دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1171 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
مقاله بررسی خشونت علیه زنان در ایران در 43 صفحه ورد قابل ویرایش
اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آنها از رایجترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر میشود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر میگذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل میشود. گزارشها در طی آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگی از زندگی و 4/78 درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کردهاند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، میتوان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج میبرند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانوادههایشان میگردد. از جمله این رفتارها میتوان به تحقیرها، متلکها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.
براساس یافتههای گوناگون در مورد زنان مجرد، میتوان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بودهاند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بیوه صدق میکند بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمیکنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت میکنند، درآمد شخصی دارند. با توجه به اینکه بهرهمندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب میشود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامههای ورزشی و تفریحی استفاده میکنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها میشود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.
استفان کاولی
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل میشوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد میکنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی میکنند که علت میتواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرشها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند. به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض با آزادیهای فردی برای هر انسان خصوصاً زنان میباشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همهی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمیتوانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار میگیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت میباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیبهای اجتماعی زنان و خشونت علیه آنها، شماره 178
گوستاولوبون
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دکتر پرویز شریفی درآمدی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد 1- عملی 2- ارزشی 3- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار
می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .
تاریخچه هوش هیجانی :
حدود 2000 سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.
هوش هیجانی
جناح دوم که در برابر عقلیون موضع گیری دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم که به عناصر عقلی و احساسی با همدیگر توجه داشتند .
در سال 1920 ثرندایک هوش را به سه دسته تقسیم می کند :
1- فنی یا مکانیکی
2- اجتماعی
3- انتزاعی
و هوش اجتماعی را وسیله ای برای روابط اجتماعی مطرح می کند.
در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نیاز های انسان به هیجانات و عواطف اشاره میکند که انها را نه تنها باعث پیشرفت بلکه باعث شکوفایی انسان میداند.
در سال 1990 سالوی مقالاتی در مورد احساسات و عواطف انسان مینویسد که صاحبنظران بعدی عقاید سالوی را به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند .
در سال 1995 گلدمن بر اساس یافته های خود و اندیشمندان قبلی تعریفی از هوش هیجانی ارائه می کند .
پاره تو
هوش هیجانی عبارت است مجموعه ای از توانائیهای درک ، شناخت و توصیف احساسات خود و دیگران به منظور ارائه واکنش مناسب به موقعیت ها و محیط های مختلف به عبارت دیگر در روابط بین فردی از این توانایی استفاده کنیم که به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واکنش درست نشان دهیم یعنی این توانایی را داشته باشیم که صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانیم احساسات، عواطف، هیجانات و رفتار او را چه در رفتارهای کلامی و چه در رفتار های غیر کلامی اش درک کنیم و در لحظه و ثانیه ارتباط سالم و انسانی با او برقرار کنیم و کرامت و شأن انسانی او را پایمال نکنیم پس اهمیت هوش هیجانی استفاده از توانایی برای درک احساسات خود و طرف مقابل برای ارائه واکنش مناسب در لحظه ودر زمان است برای برقراری یک ارتباط سالم و بی نقص به طوری که بتوانیم احساسات و عواطف طرف مقابل را درک کنیم و متناسب با آن و اکنش نشان دهیم باید از ساده ترین کلید هوش هیجانی یعنی گوش دادن استفاده کنیم که بهتر ین نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ین نوع گو ش دادن وجو د دارد که آفت شنوایی است و با آن نمی توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار کرد برای مثال گوش کردن به منظو رحکم کردن یا قضاوت کردن یعنی به حر فهای کسی گوش بدهیم تابعد در مورد او قضاوت کنیم وحکمی را علیه او یا حتی به نفع او صادر کنیم این طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه کور قرار میدهد. هوش هیجانی این نوع گوش کردن را رد می کند .
ـ گوش دادن توام با نصیحت کردن: یعنی به حر ف های طرف گوش کنیم تا او را نصیحت کنیم.
ـ گوش دادن توام با تداعی معانی: یعنی درحالی که طرف مقابل برای ما صحبت میکند ناگهان یاد موضوعی که قبلا برایمان اتفا ق افتاده بیفتیم. نوع دیگری از گوش دادن که افت شنوایی تلقی میشود وقتی است که فرد در حالی که حرف میزند به انجام کاری مشغول باشیم که باعث میشود ارتباط در نطقةکوری قرار بگیرد. نوع دیگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. این نوع گوش دادن هم مفید نیست. چون برای فرد این طرز فکر تلقی میشود که او به خاطر اینکه دردی مثل درد من دارد به حرفهای من گوش میدهد.
لذا یکی از بهترین نوع گوش دادنها که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است که در این نوع گوش دادن که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است. که در این نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انسانی اش به حرفهای طرف مقابل گوش میدهد یعنی هیچ سودی برای دو طرف ندارد ولی با تمامی وجود به حرفهای او گوش میدهد. نکته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان یکی از ارزشهای برجستة هوش هیجانی این است که همدلی به معنای تایید طرف مقابل نیست.
کسی که از هوش هیجانی بالایی برخودار است به اتکای این توان مندی میتواند ارتباطهای سنجیده داشته باشد. هوش هیجانی در ارتباط به وجود میآید و به رشد ارتباط صحیح کمک میکند، هوش هیجانی در قضاوت به وجود میآید و به رشد قضاوت صحیح کمک میکند. هوش هیجانی در ارتباط خلق میشود و به پردازش اطلاعات صحیح و درست منجر میشود.
گوته
قدم بعدی برای داشتن یک ارتباط سالم که شان و منزلت فرد را حفظ کند این است که بر احساسات و هیجانات که به قلیان درمیآید کنترل داشته باشیم و طرف مقابل را درک کنیم، مراحلی وجود دارد که بر احساسات و عواطف خویش کنترل کنیم و بتوانیم از هیجانات خود به طرز درستی استفاده کنیم، چون غرض از هوش هیجانی استفاده صحیح و درست از هیجانات است،استفادة صحیح از هیجانات دو بعد را شامل میشود: 1ـ تسلط بر هیجانات منفی که در ما به وجود میآید 2ـ استفادة معقول و متعادل از هیجانات مثبت است.
گلدمن مدلی را در جهت مهار هیجانات در خود و دادن واکنش صحیح به خود و دیگران ارائه کرده است که عبارتند از:
1ـ پایش (self-regard): به معنی پائیدن و مواظبت کردن احساسات و هیجانها است، یعنی مواظب باشیم که هیجانات بر ما تسلط پیدا نکنند.
2ـ درگیری احساسات؛ یعنی روی احساساتی که در مقابل محرکهای مختلف به ما دست میدهد، اسم بگذارید برای مثال: حسادت، تعصب، خوشحالی، کینه
3ـ کناره گذاری: یعنی یادبگیریم که احساسی را که به ما دست داده آن را کنار بگذاریم برای مثال نسبت به کسی احساس نفرت یا حسادت داریم، باید سعی کنیم که این احساس را کنار بگذاریم.
4ـ از کی و چه وقت؛ یعنی اینکه اولین دفعهای که این احساسها به ما دست داده چه زمانی بوده است.
نام کتاب : ایجاد رابطه با خود و دیگران
مولف : ویرجینیا ستیر
مترجم : مریم مرتاض
ناشر : روشنگران
تاریخ انتشار : 1375
قیمت : 800 تومان
همانطور که از نام این کتاب پیداست مطالب کتاب درباره نحوه برقراری رابطه با خود و دیگران می باشد در ابتدا تاکید فراوانی به برقراری ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراری ارتباط سالم با دیگران شده است که برای نیل به این ارتباط به موارد گوناگونی اشاره می شود.
درادامه بخشی از کتاب آورده شده است .
بخشی از کتاب:
کارن هورنای
ایجاد رابطه مسابقه نیست که در آن پیروز شوی و تمام عمر با خوشحالی زندگی کنی وسیله ای است که با آن میتوانی یک رابطه صادقانه و صمیمی برقرار کنی ایجاد رابطه دستاویزی است که عزت نفس تو را رشد می دهد و ارتباط های تو را با خود و دیگران تقویت می کند رسیدن به افق رشد حاصل یک عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ایجاد رابطه با دیگران کلید این پژوهش است هر چه بهتر و کامل تربا خود و
دیگران ارتباط برقرار کنیم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتی ما را زود تر در حل مشکلاتمان پیروز می گرداند .
شعر «اهداف من » بیانی است از این که چطور
می شود آن چه را که گفته ام به کار گرفت:
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
باآزادی در کنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
همجنس گرایی
انحراف یا بیماری
فاطمه اسدی دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از معضلات جوامع امروزی همجنس گرایی است این پدیده از یکی از غرائز طبیعی و مهم نشات می گیرد اما بنا به دلایل مختلف که مطرح خواهد شد منحرف می شود. در کتابهای مختلف تعاریف متنوعی از آن شده است اما به طور کلی میتوان گفت هم جنس طلب یا هموسکسوئل کسی است که غریزه جنسی او فقط با تماس با هم جنس خود ارضا می شود به هر میزان که سن بالاتر رود و کودک به
نوجوانی و بلوغ نزدیکتر شود دامنه آن شدید تر می گردد 4% اشخاص بالغ در طول عمر خود همجنس گرا هستند و 13 % دیگر حداقل به مدت سه سال بین 16 تا 55 سالگی غالباً هم جنس گرا هستند.
خصوصیات بالینی هم جنس گرایان مرد یا زن همانقدر با مهم متفاوت است که خصوصیات مردان و زنان غیر هم جنس گرا همجنس گرایان نیز نظیر غیر همجنس گرایان ممکن است روشهای خاصی را از بوسیدن و نوازش کردن گرفته تا رابطه (دهانی ـ تناسلی ) تحریک ژنیتال با دست و لواط را ترجیح دهند در عمل هموسکسیو آلتیه به دو دسته افراد برخورد می کنیم یک دسته آنهائیکه فاعل جنسی اند و دسته دیگر آنهائیکه مفعولند آنهائیکه مفعول جنسی هستند اکثراً زمینه و استعدادی از نظر ساختمانی بدنی و وضع روحی برای این کار دارند شکل خارجی و وضع ظاهریشان بی شباهت به زنان نیست این افراد اکثراً رفتاری شبیه به دختران داشته وآواز و صدای آنها مانند صدای مردان بم نیست و اغلب به کارهای سبک و ظریف مانند دوزندگی بافندگی ، آشپزی و کارهای هنری و… علاقه مند بوده و بطور خلاصه زن مآب اند .
این افراد شخصاً برای مفعول واقع شدن عمل جنسی فعالیت کرده و نسبت به این کار تمایل زیادی نشان می دهند و تا آخر عمر هم از آن روگردان نمی باشند .
علل هم جنس گرایی :
علل رفتار همجنس گرایانه مبهم و متناقض است فروید هم جنس گرایی را وقفه رشد روانی جنسی معرفی نموده و عقیده داشت که در صورت مشهود نبودن عدم رشد آثاری از مرحله پیشین رشد وجود خواهد داشت (هم جنس گرایی پنهان ) این هم جنس گرایی پنهان با مکانیسم والایش به رفتار محبت آمیز نسبت به هم جنس و یا در مردها تمایلات انفعالی و در زنها به گرایشهای پرخاشگرانه تبدیل می گردد. هابدر لیست بلندی از موقعیت های مختلف دوران کودکی را که میتواند به همجنس گرایی در مرد منجر شود ارائه داد که شامل وابستگی شدید به مادر، فقدان روابط با پدر، مهارشدن رشد مردانگی بوسیله مادر، تثبیت یا برگشت به مرحله خود شیفتگی، رشد روانی جنسی و باخت در رقابت با خواهران و برادران .
هالند
دکتر قائمی در کتاب خود تحت عنوان خانواده و مسائل جنسی کودکان از عواملی که در محیط خانواده و اجتماع سبب هم جنس گرایی
می شود نام می برد 1- وابستگی های شدید کودک به والدین 2- ساخت خانواده سلطه یکی از والدین بر روابط خانواده 3- ضعف والدین فقدان یک پدر کار آمد و نیرو مند در زندگی کودک 3- وجود خدمتکاران که از اخلاق سوئی برخوردار هستند
4- کیفیت حیات : از سنین کودکی باید بستر خواب خواهر و برادر از هم جدا باشد.
از عواملی که در اجتماع به آن اشاره می کند عبارتند از : 1- عامل فریب 2- معاشرت های نا صواب 3- بد آموزیهای اجتماعی 4- احساس کمتری 5- زندگی در مراکز شبانه روزی به خصوص مراکزی که کنترل کافی ندارند و یا جا برای تفریح و سر گرمی های مناسب وجود ندارد.
درمان :
از آنجا که علت قطعی هم جنس گرایی هنوز مشخص نشده است لذا معالجه مشخص و قطعی هم وجود ندارد و در این درمان تصویر ذهنی نا خوشایند به عنوان محرک مضر مورد استفاده قرار می گیرد ابتدا به بیمار یاد داده می شود که مثل روش رفع حساسیت منظم و لپ عضلات خود را شل کند آنگاه به او یاد داده می شود که عمل هم جنس گرایانه را در ذهن خود مجسم کند در حالیکه به طور همزمان حالت تهوع واستفراغ شدیدی را نیز مجسم می نماید که رفع آن فقط با روگرداندن از یار همجنس امکان پذیر است.
البته از آنجا که علت قطعی هم جنس گرایی هنوز
مولف : ریتا استریکلند
مترجم : علی محب خسروی
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم : خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی گفتم : اگر وقت داشته باشید خدا لبخند زد، وقت من ابدی است، چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی از من بپرسی ؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ خدا پاسخ داد … این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند و عجله دارند که زود تر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند این که سلامت شان را صرف به دستآوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند این که با نگرانی نسبت به آینده زمان حال فراموششان میشود آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و چنان می میرند که گویی زنده نبوده اند خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم بعد پرسیدم … به عنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درس هایی از زندگی را یاد بگیرند ؟ خدا با لبخند پاسخ داد یاد بگیرند که نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما میتوان محبوب دیگران شد یاد بگیرند که خوب نیست خود را بادیگران مقایسه کنند یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد .
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقاً دوست دارند اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند وآن را متفاوت ببینند و یاد بگیرند که من اینجا هستم همیشه .
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 41 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 34 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 55 |
مقاله مقایسه نظام های آموزشی ایران و فنلاند در 55 صفحه ورد قابل ویرایش
تاریخچه تحولات آموزش عالی
آموزش عالی در فرهنگ و تمدن پویای ایرانی و اسلامی از قدمت و غنای شایسته ای برخوردار بوده است . با آغاز عصر رنسانس و پیشرفتهای علمی و صنعتی در کشورهای غربی، در کشور ایران نیز عناصری از آموزش عالی مبتنی بر الگوی اروپای غربی ایجاد گردید.نخستین بار امیرکبیر علاوه بر اعزام دانشجو به خارج، با تأسیس دارالفنون در سال 1228 هجری شمسی، ازاساتید خارجی جهت تدریس در دانشکده های تخصصی فنی دارالفنون دعوت به عمل آورد.در همان اثنا دانشگاه تهران و تعدادی از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی شکل گرفتند. با تصویب قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران طی سال 1313 هجری شمسی، دانشگاه تهران به عنوان مرکز ثقل آموزش عالی ایران شناخته شد.
با تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی در بهمن 1346 و تشکیل " شورای مرکــزی آموزش" در سال 1348 ، نخستین گام در جهت تمرکز، تجدید سازمان و اعمال نظارت مرکزی بر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور برداشته شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اردیبهشت1359 لایحه قانونی تشکیل شورای عالی فرهنگ و آموزش عالی به تصویب شورای انقلاب رسیده و به دنبال آن به منظور ایجاد تحولی اساسی در دانشگاهها، به درخواست دانشجویان مسلمان و انقلابی ستادی با عنوان ستاد انقلاب فرهنگی با فرمان حضرت امام خمینی (ره) تشکیل شد.گفتنی است که ستاد مذکور عهده دار بزرگترین نقش در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و آموزشی کشور گردید.درمرداد ماه 1364 با تصویب قانون " تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی"، کلیه اختیارات، وظایف و مسؤولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی درآموزش پزشکی به وزارتخانه جدید تفویض گردید. درسال1379، وزارت فرهنگ و آموزش عالی به منظور انسجام بخشیدن به امور اجرایی و سیاستگذاری نظام علمی کشور به وزارت علوم، تـحقیقات و فناوری تغییر نام داده و وظایف برنامه ریزی، حمایت و پشتیبانی، ارزیابی و نظارت، بررسی و تدوین سیاستها و اولویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری نیز به وظایف آن افزوده گردید.
ارکان نظام آموزش عالی
از جمله مهمترین نهادهای مرکزی نظام آموزش عالی ایران می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- شورای عالی انقلاب فرهنگی اهم وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان بالاترین مرجع سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزش عالی کشور به شرح ذیل است :
1. گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شؤون جامعه و تقویت انقلاب فرهنگی و اعتلای فرهنگ عمومی
2. تحول دانشگاهها و مدارس، مراکز فرهنگی و هنری براساس فرهنگ صحیح اسلامی و گسترش وتقویت کارشناسان متعهد و نیروهای فعال ماهر، اساتید، مربیان و معلمین معتقد به اسلام و استقلال کشور
3. تعمیم سواد و استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری جهت نیل به استقلال علمی وفرهنگی کشور
4. حفظ، احیا و معرفی آثار اسلامی و ملی
2- وزارت فرهنگ و آموزش عالی (علوم، تحقیقات و فناوری)وزارت فرهنگ و آموزش عالی طی سال1357 با ادغام وزارت علوم و آموزش عالی و وزارت فرهنگ و هنر تشکیل یافت.ازجمله مهمترین وظایف وزارت فرهنگ و آموزش عالی مطابق قانون اصلاح قانون تأسیس وزارت علـوم و آموزش عالی مصوب1353 می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف- بررسی و ارائه اهداف اساسی، خط مشی و برنامه ریزی کلیه سطوح آموزشی و پژوهشهای علمی و برقراری هماهنگی میان برنامه های مذکور
ب - تعیین اصول کلی برنامه های آموزشی و پژوهشی دانشگاه های کشور
ج - تعیین ضوابط اساسی آموزشی و پژوهشی دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی
د - هماهنگی نمودن ضوابط سازمانی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، مؤسسات پژوهشی و ضوابط و اصول کلی مقررات استخدامی اعضای هیأت علمی و سایرکادر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور پس از تأیید سازمان امور اداری و استخدامی کشور (با توجه به نیازها و مقتضیات خاص هر یک از سازمانهای مربوطه)
هـ- هماهنگ نمودن ضوابط و اصول کلی مقررات مالی و معاملاتی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی با همکاری وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان برنامه و بودجه، در جهت تسهیل فعالیت سازمانهای مذکور
و – برنامه ریزی جامع توسعه آموزش عالی و پژوهشهای علمی به منظور تربیت نیروی انسانی کاردان و متخصص موردنیاز کشور
ز - تعیین خط مشی کلی درخصوص اعزام دانشجو به خارج و نظارت و سرپرستی بر امور اعزام و تحصیل، بازگشت و به کارگماری دانشجویان مذکور
ح - اتخاذ تدابیرلازم جهت ترویج علوم، هدایت و ارشاد فعالیتهای پژوهشی،حمایت از محققین کشور و ایجاد تسهیلات لازم جهت انجام فعالیتهای پژوهشی
ط - نظارت بر امور دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی و ارزشیابی آنها
ی - تعیین ضوابط مربوط به تشخیص ارزش علمی گواهینامه های آموزش عالی، پژوهشهای علمی دانشگاهها و مؤسسات علمی خارجی وتعیین ارزش مدارک مذکور
ک - فراهم آوردن موجبات تربیت دبیران و کارشناسان آموزشی موردنیاز مؤسسات آموزش عمومی
ل – صدور مجوز تأسیس، تجهیز و توسعه هرگونه واحد آموزش عالی و یا مؤسسه پژوهشی و جلوگیری از ادامه فعالیت و یا انحلال هر یک از آنها طبق تصویب شورای گسترش آموزش عالی
م - همکاری با سازمان برنامه و بودجه در جهت بررسی صورت اعتبارات جاری و عمرانی موردنیاز دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وپژوهشی
ن - اداره امور نمایندگی ثابت ایران درسازمان یونسکو و امور بورسهای تحصیلی اعطایی از سوی سازمان امور اداری و استخدامی کشور به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی کشور و توسعه و نظارت در روابط علمی بین المللی درسطح آموزش عالی و پژوهشهای علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی
دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور تحت نظارت هیأت امنای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی اداره می گردد. مطابق قانون مصوب1367 شورای عالی انقلاب فرهنگی وهیأت امنای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی با ساختاری به شرح ذیل تشکیـل می گردند:
الف – وزیر
ب - رئیس دانشگاه
ج - 4 الی 6 تن از شخصیتهای علمی، فرهنگی، اجتماعی، محلی و کشوری که از نقش مؤثرتری درتوسعه و پیشرفت دانشگاه مربوطه برخوردار باشند. ( این اعضا به پیشنهاد وزیـر و تصمیم گیری شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حکم رئیس جمهور تعیین می گردند.)
د - نماینده یا رئیس سازمان برنامه و بودجه گفتنی است که ریاست هیأت امنای دانشگاه برحسب مورد بر عهده وزیر فرهنگ و آموزش عالی یا وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دبیری هیأت امنا نیز بر عهده رئیس دانشگاه می باشد.
از جمله مهمترین وظایف و اختیارات هیأت امنا که به موجب قانون مذکور تعیین گردیده است می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف - تصویب آیین نامه های داخلی
ب - تصویب قوانین سازمانی و تشکیلاتی دانشگاه ها و نحوه اداره دانشگاه ها و واحدهای تابعه
ج - بررسی و تصویب بودجه دانشگاه ها که از سوی رئیس دانشگاه پیشنهاد می گردد.
جریانات متنوع درآموزش عالی
آموزش عالی در ایران عمدتا بر آموزشهای دانشگاهی منتهی به مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مشتمل می گردد.
از جمله مهترین مراکز آموزشی فعال درنظام آموزش عالی ایران میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
- تقویت مراکز اطلاعاتی و مرکز مدارک علمی ایران
6- به روز نمودن ا طلاعات تجهیزاتی دانشگاهها و مراکز پژوهشی، طی سال 1378 بالغ بر4200 عنوان مجله توسط دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس و کتابخانه منطقه ای شیراز خریداری و روگرفت آن به سایر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی ارسال گردید.
7- برگزاری جشنواره خوارزمی و تشویق مخترعین و مبتکرین جوان به منظور شکوفایی علم و تحقیق و پژوهش از سوی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
8- برقراری ارتباط میان صنعت و دانشگاه و توسعه تکنولوژی درکشور و حمایت از مراکز پژوهشی غیردولتی از سوی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایرانمنزلت و رسالت فرهنگی و اجتماعی
سیاستها
از جمله مهمترین سیاستهای کشورایران درجهت ارتقاء منزلت و رسالت فرهنگی و اجتماعی مراکز آموزش عالیپس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- رشد و گسترش فرهنگ گفتگو، نقد و مباحثه علمی و اجتماعی و ایجاد فضای سالم و مطمئن جهت ارتقای فرهنگ، اندیشه، دانش و بینش در دانشگاهها و جامعه
2- فراهم آوردن زمینه مشارکت کارشناسانه دانشگاهیان در فرایند تصمیم سازی، تصمیم گیری، نقد و اصلاح امور جامعه و برنامه ریزی و مدیریت توسعه کشور
3- سیاست حمایت از تشکلهای علمی، آموزشی، پژوهشی، فنی، سیاسی و فرهنگی دانشجویان و دانشگاهیان در چهارچوب قوانین و مقررات
4- فراهم نمودن عرصه های فعالیت فکری و علمی دانشجویان در دوران تحصیل جهت کسب تجربیات و آشنایی با افکار، ایده ها و خواستهای آنان از طریق حمایت و زمینه سازی از انتشار نشریات دانشجویی
اقدامات
از جمله مهمترین اقدامات کشورایران درجهت ارتقاء منزلت و رسالت فرهنگی و اجتماعی مراکز دانشگاهیپس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- حمایت از تشکلهای علمی، آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و ... در میان دانشجویان و دانشگاهیان، از طریق تشکیل کانونهای فرهنگی و هنری و برگزاری همایشهای فرهنگی وحمایت مادی، فکری و معنوی از کلیه کانونها
2- مشارکت دادن دانشجویان در تصمیم گیریها و برنامه ریزیهای مربوط به مجامع کانونهای فرهنگی، هنری از طریق تشکیل کمیته های برنامه ریزی
3- حمایت و تقویت برنامه های فرهنگی، هنری و ورزشی دانشگاهها نظیر برگزاری جشنواره ها، مسابقات فرهنگی، هنری، گردهمایی ها، همایشهای فرهنگی، سمینارها و کنگره های علمی و فرهنگی
4- حمایت از انتشار نشریات دانشجویی دردانشگاههای کشور در زمینه های علمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، خبری، هنری و ...
لازم به ذکر است که تعداد نشریات دانشجویی تا قبل از سال76 بر 50 بالغ می گردید که طی سال 78 بر 300 نشریه بالغ گردید.
5 - حفظ و ارتقاء روحیه اسلامی و انقلابی دانشگاهیان و دانشجویان از طریق تشکیل ستاد اسلامی شدن مراکز آموزشی با ریاست وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، تشکیل کمیته های علمی - اعتقادی، فرهنگی، مدیریت و اجرای طرحهای تحقیقاتی درخصوص اسلامی شدن دانشگاهها و برگزاری سمینار "دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامی" در سال 1378
6- افتتاح وتقویت صندوقهای رفاه و تأمین تسهیلات اعتباری استفاده از وام برای دانشجویان دوره های آموزشی شبانهروابط علمی، منطقه ای و بین المللی
سیاستها
از جمله مهمترین سیاستهای کشورایران درجهت ارتقاء روابط علمی، منطقه ای و بین المللی در حوزه آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- تقویت و توسعه مبادلات علمی، آموزشی و تحقیقاتی میان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی داخلی و نهادها ومراکز معتبر علمی و بین المللی
2- تبادل استاد، دانشجو و محقق با مراکز دانشگاهی و پژوهشی معتبر جهان
3- سیاست ارتقاء سطح مشارکت علمی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در نهادها و مجامع علمی بین المللی
4- اهتمام به توسعه زبان فارسی و فرهنگ اسلامی و ایرانی درمنطقه خاورمیانه و آسیا و تقویت کرسیهای آموزش زبان فارسی در مراکز معتبر علمی جهان
اقدامات
از جمله مهمترین اقدامات کشورایران درجهت ارتقاء روابط
علمی، منطقه ای و بین المللی در حوزه آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- گسترش همکاریهای آموزشی، پژوهشی و فناوری در چهارچوب کمیسیون های مشترک جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها (بیش از 19 مورد طی سالهای 77 و 78)
2- حضور هیأت عالی رتبه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در بیست و نهمین اجلاس کنفرانس عمومی فرهنگستان علوم جهان (TWAS)، پنجمین اجلاس عمومی شبکه سازمانهای علمی جهان سوم (TWNSO) و حضور هیأت عالی رتبه وزارت متبوع درکنفرانس جهانی در قرن 21 دربوداپست مجارستان
3- انعقاد یادداشت تفاهم علمی و آموزشی میان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با کشورهای ایتالیا، هلند، یونان، پاکستان، مغرب و ... (طی سالهای 77 و 78)
4- انعقاد یادداشت تفاهم همکاری میان دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ایرلند، ژاپن، کره جنوبی، چین و ... (طی سالهای 77 و 78)
5- انعقاد قرارداد همکاری با جمهوری فدراتیو روسیه و آفریقای جنوبی طی سال 1379 انجام رایزنی هایی در جهت به عضویت درآمدن وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی جمهوری اسلامی ایران در مجامع علمی و بین المللی جهان
6- اعزام و پشتیبانی مدرسین زبان و ادبیات فارسی به دانشگاههای کشورهای چین، بنگلادش، ژاپن، اردن، سوریه، اسپانیا، لهستان و یمن
7- پذیرش دانشجویان غیرایرانی رشته زبان و ادبیات فارسی و ایران شناسی جهت گذراندن دوره های کوتاه مدت آموزش زبان فارسی درکشورمدیریت اجرایی، امور معیشتی و رفاهی
سیاستها
از جمله سیاستهای کشورایران درجهت ارتقاء مدیریت اجرایی، امور معیشتی و رفاهی درحوزه آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- افزایش سهم آموزش عالی از تولید ناخالص ملی و بودجه عمومی دولت
2- بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی اعضای هیأت علمی از طریق افزایش حقوق و مزایا متناسب با شأن و منزلت آنان، حل مشکلات مسکن و تأمین بهداشت و درمان و فراهم آوردن تسهیلات ویژه معیشتی جهت استفاده بهینه از فرصتها و تواناییهای آموزشی و پژوهشی
3- تقویت نهاد مدیریتی دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور از طریق گزینش شخصیتهای مؤمن و انقلابی علمی، فرهنگی- اجتماعی و زمینه سازی جهت رشد و شکوفایی اندیشه افراد متعهد و جوان در سطوح مدیریت خرد و کلان
اقدامات
از جمله اقدامات کشورایران درجهت ارتقاء مدیریت اجرایی، امور معیشتی و رفاهی درحوزه آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- اجرای آیین نامه مدیریت دانشگاهها با تکیه بر افزایش مشارکت اعضای هیأت علمی در تصمیم سازی و تصمیم گیری
2 – تدوین و اجرای آیین نامه بهره وری و تشکیل کمیته های بهره وری در دانشگاهها
3- برنامه ریزی جهت آموزش مدیران و بهبود مدیریت و بهره وری در حوزه آموزش
4- افزایش اختیارات رؤسای دانشگاهها
5- افزایش اختیارات هیأتهای امنای دانشگاهها در زمینه هزینه نمودن اعتبارات
6- افزایش حقوق اعضای هیأت علمی و پرداخت فوق العاده جذب و کارانه به کادر دانشگاهها
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 14 |
مقاله بررسی ایران در روزگار نو در 14 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه..................................................................................................................... 1
ایران در روزگار نو.............................................................................................. 3
نتیجه گیری ........................................................................................................... 9
تصاویر ................................................................................................................. 10
منبع........................................................................................................................ 14
مقدمهای بر تحقیق تاریخ ایران در روزگار نو
تاریخ ایران تاریخی بس کهن است که با گذاشتن قرنها از آن و سپری کردن فراز و نشیبهای بیشمار دارای قدمت و سابقهای بس با ارزش است و جزء بزرگترین تمدنها در میان تمدنهای جهان باستان به شمار میآید.
تاریخ ایران علاوه بر نشیبهای زیاد و فراوان دارای فرازهای بیشماری هم بوده است بطور مثال زمانیکه غرب در قرون وسطی دوران فترت خود را طی می کرد شرق (ایران) دارای فرهنگ و تمدن و ثروت و تفکر و… بوده است و این رونق تمدن و فرهنگ ایرانی که هنوز هم مورد بحث همگان و جهانیان است به همین دوران بازمیگردد اما زمانیکه غرب پا پیش گذاشت و روبه رشد و ترقی نهاد ایران در اثر اشتباهات و غفلت گروهی از سردمداران و فرمانروایان حکومتهای متفاوت از غرب عقب ماند و از همان زمان پس روی کرد.
اگر بخواهیم علتهای عقبماندگی ایران را ریشه یابی و وقایع تاریخی را تحلیل و بررسی کنیم با توجه بر آنچه در نتیجه تحقیق و بررسی سالیان متمادی اساتید بزرگ تاریخ و بزرگان این علم بدست آمده و از آثار پیشینان به جا مانده حاکی از علتهای متفاوتی است از جمله آنها و مهمترینشان نوع حکومت ایران است که حکومتی استبدادی و دیکتاتوری بوده و فقط یک فرد بر جامعه سلطنت و حکومت میکرده در حالیکه در غرب جمهوری برقرار بود و حکومت دموکراسی بود و فرد به حکومت نمیرسید مگر با آراء مردم و حکومت مردم بر مردم در جامعه حاکم جاری بود.
در حالیکه نه فقط در ایران آن روزگار بلکه در ایران اواخر قرن بیستم و اوایل بیست ویکم هم فرد نه تنها رای نمیداد بلکه به عنوان بک انسان هم مورد توجه نبود.
این فقط یکی از علل بود ولی با ورق زدن تاریخ ایران چه تاریخ معاصر و چه تاریخ باستان به پیشینة این ایران عظیم پی خواهیم برد ولی افسوس که قدر و ارزش و تجربهای که باید از این تاریخ گرفت حاکمان مطلقه و جبار شناخته نشد و بها داده نشده.
در این تحقیق چند صفحهای به نزدیکترین وقایع از لحاظ زمانی به تاریخ کشورمان میپردازیم که هنوز هم آثار آن در جامعه وجود دارد.
با نگاهی اجمالی به تاریخ ادبیات کودکانه ایران به برخی وقایع تاریخ ایران از سال 1305 که مهمترین وقایع آن روی کار آمدن وضاخان و ورود آمریکاییها و اعمال نفوذشان در سیاست ایران، ملی شدن صنعت نفت در ایران میپردازیم.
با پایان گرفتن نخستین جنگ جهانی، روزگار ایران رو به آشفتگی و نابهسامانی گذاشت. در سرزمینهای دور از مراکز، گرایشهای جدایی خواهانه از دولت پدید آمده بود.
این وضع منجر به ایجاد هرج ومرج و نابهسامانی در وضع اقتصادی و ناامنی شده بود.
در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی رخ داده بود و پیآمدهای آن ایران هم دچار کرده بود. دگرگونی در ساختار سیاسی ترکیه، عثمانی و تکه پارهشدن سرزمینهای عربی اوضاع سیاسی خاورمیانه را بیش از پیش تیره میکرد.
به گفته ابراهیم مکی: اصلاح از راه عادی ممکن نبود فکر کودتا در سرهای اصلاح طلب دورمیزد و افکار آنها متوجه نیرویی بود تا از غیب فرا برسد و به این اوضاع آشفته و نابهسامان و ناامن جانی و مالی سامانی بدهد در همین زمان بودکه شخصیتهای بزرگی همچون آیتالله، مدرس، سیدضیاء سرداراسعد و نصرتالدوله به فکر کودتا افتادند.
در همین زمان رضاخان میرپنج افسر قزاق به یاری سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که هر دو از عمال دولت انگلیس بودند برای سامان دادن به اوضاع پایتخت از قزوین حرکت کردند و سوم اسفند 1299 ش به تهران رسیدند.
احمدشاه قاجار این کودتا را به رسمیت شناخت، رضاخان را سردار سپه معرفی کرد، پنجم اسفند هم با نخست وزیر سید ضیاء الدین طباطبایی موافقت کرد.
کودتاچیان در پی اوضاع نابسامان به مردم نوید برقراری آرامش و امنیت دادند.
و نخست وزیر وقت برای به دست آوردن حمایت مردم با هماهنگی انگلیسی ها قرارداد 1919 م را لغو کرد.
رضاخان درسال 1300 وزیر جنگ شد و قدرت خود را گسترش داد و تمام آن را مشغول سرکوب شورش ها بود.
پس از انتخاب شدن رضاخان به سردار سپهی، احمدشاه به اروپا رفت و رضاخان مرد نخست سیاست شد، در اردیبهشت 1305 تاجگذاری کرد و تا 1320 هم پادشاه ایران ماند.
قبول رضاشاه از سوی مردم و به قدرت رسیدن وی نشاندهنده این بود که مردم خواهان حکومتی نیرومند و قوی هستند و با روی کار آمدن وی خواسته های اصلاح گرایانه وی بویژه قانونگرایانه روشنفکران به فراموشی سپرده شد و فقط امنیت کشور مورد توجه بود.
به روشنی و صراحت می توان گفت که نظام حکومتی این زمان، نظامی استبدادی است و همه تصمیم گیری ها به شخص شاه بستگی دارد و تمام پی آمدهای مثبت و منفی این دوره را باید در سایة شخصیت او مورد بررسی قرار داد.
پس برای تغییر یک نظام استبدادی سقوط آن کافی نبود و اقداماتی که از جمله انقلاب، فتنه، آشوب برای براندازی این حکومت انجام می شود فقط هرج و مرج و ناآرامی را به دنبال دارد. به طوریکه همان مردم (انقلابیون) استبداد را بر هرج و مرج ترجیح می دهند.
روی کار آمدن رضاخان مصادف با اهمیت نفت و نقش اساسی آن در تحولات سیاسی ایران و کشورهای عربی شد.
نتیجه گیری
آنچه از مطالب آمده در این چند صفحه می توانیم دریابیم این است که تاریخ ایران سعی در پیشرفت و توسعه خود انجام نداده شاید از نظر بزرگان و سردمداران حکومت این چنین نباشد و آنها اینطور بپندارند که تمام تلاششان سعی در ساختن ایرانی آباد از لحاظ اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و … بوده اما نتیجة عملکردشان در طول قرنها پاسخی مغایر را به دست ما می دهد. البته با توجه به آنچه در کتاب تاریخ ادبیات ایران اثر آقای محمدی و خانم قائینی آنچه به نظر من می رسد و همیشه و همیشه توانسته علت عقب ماندگی ایران را و زمینه آن را فراهم آورد تکرار اشتباهات گذشتگان بوده است و نادیده گرفتن تجربیات پیشینیان
«آزموده را آزمودن خطاست»
ولی ایرانیان به این امر توجهی نکردند از جمله آنها :
1- اجازة اعمال نفوذ دادن به غربیان- غربیانی که همیشه از هر نظر توانسته بودند در ایران به منافع خود چه از لحاظ سیاسی و چه اقتصادی دست یابند.
2- توجه نکردن به عقاید- پیشنهادات و نظرات و روشنفکران کشورمان از جمله دکتر محمدمصدق که بزرگترین شخصیت دوران خود شناخته شد و در اثر این بی توجهی با مسئلة فرار مغزها رو به رو می شویم.
3- اشتباه بودن پایة حکومتی ایران که همانا استبداد بود و نارضایتی مردم از همه طبقات را به همراه داشت و حکومت رضاخان از هیچ گونه حمایت مردمی برخوردار نبود.
4- نفوذ گروههای مختلف غربی قبل انگلیس و شوروی و ایجاد تفرقه در بین مردم و تقسیم شدن افراد جامعه به گروههای موافق و مخالف حکومت و کودتاهایی که در پی این دوگانگی ها بوجود آمد و آشوبهای مختلف اساس جامعه را سست و لرزان کرد ولی در نهایت نتیجة آن در تاریخ معاصر رضایت بخش بود که پیروزی مردم را بر شاه مستبد ایران به همراه آورد.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1261 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
مقاله بررسی آتشکده های ایران در 40 صفحه ورد قابل ویرایش
آتش و نور
- عرفان وعناصر طبیعی
اوج کمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی که نیل به کمال را در تزکیة نفس میجویند و از ما سوی قطع تعلق میکنند فقط گلیم خویش را از موج بدر میبرد اما به کمال راه پیدا نمیکنند. کمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حکیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام کند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم کردگان سعی بجا آورد، نیست. در آن است که از «خودی» خود قدم به بیرون گذارد، در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسانها، با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیاید با آتش ونور، خاک و گیاه، با حیوان وانسان، با خورشید، ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند، با ابر وباد و کوه و رود و رعد وباران احساس پیوند نماید، در وجود خود انسان را با عالم وعالم را با انسان قابل تبدل بیابد و بدین گونه به آن مرتبه از کمال که اکمل از آن قابل تصور نیست میرسد.
- پیدایش آتش
یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی که در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی میکردند، نخستین آشنائیهای ملتهای مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شکل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شکل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند که از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش کشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی که از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی که فردوسی آورده چنین است که هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می کند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاک اطراف آن به آتش کشیده میشود. مار میگریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می کنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:
نشد مارکشته ولکین ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه درگرد او با گروه
- عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)
برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص میدهیم. ارسطو و نیز همه حکما از زمین (خاک) و هوا(باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر « آتش» در این کتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر که به زمین نزدیکترند ، قیاس کرد. و این چنین ناخودآگاه به کیفیت مینوی و آسمانی آتش می رسیم. درباطنیت یهود، برعکس، عنصر خاک (زمین) حذف شده، ولی آتش باقی و محفوظ مانده است؛ و (لویی) کلود دوسن مارتن ظاهراً این سنت عناصر سه گانه را پذیرفته است. در آموزهها و اصول عقاید مغرب زمین (حکمت هر مسی و قبالا)، آتش، در راس سلسله مراتب عناصر جای دارد؛ و در عرف قوم سلت و هندوان، میان آب و باد (هوا).
همه این باورها معلوم می دارند که آتش همواره عنصری اساسی محسوب شده است و در واقع نوعی وضع و حالت است و نه واقعیتی انضمامی و مخالط. آتش صمیمی و جهانشمول یا کلی، در قلب و بر زمین و در کیهان و کائنات، زنده است. هم در بهشت میدرخشد و هم در دوزخ میسوزد. هندوان از این «دوگانگی» آتش ، دل آگاهی داشتند که همواره آگنی، ایزد آتش را به صورت خدایی دو چهره میپرداختند. قلمرو سلطه و استیلای آتش، گسترده و پهناور است؛ آتش پنهان، به عنوان پایه زندگی، در درون ماده، مخفی ونامرئی است و به زعم کیمیاگران، «گرما، کیفیتی است که چیزهای ناهمگن را از هم سوا می کند و چیزهای همگن را می پزد»
آتش زایاست. اگر بدرستی حفظ و نگاهداری و مهار شود، محرک تولید مثل است و بخشنده نیروهای جدید، جوانی را باز می گرداند و می زاید و مولد است؛ ققنس از شعله های که می سوزاندش، دوباره جان می گیرد. این آتشی که نگاهدار آدمی از بیم خطر و شر است، پاک کننده وزداینده نیز هست و همه چیزهای بد وشوم را نابود می کند. نقش ویرانگر آتش، طبعاً با نقش مثبت و سازنده اش، در تضاد است. مادام که آتش بپاید، عروج مشقت بار ماده تا حالت پاکی و خلوص تام و تمام، ادامه خواهد یافت و در این راه، ماده از شکل فشرده و جامد(زمین) به شکل مایع ( آب ) و سپس از حالت گازی (هوا) به حالت درخشندگی (آتش) خواهد رسید. مادام که آتش بپاید، انسان می تواند بر اشیایی که درمیانش گرفته اند، به تردستی و چابکی ، اعمال قدرت کند و اثربگذارد و از دولت ابزار ستایش انگیز آتش، آنها را به تبعیت از اراده خود وادارد و به سود خویش مورد استفاده قرار دهد و به کارگیرد. مادام که آتش بپاید، انسان با خدا ارتباط مستقیم خواهد داشت و مخلوق، خالقش را بهتر خواهد شناخت. بدینگونه آتش، مبنای حرکت تلقی شده در وزن و ضرباهنگ ادغام می شود. در اختر شناسی ، آتش ، مثلث آتشی است.
…. باید خاطر نشان ساخت که همه اعمالی که درباره آتش، پایدار مانده و تا دوران مادام آورده اند، از معتقدات آباء و اجدادی نشأت میگیرند، یعنی احساسات آن اقوام کهن، هم اینک به طرز عمیقی، روزگانی و امروزین اند و این چنین اراده زمانه مان بر این قرار گرفته است که نیاکانمان که چهره ای حیوان نما داشته اند، از هوشمندی، بهره مند نبوده اند.
مهر سلیمان
عناصر مربوط به همان مهر [سلیمان]:
آتش شعله برمیکشد (تجلی نور)
زمین جسم است
هوا به بالا صعود میکند اما به سبکی آتش نیست
آب به پایین میچکد اما به اندازه زمین جسیم نیست با یکدیگر مهر سلیمان را تشکیل می دهند»
ستاره شش پر پویای که به مهر سلیمان معروف است جنبههای مکمل مختلفی را نمادین میسازد. مثلث سربالا نماد آتش و در عین حال انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است.
پایگاه نور و آتش در آیین زردشت: در این کیش، زرتشت، نور و آتش را که پاک ترین پدیده روی زمین است و به هیچ وجه آلوده نمیشود، سمبل اهورامزدا انتخاب کرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشکوه برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بدسرشتی و فریبکاری کیش زرتشت را دین آتش پرستی مینامند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یکتاپرستی این کیش سرپوش گذارند. در اینگاه باید به این نکته اشاره کرد که همین نادانانی که آیین زرتشت را به آتش پرستی میخوانند آسوده کنند خودشان به شایستگی نور و آتش باورداشته و به همین فرنود، آنها در «خانه خدای خود» شمع روشن میکنند و همچنین در کتاب دینی آنها هم، این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.
آتش نزد اقوام مختلف:
آتش یا آذر، از روزگاران بسیار کهن، تا بامروز توجه همه اقوام روی زمین را به خود جلب کرده و هرقومی به شکلی آنرا گرامی میدارد. در اینجا کاری به جنبههای فیزیکی ومادی و صنعتی آتش نداریم، زیرا دامنه مصرف و کارآیی آن زیاد است. فقط یک جنبه را در گذشته یک قسم تلگراف بیسیم و وسیله مخابره بوده نام میبریم. بنا به فرمان خشایارشاه، شاهنشاه هخامنشی (485-465 پیش از مسیح) از شوشتر و همدان دو پایتخت بزرگ، تا به سرحد سرزمین پهناور ایران، بر جهان بلند به فاصلههای معین ساخته و درشبها بوسیله مشعل و نورآن وعلائم مخصوص و معینی که داشتند از برجی به برج دیگر، وقایع مهم دورترین نقاط کشور را به مراکز میرسانیدند و تا چندی پیش از این تپههای مخابره در گوشه و کنار خاک پهناور ایران دیده میشد. مخابره خبر فتح آتن به وسیله سپهبد ایران به نام ماردینا در سال 479 پیش از میلاد به سارد و اطلاع آن به پادشاهی وقت ایران در شب همان روز یکی از آنهاست.
در شاهنامه و یادگار زریران نیز آمده است که به واسطه آتش افروزی، در بالای کوههای بلند لکشریان بگرد آمدن و آماده حرکت شدن آگاه میساختند. در ادیان آریایی مانند زرتشتی، برهمنی و بودایی و همچنین در مذاهب سامی مانند موسوی، عیسوی و اسلام، حتی در نزد بت پرستهای آفریقا، آتش اهمیت ویژهای دارد. ایرانیان باستان، آتش را موهبت ایزدی میدانستند (یکی از چهار آخشیجی که نمیبایست به پلیدی آلوده شود) و شعلهاش را یادآور فروغ رحمانی میخواندند، آتشدان فروزان را در پرستشگاهها به منزله مهراب قرار میدادند. پیشوایان دینی ایرانیان و هندوان در اوستا و ریگودا، «آتروان» میباشند که به معنی «آذربایجان و یا پرستار آتش» و آن کسی است که برای پاسبانی آتش گمارده میشود. در رم باستان نیز دوشیزگانی پاکدامن ودانا از خانواده شریف به نگهبانی آتش مقدس در معبد «وستا» موظف بودهاند که به آنها «وستاویس» میگفتهاند. این نگهبان میبایست سی سال تمام در کمال پاک دامنی بسر برد و نگذارد آتش مقدس که پشتیبان دولت رم تصور میشده خاموش گردد. زرتشتیان نیز برای نگهداری و پاسبانی آتش، اشخاصی را به نام آتشبند تعلیم دادهاند و به کار میگمارند که امروزه نام خانوادگی برخی از ایشان به سبب پیشه پدری آتشبند است.
آتش را آذر، آدر، آتر نیز مینامند.
طبیعت و معماری:
ژیگموند فروید روانشناس برجسته، فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فرهنگ مجموعه تمام توانائیها و وسایلی است که در خدمت دو هدف میباشد: محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد» «فروید» در توضیح اعمالی که در ارتباط با قسمت اول هستند، در کنار استفاده از ابزارها و مهار آتش، از ساختن مسکن نیز نام میبرد.
طبیعت ومعماری در کنار هم قرار ندارند، بلکه در هم ادغام شده و یکدیگر را تکمیل میکنند.
اوستا (یسنا) دفتر دوم:
من آزادی رفت و آمد و آزادی خانه و کاشانه را برای هر آنکس که با چارپایانش بر روی این زمین بسر میبرد، گرامی میداریم. به هنگام نیایش در برابر «زور» باز میگویم: از این پس به زیان روستای مزدا پرستان دست نیازم و آهنگ تن و جان کسی نکنم.)
اوستا (یشتها) دفتر سوم:
ای زرتشت! «اردیسور اناهیتا» از سوی آفریدگار [جهان] ، «مزدا» برخاست. بازوان زیبا و سپیدش ـ که زیورهای پرشکوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبوی شانه اسبی است. [آناهیتا] پیکری نازنین و روانی بسیار نیرومند دارد و در نهاد خویش اندیشناک است…
… کدامین کسی مرا نیایش خواهد کرد و کدامین کس «زور» آمیخته به شیرود به آیین پالوده به پیشکش من خواهد آورد؟ من برای چنین وفادار نیکدلی، آرزوی خوشی میکنم و خواستار آنم که همواره خرم و شاد ماند.
ـ اوستا (مهریشت) کرده یکم (یشتها)
«مهر» دارنده دشتهای فراخ بدان کس که به وی دروغ نگوید (پیمان نشکند) اسبان تیزنک بخشد. «آذر» «مزدااهورا» بدان کسی که به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند) راه راست نماید .
ـ نتیجه (conclusion) : (اوستا)
اکنون در اوستا جستجو در میان همه نمونه هایی که آتر (آتش) در آنها ذکر شده به پایان بردیم و سعی خواهیم کرد که آنچه را جمع آوری نمودهایم خلاصه نماییم. در ابتدا، آتریک واسطه یا قوه ذهنی و یا صورت و ظاهر اهورامزدا است و بیش از آن که یک واسطهای است بیشباهت به امشاسپند (Amesh spentas) که عقاید و خصوصیات پسندیده هستند. آشکارترین عملکرد آتش پاداشی عادلانه به نیرنگ و پلیدی و یا حقیقت و راستی در زمان دادرسی روح ارزانی داشتن میباشد. در این کار آتش فریب پذیر نمیباشد (توسط شیطان) به سخن دیگر شیطان نمیتواند از پسامدهای عمل آنها بگریزد. قدرت آتش از اشا (Asha) ناشی میشود و از سوی دیگر با
(voba Mona) جهت تکمیل دستور اشا کار میکند و سرانجام پیروزی نهایی در مقابل شیطان. آتش به وفاداران ومومنین کمک پایدار و روشنی میکند و این راهنمایی و کمک واضح بسیار آسان توسط مومن قابل درک است در این مفهوم آتش نورانی میکند و یا مسیر و راه اشا را فاش میکند. آتش تنها به مومن راهنمایی و کمک ارائه نمیدهد. همچنین آنها را در برابر ضربهها و صدمات فیزیکی (جسمانی) که توسط (مظاهر فریب آمیز) حاصل میشوند محافظت میکند. در یسنا 46/7 بصورت مشخص این گفته مطرح شده است.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
مقاله بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران در 39 صفحه ورد قابل ویرایش
آنالیز قطعه:
فرم مارش:
این قطعه برای یک ارکستر 32 نفره نظامی (meliterj Barnd) تنظیم شده است که شامل Clarinet Eb, Basson, Baritone Sax, Tenorsux, Alto sax, oboe, Flute, Piccolo هر کدام یک عدد clarinet Bb I,II,III نه عدد / Horninf I,II چهار عدد/ cornet دو عدد/ turmpet Bb یک عدد، Snar drum, Symbals, tuba, Euphoinm, Bass trombon, teror tromban, tromban / Bass drum هر کدام یک عدد.
قسمت مقدمه A با ارکستراسیون کامل و از درجه V گام سی بمل ماژور شروع میشود و در میزان 8 با کاوش کامل روی درجه T حل میشود. شدت اجرای مقدمه FF میباشد در قسمت a ارکستراسیون تغییر نمیکند ولی شدت اجرای آن یک F کاهش مییابد.
این قسمت با درجه I شروع میشود و از درجات VI,V,IV,II نیز در حل هارمونی این قسمت استفاده شده که نهایتا در ولت دوم از چند نت آلتره استفاده شده و با یک کاهش V به I خاتمه مییابد.
قسمت b در ارکستراسیون تغییری اعمال نشده ولی از لحاظ هارمونی متغیر است در این قسمت با یک مدولاسیون به گام F ماژور می رسیم که در ابتدا قسمت B درجه I این گام آمده است و در سه میزان پایانی این قسمت با یک کاونس کامل به تنالیته اصلی باز میگردد.
پس از خاتمه A با یک مقدمه چهار میزانی که تنالیتة Mib ماژور را مهیا میکند، وارد قسمت B یا trio میشویم و در این قسمت ساختار ارکستری تغییر میکند و شدت اجرا به MF کاهش مییابد و نیز تعدادی از سازها سکوت میکنند. این سازها عبارتند از : oboe, Flut, Piccolo و هر سه trombon . همچنین سعی شد از نتهای کشیده تری نسبت به دو بخش قبلی استفاده شود. هارمونی این قسمت که با درجه Mib I ماژور شروع می شود نهایتاً با یک مدولاسیون در ولت I به تنالیته Sib ماژور برمیگردد.
فهرست مطالب
عنوان .................................................................................................................... صفحه
فصل اول ..............................................................................................................
1- تقدیم ...............................................................................................................
2- تشکر ..............................................................................................................
فصل دوم (بخش تحقیق) .....................................................................................
بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران ............................................
فصل سوم ............................................................................................................
آنالیز مارش رویش ..............................................................................................
نت نگاری قطعه ....................................................................................................
این مقاله مطالعهایست دربارة تأثیر موسیقی نظامی بر هنر موسیقی ملی ایران. تاریخ نیست ولی ضرورتاً باید موضوع را به شیوهای تاریخی بررسی کرد و تصوری از چگونگی تأثیر تجربهها و حرکت تکاملی و آکادمیک موسیقی جوامع غربی از طریق وسیلهای که در آن زمان یکی از معدود راههای حیات موسیقی در ایران بود را در ذهن خواننده آفرید.
به نظر «شوپنهاور» هنر، راه برگذشتن از وحشت هستی از زیستن در جهان آرام نبوغ و ژرف اندیشی است. او عالیترین هنر را تراژدی و والاترین هنر را موسیقی میداند، زیرا موسیقی هیچ ایدهای از ایدههائی که عینیت یافتگی بیمیانجی خواست است را نشان نمیدهد. بلکه نشان دهندة خود خواست وماهیت « شیء در ذات خویش» است. به گفته شوپهناور اگر میتوانستیم همة آنچه را که موسیقی بدون مفاهیم بیان میکند به درستی با مفاهیم بیان کنیم به «فلسفه راستین» میرسیدیم.
یقیناً شوپنهاور تنها فیلسوفی نیست که در مورد هنر موسیقی نظریات خویش را به جامعه عرضه کرده است. در میان فلاسفه میتوان به نیچه، فین کنشتاین، زیگموند اسپات، هگل و کاپلستون اشاره کرد که به مقوله هنرموسیقی به طور جدی نگریستهاند و این خود بیانگر نقش و اهمیتی است که این هنر در جامعه داراست و به لحاظ داشتن همین نقش و اهمیت همواره در طول تاریخ دچار تغییر و نوساناتی بوده که ناشی از شرائط اجتماعی- فرهنگی- مذهبی و حتی سیاسی بوده است.
زمانی که انسان بدوی و وحشی به رشتههای اصوات سازمان نایافته گوش فرا میدهد احتمالاً ریتم را تنها عامل مورد نیاز برای نشان دادن و ثابت نگه داشتن زمان میداند چنانکه در موسیقی پست مدرن نیز کم و بیش این نظر تکرار میشود.
زیگموند اسپات درک موسیقائی انسان وحشی توسط پاهایش را بسته به سطح تجربیاتش منطقی میداند و ننگی برای آن نمیداند اگر موسیقی را توسط پاهایش میشنیده، زیرا ریتم سادهترین و در عین حال اساسیترین عاملی است که صورت را به سوی زیبائی میکشاند. ولی اهمیت و نقش متقابل و اساسی موسیقی و مخاطب و شرایط، زمانی آغاز میشود که انسان این پدیدة هنری را توسط قلب و عقل نیز درک میکند و همین درک باعث بوجود آمدن انواع موسیقی از قبیل موسیقی کار، موسیقی خواب، موسیقی انقلاب، موسیقی نظامی و … میشود.
نوع تأثیر و تأثر پذیری موسیقی در جوامع و زمانهای مختلف تقریباً شبیه به هم بوده، به عنوان مثال میتوان اروپای سدههای میانه را با ایران زمان صفویه مقایسه کرد.
به عقیدة انگلس «کلیسا در سدههای میانه»تمام شکلهای ایدئولوژی، فلسفه، سیاست، حقوق و هنر را به الهیات مربوط کرده و آنها را به صورت تقسیمات فرعی الهیات در آورده بود. [1]
در همین دوران در سال 1325 میلادی پاپ جان دوازدهم با صدور فرمانی «مکتب جدید» موسیقی را محکوم کرد. زیرا این موسیقی: «به جای خواندن ملودیهای قدیمی، ملودیهای جدید را بافت نویسی تازه ابداع کرد، سرعت را به موسیقی مقدس تحمیل کرد، ملودی را به کمک تزئین، سکون و پلیفونی تحلیل برد و کلمات مقدس را بر آهنگهای نامقدس افزود. خلاصه آنکه از جان گذشتگی را متلاطم ساخت، گوش را خمار و شنونده را از راه به در کرد.»
فارغ التحصیلان مدرسه موزیک وابسته به وزارت معارف:
سرهنگ،حسین لطفی (معلم درس تئوری و فارغ التحصیل دوره اول) ؛
داود نجمی؛
حسین نعیمیان؛
سرهنگ سید احمد نورانی (معلم سرود مدرسة موزیک و رئیس شعبة موزیک رکن 3 ستاد ارتش)؛
محمد ایروانی( یکی از سه تن فارغ التحصیلان دوره دوم مدرسه موزیک و از بهترین شاگردان و یولون نصرالسلطان بود
سرپرستی دسته موزیک اعتضادیه (اعتضاد السلطنه) و ارکستر مدرسه موزیک را برعهده داشت و برای تشکیل مدرسه موزیک نظام در افغانستان به آن کشور اعزام شد؛
سرهنگ، محمدانصاری( معلم درس تئوری) ؛
مصیب رضوانی؛
ضیاء مختاری؛ ( شاگرد سالار معزز و معلم سرود مدرسه ونویسندة کتاب ارزندة خودآموز موسیقی ؛، است)؛
سرهنگ محمد نجمی؛
غلامرضا توافقی؛
علی جعفر جم؛
یاور آقاخان (صاحب منصب موزیک واستاد نت خوانی کلنل وزیری)؛
نصرالله زرین پنجه ( از شاگردان هنگ آفرین که بعدها به یکی از نوازندگان برجستة «تار» تبدیل شد)؛
محمو آقا نایب؛
قلی خان یاور؛
مرتضی حنانه، ناصحی و غریب نیز از شاگردان کلاسهای متوسطه موسیقی نظام بودند.
بنیانگذاران و استادان موسیقی نظامی:
آلفرد ژان باتیست لومر ( شرح حال و خدمات وی در صفحات گذشته ذکر شد)؛
غلامرضا خان مین باشیان «سالار معزز» ( علاوه بر کارها و خدمات برجستة وی که قبلاً ذکرش رفت، میتوان به کارهای ذیل نیز اشاره کرد؛
ترجمه سه کتاب هارمونی، ساز شناسی و ارکستراسیون موسیقی نظامی به کمک مزین الدوله، تربیت افسران متخصص، کسب استقلال اداری آموزشی موسیقی نظام؛ با تاسیس اداره موزیک ارتش برای رسیدگی به وضع استخدامی، آموزشی، رفاهی و خدمتی افسران و درجه داران موزیک، جایگزینی مارشها و سرودهای ساخت افسران ایران به جای نوع خارجی آن و ساخت سرود ملی ایران پس از انقلاب مشروطه.
حسین خان هنگ آفرین ( فرزند عبدالله خان در سال 1293 هـ ق ) در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله[1] حسین را برای فرا گرفتن موسیقی در شعبه موزیک نظام دارالفنون گذاشت. حسین از شاگردان برجستة لومر بود. وی علاوه بر آموختن علم موسیقی، نواختن پیانو، ویولن و سازهای بادی را فرا گرفت. همچنین با دستگاههای موسیقی ایرانی نزد میرزا عبدالله به خوبی آشنائی یافت. مدتی رئیس موزیک نظمیه بود سپس فرماندهی یکی از رستههای موزیک قزاقخانه شد.
از سال 1300 تا 1310 ( هـ ش) رئیس دستة موزیک فوج پهلوی بود و یک بار همراه درویش خان برای پرکردن صفحه به اروپا سفر کرد. وی تا درجة سرهنگی ارتقا یافت و در سال 1331 (هـ ش) در سن 76 سالگی در گذشت. بسیاری از اساتید و مشاهیر موسیقی ملی، از شاگردان وی بودند.
نصرالله خان (نصرالسلطان) فرزند ارشد سالار معزز در 1300 هـ ق به دنیا آمد. مقدمات موسیقی را در شعبه موزیک دارالفنون فرا گرفت و در سال 1313 (هـ ق) به اتفاق پدر برای ادامه تحصیل موسیقی به روسیه رفت. در عهد مظفرالدین شاه به ایران بازگشت و رئیس یکی از دسته جات موزیک شد. پس از یک سال لقب نصرالسلطان را گرفت. بعد از مدتی به دعوت پسرش که فرمانده قشون شیراز بود سرپرستی موزیک قشون شیراز را به عهده گرفت. پس از ترور قوام الملک شیرازی به دست نعمت الله بروجردی یکی از بزرگان مشروطه به تهران بازگشت و برای تدریس کلاس موزیک دارالفنون فراخوانده شد. پیانو ساز تخصصی وی بود و در نواختن ویولن و ویولن سل نیز بسیار مهارت داشت در سال 1331 ( هـ ق) برای بار دوم به روسیه رفت و یکسال در آنجا ماند. پس از بازگشت با درجه یاوری ( سرگردی) ضمن تدریس هنرجویان – در واحد بریگاد قزاق مشغول شد. به علت تلاش شایسته در پیشبرد تحصیلی هنرجویان به دریافت مدال طلا از وزارت معارف نایل شد. پس از پیمودن مدارج نظامی به درجه سرتیپی رسیده و در سال 1300 (هـ ش) معان کل موزیک قشون شد. در همان سال با توجه به قانون جدید ترفیع افسران با درجه سرهنگی ضمن تصدی معاونت کل موزیک قشون، معاونت مدرسه موزیک نیز به او سپرده شد که در سال 1307 به علت وضع قانون عدم دریافت دو حقوق از صندوق دولت معاونت مدرسه موزیک را رها کرد و از سال 1310 ( هـ ش) پس از بازنشستگی سالار معزز تا سال 1314 (هـ ش) ریاست کل موزیک قشون را برعهده گرفت و در سال 1317 ( هـ ش) به علت عارضه سکته قلبی در سن 56 سالگی درگذشت. از شاگردان به نام او می توان سرهنگ محمد ایروانی در موزیک نظام و غلامرضا خان خادم میثاق را در موسیقی ملی ایران نام برد.
سلیمان خان ارمنی: از هنرجویان دوره اول شعبه موزیک دارالفنون و از بهترین شاگردان لومر بود. علاوه بر ساز تخصصیاش کلارینت تمام سازهای متداول موزیک نظام را مینواخت در نواختن پیانو مهارت داشت و در زمان ریاست سالار معزز در مدرسه موزیک نظام معاون وی بود. پنج سال تدریس در مدرسه موزیک نظام، فرماندهی دسته موزیک قشون عبدالحسن میرزا ( فرمانفرما) سفر به فرانسه برای خرید ساز و وسایل موسیقی، ریاست دسته موزیک علاء الدوله، ریاست یکی ازدسته جات موزیک سلطنتی در زمان احمد شاه از دیگر کارهای وی است.
پس از کودتای سوم اسفند 1299 شمسی و متحد الشکل شدن نظامیان با دسته موزیک خود، به تیپ تیرانداز عراق منتقل شد و تا آخر خدمت رئیس دسته موزیک این تیپ در قصر قاجار و عشرت آباد بود. وی تا درجه سرتیپی ارتقا پیدا کرد و بنابر اطلاعاتی که در دست است تا سال 1302 شمسی زنده بود و به آقای حسین سنجری خواندن و نواختن نت تعلیم میداده است.
ارسلان خان ( ناصر همایون): (فرزند امیر خان تولد در سال 1283 ( هـ ق) و در سال 1339 ( هـ ق) در تبریز دیده از جهان فرو بست. پس از طی کردن دوره 8 ساله شعبه موزیک دارالفنون سرپرستی دسته های موزیک نظامی را برعهده گرفت.
در زمان مظفرالدین شاه رئیس دسته موزیک سلطنتی شد و با رسیدن به درجه سرتیپی لقب ( ناصر همایون) را دریافت کرد. در سفر اول مظفرالدین شاه همراه او بود و به دستور مظفرالدین شاه همراه موسیو برای خرید لوازم موسیقی به اروپا رفت. وی در نت نویسی و آهنگسازی مهارت داشت و در سال 1324 (هـ ق) پس از مرگ مظفرالدین شاه موسیقی را کنار گذاشت.
ابراهیم خان آژنگ : ( موسیقی نظامی را از لومر در دارالفنون آموخت و نواختن ویولن را از دووال فرانسوی و دستگاههای ایرانی را از حسنیقلی ، استاد تار یاد گرفت.
در سال 1332 ( هـ ق ) معاون سالار معزز در شعبه موزیک بود و پس از آن رئیس موزیک گارد نصرت شد. پس از تشکیل ادارة موسیقی کشور در سال 1317 شمسی معاون غلامحسین خان مین باشیان شد و پس از تاسیس رادیو سرپرستی نوازندگان رادیو را بر عهده گرفت. دو قطعه (سحر خیز ارتش) و (مارش آهن) و همچنین اپرت (دکتر ریاضیدان) و (فلان وبهمان) از آثار اوست.