراد اهداف با ارزشی درنظردارند وبه آنها دست می یابند خانواده برای آنها مهم است.سعادت حقیقی را دربا هم بودن می‌بینند حس هیجان و اعتماد به نفس وجود دارد.خانواده‌های موفق دارای برنامه هستند و فعالیتهای خانوادگی انجام می دهند وبرای انجام دادن وظایف مختلف سازماندهی می‌کنند ایجاد کانونی برای رسیدن به زندگی بهتر، دوست داشتن ویادگیری بهتروتازه کردن خانواده با فعالیتهای تفریحی وسنتها میسر می شود.

پدر و مادر اولین وبهترین الگوهای بچه ها هستند چه بخواهند وچه نخواهند و درحقیقت نمی توانند الگو نباشند غیرممکن است چون مردم آنها را چه مثبت وچه منفی به عنوان پدرومادر، الگویی برای چگونه زندگی کردن می بینند. نویسنده ناشناسی به زیبایی می گوید:

- اگربچه ای با انتقاد بزرگ شود یاد می گیرد سرزنش کند.

- اگربا خشونت بزرگ شود می آموزد بجنگد.

- اگربا پذیرش دیگران بزرگ شود می آموزد عشق بورزد.

- اگربا امنیت بزرگ شود می آموزدبه خودش ایمان داشته باشد.

- اگربا ترس بزرگ شود ترسو بارمی آید.

- اگربا شناخت بزرگ شود یاد می گیرد هدف داشته باشد.

- اگربا حسرت بزرگ شود یاد می گیرد برای خودش متأسف باشد.

- اگربا تأیید دیگران بزرگ شود می آموزد خودش را دوست بدارد.

- اگربا حسادت بزرگ شود احساس گناه می کند.

- واگربا دوستی بزرگ شود یاد می گیرد که جهان جای خوبی برای زیستن است .

اگر دقیق تربنگریم می توانیم ضعف هایمان را درزندگی فرزندانمان ببینیم . نقش الگویی ما به عنوان والدین اساسی ترین مقدس ترین وروحانی ترین مسئولیت ما درقبال فرزندانمان است ما سناریوی زندگی را دست به دست به فرزندانمان می دهیم . (لاجوردی،1384: 349).

اسلام می خواهد خانواده محیط شاداب وامنیت ، رضایت خاطر، آسایش ورفاه بوده واعضای آن در برابر اجتماع به گونه ای اندیشیده که به مسائل روزآگاه وازمخاطرات برحذروبرکنارباشد. هدف خانواده ساختن انسانی کامل وشرافتمندانه است ، انسانی که دارای میل به ارزشهای عالی علاقمند به حریت، دارای شخصیتی شکفته ، آماده برای زندگی اجتماعی، موجد تحول وسازندگی باشد انسانی که درعین برخورداری از سلامت تن و روان و حفظ جنبه‌های رشد وداشتن خوروخواب مناسب ازجنبه های خودشناسی وخود سازی برخوردار، دربرابرشرور مقاوم، از قبول بندگیها در شهوات و اسارت نفس بر کنار، از فروماندن در اسارتها و آلودگیها برحذر، دارای روح اجتهاد واستنباط برای کشف حقیقت و از تحجر وتعصب نیندیشیده دور و برکنار باشد.هدف خانواده باید پرورش افرادی کارآمد از لحاظ اقتصادی، دارای رشد علمی و اجتماعی، آماده برای همکاری ، قائل به احترام به انسانیت، دارای عادات اخلاقی مطلوب وپذیرنده مسئوولیتها و وظیفه شناسی، علاقمند به انجام مسئوولیت ، مؤمن به ارزش فـداکاری درراه احیای حـق وخلق ، دارای گذشت و ایثارو درک صـحـیـح ازارزش صلح باشد.

وبالاخره هدف خانواده باید تقویت جنبه های روانی ، ایجاد خصال پسندیده ، ایجاد زمینه برای تکامل موثردرامرتفکر، یادگیری راه ورسم تحقیق باشد. ( قائمی ،1363: 64)

2-1-5- اهمیت خود سازی والدین :

والدین خود ساخته به همان اندازه دربرابرزردی وافسردگی چهره جان فرزند خود افسرده می شوند که در برابرزردی وافسردگی ظاهری او وبلکه برای اولی به مراتب بیشتر.

آنها خود را فقط ماشین مولد پول ، جهت تأمین نیازهای جسمی او یعنی خوراک وپوشاک ومسکن نمی دانند بلکه خود را درسرنوشت نیک وبد او نیزموثروشریک می دانند.

آنها می دانند که فرزند صالح آنها را درپیشگاه خدا وخلق سرافراز می کند وحقیقتاً مقام ومرتبت آنها را از لحاظ بندگی ارتقاء می بخشد. آنها می دانند که فرزند ناصالح اگربه خاطرتقصیرخودشان باشد آنها را در پیشگاه خدا وخلق سرافکنده می سازد و مقام و مرتبت آنها را ازلحاظ بندگی تنزل می بخشد.

قران کریم نمونه های بسیارآموزنده از پدران و مادران خود ساخته به ما معرفی می کند. مردم مسلمان باید با توجه به این نمونه‌ها والگوها به فکرخودسازی باشند تا بتوانند با عبور از نردبان تکامل یعنی همسری، پدری و مادری به هدف والای آفرینش دست یابند و در عین حال آگاه باشند که بدون عبور از این پله‌ها آن قله بلند را نمی توانند فتح کنند یعنی راه صعود به سوی آن قله بلند ازمیان خانواده می‌گذرد. ازفرزندی تا همسری و از همسری تا پدرومادرشدن یک پدرنمونه درقرآن کریم لقمان حکیم است که سوره ای به خود اختصاص داده است در این سوره لقمان به فرزند خود درس توحید می دهد او را ازشرک درهمه ابعادش برحذرمی دارد زیرا شرک ظلمی بزرگ است و... پدرنمونه دیگر، ابراهیم خلیل است که فرزند شیرخوارخود اسماعیل را با مادرش در محلی که بعد به کعبه وقبله گاه نیایشگران می شود اسکان می دهد وبعد با همکاری او پایه های کعبه را استوارمی دارد وآنچنان خود را برمسند پدری موفق وکامیاب می نگرد که می گوید:

« الحمدُاللهِ الذی وَهَبَ لِی عَلی الکِبَرِاِسماعیلَ وَاِسحاقَ » ( ابراهیم :39)

ستایش خدای را که با وجود سالخوردگی اسماعیل واسحاق را به من بخشید.



[1] Cooper smith

[2] Immanuel kant

[3] Otto kline berg

[4] Victor