دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 101 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
مقاله بررسی جامع کودکان خیابانی در 50 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان ................................................................................................................... صفحه
فصل اول
مقدمه .................................................................................................................... 2
فرضیه................................................................................................................... 4
فصل دوم
بچه های خیابانی کیستند ...................................................................................... 6
عوامل موثر بروز پدیده بچه های خیابانی ........................................................... 10
پدیده کودکان خیابانی و عوامل موثر در آن......................................................... 15
مددرسانی.............................................................................................................. 17
فصل سوم
7/5 میلیون کودک در جهان بردگی می کنند......................................................... 22
سوء استفاده از کودکان خیابانی .......................................................................... 25
نگاهی به وضعیت کودکان خیابانی بر طبق آمار خانه سبز ................................. 28
فصل چهارم
فصل پنجم
کودکان خیابانی جمعه ها به مدرسه می روند .................... 38
اهداف و آرزوها ................................................................................................... 44
فردای روشن ....................................................................................................... 46
فصل ششم
منابع ..................................................................................................................... 50
مقدمه
انتشار آمار 200 هزار نفری کودکان خیابانی واکنش های متفاوتی را در پی داشته است. رئیس سازمان بهزیستی کشور آمار واقعی را یک دهم این عده می داند و آن را نیز با عناوین متفاوتی تفکیک می کند. در هر حال واقعیت تلخی که همچون بمب ساعتی زیر پای اجتماع ما قرار دارد ، قربانیانی با نام «کودکان خیابانی» هستند که در تمام شهرهای کشور شب و روز به چشم میخورند.
پدیده کودکان خیابانی که طی سالهای اخیر به شدت آماری رو به رشد داشته بنابر دلالی که تشدید شده همچنان ادامه دارد و باتوجه به اینکه 50 درصد جمعیت کشور سنی کمتر از بیست سال دارند به تهدیدی جدی تبدیل خواهد شد. براساس تعریف صندوق کودکان سازمان ملل متحد ( یونیسف) کودکان خیابانی کسانی هستند که عمده وقت خودرا بدون سرپرست بزرگسال در خیابانها میگذرانند. تحقیقات کارشناسان نشان داده است که آغاز ولگردی در میان کودکان از سن 10 تا 13 سال بیشتر است و در آستانه بلوغ که تغییرات جسمی و روحی به وجود می آید این ناهنجاری شدت می یابد.
محققان معتقدند که وضعیت اقتصادی خانواده ، تأثیر به سزایی بر ولگردی دارد و غالب کودکان به علت فقدان معیشت کافی و وضع نامساعد خانوادگی به تکدیگری و ولگردی میپردازد. وضع نامطلوب خانوادگی مرگ زود رس پدر و مادر ، چند زنه بودن پدر، تعدد فرزندان و فقدان محبت از جمله عوامل در افزایش کودکان خیابانی است.
براساس بررسی های پزشکی قانونی غالب کودکان ولگرد و خیابانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و به ناچار تن به هر کاری داده اند.
در مشهد طی یک سال تعداد کودکان از 185 مورد به بیش از 400 نفر افزایش یافته و به مسئله ای بسیار حساس تبدیل شده است.
در اراک پدیدة کودکان خیابانی نیز رشد روز افزون داشته و آمار کودکان خیابانی این بحث را به سطوح مسئولان و افکار عمومی کشانده است. مسئول دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی گلستان می گوید در طرح سال 1379 ، 69 کودک و در طرح سال 80 ، 516 کودک خیابانی را درمرکز استان پذیرش دادیم ولی تعداد واقعی آنان بیش از این رقم است در عین حال مراکز نگه داری آنان موفقیت چندانی ندارد، در هر حال کودکان خیابانی که امروز قربانی ضعف سیستم اجتماعی هستند ، فردا بزهکارانی خواهند شد که از جامعه انتقام می گیرند روند اجباری زندگی آنان ، آن ها را به سرنوشت تاسف باری می رساند آنان که به دلیل بی سرپرستی بد سرپرستی و تک سرپرستی به کار اجباری رو آورده اند معمولا با مشاغل(روزنامه فروشی، گل فروشی و ..) شروع می کنند و به مشاغل سیاه ( فروش مواد مخدر ،توزیع نوار و مشروب) میرسند تعداد کودکان خیابانی و کودکان کار در اغلب شهرهای کشور و به خصوص شهرهای بزرگ غالباً با کودکان فراری نیز افزایش می یابد. کودکانی که به علت رفتارهای تربیتی نامناسب، خشونت خانوادگی، فقر، اعتیاد، جدایی والدین، فریب خوردگی کانون خانواده را ترک می کنند و غالباً در اثر زرق و برق های شهرهای بزرگ به آن جا پناه می برند این کودکان در برخی موارد جذب باندهایی می شوند و در پایان هر روز بخشی از درآمد کار، تکدی گری و … را به ناچار به آن ها می دهند تا بتوانندبه کار خود ادامه دهند. اگر این روند با یک برنامه ریزی منسجم و هماهنگ بین دستگاهها مرتبط متوقف نشود و یا کاهش نیاید، خطراتی جدی به زودی جامعه را تهدید خواهد کرد برنامه ای که موجب جلوگیری از سوء استفاده از کودکان خیابانی ، تامین مکانی برای خواب شب. تهیه غذا و آموزش آنان برای تبدیل شدن به کارگر ماهر شود.
فرضیه:
فقر، طلاق، بی سرپرستی و بد سرپرستی در خیابانی شدن کودکان موثرند.
بچه های خیابانی کیستند؟
مطالعه به عمل آمده در خیابان های تهران نشان می دهد که کودکان خیابانی از سنین خیلی پایین در پارک ها و چهار راه های شلوغ پر رفت و آمد دیده می شوند. اکثر این کودکان همراه با خانواده هایشان از نقاط دیگر ایران و همچنین کشورهای همسایه مانند افغانستان و پاکستان به تهران مهاجرت کرده اند. این خانواده های مهاجر یا در ساختمان مخروبه سکنی می گزینند و یا حداکثر می تواند در بدو ورود به تهران یک اتاق برای اقامت همه افراد خانواده که معمولا تعدادشان بیش از 6 تا 8 نفر است اجاره کنند. اکثر والدین این کودکان بیسواد بوده و پایکارند و یا فاقد مهارت های حرفه ای و در نتیجه به کارهایی مشغول می شوند که در آمد بسیار ناچیزی دارند. به این ترتیب کودکان هم مجبور می شوند برای کمک به اقتصاد خانواده تحصیلات رسمی را رها کرده و به مشاغلی خیابانی مانند دستفروشی و گدایی متوسل شوند زیرا آن ها هم فاقد مهارت ملی حرفه ای هستند.
مسائل دیگری مانند از هم پاشیدن خانواده و مرگ یا معلولیت والدین نیز کودکان را به خیابان می کشد. کودکانی که از هر دو جسنیت می توان دید که در خیابان ها کار می کنند و برخی از آنها بیش از 5 سال ندارند. این کودکان با خطرات گوناگون و گاه ناشناخته ای مواجهند. از تصادف با اتومبیل و استنشاق دودهای مسموم کننده گرفته تا خشم وغضب رانندگان و مسافران شهری و همچنین دستگیر شدن توسط ماموران به جرم پرسه زدن در خیابان ها و سد معبر، این بچه ها همچنین در معرض خطر تبهکاران بزرگسال و سازمان یافته ای هستند که از آنان بر اجیری دزدی و فروش مواد مخدر استفاده می کنند و یا برای رسیدن به هدفهای پلیدشان آنان را مورد سوء استفاده بدنی وجنسی قرار می دهند این کودکان به علت محرومیت از غذای مناسب دچار سوء تغذیه بوده و در نتیجه محروم بودن از امکانات پزشکی و آموزش های بهداشتی از بیماری های پوستی و گوارشی رنج می برند و به طور کلی سالم نیستند این کودکان هر روز با سوء استفاده های روانی فراوان به شکل حملات شفاهی ( فحاشی) ، بزرگتر ها ، والدین و همقطاران خود رو به رویند.
کودکانی که از خانه فرار کرده اند ، گروهی دیگر از این کودکان هستند آنان به دلیل سوءاستفاده های بدنی و روانی پدر و یا ناپدری و نامادری از خانه فرار کرده اند و فرار آنان پیامد طلاق ، مرگ ، ترک خانواده ویا ازدواج مجدد یکی از والدین است.این کودکان با خانواده های خود ارتباطی ندارند در نتیجه خانه ای هم ندارند که پس از کار به آن پناه برند و اغلب در مساجد ، اتوبوس های پارک شده و حتی کانال های تهویه دارها و قنادی ها می خوابند.این دسته از کودکان برای تبهکاری بزرگسال لقمه های آماده ای هستند و خیلی زود به وسیله این حرفه ای ها با دنیای تبهکاران آشنا می شوند. کودکانی که به دست این تبهکاران می افتند در طی دوره کارآموزی چنان مورد سوء استفاده جنسی و بدنی قرار می گیرند که چشم انداز زندگی آینده آنان شکل نگرفته کور می شود. آنان خیلی زود روشهای تبهکاران را فرا می گیرند و به تدریج تمایل می یابند که به کارهای ضد اجتماعی وجسورانه تر دست زنند ، از جیب بری و ماشین دزدی تا سرقت منازل ، تبهکاران حرفه ای از تعدادی از این کودکان نگه داری می کنند ودر نتیجه حضور آنان دردنیای تبهکاران سازمان یافته کم و بیش تثبیت می شوند و تداوم می یابند.
به این ترتیب دستیابی به این گروه از کودکان برای کسب اطلاعات از وضعیت کنونی و همچنین سوداهایی که برای آینده به نظر می رسد که به آینده خوش ببنند. حتی برخی ازآنان آرزو دارند در آینده معلم ، دکتر، مغازه دار و یا تاجر شوند هر چند کودکی آنان زیربار امرار معاش و نگه داری از افراد خانواده مدفون شده و مجالی برای دنبال کردن تحصیلات و یا حتی بازی های کودکانه ندارد.
در موارد خاصی بچه ها برای یک «صاحب کار» کار می کنند صاحب کار بزرگسالی است که یک گروه از کودکان را نگه داری می کند.از دستگیری آنان جلوگیری می کند و اجناسی را که کودکان باید بفروشند در اختیار آنها می گذارد این صاحب کار مقدار فروش و درآمد روزانه را معین می کند و در پایان هر روز بچه ها نخست باید درصد معینی ازدرآمدشان رابه صاحب کار بدهند و آنگاه می توانند بقیه آن را برای خود و خانواده هایشان نگه دارند.
بنابراین کودکان خیابانی از کلیه حقوق بقا، رشد ، امنیت اجتماعی ،مراقبت های بهداشتی ، حفاظت از سوء استفاده های جسمی وروحی و محیط خانوادگی سالم محرومند و در نتیجه گروه بسیار آسیب پذیری را تشکیل می دهند که محتاج توجه و رسیدگی فوری است.
یونیسف
مددرسانی
در طی تحقیقات نشان داده شده است که در تهران هیچ ارگان وسازمانی ( چه دولتی و چه غیر دولتی ) وجود ندارد که به طور اخص به مسایل و رفاه کودکان خیابانی بپردازد . تاکنون هیچ گونه اطلاعاتی یا آماری رسمی از آنان موجود نیست .اما به هر حال در تهران ودیگر شهرهای مهم ایران سازمان های رفاهی و خیریه ای وجود دارند که مراکز آنها کودکانی را می پذیرند که شرایط زیر را داشته باشند :
الف ) یتیم و بی پدر باشد
ب ) پدرانشان معتاد ویا زندانی باشند
ج ) رها شده اند ویا محیط خانوادگی منفی ( نامناسب ) داشته باشد
و به هر حال این کودکان فقط در صورتی مورد مراقبت این سازمان های رفاهی قرار می گیرند که سابقه ارتکاب جرم و یا اقامت در کانون اصلاح و تربیت را نداشته باشند این کودکان از طریق دادگاه و یا نیرویهای انتظامی که آن ها را از خیابان جمع آوری کرده ، سازمان رفاهی معرفی می شوند. سازمان رفاهی مسئولیتی در مورد جمع آوری کودکان از خیابان ها ندارند.
از این کودکان به طور غیرمستقیم حمایت به عمل می آید.این حمایت ها به صورت مالی است و یا ازطریق قراردادن بچه ها در خانواده هایی که محیط آنها برای رشد و تحصیلات شایسته مساعد است
همچنین مراکزی هم ،مثلا در کهریزک و شور آباد تحت نظارت فرمانداری وجود دارند که نیروی انتظامی، کودکانی را که از خیابان ها جمع آوری کرده است به آنجا می فرستد. اما این مراکز هیچ برنامه و یا فعالیت مشخصی برای کودکان ندارند . و کودکان پس از مدتی آزاد می شوند.
در تهران همچنین یک مرکز اصلاح و تربیت کودکان ( کانون) وجود دارد که هر ساله حدود 1500 مجرم جوان و نوجوان را در خود جای می دهد.
در سلول های کانون، در کنار افرادی که به دلیل ارتکاب جرم های مختلف توسط پلیس دستگیر و به این محل منتقل شده اند ، کودکان خیابانی بسیار دیده می شوند. محیط کانون سازنده و مثبت است. مسئولین این مرکز سعی دارند که کودکان تحت نظارت دقیق و یا راهنمایی های مناسب مشاوران و مددکاران اجتماعی تعلیم دیده ، به فعالیت های تحصیلی ،هنرهای زیبا ،بازی و فعالیت های فرهنگی بپردازند. کودکان درفضای خانوادگی این مرکز خوشحال و راضی به نظر می رسند و مایلند تا حد امکان در آن جا بمانند. اما فقط تا زمان بازجویی یا محکومیت به آن ها اجازه اقامت در کانون داده می شود ، مسئولین کانون همچنین حداکثر تلاش خود را به کار می برند که تا جایی که امکان دارد ، کودکان را به آغوش خانواده هایشان بازگردانند.
اطلاعات جمع آوری شده از کودکان خیابانی آشکار می کنند که بعضی اوقات آنها عمداُ جرایم کوچکی را مرتکب می شوند تا به وسیله پلیس دستگیر شوند و به کانون فرستاده شوند. جایی که می توانند برای مدتی ازیک زندگی خوش و راحت برخوردار شوند . پس از اتمام دوره محکومیت در کانون ، کودکان آزاد ورها میشوند ، حدود 40 درصد از کودکان آزاد شده به خانواده هایشان باز می گردند ، اما حدود 30 درصد دیگر ، باوجود اینکه به خانه و کاشانه ای هم دارند ،به خانه نمی روند زیرا یا افراد خانواده مایل به پذیرفتن آنها نیستند و یا خودبه دلیل ارتباط ضعیف و یا نادرست با اعضای خانواده ، از بازگشت به خانه امتناع می کنند. بنابراین 60 درصد کودکانی که از کانون مرخص می شوند دوباره به خیابان ها باز می گردند و دور باطل را ادامه می دهند.
نگاهی به وضعیت کودکان خیابانی
به گزارش واحد آمار خانه سبز به طور کلی کودکان خیابانی به دو دستة عمده ساکن و مهاجر تقسیم میشود که گروه مهاجرین بیش از 65 درصد از آمار کودکان خیابانی تهران را تشکیل میدهد. دسته بندی کودکان خیابانی از لحاظ گذراندن امور زندگی به شرح زیر است:
- کارگران خیابانی دارای مشاغل واقعی
- کارگران خیابانی دارای مشاغل کاذب
- ولگردان تلکه گیر و باج گیر
- متکدیان
- گروه عمدة بزهکاران
عموم این کودکان در یک نگاه کلی در «آستانه آسیب پذیری» و اعمال ضد اجتماعی قرار دارند بسیاری از آنان برخی آسیب ها را تجربه کرده اند و به خاطر اعمال مجرمانه با پلیس و سایر نیروهای نظارتی درگیر شده اند و سرانجام به زندان یا کانون اصلاح و تربیت راه یافته اند.
در مورد دسته بندی کودکان خیابانی از لحاظ وضعیت اجتماعی و خانوادگی میتوان گفت اغلب آنان از طبقات غیرمرفه و تنگ دست جامعه اند، البته قلیلی از آنان دارای خانواده های متوسط و از لحاظ مذهبی از پایه های محکم هستند که این گروه قلیلی تحت تأثیر گروه همسالان و بر اثر فشارهای ناشی از تعصبات خانه گریز میشوند. اما گروه کثیری از لحاظ اجتماعی در وضعیت نامناسب قرار دارند و عواملی مانند فقر اقتصادی، فرهنگی و عاطفی، پست بودن بنیان خانواده، تک سرپرستی، بد سرپرستی ، پرجمعیت بودن خانواده و تبعیض اعضای خانواده باعث فرار کودکان از خانه میشوند.
انواع سو استفاده از کودکان
خانه سبز بر این باور است که تقویت مراکزی مانند این خانه با هدف پیشگیری و نهادینه شدن فعالیت های آن میتوان گروههای زیادی از کودکان رانده شده یا گریزان از خانه را با مشاوره و حمایت های مادی و معنوی به آغوش خانواده بازگرداند. ایجاد مراکز مراقبت ویژه تحت نظر شهرداری های شهرهای آسیب پذیر نیز به منظور سامان بخشی به وضعیت کودکان بدسرپرست و بی سرپرست مؤثر و بی شک با تقویت این حرکت از رشد جمعیت کیفری جامعه جلوگیری به عمل میآید.
براساس بررسی های خانه سبز انواع سوء استفاده از کودکان خیابانی به طور خلاصه به شرح زیر است:
- استفاده از تکدیگری های فردی و گروهی
- استفاده در دستفروشی
- استفاده در سرقت، جیب بری، کیف قاپی، تخلیة منزل و مغازه ها
- توزیع مواد مخدر
- توزیع نوار، فیلم، عکس و دیسک های مبتذل
- تربیت برای انجام سرقت های مسلحانه
- تربیت برای معرکه گیری با انگیزه های متفاوت
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 101 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
مقاله بررسی جامع کودکان خیابانی در 50 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان ................................................................................................................... صفحه
فصل اول
مقدمه .................................................................................................................... 2
فرضیه................................................................................................................... 4
فصل دوم
بچه های خیابانی کیستند ...................................................................................... 6
عوامل موثر بروز پدیده بچه های خیابانی ........................................................... 10
پدیده کودکان خیابانی و عوامل موثر در آن......................................................... 15
مددرسانی.............................................................................................................. 17
فصل سوم
7/5 میلیون کودک در جهان بردگی می کنند......................................................... 22
سوء استفاده از کودکان خیابانی .......................................................................... 25
نگاهی به وضعیت کودکان خیابانی بر طبق آمار خانه سبز ................................. 28
فصل چهارم
فصل پنجم
کودکان خیابانی جمعه ها به مدرسه می روند .................... 38
اهداف و آرزوها ................................................................................................... 44
فردای روشن ....................................................................................................... 46
فصل ششم
منابع ..................................................................................................................... 50
مقدمه
انتشار آمار 200 هزار نفری کودکان خیابانی واکنش های متفاوتی را در پی داشته است. رئیس سازمان بهزیستی کشور آمار واقعی را یک دهم این عده می داند و آن را نیز با عناوین متفاوتی تفکیک می کند. در هر حال واقعیت تلخی که همچون بمب ساعتی زیر پای اجتماع ما قرار دارد ، قربانیانی با نام «کودکان خیابانی» هستند که در تمام شهرهای کشور شب و روز به چشم میخورند.
پدیده کودکان خیابانی که طی سالهای اخیر به شدت آماری رو به رشد داشته بنابر دلالی که تشدید شده همچنان ادامه دارد و باتوجه به اینکه 50 درصد جمعیت کشور سنی کمتر از بیست سال دارند به تهدیدی جدی تبدیل خواهد شد. براساس تعریف صندوق کودکان سازمان ملل متحد ( یونیسف) کودکان خیابانی کسانی هستند که عمده وقت خودرا بدون سرپرست بزرگسال در خیابانها میگذرانند. تحقیقات کارشناسان نشان داده است که آغاز ولگردی در میان کودکان از سن 10 تا 13 سال بیشتر است و در آستانه بلوغ که تغییرات جسمی و روحی به وجود می آید این ناهنجاری شدت می یابد.
محققان معتقدند که وضعیت اقتصادی خانواده ، تأثیر به سزایی بر ولگردی دارد و غالب کودکان به علت فقدان معیشت کافی و وضع نامساعد خانوادگی به تکدیگری و ولگردی میپردازد. وضع نامطلوب خانوادگی مرگ زود رس پدر و مادر ، چند زنه بودن پدر، تعدد فرزندان و فقدان محبت از جمله عوامل در افزایش کودکان خیابانی است.
براساس بررسی های پزشکی قانونی غالب کودکان ولگرد و خیابانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و به ناچار تن به هر کاری داده اند.
در مشهد طی یک سال تعداد کودکان از 185 مورد به بیش از 400 نفر افزایش یافته و به مسئله ای بسیار حساس تبدیل شده است.
در اراک پدیدة کودکان خیابانی نیز رشد روز افزون داشته و آمار کودکان خیابانی این بحث را به سطوح مسئولان و افکار عمومی کشانده است. مسئول دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی گلستان می گوید در طرح سال 1379 ، 69 کودک و در طرح سال 80 ، 516 کودک خیابانی را درمرکز استان پذیرش دادیم ولی تعداد واقعی آنان بیش از این رقم است در عین حال مراکز نگه داری آنان موفقیت چندانی ندارد، در هر حال کودکان خیابانی که امروز قربانی ضعف سیستم اجتماعی هستند ، فردا بزهکارانی خواهند شد که از جامعه انتقام می گیرند روند اجباری زندگی آنان ، آن ها را به سرنوشت تاسف باری می رساند آنان که به دلیل بی سرپرستی بد سرپرستی و تک سرپرستی به کار اجباری رو آورده اند معمولا با مشاغل(روزنامه فروشی، گل فروشی و ..) شروع می کنند و به مشاغل سیاه ( فروش مواد مخدر ،توزیع نوار و مشروب) میرسند تعداد کودکان خیابانی و کودکان کار در اغلب شهرهای کشور و به خصوص شهرهای بزرگ غالباً با کودکان فراری نیز افزایش می یابد. کودکانی که به علت رفتارهای تربیتی نامناسب، خشونت خانوادگی، فقر، اعتیاد، جدایی والدین، فریب خوردگی کانون خانواده را ترک می کنند و غالباً در اثر زرق و برق های شهرهای بزرگ به آن جا پناه می برند این کودکان در برخی موارد جذب باندهایی می شوند و در پایان هر روز بخشی از درآمد کار، تکدی گری و … را به ناچار به آن ها می دهند تا بتوانندبه کار خود ادامه دهند. اگر این روند با یک برنامه ریزی منسجم و هماهنگ بین دستگاهها مرتبط متوقف نشود و یا کاهش نیاید، خطراتی جدی به زودی جامعه را تهدید خواهد کرد برنامه ای که موجب جلوگیری از سوء استفاده از کودکان خیابانی ، تامین مکانی برای خواب شب. تهیه غذا و آموزش آنان برای تبدیل شدن به کارگر ماهر شود.
فرضیه:
فقر، طلاق، بی سرپرستی و بد سرپرستی در خیابانی شدن کودکان موثرند.
بچه های خیابانی کیستند؟
مطالعه به عمل آمده در خیابان های تهران نشان می دهد که کودکان خیابانی از سنین خیلی پایین در پارک ها و چهار راه های شلوغ پر رفت و آمد دیده می شوند. اکثر این کودکان همراه با خانواده هایشان از نقاط دیگر ایران و همچنین کشورهای همسایه مانند افغانستان و پاکستان به تهران مهاجرت کرده اند. این خانواده های مهاجر یا در ساختمان مخروبه سکنی می گزینند و یا حداکثر می تواند در بدو ورود به تهران یک اتاق برای اقامت همه افراد خانواده که معمولا تعدادشان بیش از 6 تا 8 نفر است اجاره کنند. اکثر والدین این کودکان بیسواد بوده و پایکارند و یا فاقد مهارت های حرفه ای و در نتیجه به کارهایی مشغول می شوند که در آمد بسیار ناچیزی دارند. به این ترتیب کودکان هم مجبور می شوند برای کمک به اقتصاد خانواده تحصیلات رسمی را رها کرده و به مشاغلی خیابانی مانند دستفروشی و گدایی متوسل شوند زیرا آن ها هم فاقد مهارت ملی حرفه ای هستند.
مسائل دیگری مانند از هم پاشیدن خانواده و مرگ یا معلولیت والدین نیز کودکان را به خیابان می کشد. کودکانی که از هر دو جسنیت می توان دید که در خیابان ها کار می کنند و برخی از آنها بیش از 5 سال ندارند. این کودکان با خطرات گوناگون و گاه ناشناخته ای مواجهند. از تصادف با اتومبیل و استنشاق دودهای مسموم کننده گرفته تا خشم وغضب رانندگان و مسافران شهری و همچنین دستگیر شدن توسط ماموران به جرم پرسه زدن در خیابان ها و سد معبر، این بچه ها همچنین در معرض خطر تبهکاران بزرگسال و سازمان یافته ای هستند که از آنان بر اجیری دزدی و فروش مواد مخدر استفاده می کنند و یا برای رسیدن به هدفهای پلیدشان آنان را مورد سوء استفاده بدنی وجنسی قرار می دهند این کودکان به علت محرومیت از غذای مناسب دچار سوء تغذیه بوده و در نتیجه محروم بودن از امکانات پزشکی و آموزش های بهداشتی از بیماری های پوستی و گوارشی رنج می برند و به طور کلی سالم نیستند این کودکان هر روز با سوء استفاده های روانی فراوان به شکل حملات شفاهی ( فحاشی) ، بزرگتر ها ، والدین و همقطاران خود رو به رویند.
کودکانی که از خانه فرار کرده اند ، گروهی دیگر از این کودکان هستند آنان به دلیل سوءاستفاده های بدنی و روانی پدر و یا ناپدری و نامادری از خانه فرار کرده اند و فرار آنان پیامد طلاق ، مرگ ، ترک خانواده ویا ازدواج مجدد یکی از والدین است.این کودکان با خانواده های خود ارتباطی ندارند در نتیجه خانه ای هم ندارند که پس از کار به آن پناه برند و اغلب در مساجد ، اتوبوس های پارک شده و حتی کانال های تهویه دارها و قنادی ها می خوابند.این دسته از کودکان برای تبهکاری بزرگسال لقمه های آماده ای هستند و خیلی زود به وسیله این حرفه ای ها با دنیای تبهکاران آشنا می شوند. کودکانی که به دست این تبهکاران می افتند در طی دوره کارآموزی چنان مورد سوء استفاده جنسی و بدنی قرار می گیرند که چشم انداز زندگی آینده آنان شکل نگرفته کور می شود. آنان خیلی زود روشهای تبهکاران را فرا می گیرند و به تدریج تمایل می یابند که به کارهای ضد اجتماعی وجسورانه تر دست زنند ، از جیب بری و ماشین دزدی تا سرقت منازل ، تبهکاران حرفه ای از تعدادی از این کودکان نگه داری می کنند ودر نتیجه حضور آنان دردنیای تبهکاران سازمان یافته کم و بیش تثبیت می شوند و تداوم می یابند.
به این ترتیب دستیابی به این گروه از کودکان برای کسب اطلاعات از وضعیت کنونی و همچنین سوداهایی که برای آینده به نظر می رسد که به آینده خوش ببنند. حتی برخی ازآنان آرزو دارند در آینده معلم ، دکتر، مغازه دار و یا تاجر شوند هر چند کودکی آنان زیربار امرار معاش و نگه داری از افراد خانواده مدفون شده و مجالی برای دنبال کردن تحصیلات و یا حتی بازی های کودکانه ندارد.
در موارد خاصی بچه ها برای یک «صاحب کار» کار می کنند صاحب کار بزرگسالی است که یک گروه از کودکان را نگه داری می کند.از دستگیری آنان جلوگیری می کند و اجناسی را که کودکان باید بفروشند در اختیار آنها می گذارد این صاحب کار مقدار فروش و درآمد روزانه را معین می کند و در پایان هر روز بچه ها نخست باید درصد معینی ازدرآمدشان رابه صاحب کار بدهند و آنگاه می توانند بقیه آن را برای خود و خانواده هایشان نگه دارند.
بنابراین کودکان خیابانی از کلیه حقوق بقا، رشد ، امنیت اجتماعی ،مراقبت های بهداشتی ، حفاظت از سوء استفاده های جسمی وروحی و محیط خانوادگی سالم محرومند و در نتیجه گروه بسیار آسیب پذیری را تشکیل می دهند که محتاج توجه و رسیدگی فوری است.
یونیسف
مددرسانی
در طی تحقیقات نشان داده شده است که در تهران هیچ ارگان وسازمانی ( چه دولتی و چه غیر دولتی ) وجود ندارد که به طور اخص به مسایل و رفاه کودکان خیابانی بپردازد . تاکنون هیچ گونه اطلاعاتی یا آماری رسمی از آنان موجود نیست .اما به هر حال در تهران ودیگر شهرهای مهم ایران سازمان های رفاهی و خیریه ای وجود دارند که مراکز آنها کودکانی را می پذیرند که شرایط زیر را داشته باشند :
الف ) یتیم و بی پدر باشد
ب ) پدرانشان معتاد ویا زندانی باشند
ج ) رها شده اند ویا محیط خانوادگی منفی ( نامناسب ) داشته باشد
و به هر حال این کودکان فقط در صورتی مورد مراقبت این سازمان های رفاهی قرار می گیرند که سابقه ارتکاب جرم و یا اقامت در کانون اصلاح و تربیت را نداشته باشند این کودکان از طریق دادگاه و یا نیرویهای انتظامی که آن ها را از خیابان جمع آوری کرده ، سازمان رفاهی معرفی می شوند. سازمان رفاهی مسئولیتی در مورد جمع آوری کودکان از خیابان ها ندارند.
از این کودکان به طور غیرمستقیم حمایت به عمل می آید.این حمایت ها به صورت مالی است و یا ازطریق قراردادن بچه ها در خانواده هایی که محیط آنها برای رشد و تحصیلات شایسته مساعد است
همچنین مراکزی هم ،مثلا در کهریزک و شور آباد تحت نظارت فرمانداری وجود دارند که نیروی انتظامی، کودکانی را که از خیابان ها جمع آوری کرده است به آنجا می فرستد. اما این مراکز هیچ برنامه و یا فعالیت مشخصی برای کودکان ندارند . و کودکان پس از مدتی آزاد می شوند.
در تهران همچنین یک مرکز اصلاح و تربیت کودکان ( کانون) وجود دارد که هر ساله حدود 1500 مجرم جوان و نوجوان را در خود جای می دهد.
در سلول های کانون، در کنار افرادی که به دلیل ارتکاب جرم های مختلف توسط پلیس دستگیر و به این محل منتقل شده اند ، کودکان خیابانی بسیار دیده می شوند. محیط کانون سازنده و مثبت است. مسئولین این مرکز سعی دارند که کودکان تحت نظارت دقیق و یا راهنمایی های مناسب مشاوران و مددکاران اجتماعی تعلیم دیده ، به فعالیت های تحصیلی ،هنرهای زیبا ،بازی و فعالیت های فرهنگی بپردازند. کودکان درفضای خانوادگی این مرکز خوشحال و راضی به نظر می رسند و مایلند تا حد امکان در آن جا بمانند. اما فقط تا زمان بازجویی یا محکومیت به آن ها اجازه اقامت در کانون داده می شود ، مسئولین کانون همچنین حداکثر تلاش خود را به کار می برند که تا جایی که امکان دارد ، کودکان را به آغوش خانواده هایشان بازگردانند.
اطلاعات جمع آوری شده از کودکان خیابانی آشکار می کنند که بعضی اوقات آنها عمداُ جرایم کوچکی را مرتکب می شوند تا به وسیله پلیس دستگیر شوند و به کانون فرستاده شوند. جایی که می توانند برای مدتی ازیک زندگی خوش و راحت برخوردار شوند . پس از اتمام دوره محکومیت در کانون ، کودکان آزاد ورها میشوند ، حدود 40 درصد از کودکان آزاد شده به خانواده هایشان باز می گردند ، اما حدود 30 درصد دیگر ، باوجود اینکه به خانه و کاشانه ای هم دارند ،به خانه نمی روند زیرا یا افراد خانواده مایل به پذیرفتن آنها نیستند و یا خودبه دلیل ارتباط ضعیف و یا نادرست با اعضای خانواده ، از بازگشت به خانه امتناع می کنند. بنابراین 60 درصد کودکانی که از کانون مرخص می شوند دوباره به خیابان ها باز می گردند و دور باطل را ادامه می دهند.
نگاهی به وضعیت کودکان خیابانی
به گزارش واحد آمار خانه سبز به طور کلی کودکان خیابانی به دو دستة عمده ساکن و مهاجر تقسیم میشود که گروه مهاجرین بیش از 65 درصد از آمار کودکان خیابانی تهران را تشکیل میدهد. دسته بندی کودکان خیابانی از لحاظ گذراندن امور زندگی به شرح زیر است:
- کارگران خیابانی دارای مشاغل واقعی
- کارگران خیابانی دارای مشاغل کاذب
- ولگردان تلکه گیر و باج گیر
- متکدیان
- گروه عمدة بزهکاران
عموم این کودکان در یک نگاه کلی در «آستانه آسیب پذیری» و اعمال ضد اجتماعی قرار دارند بسیاری از آنان برخی آسیب ها را تجربه کرده اند و به خاطر اعمال مجرمانه با پلیس و سایر نیروهای نظارتی درگیر شده اند و سرانجام به زندان یا کانون اصلاح و تربیت راه یافته اند.
در مورد دسته بندی کودکان خیابانی از لحاظ وضعیت اجتماعی و خانوادگی میتوان گفت اغلب آنان از طبقات غیرمرفه و تنگ دست جامعه اند، البته قلیلی از آنان دارای خانواده های متوسط و از لحاظ مذهبی از پایه های محکم هستند که این گروه قلیلی تحت تأثیر گروه همسالان و بر اثر فشارهای ناشی از تعصبات خانه گریز میشوند. اما گروه کثیری از لحاظ اجتماعی در وضعیت نامناسب قرار دارند و عواملی مانند فقر اقتصادی، فرهنگی و عاطفی، پست بودن بنیان خانواده، تک سرپرستی، بد سرپرستی ، پرجمعیت بودن خانواده و تبعیض اعضای خانواده باعث فرار کودکان از خانه میشوند.
انواع سو استفاده از کودکان
خانه سبز بر این باور است که تقویت مراکزی مانند این خانه با هدف پیشگیری و نهادینه شدن فعالیت های آن میتوان گروههای زیادی از کودکان رانده شده یا گریزان از خانه را با مشاوره و حمایت های مادی و معنوی به آغوش خانواده بازگرداند. ایجاد مراکز مراقبت ویژه تحت نظر شهرداری های شهرهای آسیب پذیر نیز به منظور سامان بخشی به وضعیت کودکان بدسرپرست و بی سرپرست مؤثر و بی شک با تقویت این حرکت از رشد جمعیت کیفری جامعه جلوگیری به عمل میآید.
براساس بررسی های خانه سبز انواع سوء استفاده از کودکان خیابانی به طور خلاصه به شرح زیر است:
- استفاده از تکدیگری های فردی و گروهی
- استفاده در دستفروشی
- استفاده در سرقت، جیب بری، کیف قاپی، تخلیة منزل و مغازه ها
- توزیع مواد مخدر
- توزیع نوار، فیلم، عکس و دیسک های مبتذل
- تربیت برای انجام سرقت های مسلحانه
- تربیت برای معرکه گیری با انگیزه های متفاوت
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سازمان های مردمی حمایت از کودکان خیابانی
سازمانهای مردم نهاد و مفاهیم آن
سازمانهای مردم نهاد که به اختصار [1]NGO نامیده میشوند در دنیای معاصر جایگاه و کارکرد بسیار مناسبی دارند. روند حرکت جوامع پیشرفته به سوی واگذار کردن بیش از پیش این امور به این سازمانها و تلاش بیش از پیش این سازمانها در جهت حل مسائل و مشکلات افراد جامعه بر مبنای تواناییها و قابلیتهای محلی، باعث افزایش توجه روز افزون به این سازمانها شده است. در اینجا به توضیح مختصری درباره سازمانهای مردم نهاد و وظایف و کارکردهای آنها در جامعه پرداخته میشود:
2-5-1 تعریف سازمانهای مردم نهاد
با اینکه سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد مفهومی است که نمیتوان تعریفی خاص، دقیق و جامع و تاریخچه پیدایش معینی برای آن قائل شد، با این حال رشد بیسابقه اینگونه سازمانها و کارکرد خارقالعاده آنها در حل معضلات و نابهنجاریهای بشری، خاصه در شهرها، باعث شده است تا از مفهومی تقریباً ناشناخته با حیطه وظایفی ثابت و محدود به گونهای شگفتآور تغییریافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملّی و بینالمللی تبدیل شود و توانایی تأثیرگذاری هرچه بیشتری را- گاهی همدوش دولتها و سازمانهای بینالمللی- کسب کنند. از سوی نهادهای بینالمللی و پژوهشگران، تعاریف مختلفی از سازمانهای مردم نهاد عنوان شده که در اینجا به چند مورد از مشهورترین این تعاریف اشاره میشود:
1) در سطح بینالمللی، واژه سازمانهای غیردولتی برای نخستین بار در قطعنامه شورای اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل در فوریه 1950 اینگونه مورد استفاده قرار گرفت: هر نوع سازمان بینالمللی که با موافقت دولتی ایجاد نشده باشد سازمان غیردولتی محسوب میشود. از آن پس واژۀ NGO برای انواع متعدد سازمانهایی که در درون مرزهای هرکشور فعالیت میکنند بکار گرفته شد (سازمان ملل، 1992 به نقل از ببری، 1384)
2) بانک جهانی سازمانهای مردم نهاد را به چند دسته تقسیم میکند: الف- سازمانهایی که برای جامعه و از سوی آن تشکیل یافته و دولت در آن دخالتی ندارد. ب- سازمانهایی که در درون خود حالت منعطف و دموکراتیک داشته و تلاش میکنند تا خالی از مقاصد منفعت طلبانه برای خویش، به مردم خدمت کنند. ج- سازمانی با ساختار غیرانتفاعی و ماهیتی داوطلبانه و توسعه محور است. د- سازمانی که به احزاب سیاسی وابستگی نداشته باشد و برای کمک، توسعه، بهداشت و سلامت جامعه فعالیت میکند. ه- سازمانی که تلاش دارد کیفیتزندگی افراد را با تأکید بر علل ریشهای مشکلات ارتقاء بخشد (بانک جهانی، 2001: 246).
3) سازمان ملل متحد اصطلاح NGO را به گروههای غیرانتفاعی داوطلبانه از شهروندان جهانی اطلاق میکند که در سطح محلی، ملّی و بینالمللی تشکیل شده باشند. آنها نظرات و ارزیابیهای کارشناسی خود را ارائه میدهند و به مثابه مکانیسم هشداردهنده عمل میکنند، همچنین آنها در اجرای توافقنامههای بینالمللی همکاری و نظارت دارند. درتعریف دیگر از سازمان ملل آمده است: گروهی از افراد که داوطلبانه و با هدف غیرانتفاعی گردهم میآیند و درسطح محلی یا بینالمللی فعالیت میکنند (سازمان ملل متحد، 1992 به نقل از جوانی، 1390: 55).
4) اداره اطلاعات عمومی سازمان ملل: به هر سازمان غیردولتی و داوطلبانهای اطلاق میشود که درسطح محلی، ملّی یا بینالمللی فعالیت دارد و افرادی با علائق مشترک، آن را اداره میکنند. خدمات انسان دوستانه، توجه دادن مردم به اعمال دولت، نظارت برسیاستهای اتخاذ شده ازسوی دولت و تشویق به مشارکت سیاسی در امور خارجه، در شمار فعالیتهای این سازمانها قرار میگیرند. سازمانهایی از این دست، با تحلیل و کارشناسی امور، نقشی مشابه سازوکارهای هشداردهنده را بازی میکنند.
5) شورای اروپا[2] برای سازمانهای غیردولتی تعریف ذیل را دارد: «سازمانهای غیردولتی، جمعیتها یا جنبشها یا گروههایی هستند که مستقل از دولت، بدون قصد منفعتطلبی و در جهت منافع خاص همچون مسائل شغلی، اجتماعی، فرهنگی، تجاری، سیاسی، علمی، انساندوستانه، مذهبی و... تشکیل گردیدهاند»(ببری، 1383).
دایان اتو[3] تعریف ذیل را ارائه داده است: «یک سازمان غیردولتی، شخصیتی غیرانتفاعی است که اعضای آن، شهروند یا مجموعهای از شهروندان یک یا چند کشور است که نوع فعالیت آن به منظور پاسخگویی به احتیاجات افراد جامعه و یا جوامعی که سازمان مذکور با آن همکاری مینماید تعیین میشود».
تعریف سالامون لستر و هلمونت آنهیار[4]: «سازمان غیردولتی، تشکل مستقل، منعطف، دموکراتیک و غیرانتفاعی است که فعالیتهای خود را در جهت کمک به تقویت بنیههای اقتصادی و اجتماعی گروههای حاشیهای، حل معضلات عامه و گاه رفع مسائل قشری خاص متمرکز نموده است».
غفاری و نیازی(1386) عنوان میکنند که «این سازمانها شامل گروهها و نهادهای بسیاری هستند که به طور کامل، مستقل از حکومت عمل میکنند و در درجه نخست، همکاری و انسان محوری را بر هدفهای تجاری ترجیح میدهند» (غفاری، نیازی، 1386: 172 به نقل از جوانی، 1390).
نمازی(1380) سمنها را نهادی مستقل و بدون وابستگی به دولت میداند که بدست افرادی خیرخواه و بشردوست اداره میشوند و اهداف مشترک و معینی دارند و نسبت به جامعه مدنظر خود احساس مسئولیت میکنند (نمازی، 1380: 251).
برای اینکه در این پژوهش یک تعریف اساسی برای آغاز سخن وجود داشته باشد و از آنجا که پژوهش در جامعه ایران انجام گرفته، تعریف ارائه شده در بانک اطلاعات سازمانهای غیردولتی ایران به عنوان اساس کار انتخاب و بیان میشود. در این تعریف آمده است: «سازمانی غیردولتی محسوب میشود که تشکیلات و ساختاری مشخص داشته، غیرحکومتی باشد، همچنین عمده اعتبار آن از بخش غیردولتی تأمین شود، نیز غیرانتفاعی و داوطلبانه بوده، پاسخگوی تمام یا بخشی از نیازهای جامعه خود باشد».
2-5-2 ویژگیهای سازمانهای مردم نهاد
از آنجا که این سازمانها از لحاظ نوع فعالیت و وظایف، حوزه کاری، وسعت جغرافیایی و زیرپوشش، تعداد اعضا و مسائلی از این قبیل دارای تنوع و گستردگی زیاد هستند، از نظر متخصصان و مسئولان ذیربط دارای ویژگیهای مختلفی هستند که برخی از آنها ویژگی عام این سازمانها به شمار آمده و مورد قبول همگان میباشد و برخی دیگر از آنها نیز خاص برخی از آنها میباشد. از آنجا که شناخت این سازمانها از طریق شناخت ویژگی آنها امکانپذیر است، در ادامه به ویژگیهایی که محققان و مسئولان ذیربط این سازمانها برای آنها برشمردهاند، پرداخته میشود. از مجموع بررسیهای صورت گرفته در زمینه سازمانهای غیردولتی و نیز شناسایی و تمیز سازمانهای مختلفی که با چنین هدف و فلسفهای فعالیت میکنند، میتوان ویژگیهای زیر را مورد تأکید قرار داد:
1- غیرانتفاعی بودن[5]: این سازمانها با انگیزه سودجویانه شکل نگرفتهاند و در پی کسب سود برای اشخاص یا دستههای خاص نیستند. هرچند میتوانند در فعالیتهای بازرگانی شرکت کرده تولید سود و سرمایه کنند، سود و سرمایهی آنها باید صرفاً برای اجرای مأموریت سازمان به مصرف برسد یا در سازمان سرمایهگذاری شود.
2- نداشتن وابستگی به دولت[6]: سازمانهای غیردولتی را مردم تأسیس میکنند و عموماً دولت در ایجاد و مدیریت آنها نقشی ندارد از قبیل انجمنها، مجامع، گروههای حرفهای و سازمانهای خیریه و مذهبی. به دیگر سخن این سازمانها در ساختار دیوانسالاری دولتی جایی ندارند. با وجود غیردولتی بودن این سازمانها، برخی دولتها با هدف گسترش مشارکتهای مردمی در تأسیس و مدیریت این سازمانها دخالت میکنند.
3- داوطلبانه بودن[7]: خصلت عمدهی سازمانهای غیردولتی آن است که مردم به صورت داوطلبانه آنها را تشکیل دادهاند. با وجود آنکه این سازمانها باید تابع قوانین و مقررات باشند، هیچ تشکیلات دولتی نباید در شرایط عادی دستور ایجاد، اداره و انحلال آنها را صادر کند و هرچند این سازمانها به استخدام کارمند اقدام میکنند، به مشارکت داوطلبانهی بسیاری از افراد علاقهمند، برای خدمت در هیئت مدیره و کمکهای دیگر متکی هستند.
4- برخورداری از شخصیت حقوقی[8]: برای گسترش فعالیت سازمانهای غیردولتی، قوانینی وضع میشود که براساس آن، این سازمانها به ثبت رسیده، از شخصیت حقوقی مستقل برخوردار میشوند. این امر موجب جلب اعتماد مردم به آنها شده و از این طریق آنها میتوانند با سازمانهای دولتی قرارداد امضا کرده، از تسهیلات مختلفی نظیر وام بانکی استفاده کنند.
5- مدیریت دموکراتیک و مشارکتی[9]: در این سازمانها فرآیند دموکراتیک یا مردمسالاری اهمیّت بالایی دارد زیرا این روند مشارکت مستمر افراد داوطلب را تضمین میکند. ماهیت مردمی آنها اقتضا میکند که فرآیند اداره آنها از پایین به بالا و مشارکتی باشد. برهمین اساس نیز مدیران آنها از سوی اعضا انتخاب و درصورت عدم رضایت از عملکردشان برکنار میشوند. این ویژگی سبب میشود که اعضا همواره برعملکرد مدیران نظارت داشته باشند و مدیران پاسخگوی عملکردشان در مقابل اعضا باشند و به این ترتیب نیز سازمان از پویایی بیشتری برخوردار شود. بنابراین، هرچند سازمانها به سوی نخبهگرایی حرکت کنند از ماهیت دموکراتیک بودن به در خواهند شد.
6- خودگردان[10]: سازمانهای غیردولتی، ازنظر مالی خودگردان هستند. هرچند آنها از دولت، افراد خیّر، سازمانهای بینالمللی و... کمکهایی دریافت میکنند، این کمکها نباید بهگونهای باشد که وابستگیشان را به کمک دهنده فراهم کرده، آنها را از اهداف و تعهدات اجتماعیشان دور سازد.
7- غیرسیاسی بودن[11]: سازوکارهای تأسیس سازمانهای غیردولتی با سازمانهای سیاسی(احزاب) متفاوت است و معمولاً آنها در زمان تأسیس تعهداتی مبنی بر وارد نشدن به حوزههای سیاسی میسپارند. در برخی کشورها نظیر اندونزی زمانی که سازمانهای غیردولتی با احزاب سیاسی همدستی داشتهاند، دولت مانع از گسترش آنها شده است. با این همه، این ویژگی نباید به معنی اجتناب ازحرکتهای جمعی و انتقادی به برنامهریزیهای دولتی و بینالمللی تلقی شود. آنها میتوانند از سازمانهای ملّی و بینالمللی انتقاد کنند، برنامههایشان را افشا کنند و راهپیماییهای مسالمتآمیز ترتیب دهند.
[1][1]Non government organization
[2]The council of Europe and NGOs 1995,bruxell
[3]Otto, Dianne
[4]Lester, salamon. Anhier, Helmut
[5]Being Nonprofit
[6]Lack of dependence on government
[7]Voluntary
[8]Having legal personality
[9]Democratic and participatory management
[10]Autonomous
[11]Being apolitical
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 131 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
توانمند سازی کودکان خیابانی
تاریخچه موضوع در جهان
توجه به مفهوم توانمندسازی به صورتهای متفاوت و با معانی مختلف درگذشته وجود داشته است، با این حال توانمندسازی به معنای امروزی تاریخچه چندان طولانی ندارد. وتن و کمرون[1](1998) اظهار میکنند که این مفهوم به هیچ عنوان تازه نیست بلکه در سایر زمینههای علوم از جمله روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم دینی، سیاسی و نظرات فمنیستی و مبارزات جنبش زنان برای کسب حقوق مدنی خود و همچنین پیرامون کمکهای اعطایی از جهان غرب و سازمانهای بینالمللی و حمایتی مثل سازمان ملل متحد، یونیسف، خوار و بار جهانی و... به کشورهای فقیر و جهان سوم مورد استفاده قرار میگرفت.
در زمینه روانشناسی، آدلر(1927) مفهوم "انگیزش تسلط"، وایت(1959) مفهوم "انگیزش اثرگذاری"، بریهم(1966) مفهوم "واکنش روانشناختی" و هاتر(1978) "انگیزش شایستگی" را مطرح کردهاند. در هر یک از مطالعات یاد شده، توانمندشدن به معنی تمایل افراد به تجربه خودکنترلی[2]، به خود اهمیّت دادن[3] و خود آزادسازی میباشد(عبدالهی، 1385: 22-21).
شاید بیشترین تشابه مفاهیم دیگر را با توانمندسازی، قبل از هر کسی بتوان در آرای هگل فیلسوف آلمانی پیدا کرد. هگل در آرای خود به مفاهیمی همچون نقد، شکوفایی، نقد عمومی و مشارکت توجه خاصی کرده است و بیشتر از اینکه ویژگی افراد توانمند و غیرتوانمند را بیان کند به خصوصیات جامعه توانمند میپردازد. بعد از هگل هم سایر اندیشمندان و جامعهشناسان این سنت را ادامه دادند برای مثال سرانجام مباحث و نظریههای آنها به مشارکت بویژه مشارکت مدنی، توسعه اجتماعی، وجود نهادهای خصوصی و گسترده، جنبشهای مثبت اجتماعی، تلاشهای جمعی برای حل معضلات و مفاهیمی همچون خودیاری و دیگریاری ختم میشود که قرابت موضوعی و معنایی زیادی با توانمندسازی دارند (فاطمی، 1391: 22-21).
در دینشناسی، مجادلات درباره اختیار و اجبار، خودرائی درمقابل تسلیم، قضا و قدر در مقابل ایمان درطول قرنها مطرح بوده است. در جامعهشناسی مفهوم توانمندشدن در مورد جنبشهایی که در آن مردم برای آزادی و کنترل اوضاع و احوال شخصی خود مبارزه میکردند، معنی پیدا کرد. ریشه همه این مباحث، اشکال تغییریافته مفهوم توانمندسازی در مقابل ناتوانی و درماندگی است (ابطحی و عابسی، 1386: 19).
اگرچه مفهوم توانمندسازی در مددکاری اجتماعی از گذشته وجود داشته ولی در دهه 1990 وارد بسیاری از شکلهای فعالیت مددکاری اجتماعی شد بویژه، به کار فردی، به مثابه «قدرتبخشی»[4] نگریسته میشده است، اگرچه، کاربردهای اصلی این واژه در مددکاری اجتماعی بیشتر در کار با گروههای تحت ستم بوده است، تا اینکه دربارۀ افراد بکار برده شود (پین، 1391: 547-546).
ریشه اصلی توانمندسازی در اصل به انقلاب صنعتی و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و به تبع آن انقلاب در مدیریت بر میگردد(بلانچارد، کارلوس، راندلف، 1378: 22 به نقل از شیخی، 1387). نیمۀ دوم قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم با تداوم توسعۀ سرمایهداری نامتوازن و نابرابر و پیدایش استثمار و جنگهای هولناک اوّل و دوم جهانی و آوارگی و مهاجرت گسترده در مقیاس جهانی و جهانی شدن فرآیند استثمار و بهره کشی به وخامت اوضاع کودکان و نوجوانان بویژه در جوامع فقیر و درحال توسعه منجر شد. اصطلاح توانمندسازی به معنای امروزی در کار با کودکان خیابانی از دو دهه 1980 و 1990 بسیار رایج و مسئله روز شده است که به اختصار به آن پرداخته میشود:
2-2-1 توانمندسازی کودکان مفهومی جدید در دهه 1980
توانمندسازی در گفتمان عمومی خود میتواند در کاهش فقراز طریق دیگران مهّم، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی،اقتصادی واثرات آموزشیبکار برده شود. توانمندسازی یک اصطلاحی است که خاستگاه آن را میتوان به اجتماع و جنبشهای اجتماعی از 1960 و 1970مرتبط دانست. توانمندسازی در این دوره با مشارکت جامعه،به حاشیه رانده شدن فقرا، اقلیتها و پتانسیل سازمانهای مردمی مرتبط بود[5]. زمانی که توجه زیادی به مشارکت اجتماعی،اقلیت ضعیف و نقش ایفا شده توسط سازمانهای مردمی شد. با این حال، یک درک جامع از چگونگی رسیدن به توانمندسازی در هر دو سطح فرد و جامعه وجود ندارد(Rocha 1997: 31).
2-2-2 توانمندسازی کودکان معانی گوناگون در دهه 1990
افزایش در ادبیات توانمندسازی اجتماعی در 1980 و 1990 صورت گرفت که در این دهه شاهد تنوعی از مبانی هستیم و روچا یکی از برنامهریزان اجتماعی است که برای پرداختن به تفاوتها و شباهتها در ادبیات موجود از طریق مدل نردبان توانمندسازی میپردازد. او پنج نوع از توانمندسازی را در مفهوم نردبان توانمندسازی ارائه داد و از طریق چهار ابعاد: منبع، فرآیند، اهداف، تجربه و قدرت مورد مطالعه قرار داد (Rocha 1997: 37). نظریه توانمندسازی بالغ در دهههای 1980 و 1990 رشد کرد و در اشکال مختلف در جوامع در روانشناسی اجتماعی،مددکاری اجتماعی، علومسیاسی، فمینیسم، برنامهریزیو مطالعات توسعه مورد بحث قرار گرفته است. اغلب در مورد گروههای به حاشیه رانده شده، مانند زنان و مردمان بومی، در جهان سوم مورد استفاده قرار گرفته است[6].
2-3 تاریخچه موضوع در ایران
علیرغم اینکه توانمندسازی به عنوان هدف غایی برنامههای رفاه اجتماعی و به ویژه مددکاری اجتماعی است، با این وجود به صورت برنامهای هدفمند و سازمان یافته در کشور وجود نداشته و تنها اخیراً مورد توجه جدی قرار گرفته است(کیمیایی، 1390: 75) لذا نمیتوان برای آن تاریخچهای را در نظر گرفت بنابراین در اینجا تنها به ذکر تاریخچهای کوتاه از توجه به کودکان خیابانی در ایران بسنده میشود.
تعاریف و دیدگاهها در ساختار سنتی جامعه ایران تا قبل از دوره معاصر، عمدهترین منبع و عامل حمایتی از کودکان خیابانی، ساختار سنتی و گسترده خانواده و شبکه خویشاوندی بوده است. مطالعات آریه[7] نشان میدهد که جوامع در ابتدا هیچ تمایزی بین کودکان و بزرگسالان قائل نمیشدند و در واقع کودک مینیاتوری از بزرگسالان تلقی شده و مشابه با بزرگسالان با آنها برخورد میشد (سبحانی، 1385: 124).
مطالعات تاریخی حاکی از آن است یکی از اولین سیاستهای حکومت که به طور خاص، در مورد کودکان اجراء شده است-درکنار مسئله تعلیم و تربیت-به دوره قاجاریه برمیگردد: «نخستین کوششها برای تحول در زندگی کودکان امروز، به روزگار صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر باز میگردد که در سال 1229شمسی قانون آبلهکوبی کودکان را به اجرا گذاشت» (سایت شورای کتاب کودک به نقل از محمد زاده ساری، 1387: 30). مواجهه بیشتر ایران با مدرنیته و فرآیند نوسازی درجامعه ایران درقرن اخیر بویژه پس از روی کارآمدن حکومت پهلوی، تحولات اجتماعی که زمینهساز گسترش آسیبهای اجتماعی کودکان و افزایش کودکان خیابانی بوده از قبیل گسترش فقر و نابرابریهای اجتماعی، رشد شهرنشینی، مهاجرت و حاشیهنشینی و دگرگونی در ساختار و مناسبات خانواده گسترده یا شکلگیری دولت مدرن، مجموعهای از اقدامات و برنامههای رفاه و تأمین اجتماعی برای اقشار آسیبپذیر، خانواده و کودکان خیابانی در ساختار حکومت و نهادهای وابسته به آن شکل گرفت از جمله نخستین موسسات جدیدی که برای این کودکان در ایران دوره معاصر بوجود آمد پرورشگاه بود (محمد زاده ساری، 1387: 30).
اساساً پیدایش کودکان خیابانی پدیدهای مدرن و ناشی از تحولات اخیر در جوامع بشری است و در تاریخ ایران به دلیل حوادث و وقایعی همچون حوادث طبیعی و جنگها زمینه پیدایش این کودکان همواره بوده است و نهادهای خیریه به ارائه خدمات به این کودکان پرداختهاند.
[1]Veten & Cameron
[2]Self-control
[3]Self-importance
[4]Empowerment
[5]ریشه های تاریخی نظریه توانمندسازی در اندیشه مارکسیستی یافت می شود.در دهه 1960 و 1970 تجدید حیات علاقه به ایدئولوژی مارکسیستی وجود دارد، و این ایده از توانمندسازی در این زمان ظاهر شده، در برخی از محافل مرتبط بود، به مبارزه طبقاتی و سرنگونی طبقه حاکم سرمایه داری است.در مطالعات توسعه، بحث توانمند سازی نه تنها به مبارزه طبقاتی بلکه به مبارزه جهانی جنوبی در برابر جهان شمال شد. نظریه توانمند سازی اغلب در چنین مباحثی تنها به نظریه نئومارکسیستی توسعه مرتبط است.برای نگاه به چگونگی شکل گیری نظریه توانمندسازی، نگاه کنید به:
Alinsky ،1969 Arnstein ، Boyte 1980، Klark 1965، Fredmann 1973،
[6]Goldsmith and Blakely, 1992; Friedmann, 1992; Jacobs, 1992; Krumholz & Forester, 1990; Rappaport, 1984, 1985, 1987; Regalado, 1988; Trickett, 1984; Zimmerman, 1990
[7]مورخ انگلیسی