دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 21 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 66 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
مقاله بررسی مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی در 47 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ماهیت جهانبینی توحیدی در دیدگاه متفکران مسیحی و امامخمینی.................... 3
دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی......................................... 5
گفتمان رهبری در اسلام، خلافت، سلطنت، امامت................................................. 10
طبقهبندی نظریات مختلف در مورد ولایت فقیه..................................................... 16
سیری در تکوین اندیشههای امام خمینی.............................................................. 20
مشروعیت و مقبولیت و گستره اختیارات و لایت از دیدگاه امام خمینی............... 22
نتیجهگیری............................................................................................................. 42
پیشگفتار
ولایت فقیه رکن و پایه اساسی جمهوری اسلامی ایران میباشد که توسط معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی تئوریزه و بنیانگذاری شده است آنچنانکه در 27 سال اخیر مقالات، کتب، نشریات مختلف در رد یا تأیید آن بخاطر حساسیت و اهمیت این موضوع در ماندگاری حکومت دینی از دو سمت و سو یکطرف موافقان آن و از طرف دیگر از سوی دشمنان خارجی و مغرضان داخلی مطرح گردیده است که از حد اندازه و شمارگان فزونی یافته است و پژوهشگر تازه کار را در میان اطلاعات پیچیده و بیشمار سرگردان مینماید. از این رو این مجموعه به تبیین مشروعیت ولایت فقیه از دیدگان امام خمینی (ره) میپردازد و متذکر میشود این تحقیق دور از نواقص و کمبودهای احتمالی که یک محقق تازهکار با آن روبرو است، برکنار نیست.
در آخر از استاد محترم جناب آقای دکتر مهدی ذاکریان و خانم شمسی کاظمی بخاطر یاری و به ثمر رساندن این تحقیق مرا یاری کردهاند تشکر و امتنان قلبی خود را تقدیم مینمایم و توفیق روزافزون آنجنابان را از خداوند متعال خواستارم.
سؤال اصلی: مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی چیست؟
فرضیه سؤال اصلی: مشروعیت در اندیشه سیاسی امام خمینی ب معنی سازوارگی یا هماهنگی موضوع با مبانی و منابع فقهی و شرعی ارتباط دارد از اینرو برای اثبات تئوری ولایت فقیه به متدلوژی فقهی و استنباط و حجت شرعی متوسل جستهاند.
سؤال فرعی1: چه ارتباطی میان مشروعیت ولایت فقیه با مقبولیت مردم از دیدگاه امام خمینی برقرار است؟
فرضیه سؤال فرعی1: مقبولیت مردمی از دیدگاه امام خمینی، شرط تحقق مشروعیت است.
سؤال فرعی 2: چه ارتباطی بین مشروعیت ولایت فقیه با گسترهی اختیارات حکومتی ولایت فقیه در دیدگاه امام خمینی برقرار میباشد؟
فرضیه 2: مشروعیت و ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی گسترهی اختیارات ولایت فقیه را افزایش میدهد در سوالات فرعی مشروعیت به معنی حقانیت و قانونیت میباشد.
1- ماهیت جهانبینی توحیدی اسلام:
در ابتدا قبل از اینکه به موضع مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خیمنی (س) بپردازیم باید ماهیت جهانبینی توحیدی را در مکتب اسلام و ضرورت وجود حکومت و دستگاه رهبری را از منظر و دیدگاه امام خیمنی در مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم:
در جهانبینی توحیدی اسلام برخلاف جهانبینی توحیدی مسیحیت آنچنانکه متفکران و روحانیون مسیحی عصر روشنگری درابتدا به آن تصریح کردهاند خدایی که قائم به ذات نیست و استقلال و هویت مستقل از خود ندارد و بصورت موجودی مختار و صاحب ارادهی بالاتر و مستقل از موجودات دیگر مورد پرستش قرار نمیگیرد بلکه در کنار موجودات و اسطورههای دیگر مورد پرستش قرار میگیرد و بصورت مستقل و زاویهدار نمیتواند در تغییر جهان هستی مؤثر باشد چنانکه توماس مور[1] در آرمانشر خود میگوید:
اهل یوتوپیا به ادیان مختلف معتقدند برخی از مردم اجرام سماوی را میپرستند اما از تحمیل دین خود، بر دیگران ابا دارند. اما برخلاف این دیدگاه، دیدگاه متفکران و روحانیان اسلامی، خدا قائم بذات و موجودی مستقل و صاحب اراده و ذیشعور و مؤثر در تغییر جهان هستی میباشد، موجودی که مافوق موجودات دیگر و خالق و آفریننده آنان است تنها اوست قابل پرستش است و پرستش غیر او، باطل و شرک است لذا حضرت امام خمینی میفرمایند[2]: اعتقادات ما… اصل توحید است، مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق در آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است.
و در جایی دیگر میفرمایند:
در تمام جهان هستی و دار تحقق، فاعل مستقلی بجز خدای تعالی نیست، و دیگر موجودات همانگونه در اصل وجود مستقل نیستند، بلکه ربط محضاند و وجودشان عین فقر و تعلق است، و ربط و احتیاج صرفاند، صفات و آثار و افعالشان نیز مستقل نیست.
حضرت امام خمینی برخلاف نظریهی توماس مور فیلسوفان را به تنهایی از درک حقیقت ناتوان میداند[3] و اعتقاد دارد فیلسوف نمیتواند اثرگذار باشد مگر آنکه با خلق و خوی حکومتگران فلسفه درآمیزد و برخلاف افلاطون که اعتقاد داشت که فیلسوفان تنها قادر به درک حقایق ازلی[4] کائنات میباشند. حضرت امام خمینی، انبیاء را تها قادر به شناخت و درک عوالم هستی میداند، چنانکه میفرمایند: تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آنطور که تنظیم شده است مشاهده کنیم آنچه که انبیا برای آن، مبعوث شده بودند وتمام کارهای دیگر مقدمه اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است، که چه طوراست، ارائه عالم به آن طوری که ما ادراک میکنیم لذا در پارادیم اندیشه سیاسی امام خمینی همه مفاهیم و نشانهها و علوم در همنشینی و هماهنگی با توحید هویت و معنا مییابد و مقصد انبیا نیز، «توحید کلمه» و «توحید عقیده» در اندیشه و گفتمان سیاسی امام خمینی کار ویژه مهم خود را مییابد.
از اینرو ولایت و حاکمیت خدا در گفتمان سیاسی شیعه بعنوان مقصد و راهبرد دین محسوب میشود و در حرکتهای امامخمینی کار ویژه خود را در تئوریزه کردن دستگاه رهبری اسلام تحت عنوان «تئوری ولایت فقیه» برای اجرای مقررات و احکام دینی در پارادیم نظام سیاسی حکومت اسلامی شکل میدهد و نهادینه میکند.
2- دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی
شاید یکی از سوالات مهمی که در طی تاریخ حیات بشر، با آن برخورده است، این بوده است حکومت مطلوب برای پاسخگویی به نیازهای فراوان بشری در طول حیات خود چیست؟ و چه کسی یا چه کسانی و یا به عبارت بهتر چه کسی و یا چه گروهی میتوانند آرزوی دیرین بشر را برای رساندن او به سعادت و خوشبختی و آزادی و عدالت و صلح برآروده نمایند؟
برای پاسخگویی به این سوالات، فرزانگان و حکیمان و مصلحان اجتماعی بشر، پاسخهای متناقض و مقابل هم دادهاند. سقراط از اولین اندیشمندان مغرب زمین بود که خواست با پاسخهای ابتدایی ولی در خور توجه به این سوالات پاسخ گوید. از نظر او بدترین نوع حکومت دمکراسی میباشد که عوام بر آن که تابع هوی و هوس اشخاص میباشند بر آن تسلط دارند[5] و به نوعی به حکومت قانون که در آن قانون حاکم و محور میباشد اعتقاد داشت وی همچنین بر این باور بود که، همانطوریکه: برای تعمیر کفش کهنه به کفاشی مراجعه میکنیم برای اداره حکومت و مملکتداری باید آنرا به دقیقترین و با هوشترین افراد که در فن مملکتداری سررشته داشته باشد؛ بسپاریم تا جامعه به سعادت و نیکبختی ناقل گردد. افلاطون شاگر سقراط، حکومت آرمانی خود را استقرار «مدینه فاضله» مینامد که در آن مالکیت خصوصی که نشانهای از ظلم و جور میباشد؛ ملغی و به جای آن یک «جامعه اشتراکی» استقرار مییابد و برای تحقق آن فیلسوفان باید در چنین جامعهای شهریار شوند:
ارسطو شاگرد افلاطون بر این باور بود که بهترین نوع حکومت؛ حکومت طبقه متوسط میباشد از نظر[6]ارسطو قانون، حاکم و شرط وجود کشور و دولت به شمار میآید و زمامدار سیاسی باید از قانون اطاعت نماید و رضایت و آزادی افراد جامعه را رعایت نماید. در حقیقت از نظر ارسطو رهبری و حکومت به دو قسم کلی تقسیم میشود، یکی رهبریهای که معطوف به مصالح عمومیاند و دیگری رهبریهای که بروای خبر و صلاح عموم را دارند.
آگوستین قدیس نظریه دو شهر را مطرح میکند که حکومت آرمانی از نظر او در آسمان تشکیل میشود که کلیسا، مظهر و نمایندهی جامعه آسمانی در زمین هست که آدمیزادگان را برای پاک شدن و پذیرفتهشدگان در آن که مکان مؤمنان و پاکان هست، آماده نماید[7]. از سوی دیگر دولت نمایندهی جامعه زمینی، که مکان و محل گناهکاران میباشد؛ در بر میگیرد. بعبارت دیگر ازنظر اوگوشین دولت در کلیسا مستهلک میشود و قدرت مدنی سلاح کلیسا میشود و قانونگذار و فرمانروا، فرزندان کلیسا میشوند. تا بوسیله آنان و با تخت نظر کلیسا، حکومت آرمانی در جامعه آسمانی بوجود آید.
از نظر توماس مور، حکومت آرمانی زمانی است که جامعه اشتراکی که در آن از مالکیت خصوصی خبری نباشد، بوجدو آید و شهریار عادل حاکمیت چنین جامعهای را در اختیار بگیرد. از نظر بدن بهترین نوع حکومت، حکومت سلطنتی است که با طبع و فطرت بشر سازگار است که فرمانروای آن یک تن، میباشد چنانکه آسمان بیش از یک خورشید نیست و بر جهان جز یک خدا فرمان نمیراند. از نظر توماس هابز، که به ذات انسان بدبین میباشد و از نظر او انسانها غالباً خودخواه و درندهخو میباشند برای کنترل آنها و رساندن انسان به مقصد خوشبختی و رفاه تئوری حکومت مطلقه یا حکومت اسبتدادی را تئوریزه و طرح مینماید.
1- ولایت مطلقه فقیه
از نظریه پردازان این دیدگاه؛ بنیانگذار و معمار نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران؛ حضرت امام خمینی (ره) میباشد که قبل از اینکه نظر ایشان در باب مشروعیت ولایت فقیه بازگو شود؛ شمه ای از زندگینامه؛ ضرورت حکومت اسلامی و دیدگاه سیاسی ایشان به طور کوتاه؛ توضیحاتی داده میشود و سپس به مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه آنحضرت؛ در حد مقدور می پردازیم:
امام خمینی از رهبران مکتب محور و از جمله رهبران تبدیلی[8] میباشد که در پی انحطاط مسلمین، که به دنبال افول تمدن اسلامی، در پی یکدورهی حوادثی که بر پیکرهی آن زخم عمیق وارد شده بود و به دنبال ایجاد امپراطوری شیعی صفوی در قلب جهان اسلام؛ ایران و به دنبال اوج امپراطوری سنی عثمانی، که در سال 1493 م، امپراطوری روم شرقی، توسط سلطان محمد فاتح واژگون گردید و لرزه بر اندام دولتهای کوچک و نیمه مستقل حتی مستقل مسیحی اروپایی افتاد؛ دو امپراطوری شیعی و سنی نتوانستند با یکدیگر کنار آیند و بر ضد دشمنان مسیحی خود؛ که در کمین آنان قرار گرفته بودند متحد گردند. جنگهای خونین بین این دو امپراطور اسلامی، گاه در موارد مذهبی و در بسیاری از مواقع با دخالت دولتهای استعماری بریتانیا و روسیه تزاری؛ برای به جان انداختن آنان با یکدیگر؛ به هر طریق می کوشیدند تا خود از هجوم آنان در امان بمانند؛ صورت می گرفت؛ ضربات سخت بر پیکر آنان وارد گشت. به دنبال افول قدرت امپراطوری صفوی در ایران؛ اگرچه در دوره هایی از تاریخ ایران در این دوره تا استقرار سلطنت قاجاریه در ایران؛ شاهد قدرت نمایی حداقل در بعد نظامی بوده است به ویژه در دوره نادرشاه افشار که به نام ناپلئون شرق در تاریخ معروف است در برابر دولتین بریتانیا و روسیه تزاری و تا حدودی در دوران زندیه این رویه ادامه یافت. اما به دنبال استقرار سلطنت قاجاریه، که پس از یک دورة یکصدساله جنگهای داخلی در ایران؛ انحطاط و از هم گسیختگی در دولت ایران؛ در جنگهای روسیه علیه ایران؛ در دو عهدنامة گلستان و ترکمانچای بروز نمود. به دنبال این مسائل؛ ضعف های مالی به خاطر اقتصاد شکننده ایران، مزید بر این عوامل میشد و قراردادهای خانمانسوز مانند قرارداد ننگین تنباکو؛ بسته شد که متعاقب آن فتوای مرحوم آیت الله سید حسن شیرازی (میرزای بزرگ) قدرت و اقتدار مذهبی در ایران نمایان نمود. ظهور اصلاحگرایانی نظیر سید جمال الدین اسدآبادی، عبده، کواکب، اقبال لاهوری، در ایران و در سرتاسر جهان اسلام، در دورهی تسلط استبداد از یک طرف و استعمار از طرف دیگر، که در ایران به پیروزی نهضت مشروطیت انجامید و در جهان اهل سنت نیز اگرچه گسترش امپراطوری عثمانی پس از یکدوره اوج در سال 1922 به آخر رسید و به دولت لائیک ترکیه انجامید و در ایران به دولت غربگرای رضاشاه منتهی شد ولی احیا روح تفکر اسلامی در کالبد اسلامی و بازگشت جهان اسلام به هویت[9] اصیل خویش، مشروعیت و کارکرد خود را در استقلال پاکستان، انقلاب الجزایر، نهضت ملی شدن نفت؛ کانال سوئز و استقلال طلبی مسلمانان در برابر قدرتهای استعماری؛ به نمایش گذاشت. در این میان اسرائیل در قلب جهان اسلام متولد شده بود و با اعراب می جنگید و کودتای 28 مرداد 1332 ؛ در ایران رخ داده بود. و قدرتهای دست نشانده بر کشورهای اسلامی حاکمیت یافته بودند. در چنین اوضاعی امام خمینی (س)، مسلمین به ویژه نخبگان فکری جهان اسلام را به مقاومت و دفاع معطوف به رادیکال در برابر استبداد و استعمار فرا می خواند. اولین حرکت وی به صورت حرکت فرهنگی در قالب نوشتن کتاب کشف الاسرار در فضای فکری دهة 1320؛ که ملهم از فضای جنگ سرد بین دوایر ابرقدرت آنروز؛ اتحاد شوروی و آمریکا به تدریج می رفت صورت میگیرد به ویژه با پیروی از مکتب مارکسیسم، می دانستند.
در این فضای کشمکش بین دربار و مردم، از شکاف پدید آمده از فرو پاشیدن سلطنت پهلوی اول که اساس و پایه رژیم آن رویکرد به ناسیونالیسم جزم گرای معطوف به باستانگرایی قبل از اسلام بود، ظهور مکاتب مادی در ایران، که اکثریت پیروان این مکاتب؛ روشنفکران سکولار ولائیک تشکیل می دادند و مخالف مذهب به ویژه مذهب تشیع بودند به همراه آخوند نماهایی مانند علی اکبر حکمی یزدی و سید احمد کسروی؛ سعی در ایجاد شبهه در اعتقادات پاک مردم نسبت به تشیع می کردند؛ ضمن نوشتن ردیه بر نظریاتی که آنان بر مذهب تشیع وارد میکنند با ادله عقلی و نقلی که با الهام گرفته از قرآن کریم، سیره پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)؛ برای اولین بار به صورت ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها؛ بیان میکند. امام خمینی به دنبال نگارش این کتاب همچنان به عنوان مدرس عرفان و فلسفه اسلامی و فقه؛ در حوزه علمیه کار خود را دنبال میکند و در سال 1341 به دنبال رحلت مرحوم آیت الله بروجردی، به طور رسمی به پیکار سیاسی علیه رژیم پهلوی محمدرضا شاه به طور مستقیم رو می آورند. در این زمان خود زعامت و رهبری سیاسی مبارزات مردم مسلمان ایران را در اختیار خود میگیرد که به دنبال مبارزات آن حضرت و مردم با دربار در سالهای 41 و 42 و 43؛ و در اعتراض به لایحة ذلت بار کاپیتولاسیون؛ به ترکیه؛ و نجف تبعید شده و به مدت 14 سال در آنجا؛ رحل اقامت برمی گزینند. در این میان از فرصت پیش آمده ضمن تحکیم گفتمان امامت و در گذار از مکتبهای سامرا و نجف و قم، نظریات سیاسی خود را به صورت مبسوط با نوشتن و سخنرانی بیان میکنند که میتوان به نوشتن تحریرالوسیله در سال 43 در ترکیه اقدام میکنند و ضرورت ایجاد حکومت اسلامی و به دست گرفتن رهبری سیاسی توسط فقها در آن ذکر گردیده است و در سال 1348 به صورت مدون در طی جلسات ممتد برای طلاب؛ تئوری ولایت فقیه را به صورت مبسوط در کلاس های درسی خود؛ بیان میکنند و به دنبال آن با نوشتن کتاب البیع که فصلی را مختص به شئون و اختیارات ولایت فقیه را میدهند؛ این کار خود را تکمیل می نمایند و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، و با زعامت ایشان، تئوری ولایت فقیه در عمل به صورت قانون مدون و مکتوب درمی آید و شکل اجرایی خود را آشکار می نماید. با توجه به موارد اشاره شده دربارة نظریات امام خمینی در باب حکومت اسلامی و مشروعیت ولایت فقیه توضیحاتی را به صورت فشرده بیان می کنیم.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 66 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
مقاله بررسی مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی در 47 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ماهیت جهانبینی توحیدی در دیدگاه متفکران مسیحی و امامخمینی.................... 3
دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی......................................... 5
گفتمان رهبری در اسلام، خلافت، سلطنت، امامت................................................. 10
طبقهبندی نظریات مختلف در مورد ولایت فقیه..................................................... 16
سیری در تکوین اندیشههای امام خمینی.............................................................. 20
مشروعیت و مقبولیت و گستره اختیارات و لایت از دیدگاه امام خمینی............... 22
نتیجهگیری............................................................................................................. 42
پیشگفتار
ولایت فقیه رکن و پایه اساسی جمهوری اسلامی ایران میباشد که توسط معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی تئوریزه و بنیانگذاری شده است آنچنانکه در 27 سال اخیر مقالات، کتب، نشریات مختلف در رد یا تأیید آن بخاطر حساسیت و اهمیت این موضوع در ماندگاری حکومت دینی از دو سمت و سو یکطرف موافقان آن و از طرف دیگر از سوی دشمنان خارجی و مغرضان داخلی مطرح گردیده است که از حد اندازه و شمارگان فزونی یافته است و پژوهشگر تازه کار را در میان اطلاعات پیچیده و بیشمار سرگردان مینماید. از این رو این مجموعه به تبیین مشروعیت ولایت فقیه از دیدگان امام خمینی (ره) میپردازد و متذکر میشود این تحقیق دور از نواقص و کمبودهای احتمالی که یک محقق تازهکار با آن روبرو است، برکنار نیست.
در آخر از استاد محترم جناب آقای دکتر مهدی ذاکریان و خانم شمسی کاظمی بخاطر یاری و به ثمر رساندن این تحقیق مرا یاری کردهاند تشکر و امتنان قلبی خود را تقدیم مینمایم و توفیق روزافزون آنجنابان را از خداوند متعال خواستارم.
سؤال اصلی: مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی چیست؟
فرضیه سؤال اصلی: مشروعیت در اندیشه سیاسی امام خمینی ب معنی سازوارگی یا هماهنگی موضوع با مبانی و منابع فقهی و شرعی ارتباط دارد از اینرو برای اثبات تئوری ولایت فقیه به متدلوژی فقهی و استنباط و حجت شرعی متوسل جستهاند.
سؤال فرعی1: چه ارتباطی میان مشروعیت ولایت فقیه با مقبولیت مردم از دیدگاه امام خمینی برقرار است؟
فرضیه سؤال فرعی1: مقبولیت مردمی از دیدگاه امام خمینی، شرط تحقق مشروعیت است.
سؤال فرعی 2: چه ارتباطی بین مشروعیت ولایت فقیه با گسترهی اختیارات حکومتی ولایت فقیه در دیدگاه امام خمینی برقرار میباشد؟
فرضیه 2: مشروعیت و ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی گسترهی اختیارات ولایت فقیه را افزایش میدهد در سوالات فرعی مشروعیت به معنی حقانیت و قانونیت میباشد.
1- ماهیت جهانبینی توحیدی اسلام:
در ابتدا قبل از اینکه به موضع مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه امام خیمنی (س) بپردازیم باید ماهیت جهانبینی توحیدی را در مکتب اسلام و ضرورت وجود حکومت و دستگاه رهبری را از منظر و دیدگاه امام خیمنی در مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم:
در جهانبینی توحیدی اسلام برخلاف جهانبینی توحیدی مسیحیت آنچنانکه متفکران و روحانیون مسیحی عصر روشنگری درابتدا به آن تصریح کردهاند خدایی که قائم به ذات نیست و استقلال و هویت مستقل از خود ندارد و بصورت موجودی مختار و صاحب ارادهی بالاتر و مستقل از موجودات دیگر مورد پرستش قرار نمیگیرد بلکه در کنار موجودات و اسطورههای دیگر مورد پرستش قرار میگیرد و بصورت مستقل و زاویهدار نمیتواند در تغییر جهان هستی مؤثر باشد چنانکه توماس مور[1] در آرمانشر خود میگوید:
اهل یوتوپیا به ادیان مختلف معتقدند برخی از مردم اجرام سماوی را میپرستند اما از تحمیل دین خود، بر دیگران ابا دارند. اما برخلاف این دیدگاه، دیدگاه متفکران و روحانیان اسلامی، خدا قائم بذات و موجودی مستقل و صاحب اراده و ذیشعور و مؤثر در تغییر جهان هستی میباشد، موجودی که مافوق موجودات دیگر و خالق و آفریننده آنان است تنها اوست قابل پرستش است و پرستش غیر او، باطل و شرک است لذا حضرت امام خمینی میفرمایند[2]: اعتقادات ما… اصل توحید است، مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق در آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است.
و در جایی دیگر میفرمایند:
در تمام جهان هستی و دار تحقق، فاعل مستقلی بجز خدای تعالی نیست، و دیگر موجودات همانگونه در اصل وجود مستقل نیستند، بلکه ربط محضاند و وجودشان عین فقر و تعلق است، و ربط و احتیاج صرفاند، صفات و آثار و افعالشان نیز مستقل نیست.
حضرت امام خمینی برخلاف نظریهی توماس مور فیلسوفان را به تنهایی از درک حقیقت ناتوان میداند[3] و اعتقاد دارد فیلسوف نمیتواند اثرگذار باشد مگر آنکه با خلق و خوی حکومتگران فلسفه درآمیزد و برخلاف افلاطون که اعتقاد داشت که فیلسوفان تنها قادر به درک حقایق ازلی[4] کائنات میباشند. حضرت امام خمینی، انبیاء را تها قادر به شناخت و درک عوالم هستی میداند، چنانکه میفرمایند: تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آنطور که تنظیم شده است مشاهده کنیم آنچه که انبیا برای آن، مبعوث شده بودند وتمام کارهای دیگر مقدمه اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است، که چه طوراست، ارائه عالم به آن طوری که ما ادراک میکنیم لذا در پارادیم اندیشه سیاسی امام خمینی همه مفاهیم و نشانهها و علوم در همنشینی و هماهنگی با توحید هویت و معنا مییابد و مقصد انبیا نیز، «توحید کلمه» و «توحید عقیده» در اندیشه و گفتمان سیاسی امام خمینی کار ویژه مهم خود را مییابد.
از اینرو ولایت و حاکمیت خدا در گفتمان سیاسی شیعه بعنوان مقصد و راهبرد دین محسوب میشود و در حرکتهای امامخمینی کار ویژه خود را در تئوریزه کردن دستگاه رهبری اسلام تحت عنوان «تئوری ولایت فقیه» برای اجرای مقررات و احکام دینی در پارادیم نظام سیاسی حکومت اسلامی شکل میدهد و نهادینه میکند.
2- دستگاه رهبری در دیدگاه متفکران غرب و امامخمینی
شاید یکی از سوالات مهمی که در طی تاریخ حیات بشر، با آن برخورده است، این بوده است حکومت مطلوب برای پاسخگویی به نیازهای فراوان بشری در طول حیات خود چیست؟ و چه کسی یا چه کسانی و یا به عبارت بهتر چه کسی و یا چه گروهی میتوانند آرزوی دیرین بشر را برای رساندن او به سعادت و خوشبختی و آزادی و عدالت و صلح برآروده نمایند؟
برای پاسخگویی به این سوالات، فرزانگان و حکیمان و مصلحان اجتماعی بشر، پاسخهای متناقض و مقابل هم دادهاند. سقراط از اولین اندیشمندان مغرب زمین بود که خواست با پاسخهای ابتدایی ولی در خور توجه به این سوالات پاسخ گوید. از نظر او بدترین نوع حکومت دمکراسی میباشد که عوام بر آن که تابع هوی و هوس اشخاص میباشند بر آن تسلط دارند[5] و به نوعی به حکومت قانون که در آن قانون حاکم و محور میباشد اعتقاد داشت وی همچنین بر این باور بود که، همانطوریکه: برای تعمیر کفش کهنه به کفاشی مراجعه میکنیم برای اداره حکومت و مملکتداری باید آنرا به دقیقترین و با هوشترین افراد که در فن مملکتداری سررشته داشته باشد؛ بسپاریم تا جامعه به سعادت و نیکبختی ناقل گردد. افلاطون شاگر سقراط، حکومت آرمانی خود را استقرار «مدینه فاضله» مینامد که در آن مالکیت خصوصی که نشانهای از ظلم و جور میباشد؛ ملغی و به جای آن یک «جامعه اشتراکی» استقرار مییابد و برای تحقق آن فیلسوفان باید در چنین جامعهای شهریار شوند:
ارسطو شاگرد افلاطون بر این باور بود که بهترین نوع حکومت؛ حکومت طبقه متوسط میباشد از نظر[6]ارسطو قانون، حاکم و شرط وجود کشور و دولت به شمار میآید و زمامدار سیاسی باید از قانون اطاعت نماید و رضایت و آزادی افراد جامعه را رعایت نماید. در حقیقت از نظر ارسطو رهبری و حکومت به دو قسم کلی تقسیم میشود، یکی رهبریهای که معطوف به مصالح عمومیاند و دیگری رهبریهای که بروای خبر و صلاح عموم را دارند.
آگوستین قدیس نظریه دو شهر را مطرح میکند که حکومت آرمانی از نظر او در آسمان تشکیل میشود که کلیسا، مظهر و نمایندهی جامعه آسمانی در زمین هست که آدمیزادگان را برای پاک شدن و پذیرفتهشدگان در آن که مکان مؤمنان و پاکان هست، آماده نماید[7]. از سوی دیگر دولت نمایندهی جامعه زمینی، که مکان و محل گناهکاران میباشد؛ در بر میگیرد. بعبارت دیگر ازنظر اوگوشین دولت در کلیسا مستهلک میشود و قدرت مدنی سلاح کلیسا میشود و قانونگذار و فرمانروا، فرزندان کلیسا میشوند. تا بوسیله آنان و با تخت نظر کلیسا، حکومت آرمانی در جامعه آسمانی بوجود آید.
از نظر توماس مور، حکومت آرمانی زمانی است که جامعه اشتراکی که در آن از مالکیت خصوصی خبری نباشد، بوجدو آید و شهریار عادل حاکمیت چنین جامعهای را در اختیار بگیرد. از نظر بدن بهترین نوع حکومت، حکومت سلطنتی است که با طبع و فطرت بشر سازگار است که فرمانروای آن یک تن، میباشد چنانکه آسمان بیش از یک خورشید نیست و بر جهان جز یک خدا فرمان نمیراند. از نظر توماس هابز، که به ذات انسان بدبین میباشد و از نظر او انسانها غالباً خودخواه و درندهخو میباشند برای کنترل آنها و رساندن انسان به مقصد خوشبختی و رفاه تئوری حکومت مطلقه یا حکومت اسبتدادی را تئوریزه و طرح مینماید.
1- ولایت مطلقه فقیه
از نظریه پردازان این دیدگاه؛ بنیانگذار و معمار نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران؛ حضرت امام خمینی (ره) میباشد که قبل از اینکه نظر ایشان در باب مشروعیت ولایت فقیه بازگو شود؛ شمه ای از زندگینامه؛ ضرورت حکومت اسلامی و دیدگاه سیاسی ایشان به طور کوتاه؛ توضیحاتی داده میشود و سپس به مشروعیت ولایت فقیه از دیدگاه آنحضرت؛ در حد مقدور می پردازیم:
امام خمینی از رهبران مکتب محور و از جمله رهبران تبدیلی[8] میباشد که در پی انحطاط مسلمین، که به دنبال افول تمدن اسلامی، در پی یکدورهی حوادثی که بر پیکرهی آن زخم عمیق وارد شده بود و به دنبال ایجاد امپراطوری شیعی صفوی در قلب جهان اسلام؛ ایران و به دنبال اوج امپراطوری سنی عثمانی، که در سال 1493 م، امپراطوری روم شرقی، توسط سلطان محمد فاتح واژگون گردید و لرزه بر اندام دولتهای کوچک و نیمه مستقل حتی مستقل مسیحی اروپایی افتاد؛ دو امپراطوری شیعی و سنی نتوانستند با یکدیگر کنار آیند و بر ضد دشمنان مسیحی خود؛ که در کمین آنان قرار گرفته بودند متحد گردند. جنگهای خونین بین این دو امپراطور اسلامی، گاه در موارد مذهبی و در بسیاری از مواقع با دخالت دولتهای استعماری بریتانیا و روسیه تزاری؛ برای به جان انداختن آنان با یکدیگر؛ به هر طریق می کوشیدند تا خود از هجوم آنان در امان بمانند؛ صورت می گرفت؛ ضربات سخت بر پیکر آنان وارد گشت. به دنبال افول قدرت امپراطوری صفوی در ایران؛ اگرچه در دوره هایی از تاریخ ایران در این دوره تا استقرار سلطنت قاجاریه در ایران؛ شاهد قدرت نمایی حداقل در بعد نظامی بوده است به ویژه در دوره نادرشاه افشار که به نام ناپلئون شرق در تاریخ معروف است در برابر دولتین بریتانیا و روسیه تزاری و تا حدودی در دوران زندیه این رویه ادامه یافت. اما به دنبال استقرار سلطنت قاجاریه، که پس از یک دورة یکصدساله جنگهای داخلی در ایران؛ انحطاط و از هم گسیختگی در دولت ایران؛ در جنگهای روسیه علیه ایران؛ در دو عهدنامة گلستان و ترکمانچای بروز نمود. به دنبال این مسائل؛ ضعف های مالی به خاطر اقتصاد شکننده ایران، مزید بر این عوامل میشد و قراردادهای خانمانسوز مانند قرارداد ننگین تنباکو؛ بسته شد که متعاقب آن فتوای مرحوم آیت الله سید حسن شیرازی (میرزای بزرگ) قدرت و اقتدار مذهبی در ایران نمایان نمود. ظهور اصلاحگرایانی نظیر سید جمال الدین اسدآبادی، عبده، کواکب، اقبال لاهوری، در ایران و در سرتاسر جهان اسلام، در دورهی تسلط استبداد از یک طرف و استعمار از طرف دیگر، که در ایران به پیروزی نهضت مشروطیت انجامید و در جهان اهل سنت نیز اگرچه گسترش امپراطوری عثمانی پس از یکدوره اوج در سال 1922 به آخر رسید و به دولت لائیک ترکیه انجامید و در ایران به دولت غربگرای رضاشاه منتهی شد ولی احیا روح تفکر اسلامی در کالبد اسلامی و بازگشت جهان اسلام به هویت[9] اصیل خویش، مشروعیت و کارکرد خود را در استقلال پاکستان، انقلاب الجزایر، نهضت ملی شدن نفت؛ کانال سوئز و استقلال طلبی مسلمانان در برابر قدرتهای استعماری؛ به نمایش گذاشت. در این میان اسرائیل در قلب جهان اسلام متولد شده بود و با اعراب می جنگید و کودتای 28 مرداد 1332 ؛ در ایران رخ داده بود. و قدرتهای دست نشانده بر کشورهای اسلامی حاکمیت یافته بودند. در چنین اوضاعی امام خمینی (س)، مسلمین به ویژه نخبگان فکری جهان اسلام را به مقاومت و دفاع معطوف به رادیکال در برابر استبداد و استعمار فرا می خواند. اولین حرکت وی به صورت حرکت فرهنگی در قالب نوشتن کتاب کشف الاسرار در فضای فکری دهة 1320؛ که ملهم از فضای جنگ سرد بین دوایر ابرقدرت آنروز؛ اتحاد شوروی و آمریکا به تدریج می رفت صورت میگیرد به ویژه با پیروی از مکتب مارکسیسم، می دانستند.
در این فضای کشمکش بین دربار و مردم، از شکاف پدید آمده از فرو پاشیدن سلطنت پهلوی اول که اساس و پایه رژیم آن رویکرد به ناسیونالیسم جزم گرای معطوف به باستانگرایی قبل از اسلام بود، ظهور مکاتب مادی در ایران، که اکثریت پیروان این مکاتب؛ روشنفکران سکولار ولائیک تشکیل می دادند و مخالف مذهب به ویژه مذهب تشیع بودند به همراه آخوند نماهایی مانند علی اکبر حکمی یزدی و سید احمد کسروی؛ سعی در ایجاد شبهه در اعتقادات پاک مردم نسبت به تشیع می کردند؛ ضمن نوشتن ردیه بر نظریاتی که آنان بر مذهب تشیع وارد میکنند با ادله عقلی و نقلی که با الهام گرفته از قرآن کریم، سیره پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)؛ برای اولین بار به صورت ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها؛ بیان میکند. امام خمینی به دنبال نگارش این کتاب همچنان به عنوان مدرس عرفان و فلسفه اسلامی و فقه؛ در حوزه علمیه کار خود را دنبال میکند و در سال 1341 به دنبال رحلت مرحوم آیت الله بروجردی، به طور رسمی به پیکار سیاسی علیه رژیم پهلوی محمدرضا شاه به طور مستقیم رو می آورند. در این زمان خود زعامت و رهبری سیاسی مبارزات مردم مسلمان ایران را در اختیار خود میگیرد که به دنبال مبارزات آن حضرت و مردم با دربار در سالهای 41 و 42 و 43؛ و در اعتراض به لایحة ذلت بار کاپیتولاسیون؛ به ترکیه؛ و نجف تبعید شده و به مدت 14 سال در آنجا؛ رحل اقامت برمی گزینند. در این میان از فرصت پیش آمده ضمن تحکیم گفتمان امامت و در گذار از مکتبهای سامرا و نجف و قم، نظریات سیاسی خود را به صورت مبسوط با نوشتن و سخنرانی بیان میکنند که میتوان به نوشتن تحریرالوسیله در سال 43 در ترکیه اقدام میکنند و ضرورت ایجاد حکومت اسلامی و به دست گرفتن رهبری سیاسی توسط فقها در آن ذکر گردیده است و در سال 1348 به صورت مدون در طی جلسات ممتد برای طلاب؛ تئوری ولایت فقیه را به صورت مبسوط در کلاس های درسی خود؛ بیان میکنند و به دنبال آن با نوشتن کتاب البیع که فصلی را مختص به شئون و اختیارات ولایت فقیه را میدهند؛ این کار خود را تکمیل می نمایند و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، و با زعامت ایشان، تئوری ولایت فقیه در عمل به صورت قانون مدون و مکتوب درمی آید و شکل اجرایی خود را آشکار می نماید. با توجه به موارد اشاره شده دربارة نظریات امام خمینی در باب حکومت اسلامی و مشروعیت ولایت فقیه توضیحاتی را به صورت فشرده بیان می کنیم.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 47 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
مقاله بررسی دیدگاه ناصر خسرو در مورد دنیا و بازتاب آن در اشعار وی در 37 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پشگفتار ................................................................................................................
دیدگاه ناصرخسرو دربارة دنیا وبازتاب آن در اشعارش ...................................
تجلی افکار و اعتقادات ناصرخسرو بر اشعارش .................................................
مترادف بودن دهرو جهان در اشعار ناصرخسرو ..............................................
نمونه هایی از اشعار ناصرخسرو دربارة جهان .................................................
اعتقادات مذهبی.....................................................................................................
تعبیر به دریا و آب ژرف ......................................................................................
فناپذیری و در گذر بودن جهان ...........................................................................
مکرو فریبکاری جهان ..........................................................................................
صبرو تأمل درمقابل جهان ...................................................................................
نسبت نادانی به جهان دادن ..................................................................................
افزوده شدن حرص و طمع دنیا دوست ...............................................................
شکایت از بی وفایی دنیا .......................................................................................
تعبیر به ننگ و عار ...............................................................................................
سایر تشبیهات ......................................................................................................
نتیجه گیری ...........................................................................................................
ضمائم ..................................................................................................................
فهرست منابع و مآخذ ...........................................................................................
پیشگفتار
فرهنگ دیرپای و پرمایة ایران یکی از غنی ترین و وسیع ترین فرهنگ های جهان به شمار میآید و در قلمرو این فرهنگ با شکوه ادبیات فارسی دری پایگاهی والا دارد وخراسان مهد زبان فارسی دری است . گزافه نیست اگر ادعا کنیم نهال زبان فارسی دری ( نظم و نثر ) در خراسان بزرگ ریشه گرفته است و سپس به سایر نقاط کشور گسترده شده است .
درمیان بزرگان ادب پارسی ، ناصرخسرو که ازمفاخر علمی و ادبی ایران در قرن پنجم هجری است جای خاصی دارد که آدمی را وامی دارد دربارة شخصیت و آثار و افکار و عقایدش به تحقیق و تفحص بپردازد .
ناصرخسرو که در جوانی به کسب فضایل ظاهری و جمع زخارف دنیا وی سرگرم بودو در پی جاه و مقام می گشت پس از گذشتن از مرحله چهل سالگی به طلب حق وحقیقت روی آورد و با خلوص نیت کوشید تا خود را به مرحلة کمال انسانی برساند .
آثار ناصرخسرو به دلیل روی آوردن وی به طریقه فاطمی گذشته از مسائل ادبی وذوقی از حنبه های فلسفی نیز برخورداراست .
زندگی شگفت انگیز وی نمایندة ثبات عقیده و استواری افکار مذهبی وی دارد . « او همواره تأکید میکند که از گذشت روزگار تنگدل و از رحمت یزدان نومید نبایست بود و همواره امیدوار و در صدد است جهانی بهتر بسازد ، آرزویی که بشریت را دلگرم میدارد . »(1)
یکی از مسائل و نکاتی که ناصرخسرو درآثارش بخصوص دیوانش به آن خیلی توجه دارد دنیا ومظاهر مادی آن است . او همواره در پی این است که انسان را پند ونصیحت دهد تا از این جهان خود را در امان نگاه دارد .
تعداد ابیاتی که در این مورد گفته است بسیارمی باشد و لذا توجه آدمی را به خود جلب میکند . بنابراین بر آن شدم در این مقال ، به تحقیق دربارة اینگونه ابیات ناصرخسرو بپردازم . امید که در این راه توفیق الهی یاری گرم باشد .
دیدگاه ناصرخسرو دربارة دنیا و بازتاب آن در اشعارش
ناصرخسرو معتقد است که فضیلت انسان دراین است که برناپایداری و فانی بودن مظاهر مادی توجه داشته باشد و آنهایی که اسیردنیا و متعلقات دنیوی هستند را خوار وذلیل می شمارد . وی در مقابل فریبکاری دنیا و مظاهر آن کسب علم و خرد و حکمت را ضروری می داند و آن را راز موفقیت و معارف حقیقی معرفی میکند . اما تنها به خرد ودانش بسنده نمی نمایند و عنصر دین و شئونات و افکار مذهبی را نیز بسیار مؤثر میداند وبه آن تأکید فراوان میکند . او در دیوان خود بارها و بارها دنیا را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد و هنرو شعر خود را وسیله ای برای بیان افکار وعقاید خویش و ارشاد و هدایت مردم قرار میدهد .
اوشاعری صاحب سبک و اندیشه است و مضامینی گوناگون را در اشعار خود جای داده ولی همواره بر اعتقاداتش پا بر جا می ماند و عقیده دارد شعر باید باعث تحول فکری و روحی و هدایت نسل بشری گردد . با مداحی و مدیحه سرایی مخالفت میکند و خود همواره از اسارت در مظاهر مادی برکنار می دارد و در قالب پند و اندرز سخنان حکیمانة خود را ابراز می دارد .
زبان ناصرخسرو ، زبان اعتراض و خرده گیری و بیان مفاسد و مضار و فریبکاری جهان است . با تشبیهات مکرر و مختلف دنیا را دغلکارو بی وفا معرفی میکند.
زبان انتقاد ناصرخسرو بسیار با صراحت و تند است چون او خود را اسیرمال دنیا ودلفریبی های جهان نمی بیند ، دیگران را نیز هدایت می نماید . او مداحی نمی کند حتی یک مدح هم در دیوان او جای ندارد وجز در منقبت پیامبرو خاندان اطهر او مدح و نعتی دیگر به چشم نمی خورد . هر چند که بخاطر اعتقادات مذهبی که دارد خاندان فاطمی را بسیار ستوده که در جای خود به آن اشاره میشود .
افسانه هایی که در مورد بعضی از شعرا نقل میشود نشان میدهد که یک رؤیت یا یک سخن مسیر زندگی و فکر آنان را تغییر داده است ازجمله سنائی ، عطار و مولوی .(2)
درباره ناصرخسرو نیز داستانی نقل است که وی بر اثر خوابی از غفلت چندین ساله بیدار می گردد و بعد از انقلاب روحی که براثر آن خواب معروف رخ میدهد ناصرخسرو دیگر آن ناصرخسرو شرابخوارة دنیا دوست نیست و به کلی تغییر میکند . درباره جهان بینی وی باید گفت امرو نهی های او که در مجموع همان جهان بینی او را تشکیل میدهد جنبه عملی دارد . می خواهد نظم تازه ای به جهان ببخشد آن هم براساس دو اصل دین و خرد .
ما هیچ گویندة دیگری را در زبان فارسی نمی شناسیم ( لااقل گوینده بزرگی ) که تا این حد فعال و پارسا باشد . زندگی او عرصه کوشش و پیکاری است که افراد استثنایی میتوانسته اند درآن پای بفشارند . از همه لذت های حسی میبرد حتی به خانواده پشت پا می زند .
صحبت دنیا مرا نشاید ازیراک
صحبت دنیا به نزد عاقل و هوشیار
لاجرم از خلق جز که مست و خسان را
صحبت او اصل ننگ و مایه عار است
صحبت دیوار پر نقش و نگار است
بردر این مست بر نه جاه و نه یار است
دیواست جهان صعب فریبنده مراورا
گرهیچ خودداری و هشیاری و بیدار
هشیار خردمند نجسستست همانا
چون مست مرد براثر او به تمنا
( دیوان ص 3 )
یکی از عیوب ناصرخسرو که در مقابل محاسن وی جلب توجه میکند خوش بینی ها و ساده دلی های اوست . خوشبینی و ستایش او نسبت به سلطان عصر ( المستنصربالله ) و دستگاهش ، خیلی بیش از میزانی است که از مرد وارستة روشن بینی چون او بتوان انتظار داشت . تعریف های او از مصر و قاهره و حکومت فاطمیان معین آن است که تا چه حد خیره و مجذوب آنها گشته است تا جایی که او را از حقیقت جویی دور کرده است. درحالی که او خود هیچ فرصتی را برای نفی ونکوهش تجمل از دست نمی دهد. (3)
اما شکوه و ثروت سلطان مصر نه تنها او را دلزده نمی کند ، بلکه به شوق میآورد . رخارف دنیوی وقتی به پادشاه تعلق داشته باشد ، در نظرش مستحسن میشود . واین سلالة دودمان نبوت وسلطان مسلمین بنا به روایت خود ناصر ، بیست هزار دکان در قاهره دارد و همة کاروانسراها و گرمابه ها وعمارت ها از آن اوست که هیچ آفریده ای را عقار و ملک او نباشد و قصراو چون کوهی می نماید و در آن دوازده هزار خادم اجری خواره است و زنان و کنیزان ، خود که داند که گفته اند سی هزار آدمی در آن قصر باشد . و بارگاهی که برای او در کنار نهر خلیج می زنند از دیبای رومی است هم به زر دوخته وبه جواهر مکلل کرده چنانکه صد سوار درسایة او بتواند ایستاد و … که توصیف تخت وتاج و کشتی های اختصاصی وی در کنار خلیج و غیره را به خاطر طولانی نشدن بحث صرف نظر می کنیم .
امامسائل دنیا درنظر ناصرآنقدر جدی و کار روزگار آنقدر نابسامان است که جز پرداختن به این مسائل ، هر تفنن دیگر را برخود حرام کرده است . مانند کسی است که سرنوشت خویش را به اصلاح دنیا وابسته و نذر دارد که تا این ، اصلاح نشده روی خود را به سوی زندگی نگرداند .
پند و اندرز در دیوان ناصرخسرو
ناصرخسرو همواره در باب دنیا پند میدهد و پندهای او همانند دستورهایی که عارفان بزرگ برای تهذیب نفس می دهند بیشتر ریشه اسلامی دارد و از آیات و اخبار دینی اخذ شده ، در عین حال تفاوتی آشکار بین مکتب اسلامی و مکتب اسلامی عرفانی وجود دارد. این تفاوت ناشی از دخالت دادن یا ندادن حالت عاطفی ( عشق ) است ، در عرفان ، عشق حلاوت بخش همة تعلیمات سالک است اگر پرستش خداست از سر شوق به معبود است نه بیم دوزخ و طمع پاداش . اگر تهذیب نفس است هدف صفای دل است نه کشف و کرامات . اما اندیشة حکیمانه و استدلال پرور ناصرخسرو ، عشق را در خود خشکانده به طوری که با همة هنر شاعری خود به غزل سرایی نپرداختـــه و آن را مذمـــت کــــرده
است . (10) در اشعار ناصرخسرو پندو اندرز با افکار فلسفی وبحث های مذهبی آمیخته است جهان بینی او باعث شده که هیجانهای شاعرانه جای خود را به تذکرات و پرسشهای تأمل برانگیز بدهد که این خصوصیت درنصایح دیگر شاعران کمتر دیده میشود . شاید همین مساله باعث شده که کمتر شاعری در این شیوه از وی تقلید و پیروی کند پس در نتیجه سبک بیانش بی همتا مانده است .
مترادف بودن دهرو جهان در اشعار ناصرخسرو
ناصرخسرو ابیات بسیاری در باب دهروگذر زمان و بی وفایی و ناسازگاری روزگار دارد . گاهی اوقات در اشعار وی معنی دهر و جهان مترادف باهم آمده است .
دل به گروگان این جهان ندهم
گــــرچــه دل توبـــه دهر مدهون شد
(ص 102)
در بیت ذیل که دربارة دهر است و از آن تعبیر به گربه ای شده است که فرزند را می خورد ناصرخسرو ابیاتی شبیه آن اما در مورد جهان دارد .
گیتیت گربه ای است که بچه خورد
از من خسیس تر که بود در جهان
من گـــرد او ز بهر چــه دوران کنــــم
گـرتــن نه نـان چو گربه گروگان کنم ؟
(ص 352)
مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افکندی
یکی فرزند خواره پیسه گربه است ، ای پسر، گیتی
( دیوان ص 531)
نمونه هایی از اشعار ناصرخسرو دربارة جهان
اعتقادات مذهبی ناصرخسرو بسیار متین و پابرجاست اورا مبلغ مذهبی نامیدند برای همین در جای جای اشعارش مضامینی با محتوای دین و اعتقادات محکم دینی او به چشم می خورد اعتقاد به معاد و جهان آخرت و اینکه دنیا وسیله ای است برای نیل به هدفی بسیار عظیم و آن زیستن در جهانی پایدار است . دنیا پل و نردبانی است برای صعود و بالا رفتن به سوی حق و حقیقت .
سوی آن جهان نردبان این جهان است
بـــه سر بــرشدن بایــد ایـن نردبان را
(ص 55)
دنیا به جملگی همه امروز است
فـــــــردا شــــمرد بایــــــد عقبــا را
(ص 64)
او در این دنیا فقط به اعتقادات خود دل خوش دارد و تمام سختی ها و مرارت های اطراف را به پاس اعتقاداتش تحمل میکند ، یکی از آنها دوستداری اهل بیت و خاندان اطهر پیامبر است که به آن می بالد و زندگی خود را در دنیا به همین خاطر با ارزش میداند .
اندر جهان به دوستی خاندان حق
چــــون آفتــاب کــرد چنین مشتـهر را
(ص 57)
واندررضای خویش تو، یارب،به دوجهــان
از خــــاندان حـــق مکــــــن زاستــرمرا
(ص 58)
ناصرخسرو در جایی دنیا را به آبی تیره و عمیق و بدبو تشبیه میکند .
آبی است جهان تیره و بس ژرف بدو در
زنــــهار کـــه تیـــره نکنـی جان مصفا
(ص 54)
کرانه کن از کار دنیا ، که دنیا
یکـــی ژرف دریـــاست بس بی کـــرانه
(ص 421)
دریاست جهان و تن تو کشتی و عمرت
بـــادی است صبائی و جنوبی و شمالی
(ص 445)
بحری است ژرف عالم کشتیش هیکل تـو
عمـرت چو باد و گردون چون بادبان کشتی
(ص 510)
غرقه شده ای به بحر دنیا در
یـــا هیــچ همـــی به دیـــن نپـــردازی
(ص 515)
جهان بحر ژرف است و آبش زمانه
تـــو را کالبــد چون صدف جانت گوهر
(ص 228)
فنا ناپذیری جهان و در گذر بودن عوامل مادی آن
طبق اعتقادی که از ناصرخسرو دربارة جهان ذکر کردیم . او ایمان دارد که در چنین جایگاهی بیهوده گذراندن عمر گرانمایه بسیار باعث شرمساری است .
احوال جهان گذرنده گذرنده است
سرمــــا ز پس گرمـــا سرا پس ضرا
(ص 53)
باد شمر کار جهان را که نیست
تـــــار جهـــان را بــه جــز از باد پود
(ص 201)
ره گذر است این جهان ما را ، بدو دل درمبند
دل نبندد هوشیــــار اندر ســـرای ره گـــذر
(ص 223)
ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی
ســزد او هیچ نبـــاشد به چنیـن ناز نیاز
(ص 249)
مکر و فریبکاری جهان
او بارها جهان را حیله گر ، شیطان و فریبکار معرفی میکند و به آن تأکید میکند از باب پند و اندرز خود را پدری می داند و بر خود واجب می داند که پسر را نصیحت کردن و با این زبان همة انسان ها را در قالب فرزند خویش نصیحت میکند .
دسته بندی | جزوه های درسی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 3712 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 300 |
دسته بندی | معارف اسلامی |
بازدید ها | 46 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 112 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 147 |
مطالب مندرج در این تحقیق شامل دوفصل می شود که در رابطه با هر فصل توضیح مختصری بیان می کنیم :
در فصل اول به بررسی چند آیه در سوره های بزرگ قرآن که شأن نزول آنها در مورد امام علی(ع) نازل شده از دیدگاه مفسران اهل سنت و شیعه می پردازیم. مفسران اهل تشیع و اهل تسنن در مورد اکثر آیات بیان کرده اند که شأن نزول این آیات در مورد حضرت امیر (ع) است و حتی آنرا با توجه به احادیث وروایات و اقوال مختلفی تأیید کرده اند. اما بعضی از مفسران اهل سنت متأسفانه در کنار این قول، اقوال دیگری را ذکر کرده اند و بعضاً گفته اند که شأن نزول این آیه علاوه بر علی (ع) کسان دیگر نیز هستند و حتی بعضی از مفسران اهل تسنن آورده اند که شأن نزول این آیات در مورد حضرت امیر (ص) نیست و اشخاص دیگری را ذکر کرده و یا چیزی در مورد آن ذکر نکرده اند. در فصل دوم به علل اختلاف تفاسیر شیعه و سنی در مورد بعضی از این آیات اشاره شده که دلیل این اختلافات چیست و چرا با وجود این همه دلائل و احادیث باز عده ای از مفسران اهل تسنن این موضوع را منکر شده اند .
فهرست مطالب
اهمیت موضوع3
سوال تحقیق3
فرضیه3
پیشینه تحقیق3
چکیده4
فصل اول5
بررسی آیات از دیدگاه شیعه و سنت5
مقدمه6
تفسیر آیات وارده 6
فصل دوم: مقدمه علل اختلافات تفاسیر شیعه و سنی97
مقدمه98
نتیجه کلی118
فهرست منابع120