دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1261 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
مقاله بررسی آتشکده های ایران در 40 صفحه ورد قابل ویرایش
آتش و نور
- عرفان وعناصر طبیعی
اوج کمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی که نیل به کمال را در تزکیة نفس میجویند و از ما سوی قطع تعلق میکنند فقط گلیم خویش را از موج بدر میبرد اما به کمال راه پیدا نمیکنند. کمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حکیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام کند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم کردگان سعی بجا آورد، نیست. در آن است که از «خودی» خود قدم به بیرون گذارد، در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسانها، با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیاید با آتش ونور، خاک و گیاه، با حیوان وانسان، با خورشید، ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند، با ابر وباد و کوه و رود و رعد وباران احساس پیوند نماید، در وجود خود انسان را با عالم وعالم را با انسان قابل تبدل بیابد و بدین گونه به آن مرتبه از کمال که اکمل از آن قابل تصور نیست میرسد.
- پیدایش آتش
یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی که در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی میکردند، نخستین آشنائیهای ملتهای مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شکل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شکل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند که از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش کشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی که از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی که فردوسی آورده چنین است که هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می کند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاک اطراف آن به آتش کشیده میشود. مار میگریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می کنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:
نشد مارکشته ولکین ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه درگرد او با گروه
- عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)
برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص میدهیم. ارسطو و نیز همه حکما از زمین (خاک) و هوا(باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر « آتش» در این کتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر که به زمین نزدیکترند ، قیاس کرد. و این چنین ناخودآگاه به کیفیت مینوی و آسمانی آتش می رسیم. درباطنیت یهود، برعکس، عنصر خاک (زمین) حذف شده، ولی آتش باقی و محفوظ مانده است؛ و (لویی) کلود دوسن مارتن ظاهراً این سنت عناصر سه گانه را پذیرفته است. در آموزهها و اصول عقاید مغرب زمین (حکمت هر مسی و قبالا)، آتش، در راس سلسله مراتب عناصر جای دارد؛ و در عرف قوم سلت و هندوان، میان آب و باد (هوا).
همه این باورها معلوم می دارند که آتش همواره عنصری اساسی محسوب شده است و در واقع نوعی وضع و حالت است و نه واقعیتی انضمامی و مخالط. آتش صمیمی و جهانشمول یا کلی، در قلب و بر زمین و در کیهان و کائنات، زنده است. هم در بهشت میدرخشد و هم در دوزخ میسوزد. هندوان از این «دوگانگی» آتش ، دل آگاهی داشتند که همواره آگنی، ایزد آتش را به صورت خدایی دو چهره میپرداختند. قلمرو سلطه و استیلای آتش، گسترده و پهناور است؛ آتش پنهان، به عنوان پایه زندگی، در درون ماده، مخفی ونامرئی است و به زعم کیمیاگران، «گرما، کیفیتی است که چیزهای ناهمگن را از هم سوا می کند و چیزهای همگن را می پزد»
آتش زایاست. اگر بدرستی حفظ و نگاهداری و مهار شود، محرک تولید مثل است و بخشنده نیروهای جدید، جوانی را باز می گرداند و می زاید و مولد است؛ ققنس از شعله های که می سوزاندش، دوباره جان می گیرد. این آتشی که نگاهدار آدمی از بیم خطر و شر است، پاک کننده وزداینده نیز هست و همه چیزهای بد وشوم را نابود می کند. نقش ویرانگر آتش، طبعاً با نقش مثبت و سازنده اش، در تضاد است. مادام که آتش بپاید، عروج مشقت بار ماده تا حالت پاکی و خلوص تام و تمام، ادامه خواهد یافت و در این راه، ماده از شکل فشرده و جامد(زمین) به شکل مایع ( آب ) و سپس از حالت گازی (هوا) به حالت درخشندگی (آتش) خواهد رسید. مادام که آتش بپاید، انسان می تواند بر اشیایی که درمیانش گرفته اند، به تردستی و چابکی ، اعمال قدرت کند و اثربگذارد و از دولت ابزار ستایش انگیز آتش، آنها را به تبعیت از اراده خود وادارد و به سود خویش مورد استفاده قرار دهد و به کارگیرد. مادام که آتش بپاید، انسان با خدا ارتباط مستقیم خواهد داشت و مخلوق، خالقش را بهتر خواهد شناخت. بدینگونه آتش، مبنای حرکت تلقی شده در وزن و ضرباهنگ ادغام می شود. در اختر شناسی ، آتش ، مثلث آتشی است.
…. باید خاطر نشان ساخت که همه اعمالی که درباره آتش، پایدار مانده و تا دوران مادام آورده اند، از معتقدات آباء و اجدادی نشأت میگیرند، یعنی احساسات آن اقوام کهن، هم اینک به طرز عمیقی، روزگانی و امروزین اند و این چنین اراده زمانه مان بر این قرار گرفته است که نیاکانمان که چهره ای حیوان نما داشته اند، از هوشمندی، بهره مند نبوده اند.
مهر سلیمان
عناصر مربوط به همان مهر [سلیمان]:
آتش شعله برمیکشد (تجلی نور)
زمین جسم است
هوا به بالا صعود میکند اما به سبکی آتش نیست
آب به پایین میچکد اما به اندازه زمین جسیم نیست با یکدیگر مهر سلیمان را تشکیل می دهند»
ستاره شش پر پویای که به مهر سلیمان معروف است جنبههای مکمل مختلفی را نمادین میسازد. مثلث سربالا نماد آتش و در عین حال انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است.
پایگاه نور و آتش در آیین زردشت: در این کیش، زرتشت، نور و آتش را که پاک ترین پدیده روی زمین است و به هیچ وجه آلوده نمیشود، سمبل اهورامزدا انتخاب کرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشکوه برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بدسرشتی و فریبکاری کیش زرتشت را دین آتش پرستی مینامند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یکتاپرستی این کیش سرپوش گذارند. در اینگاه باید به این نکته اشاره کرد که همین نادانانی که آیین زرتشت را به آتش پرستی میخوانند آسوده کنند خودشان به شایستگی نور و آتش باورداشته و به همین فرنود، آنها در «خانه خدای خود» شمع روشن میکنند و همچنین در کتاب دینی آنها هم، این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.
آتش نزد اقوام مختلف:
آتش یا آذر، از روزگاران بسیار کهن، تا بامروز توجه همه اقوام روی زمین را به خود جلب کرده و هرقومی به شکلی آنرا گرامی میدارد. در اینجا کاری به جنبههای فیزیکی ومادی و صنعتی آتش نداریم، زیرا دامنه مصرف و کارآیی آن زیاد است. فقط یک جنبه را در گذشته یک قسم تلگراف بیسیم و وسیله مخابره بوده نام میبریم. بنا به فرمان خشایارشاه، شاهنشاه هخامنشی (485-465 پیش از مسیح) از شوشتر و همدان دو پایتخت بزرگ، تا به سرحد سرزمین پهناور ایران، بر جهان بلند به فاصلههای معین ساخته و درشبها بوسیله مشعل و نورآن وعلائم مخصوص و معینی که داشتند از برجی به برج دیگر، وقایع مهم دورترین نقاط کشور را به مراکز میرسانیدند و تا چندی پیش از این تپههای مخابره در گوشه و کنار خاک پهناور ایران دیده میشد. مخابره خبر فتح آتن به وسیله سپهبد ایران به نام ماردینا در سال 479 پیش از میلاد به سارد و اطلاع آن به پادشاهی وقت ایران در شب همان روز یکی از آنهاست.
در شاهنامه و یادگار زریران نیز آمده است که به واسطه آتش افروزی، در بالای کوههای بلند لکشریان بگرد آمدن و آماده حرکت شدن آگاه میساختند. در ادیان آریایی مانند زرتشتی، برهمنی و بودایی و همچنین در مذاهب سامی مانند موسوی، عیسوی و اسلام، حتی در نزد بت پرستهای آفریقا، آتش اهمیت ویژهای دارد. ایرانیان باستان، آتش را موهبت ایزدی میدانستند (یکی از چهار آخشیجی که نمیبایست به پلیدی آلوده شود) و شعلهاش را یادآور فروغ رحمانی میخواندند، آتشدان فروزان را در پرستشگاهها به منزله مهراب قرار میدادند. پیشوایان دینی ایرانیان و هندوان در اوستا و ریگودا، «آتروان» میباشند که به معنی «آذربایجان و یا پرستار آتش» و آن کسی است که برای پاسبانی آتش گمارده میشود. در رم باستان نیز دوشیزگانی پاکدامن ودانا از خانواده شریف به نگهبانی آتش مقدس در معبد «وستا» موظف بودهاند که به آنها «وستاویس» میگفتهاند. این نگهبان میبایست سی سال تمام در کمال پاک دامنی بسر برد و نگذارد آتش مقدس که پشتیبان دولت رم تصور میشده خاموش گردد. زرتشتیان نیز برای نگهداری و پاسبانی آتش، اشخاصی را به نام آتشبند تعلیم دادهاند و به کار میگمارند که امروزه نام خانوادگی برخی از ایشان به سبب پیشه پدری آتشبند است.
آتش را آذر، آدر، آتر نیز مینامند.
طبیعت و معماری:
ژیگموند فروید روانشناس برجسته، فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فرهنگ مجموعه تمام توانائیها و وسایلی است که در خدمت دو هدف میباشد: محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد» «فروید» در توضیح اعمالی که در ارتباط با قسمت اول هستند، در کنار استفاده از ابزارها و مهار آتش، از ساختن مسکن نیز نام میبرد.
طبیعت ومعماری در کنار هم قرار ندارند، بلکه در هم ادغام شده و یکدیگر را تکمیل میکنند.
اوستا (یسنا) دفتر دوم:
من آزادی رفت و آمد و آزادی خانه و کاشانه را برای هر آنکس که با چارپایانش بر روی این زمین بسر میبرد، گرامی میداریم. به هنگام نیایش در برابر «زور» باز میگویم: از این پس به زیان روستای مزدا پرستان دست نیازم و آهنگ تن و جان کسی نکنم.)
اوستا (یشتها) دفتر سوم:
ای زرتشت! «اردیسور اناهیتا» از سوی آفریدگار [جهان] ، «مزدا» برخاست. بازوان زیبا و سپیدش ـ که زیورهای پرشکوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبوی شانه اسبی است. [آناهیتا] پیکری نازنین و روانی بسیار نیرومند دارد و در نهاد خویش اندیشناک است…
… کدامین کسی مرا نیایش خواهد کرد و کدامین کس «زور» آمیخته به شیرود به آیین پالوده به پیشکش من خواهد آورد؟ من برای چنین وفادار نیکدلی، آرزوی خوشی میکنم و خواستار آنم که همواره خرم و شاد ماند.
ـ اوستا (مهریشت) کرده یکم (یشتها)
«مهر» دارنده دشتهای فراخ بدان کس که به وی دروغ نگوید (پیمان نشکند) اسبان تیزنک بخشد. «آذر» «مزدااهورا» بدان کسی که به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند) راه راست نماید .
ـ نتیجه (conclusion) : (اوستا)
اکنون در اوستا جستجو در میان همه نمونه هایی که آتر (آتش) در آنها ذکر شده به پایان بردیم و سعی خواهیم کرد که آنچه را جمع آوری نمودهایم خلاصه نماییم. در ابتدا، آتریک واسطه یا قوه ذهنی و یا صورت و ظاهر اهورامزدا است و بیش از آن که یک واسطهای است بیشباهت به امشاسپند (Amesh spentas) که عقاید و خصوصیات پسندیده هستند. آشکارترین عملکرد آتش پاداشی عادلانه به نیرنگ و پلیدی و یا حقیقت و راستی در زمان دادرسی روح ارزانی داشتن میباشد. در این کار آتش فریب پذیر نمیباشد (توسط شیطان) به سخن دیگر شیطان نمیتواند از پسامدهای عمل آنها بگریزد. قدرت آتش از اشا (Asha) ناشی میشود و از سوی دیگر با
(voba Mona) جهت تکمیل دستور اشا کار میکند و سرانجام پیروزی نهایی در مقابل شیطان. آتش به وفاداران ومومنین کمک پایدار و روشنی میکند و این راهنمایی و کمک واضح بسیار آسان توسط مومن قابل درک است در این مفهوم آتش نورانی میکند و یا مسیر و راه اشا را فاش میکند. آتش تنها به مومن راهنمایی و کمک ارائه نمیدهد. همچنین آنها را در برابر ضربهها و صدمات فیزیکی (جسمانی) که توسط (مظاهر فریب آمیز) حاصل میشوند محافظت میکند. در یسنا 46/7 بصورت مشخص این گفته مطرح شده است.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1261 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
مقاله بررسی آتشکده های ایران در 40 صفحه ورد قابل ویرایش
آتش و نور
- عرفان وعناصر طبیعی
اوج کمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی که نیل به کمال را در تزکیة نفس میجویند و از ما سوی قطع تعلق میکنند فقط گلیم خویش را از موج بدر میبرد اما به کمال راه پیدا نمیکنند. کمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حکیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام کند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم کردگان سعی بجا آورد، نیست. در آن است که از «خودی» خود قدم به بیرون گذارد، در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسانها، با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیاید با آتش ونور، خاک و گیاه، با حیوان وانسان، با خورشید، ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند، با ابر وباد و کوه و رود و رعد وباران احساس پیوند نماید، در وجود خود انسان را با عالم وعالم را با انسان قابل تبدل بیابد و بدین گونه به آن مرتبه از کمال که اکمل از آن قابل تصور نیست میرسد.
- پیدایش آتش
یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی که در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی میکردند، نخستین آشنائیهای ملتهای مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شکل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شکل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند که از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش کشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی که از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی که فردوسی آورده چنین است که هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می کند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاک اطراف آن به آتش کشیده میشود. مار میگریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می کنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:
نشد مارکشته ولکین ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه درگرد او با گروه
- عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)
برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص میدهیم. ارسطو و نیز همه حکما از زمین (خاک) و هوا(باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر « آتش» در این کتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر که به زمین نزدیکترند ، قیاس کرد. و این چنین ناخودآگاه به کیفیت مینوی و آسمانی آتش می رسیم. درباطنیت یهود، برعکس، عنصر خاک (زمین) حذف شده، ولی آتش باقی و محفوظ مانده است؛ و (لویی) کلود دوسن مارتن ظاهراً این سنت عناصر سه گانه را پذیرفته است. در آموزهها و اصول عقاید مغرب زمین (حکمت هر مسی و قبالا)، آتش، در راس سلسله مراتب عناصر جای دارد؛ و در عرف قوم سلت و هندوان، میان آب و باد (هوا).
همه این باورها معلوم می دارند که آتش همواره عنصری اساسی محسوب شده است و در واقع نوعی وضع و حالت است و نه واقعیتی انضمامی و مخالط. آتش صمیمی و جهانشمول یا کلی، در قلب و بر زمین و در کیهان و کائنات، زنده است. هم در بهشت میدرخشد و هم در دوزخ میسوزد. هندوان از این «دوگانگی» آتش ، دل آگاهی داشتند که همواره آگنی، ایزد آتش را به صورت خدایی دو چهره میپرداختند. قلمرو سلطه و استیلای آتش، گسترده و پهناور است؛ آتش پنهان، به عنوان پایه زندگی، در درون ماده، مخفی ونامرئی است و به زعم کیمیاگران، «گرما، کیفیتی است که چیزهای ناهمگن را از هم سوا می کند و چیزهای همگن را می پزد»
آتش زایاست. اگر بدرستی حفظ و نگاهداری و مهار شود، محرک تولید مثل است و بخشنده نیروهای جدید، جوانی را باز می گرداند و می زاید و مولد است؛ ققنس از شعله های که می سوزاندش، دوباره جان می گیرد. این آتشی که نگاهدار آدمی از بیم خطر و شر است، پاک کننده وزداینده نیز هست و همه چیزهای بد وشوم را نابود می کند. نقش ویرانگر آتش، طبعاً با نقش مثبت و سازنده اش، در تضاد است. مادام که آتش بپاید، عروج مشقت بار ماده تا حالت پاکی و خلوص تام و تمام، ادامه خواهد یافت و در این راه، ماده از شکل فشرده و جامد(زمین) به شکل مایع ( آب ) و سپس از حالت گازی (هوا) به حالت درخشندگی (آتش) خواهد رسید. مادام که آتش بپاید، انسان می تواند بر اشیایی که درمیانش گرفته اند، به تردستی و چابکی ، اعمال قدرت کند و اثربگذارد و از دولت ابزار ستایش انگیز آتش، آنها را به تبعیت از اراده خود وادارد و به سود خویش مورد استفاده قرار دهد و به کارگیرد. مادام که آتش بپاید، انسان با خدا ارتباط مستقیم خواهد داشت و مخلوق، خالقش را بهتر خواهد شناخت. بدینگونه آتش، مبنای حرکت تلقی شده در وزن و ضرباهنگ ادغام می شود. در اختر شناسی ، آتش ، مثلث آتشی است.
…. باید خاطر نشان ساخت که همه اعمالی که درباره آتش، پایدار مانده و تا دوران مادام آورده اند، از معتقدات آباء و اجدادی نشأت میگیرند، یعنی احساسات آن اقوام کهن، هم اینک به طرز عمیقی، روزگانی و امروزین اند و این چنین اراده زمانه مان بر این قرار گرفته است که نیاکانمان که چهره ای حیوان نما داشته اند، از هوشمندی، بهره مند نبوده اند.
مهر سلیمان
عناصر مربوط به همان مهر [سلیمان]:
آتش شعله برمیکشد (تجلی نور)
زمین جسم است
هوا به بالا صعود میکند اما به سبکی آتش نیست
آب به پایین میچکد اما به اندازه زمین جسیم نیست با یکدیگر مهر سلیمان را تشکیل می دهند»
ستاره شش پر پویای که به مهر سلیمان معروف است جنبههای مکمل مختلفی را نمادین میسازد. مثلث سربالا نماد آتش و در عین حال انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است.
پایگاه نور و آتش در آیین زردشت: در این کیش، زرتشت، نور و آتش را که پاک ترین پدیده روی زمین است و به هیچ وجه آلوده نمیشود، سمبل اهورامزدا انتخاب کرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشکوه برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بدسرشتی و فریبکاری کیش زرتشت را دین آتش پرستی مینامند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یکتاپرستی این کیش سرپوش گذارند. در اینگاه باید به این نکته اشاره کرد که همین نادانانی که آیین زرتشت را به آتش پرستی میخوانند آسوده کنند خودشان به شایستگی نور و آتش باورداشته و به همین فرنود، آنها در «خانه خدای خود» شمع روشن میکنند و همچنین در کتاب دینی آنها هم، این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.
آتش نزد اقوام مختلف:
آتش یا آذر، از روزگاران بسیار کهن، تا بامروز توجه همه اقوام روی زمین را به خود جلب کرده و هرقومی به شکلی آنرا گرامی میدارد. در اینجا کاری به جنبههای فیزیکی ومادی و صنعتی آتش نداریم، زیرا دامنه مصرف و کارآیی آن زیاد است. فقط یک جنبه را در گذشته یک قسم تلگراف بیسیم و وسیله مخابره بوده نام میبریم. بنا به فرمان خشایارشاه، شاهنشاه هخامنشی (485-465 پیش از مسیح) از شوشتر و همدان دو پایتخت بزرگ، تا به سرحد سرزمین پهناور ایران، بر جهان بلند به فاصلههای معین ساخته و درشبها بوسیله مشعل و نورآن وعلائم مخصوص و معینی که داشتند از برجی به برج دیگر، وقایع مهم دورترین نقاط کشور را به مراکز میرسانیدند و تا چندی پیش از این تپههای مخابره در گوشه و کنار خاک پهناور ایران دیده میشد. مخابره خبر فتح آتن به وسیله سپهبد ایران به نام ماردینا در سال 479 پیش از میلاد به سارد و اطلاع آن به پادشاهی وقت ایران در شب همان روز یکی از آنهاست.
در شاهنامه و یادگار زریران نیز آمده است که به واسطه آتش افروزی، در بالای کوههای بلند لکشریان بگرد آمدن و آماده حرکت شدن آگاه میساختند. در ادیان آریایی مانند زرتشتی، برهمنی و بودایی و همچنین در مذاهب سامی مانند موسوی، عیسوی و اسلام، حتی در نزد بت پرستهای آفریقا، آتش اهمیت ویژهای دارد. ایرانیان باستان، آتش را موهبت ایزدی میدانستند (یکی از چهار آخشیجی که نمیبایست به پلیدی آلوده شود) و شعلهاش را یادآور فروغ رحمانی میخواندند، آتشدان فروزان را در پرستشگاهها به منزله مهراب قرار میدادند. پیشوایان دینی ایرانیان و هندوان در اوستا و ریگودا، «آتروان» میباشند که به معنی «آذربایجان و یا پرستار آتش» و آن کسی است که برای پاسبانی آتش گمارده میشود. در رم باستان نیز دوشیزگانی پاکدامن ودانا از خانواده شریف به نگهبانی آتش مقدس در معبد «وستا» موظف بودهاند که به آنها «وستاویس» میگفتهاند. این نگهبان میبایست سی سال تمام در کمال پاک دامنی بسر برد و نگذارد آتش مقدس که پشتیبان دولت رم تصور میشده خاموش گردد. زرتشتیان نیز برای نگهداری و پاسبانی آتش، اشخاصی را به نام آتشبند تعلیم دادهاند و به کار میگمارند که امروزه نام خانوادگی برخی از ایشان به سبب پیشه پدری آتشبند است.
آتش را آذر، آدر، آتر نیز مینامند.
طبیعت و معماری:
ژیگموند فروید روانشناس برجسته، فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فرهنگ مجموعه تمام توانائیها و وسایلی است که در خدمت دو هدف میباشد: محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد» «فروید» در توضیح اعمالی که در ارتباط با قسمت اول هستند، در کنار استفاده از ابزارها و مهار آتش، از ساختن مسکن نیز نام میبرد.
طبیعت ومعماری در کنار هم قرار ندارند، بلکه در هم ادغام شده و یکدیگر را تکمیل میکنند.
اوستا (یسنا) دفتر دوم:
من آزادی رفت و آمد و آزادی خانه و کاشانه را برای هر آنکس که با چارپایانش بر روی این زمین بسر میبرد، گرامی میداریم. به هنگام نیایش در برابر «زور» باز میگویم: از این پس به زیان روستای مزدا پرستان دست نیازم و آهنگ تن و جان کسی نکنم.)
اوستا (یشتها) دفتر سوم:
ای زرتشت! «اردیسور اناهیتا» از سوی آفریدگار [جهان] ، «مزدا» برخاست. بازوان زیبا و سپیدش ـ که زیورهای پرشکوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبوی شانه اسبی است. [آناهیتا] پیکری نازنین و روانی بسیار نیرومند دارد و در نهاد خویش اندیشناک است…
… کدامین کسی مرا نیایش خواهد کرد و کدامین کس «زور» آمیخته به شیرود به آیین پالوده به پیشکش من خواهد آورد؟ من برای چنین وفادار نیکدلی، آرزوی خوشی میکنم و خواستار آنم که همواره خرم و شاد ماند.
ـ اوستا (مهریشت) کرده یکم (یشتها)
«مهر» دارنده دشتهای فراخ بدان کس که به وی دروغ نگوید (پیمان نشکند) اسبان تیزنک بخشد. «آذر» «مزدااهورا» بدان کسی که به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند) راه راست نماید .
ـ نتیجه (conclusion) : (اوستا)
اکنون در اوستا جستجو در میان همه نمونه هایی که آتر (آتش) در آنها ذکر شده به پایان بردیم و سعی خواهیم کرد که آنچه را جمع آوری نمودهایم خلاصه نماییم. در ابتدا، آتریک واسطه یا قوه ذهنی و یا صورت و ظاهر اهورامزدا است و بیش از آن که یک واسطهای است بیشباهت به امشاسپند (Amesh spentas) که عقاید و خصوصیات پسندیده هستند. آشکارترین عملکرد آتش پاداشی عادلانه به نیرنگ و پلیدی و یا حقیقت و راستی در زمان دادرسی روح ارزانی داشتن میباشد. در این کار آتش فریب پذیر نمیباشد (توسط شیطان) به سخن دیگر شیطان نمیتواند از پسامدهای عمل آنها بگریزد. قدرت آتش از اشا (Asha) ناشی میشود و از سوی دیگر با
(voba Mona) جهت تکمیل دستور اشا کار میکند و سرانجام پیروزی نهایی در مقابل شیطان. آتش به وفاداران ومومنین کمک پایدار و روشنی میکند و این راهنمایی و کمک واضح بسیار آسان توسط مومن قابل درک است در این مفهوم آتش نورانی میکند و یا مسیر و راه اشا را فاش میکند. آتش تنها به مومن راهنمایی و کمک ارائه نمیدهد. همچنین آنها را در برابر ضربهها و صدمات فیزیکی (جسمانی) که توسط (مظاهر فریب آمیز) حاصل میشوند محافظت میکند. در یسنا 46/7 بصورت مشخص این گفته مطرح شده است.