دسته بندی | بازاریابی و امور مالی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
مقاله بررسی طرح های بازاریابی در 18 صفحه ورد قابل ویرایش
دورانهای رکود اقتصادی فشار فزاینده ای به سازمانهای فروش وارد میآورند و همینطور که مشتریان از خرج [و خرید] خود می زنند معاملات کمتری دیده شده و ابعاد خرید [هم] کوچکتر است. تصمیم به خرید مشتری که با احتیاط پر زحمتی همراه است منجر به چرخه های فروش طولانی تر و مخارج بالاتر فروش می شود. درحالیکه بازیگران شکل تهاجمی تری به خود گرفته و برای یک رشته واحد معاملات خرد از هم سبقت جویی میکنند بر شدت فشار قیمت و رقابت افزوده می شود . در این حال بازیگران درشت پیوسته درشتتر می شوند چه، مشتریان، بیشتر به بازیگران «شناخته شده» روی میآورند تا به جدیدها یا نوآوران .
در واکنش به شرایط دشواری از این دست ما شاهد تمایلی از سازمانهای فروش بودهایم که سیل جنب و جوش به راه اندازند ، هر چند این تحرکات اغلب بی ثمر است. هر چه بازاریابها و مدیران فروش بیشتر به بازدید ، تدارک نمایش و توضیح کالا دست میزنند و پشت سر هم پیشنهادهای بیشتری میدهند خود را بیش از پیش سرخورده و ناکام مییابند، چه، فروش و عایدات همینطور رو به کاهش سیر می کند. [پس] بازدید و نمایش بیشتر همیشه منجر به افزایش نرخ تبدیل[1] نمی شود. همچنانکه معاملات خردتر می شوند بازاریابها باید انضباط بیشتری در تصمیم گیری بکار بندند که کدام معامله ها را دنبال کنند. پیگیری پایان ناپذیر معامله های خرد با اندک حاشیه سود تنها و تنها سطر آخر[2] [حساب] را هرچه بیشتر تحت فشار می گذارد و همینطور که چرخه فروش طولانیتر می شود تلاش برای کوتاه کردن فرآیند با الگوهای بازدید تهاجمی تر تنها به آزردگی مشتریان ، فرآیندهای فروش زماندار یا بکلی پرت شدن از دور رقابت می انجامد.
ما در نتیجه تحقیقات و اقدامات [ناظر به] مشتری دریافتیم که سود دهی را می توان با رویکرد تمرکز یافتهتری در فروش افزایش داد. برای مثال با تمرکز بر یافتن فرصت های جدید برای گسترش سهم [از] سبد[3] مشتریهای پر رشد، بکارگیری آن دسته از منابع فروش که مهارتشان در ردیف این فرصتهاست و همچنین حذف فعالیتهای بی ثمر منابع فروش ، مسئولین بازاریابی اقدامات لازم را برای شکوفا ساختن بهره وری نهفته بکار بسته و به نحو بهتآوری روندهای نزولی فروش و عایدات را از اینرو به آنرو می کنند.
استفاده اهرمی از راهبرد خرج بازاریابی برای نیرو بخشیدن به فرایند فروش
ما ابزار سودمندی بدست آوردهایم که میتواند بینشی به سازمانهای فروش دهد که برای تمرکز دادن به منابع و طراحی حساب شده رویکرد فروش خود با الگوی بند به بند[4]، لازم دارند. قیف اثر بخشی خرج بازاریابی ابزاری است برای تشخیص تنگناهای معین در راه مصرف و وفاداری شدید تر به [یک] مارک تجاری.
بکار بستن درک دقیقی از تنگناهای موجود در طول این قیف و علل و اسباب زیر بنایی آن ، مسئولین بازاریابی را قادر می سازد رویکردهای ابتکاری و هدفمندی برای غلبه بر موانع رشد شکل دهند. از همه مهمتر این شناخت به آنان امکان میدهد صرف منابع را برای از میان برداشتن تنگناهای حائز بالاترین اهمیت در بندهای دارای بیشترین پتانسیل هدف قرار دهند . در نتیجه آنها خواهند توانست فروش را به سرعت و بطور ثمر بخشی توسعه دهند. برای مثال بسیاری از مارک های جدید با تنگناهایی در مرحله آگاهی مواجهند، بخصوص در مورد اقلام جدید که علت آن نارسایی شدت یا جذابیت سازنده در ارتباطات بازاریابی است .
چهار اهرم پر اثر
درحالیکه پر پتانسیل ترین تنگناها و همچنین بندها بسته به شرکت فرق می کنند ، ما چهار اهرم بدست آورده ایم که دارای عالی ترین تأثیر در خلال دوران رکود هستند :
1- میزان مشارکتتان در مناقصهها را افزایش دهید.
برای رسیدن به مشارکت بالاتر در مناقصهها، هم روی کیفیت تماسهایتان تمرکز داشته باشید و هم بر شفافیت ارتباطاتتان . در مورد مبتدیان ، اغلب بازاریاب ها تمایل به ماندن در کنار کسی یا چیزی را دارند که می شناسند . آنها وقت کافی در پیشقدم شدن برای شناسایی فرصت های تازه بخصوص در مقر مشتری فعلی خود صرف نمی کنند. برای مثال بازاریاب چه بسا شناختی عالی از خرج [ و خرید] گروه مرکز داده های یک شرکت از [لیست] فرچن 500[5] و پروژه های گوناگون موجود آن داشته باشد اما ممکن است اندک اطلاعی از سایر فرصتهای حاضر در سرتاسر آن شرکت در دست داشته باشد ، [آنهم] اگر داشته باشد. بازاریابها مکرراً [ این نکته را]به مدیریت انتقال می دهند که مشتری یا منطقه ای را تحت پوشش دارند . حال آنکه در حقیقت ندارند.
بعلاوه مشتریان اغلب از طیف کامل قابلیت های فروشنده آگاه نیستند . از باب مثال شرکتی بعنوان تهیه کننده سیستم های صوتی / دادهای شناخته شده اما در مورد پروژههای اینترنتی فاقد شهرت بود. این [ضعف] معمولاً نتیجه نارسایی در پیام رسانی محصولات و قابلیت های شرکت توسط بازاریابها است، یا به این دلیل که به ایجاد ارتباط حساس با تصمیم گیرنده ها نپرداخته اند یا اینکه از مهارتهای لازم برای بحث و بررسی پروژهها و خدمات پیچیده تر بی بهره اند . [اما ] نتیجه ؟ این بازاریابها در مذاکرات موضع مسلط را در اختیار نمیگیرند و بنابراین از توانمندی ضعیفی در تأثیر گذاری بر مشخصات معامله و قیمت برخوردارند.
پنج اقدام می تواند میزان مشارکتتان را در مناقصهها بطور معنا داری بالا ببرد :
1) در مورد [مشتریان طرف] حساب طراز اول خود ، برنامه ارتباطی در برگیرنده کارشناسان صنعت یا محصول / خدمات هدف ترتیب دهید که قادر به تشریح اقدامات لازم برای افزایش آگاهی مشتری باشند و [از طرف دیگر] اقدام به تعلیم آندسته مسئولین اجرایی/ بازاریابها نمایید که مسئولیت رسیدگی به این مشتریان را بر عهده دارند.
2) برای تیم های [ مخصوص مشتری طرف] حساب طراز اول، منابع فروش با توانایی بالا را بکار بندید که مهارتشان به دقت در ردیف نیازمندیهای خاص افراد صاحب نفوذ مشتری باشد .
3) به تشکیل پیمان با شرکتهایی بپردازید که از فرصتهای حاضر در نزد [مشتریان طرف] حساب هدف با خبر یا از روابط زنده با تصمیم گیرنده های کلیدی مشتری برخوردار باشند.
4) ظرفیت بازاریابها را برای تمرکز بر شناسایی فرصتها آزاد کنید .
5) با تجدید نظر در ساختار پاداش ، اولویت بالا را به ایجاد رابطه [اختصاص] دهید تا به تأمین سهمیه [ فروش منظور شده برای بازاریاب ].
2- تعداد گفتگوهایی را افزایش دهید که مبدل به پیشنهادهای قطعی
میشوند
بی بهره بودن بازاریاب از درک فرصت خاص یا ناتوانی در جزء جزء کردن طیف کامل مزیت ها بر پایه فهم [ ویژگیهای] کسب و کار مشتری [از یک طرف ] و [اختصاصات] محصولات و خدمات رقابتی [از طرف دیگر] یک تنگنای متواتر در انتقال از گفتگو با مشتری به مرحله [ارائه ] پیشنهاد است . بازاریابها ممکن است متوجه نباشند که فرصتی راستین ، در حقیقت ، وجود ندارد . در عین حال ساعات متمادی وقف پیگیری گفتگوهایی می کنند که در نهایت راه به جایی نمی برد. اقدامات سه گانه زیر می تواند نرخ [تبدیل گفتگو به ارائه] پیشنهاد را بطور معنی داری بالا ببرد.
? اقدام به یک ارزیابی قبلی مبتنی بر حقیقت، از احتمال قطعی کردن معامله
در سرانجام کار را در پیش گیرید.
در یک شرکت نرم افزاری ، طبقه بندی مجدد [مشتریان طرف] حساب براساس پتانسیل [انجام معامله در] آینده آشکار ساخت که رشد [عایدات] نه به واسطه مشتریان بزرگ فعلی بلکه به واسطه مشتریان میانه بازار حاصل خـواهد شد که در انتظار پروژههای کـلی به سر می برند. این دسته مشتریان جدید نماینده 60 درصد فرصت رشد عواید بودند . برای ارزیابی فرصتی از این دست، پاره ای شرکتها مبادرت به تشکیل شوراهای موقت مرکب از مدیران ارشد فروش می کنند تا به ارزیابی احتمال بستن معامله و برنامهریزی اقدامات عملی مورد نیاز برای سردادن معاملاتِ در دست اقدام ، بپردازند.
1) conversion rate نسبت تعداد موارد فروش به تعداد بازدیدها، تماسهای تلفنی و ... به منظور فروش
2) bottom line سود یا زیان مندرج در سطر آخر حساب سود و زیان
1) share of wallet نسبت خرج و خرید مشتری از فروشندهای خاص در یک زمینه معین است که در اینجا برای آن معادل فارسی «سهم از سبد خرید مشتری» یا به عبارت سادهتر «سهم از سبد» پیشنهاد میشود. مترجم
2) به طرح روی جلد توجه کنید. مترجم
1) Fortune 500 فهرستی از 500 شرکت صنعتی برتر امریکا که براساس شاخصهای 12 گانه منجمله عایدات شرکت انتخاب و سالانه توسط مجله Fortune منتشر میشود.
دسته بندی | بازاریابی و امور مالی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
مقاله بررسی طرح های بازاریابی در 18 صفحه ورد قابل ویرایش
دورانهای رکود اقتصادی فشار فزاینده ای به سازمانهای فروش وارد میآورند و همینطور که مشتریان از خرج [و خرید] خود می زنند معاملات کمتری دیده شده و ابعاد خرید [هم] کوچکتر است. تصمیم به خرید مشتری که با احتیاط پر زحمتی همراه است منجر به چرخه های فروش طولانی تر و مخارج بالاتر فروش می شود. درحالیکه بازیگران شکل تهاجمی تری به خود گرفته و برای یک رشته واحد معاملات خرد از هم سبقت جویی میکنند بر شدت فشار قیمت و رقابت افزوده می شود . در این حال بازیگران درشت پیوسته درشتتر می شوند چه، مشتریان، بیشتر به بازیگران «شناخته شده» روی میآورند تا به جدیدها یا نوآوران .
در واکنش به شرایط دشواری از این دست ما شاهد تمایلی از سازمانهای فروش بودهایم که سیل جنب و جوش به راه اندازند ، هر چند این تحرکات اغلب بی ثمر است. هر چه بازاریابها و مدیران فروش بیشتر به بازدید ، تدارک نمایش و توضیح کالا دست میزنند و پشت سر هم پیشنهادهای بیشتری میدهند خود را بیش از پیش سرخورده و ناکام مییابند، چه، فروش و عایدات همینطور رو به کاهش سیر می کند. [پس] بازدید و نمایش بیشتر همیشه منجر به افزایش نرخ تبدیل[1] نمی شود. همچنانکه معاملات خردتر می شوند بازاریابها باید انضباط بیشتری در تصمیم گیری بکار بندند که کدام معامله ها را دنبال کنند. پیگیری پایان ناپذیر معامله های خرد با اندک حاشیه سود تنها و تنها سطر آخر[2] [حساب] را هرچه بیشتر تحت فشار می گذارد و همینطور که چرخه فروش طولانیتر می شود تلاش برای کوتاه کردن فرآیند با الگوهای بازدید تهاجمی تر تنها به آزردگی مشتریان ، فرآیندهای فروش زماندار یا بکلی پرت شدن از دور رقابت می انجامد.
ما در نتیجه تحقیقات و اقدامات [ناظر به] مشتری دریافتیم که سود دهی را می توان با رویکرد تمرکز یافتهتری در فروش افزایش داد. برای مثال با تمرکز بر یافتن فرصت های جدید برای گسترش سهم [از] سبد[3] مشتریهای پر رشد، بکارگیری آن دسته از منابع فروش که مهارتشان در ردیف این فرصتهاست و همچنین حذف فعالیتهای بی ثمر منابع فروش ، مسئولین بازاریابی اقدامات لازم را برای شکوفا ساختن بهره وری نهفته بکار بسته و به نحو بهتآوری روندهای نزولی فروش و عایدات را از اینرو به آنرو می کنند.
استفاده اهرمی از راهبرد خرج بازاریابی برای نیرو بخشیدن به فرایند فروش
ما ابزار سودمندی بدست آوردهایم که میتواند بینشی به سازمانهای فروش دهد که برای تمرکز دادن به منابع و طراحی حساب شده رویکرد فروش خود با الگوی بند به بند[4]، لازم دارند. قیف اثر بخشی خرج بازاریابی ابزاری است برای تشخیص تنگناهای معین در راه مصرف و وفاداری شدید تر به [یک] مارک تجاری.
بکار بستن درک دقیقی از تنگناهای موجود در طول این قیف و علل و اسباب زیر بنایی آن ، مسئولین بازاریابی را قادر می سازد رویکردهای ابتکاری و هدفمندی برای غلبه بر موانع رشد شکل دهند. از همه مهمتر این شناخت به آنان امکان میدهد صرف منابع را برای از میان برداشتن تنگناهای حائز بالاترین اهمیت در بندهای دارای بیشترین پتانسیل هدف قرار دهند . در نتیجه آنها خواهند توانست فروش را به سرعت و بطور ثمر بخشی توسعه دهند. برای مثال بسیاری از مارک های جدید با تنگناهایی در مرحله آگاهی مواجهند، بخصوص در مورد اقلام جدید که علت آن نارسایی شدت یا جذابیت سازنده در ارتباطات بازاریابی است .
چهار اهرم پر اثر
درحالیکه پر پتانسیل ترین تنگناها و همچنین بندها بسته به شرکت فرق می کنند ، ما چهار اهرم بدست آورده ایم که دارای عالی ترین تأثیر در خلال دوران رکود هستند :
1- میزان مشارکتتان در مناقصهها را افزایش دهید.
برای رسیدن به مشارکت بالاتر در مناقصهها، هم روی کیفیت تماسهایتان تمرکز داشته باشید و هم بر شفافیت ارتباطاتتان . در مورد مبتدیان ، اغلب بازاریاب ها تمایل به ماندن در کنار کسی یا چیزی را دارند که می شناسند . آنها وقت کافی در پیشقدم شدن برای شناسایی فرصت های تازه بخصوص در مقر مشتری فعلی خود صرف نمی کنند. برای مثال بازاریاب چه بسا شناختی عالی از خرج [ و خرید] گروه مرکز داده های یک شرکت از [لیست] فرچن 500[5] و پروژه های گوناگون موجود آن داشته باشد اما ممکن است اندک اطلاعی از سایر فرصتهای حاضر در سرتاسر آن شرکت در دست داشته باشد ، [آنهم] اگر داشته باشد. بازاریابها مکرراً [ این نکته را]به مدیریت انتقال می دهند که مشتری یا منطقه ای را تحت پوشش دارند . حال آنکه در حقیقت ندارند.
بعلاوه مشتریان اغلب از طیف کامل قابلیت های فروشنده آگاه نیستند . از باب مثال شرکتی بعنوان تهیه کننده سیستم های صوتی / دادهای شناخته شده اما در مورد پروژههای اینترنتی فاقد شهرت بود. این [ضعف] معمولاً نتیجه نارسایی در پیام رسانی محصولات و قابلیت های شرکت توسط بازاریابها است، یا به این دلیل که به ایجاد ارتباط حساس با تصمیم گیرنده ها نپرداخته اند یا اینکه از مهارتهای لازم برای بحث و بررسی پروژهها و خدمات پیچیده تر بی بهره اند . [اما ] نتیجه ؟ این بازاریابها در مذاکرات موضع مسلط را در اختیار نمیگیرند و بنابراین از توانمندی ضعیفی در تأثیر گذاری بر مشخصات معامله و قیمت برخوردارند.
پنج اقدام می تواند میزان مشارکتتان را در مناقصهها بطور معنا داری بالا ببرد :
1) در مورد [مشتریان طرف] حساب طراز اول خود ، برنامه ارتباطی در برگیرنده کارشناسان صنعت یا محصول / خدمات هدف ترتیب دهید که قادر به تشریح اقدامات لازم برای افزایش آگاهی مشتری باشند و [از طرف دیگر] اقدام به تعلیم آندسته مسئولین اجرایی/ بازاریابها نمایید که مسئولیت رسیدگی به این مشتریان را بر عهده دارند.
2) برای تیم های [ مخصوص مشتری طرف] حساب طراز اول، منابع فروش با توانایی بالا را بکار بندید که مهارتشان به دقت در ردیف نیازمندیهای خاص افراد صاحب نفوذ مشتری باشد .
3) به تشکیل پیمان با شرکتهایی بپردازید که از فرصتهای حاضر در نزد [مشتریان طرف] حساب هدف با خبر یا از روابط زنده با تصمیم گیرنده های کلیدی مشتری برخوردار باشند.
4) ظرفیت بازاریابها را برای تمرکز بر شناسایی فرصتها آزاد کنید .
5) با تجدید نظر در ساختار پاداش ، اولویت بالا را به ایجاد رابطه [اختصاص] دهید تا به تأمین سهمیه [ فروش منظور شده برای بازاریاب ].
2- تعداد گفتگوهایی را افزایش دهید که مبدل به پیشنهادهای قطعی
میشوند
بی بهره بودن بازاریاب از درک فرصت خاص یا ناتوانی در جزء جزء کردن طیف کامل مزیت ها بر پایه فهم [ ویژگیهای] کسب و کار مشتری [از یک طرف ] و [اختصاصات] محصولات و خدمات رقابتی [از طرف دیگر] یک تنگنای متواتر در انتقال از گفتگو با مشتری به مرحله [ارائه ] پیشنهاد است . بازاریابها ممکن است متوجه نباشند که فرصتی راستین ، در حقیقت ، وجود ندارد . در عین حال ساعات متمادی وقف پیگیری گفتگوهایی می کنند که در نهایت راه به جایی نمی برد. اقدامات سه گانه زیر می تواند نرخ [تبدیل گفتگو به ارائه] پیشنهاد را بطور معنی داری بالا ببرد.
? اقدام به یک ارزیابی قبلی مبتنی بر حقیقت، از احتمال قطعی کردن معامله
در سرانجام کار را در پیش گیرید.
در یک شرکت نرم افزاری ، طبقه بندی مجدد [مشتریان طرف] حساب براساس پتانسیل [انجام معامله در] آینده آشکار ساخت که رشد [عایدات] نه به واسطه مشتریان بزرگ فعلی بلکه به واسطه مشتریان میانه بازار حاصل خـواهد شد که در انتظار پروژههای کـلی به سر می برند. این دسته مشتریان جدید نماینده 60 درصد فرصت رشد عواید بودند . برای ارزیابی فرصتی از این دست، پاره ای شرکتها مبادرت به تشکیل شوراهای موقت مرکب از مدیران ارشد فروش می کنند تا به ارزیابی احتمال بستن معامله و برنامهریزی اقدامات عملی مورد نیاز برای سردادن معاملاتِ در دست اقدام ، بپردازند.
1) conversion rate نسبت تعداد موارد فروش به تعداد بازدیدها، تماسهای تلفنی و ... به منظور فروش
2) bottom line سود یا زیان مندرج در سطر آخر حساب سود و زیان
1) share of wallet نسبت خرج و خرید مشتری از فروشندهای خاص در یک زمینه معین است که در اینجا برای آن معادل فارسی «سهم از سبد خرید مشتری» یا به عبارت سادهتر «سهم از سبد» پیشنهاد میشود. مترجم
2) به طرح روی جلد توجه کنید. مترجم
1) Fortune 500 فهرستی از 500 شرکت صنعتی برتر امریکا که براساس شاخصهای 12 گانه منجمله عایدات شرکت انتخاب و سالانه توسط مجله Fortune منتشر میشود.