دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 73 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش انگیزه پیشرفت
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اصطلاح انگیزش از فعل لاتین Mover به معنی حرکت دادن مشتق شده است مفهوم کلی جنبش (تحرک) منعکس کننده این تصور عام است که انگیزش چیزی است که ما را به جنبش و تحرک وادار و کمک می کند تا تکلیف خود را کامل کنیم(شهر آرای۱۳۸۶).
انگیزه فرایندی درونی است که رفتار را نیرومند و هدایت می کند. انگیزه اصطلاحی کلی برای مشخص کردن زمینه مشترک نیازها ، شناختها ، و هیجان هاست. تفاوت بین انگیزه و نیاز ، شناخت، یا هیجان، صرفا به سطح تحلیل آنها مربوط می شود (ریو، 2005 ، ترجمه سید محمدی، 1391).
انگیزش مجموعه نیروهایی است که افراد را به درگیر شدن در یک رفتار معین وادار می کند. انگیزش مفهومی است که با عوامل درونی، بیرونی ارتباط پیدا می کند و این عوامل فرد را وادار می کنند تا رفتار خاصی اتخاذ کند. در برخی موقعیتها، روی عوامل درونی تاکید می شود، در حالی که در برخی موقعیتهای دیگر، عوامل بیرونی اهمیت پیدا می کنند. عوامل درونی عبارتند از انگیزه ها یا نیازهایی که فرد را در جهت اتخاذ یک رفتار خاص سوق می دهند. اما نباید از نظر دور داشت که اگر شخصی کاری را انجام می دهد یا او را برای انجام دادن کاری وادار می کنند ، به این علت است که او تحت فشار عوامل بیرونی نیز قرار دارد، مثلا تیلور برای ایجاد انگیزش در کارکنان روی پاداش مالی متناسب با بازده تاکید می کند. از نظر پیرون (1951) انگیزش در معنای وسیع کلمه عبارت از تغییری است که در ارگانیسم به وجود می آید و او را تا کاهش این تغییر به تلاش وا می دارد، همچنین انگیزش یک عامل روانی است که فرد را برای انجام دادن برخی اعمال یا رفتن به سوی برخی هدفها از قبل آماده می کند(گنجی، 1387).
روان شناسان ، انگیزش را فرایندهایی می دانند که در برانگیختن، جهت دادن و پایایی رفتار نقش آفرین هستند. انگیزش در برابر این پرسشها مطرح می شود که چرا موجود آدمی به جای آسایش و خواب به کار و کوشش می پردازد، یا آن که چرا به یک کار معین این اندازه ادامه می دهد و با وجود دشواریهای فراوان از آن دست نمی کشد و به فعالیت هایی که برایش هیچ گونه مشکلی ندارد روی نمی آورد؟( پارسا ، 1390).
2-3-2- انگیزش درونی
گرایش فطری پرداختن به تمایلات و به کار بردن توانایی ها و در انجام کارها ، جستجو کردن چالش های بهینه و تسلط یافتن بر آنهاست(دسی و ریان، 1985). انگیزش درونی به طور خودانگیخته از نیازهای روان شناختی، کنجکاوی و تلاش های فطری برای رشد ، حاصل می شود. وقتی افرادی به صورت درونی با انگیزه می شوند، به خاطر علاقه، احساس چالشی که فعالیت خاصی ایجاد می کند و « به خاطر لذتی که از آن می برند» رفتار می کنند. این رفتار به صورت خود انگیخته ، نه به دلیل وسیله ای (بیرونی)، روی می دهد. در عمل، انگیزش درونی، برای دنبال کردن تمایلات و به خرج دادن تلاش لازم برای پرورش دادن مهارت ها و توانایی ها، انگیزش فطری را تأمین می کند (ریو، 2005 ، ترجمه سید محمدی، 1391).
2-3-3- انگیزش بیرونی
انگیزش بیرونی از مشوق ها و پیامدهای محیطی مانند غذا یا پول ، ناشی می شود انگیزش بیرونی به جای پرداختن به فعالیتی، برای تجربه کردن خشنودی فطری در آن از پیامدی ناشی می شود که از خود آن فعالیت جداست. هر وقت که برای به دست آوردن نمره بالا، بردن یک جایزه، بردن یک سهم، تأثیر گذاشتن بر همسالان یا غلبه کردن بر یک ضرب الاجل تلاش می کنیم، رفتارمان به صورت بیرونی با انگیزه شده است، یعنی چون پیامدهای خوشایند را دوست داریم و مایلیم از پیامدهای ناخوشایند اجتناب کنیم، وجود مشوق ها و پیامدها، احساسی را در ما ایجاد می کنند که دوست داشته باشیم به رفتارهایی بپردازیم که پیامدهای مورد نظرمان را به وجود آورند (ریو، 2005 ، ترجمه ی سید محمدی، 1391).
انگیزش درونی به وسیله انگیزه های درونی پیدا می شود و انگیزش بیرونی را انگیزه های بیرونی تولید می کنند، انگیزه های درونی به آنهایی گفته می شود که ارضای شان به عهده تقویت کنندگان درونی است و به هدف های بیرونی بستگی ندارند، از قبیل تنوع یا تازگی موضوع آموختنی که طبعا مورد علاقه دانش آموزان است. انگیزه های بیرونی بر عکس انگیزه های درونی، به نیازهایی بستگی دارند که باید به تقویت کنندگان بیرونی ارضاء شوند مانند نمره قبولی گرفتن که معمولا اثرش زودگذر است(شعاری نژاد ، 1380).
نیازهایی که انسان را به کارکردن وا می دارند ، از فردی به فرد دیگر فرق می کنند و حتی اگر اتفاق بیفتد که نیازها مشابه باشند، الزاما با شدت یکسان تجلی نخواهد کرد. هر فردی برای برطرف کردن نیازهای خاص خود کار می کند خواه این نیازها ، تماس با مردم ، دریافت پول ، عشق به کار کردن یا اجبار برای کار کردن باشد. منابع انگیزش گاهی درونی و گاهی بیرونی است. همه ی ما در محیط کار ، برای برخی کارها یا مسئولیت ها اهمیت قائل می شویم ، در صورتی که برخی کارها را بدون علاقه و دلخوشی انجام می دهیم و تنها هدفمان رفع تکلیف، پاسخ دادن به درخواستهای مافوق و دریافت حقوق است. در حالت اول فرض این است که فرد انگیزه درونی دارد، در حالی که در حالت دوم، عوامل بیرونی او را برمی انگیزند بنابراین، می توان گفت که انگیزش درونی یعنی کارکردن به دلیل لذتی که از انجام دادن کار احساس می شود (گنجی ، 1387).
n
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
انگیزه پیشرفت
در قرن جدید با پیشرفت سطح رفاه بشر، شاید دیگر مسائلی مانند نیازهای زیستی نتواند محرک نیرومندی برای به جریان انداختن زندگی بشر باشد و حالتی از پوچی و بیهودگی در حال گسترش است. بنابراین اگر بتوانیم افراد جامعه را به سوی زندگی ای بهتر سوق دهیم، یعنی این نگرش که باید در تمام مراحل زندگی هدفی برای پیشرفت خود داشته باشیم و در واقع انگیزه پیشرفت ایجاد کنیم، میتوانیم بسیاری از مشکلات روانی را کاهش دهیم. این مسئله در روانشناسی مثبت نگر[1] حتی به عنوان یک روش درمانی مورد توجه قرار گرفته است. بگونه ای که به فرد میآموزند که در هر موقعیتی حتی وقایع ناگوار زندگی به دنبال فرصتهای ایجاد شده باشد، نه این که در جریان افکار منفی خودکار[2] خود گرفتار شود. در روانشناسی مثبت نگر، پیشرفت هدف نیست بلکه منظور اصلی ایجاد هدف در زندگی است (کورِی، ساتویندر و ادواردو[3]، 2010). البته این که فرد خود را گرفتار ملاکهای رقابتی اجتماعی کند کار درستی نیست، پیشرفت باید با توجه به ملاکهای فردی و برای تامین نیاز به شکوفایی فرد باشد و فرد باید بیاموزد که بیشتر بر مبنای انگیزههای درونی خود رفتار کند تا در صورت عدم موفقیت از مسیر پیش رفت باز نماند (کوهن، فریدریکسون، برون و کان وی[4]، 2009).
در مورد انگیزه پیشرفت تعریفهای مختلفی ارائه شده است بنا به تعریف ویلدر[5] (1989) این انگیزه عبارت است از میل و اشتیاق یا تلاش و کوششی که افراد برای رسیدن به هدفی یا تسلط بر امور، افراد یا اندیشهها و دستیابی به یک معیار متعالی از خود نشان میدهند. بر اساس تعریفی دیگر، انگیزه پیشرفت سائقی برای پیشی گرفتن از دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاکهای مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت است (روبینز[6]، 1993). همچنین، گیج و برلانیر (1992) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در زمینه فعالیت خاص تعریف کرده اند. بسیاری از محققین عقیده دارند که انگیزه پیشرفت یکی از صفات شخصیتی نسبتا پایدار است که منشا بسیاری از رفتارهاست. افراد از نظر داشتن انگیزه پیشرفت با هم متفاوتند. برخی دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند و برای به دست آوردن موفقیت و دستیابی به هدفهای خود تلاش میکنند و برخی دیگر انگیزه پیشرفت پایینی دارند (اتکینسون، 1966).
2-2-2- انواع انگیزه پیشرفت
تقسیم بندی هدف گرا[7]: انگیزههای پیشرفت به دو دسته اصلی، انگیزههای عملکردی[8] و انگیزههای تبحری[9]، تقسیم شدهاند. در ارتباط با انگیزههای عملکردی شخص میخواهد شایستگی خود را به دیگران نشان دهد یا آن را بهبود بخشد (مومرستیگ و همکاران، 2011). افراد در انگیزههای عملکردی معمولاً شایستگی خود را بر اساس یک معیار ارزیابی میکنند. افراد دارای انگیزههای عملکردی روی این موضوع تمرکز دارند که تواناییها و مهارتهای خود را در مقایسه با دیگران نشان دهند. پیشرفت بر اساس انگیزه عملکردی به معنی بهتر عمل کردن نسبت به دیگران است. افراد دارای انگیزههای تبحری معمولاً شایستگی خود را بر اساس توانایی شخصی ارزیابی میکنند و توجه خود را بر پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز میکنند. پیشرفت بر اساس انگیزههای تبحری به معنی ترقی کردن است (کاپلان و مائهر[10]، 2007).
پژوهشگران معتقدند تفاوت قائل شدن بین انگیزههای تبحری و عملکردی بسیار مهم است. انگیزههای تبحری، در موقعیتهای پیشرفت (به عنوان مثال، در مدرسه، کار و ورزش)، با شیوههای تفکر[11]، احساس و رفتار مثبت و سازنده در ارتباط است، در حالی که انگیزههای عملکردی، در موقعیتهای پیشرفت، با شیوههای تفکر، احساس و رفتار نسبتاً منفی و بیحاصل ارتباط دارد و فرد ممکن است برای ارتقای مرتبطه خود به فکر پایین آوردن دیگران باشد. از طرف دیگری، انگیزههای تبحری بر اساس رقابت نیست اما مشکل این است که ممکن است فرد را از معیارهای جامعه جدا کند. به طور مثال فرد آنقدر در امور هنری پیش رود که به سایر جنبههای زندگی توجهی نداشته باشد و در ساده ترین کارهای خود درمانده باشد (زایگلر، شموکل، اگلوف و بوهر[12]، 2010).
[1]. Positive psychology
[2]. negative automatic thought
[3]. Corey, Satvinder & Eduardo
[4]. Cohen, Fredrickson, Brown & Conway
[5]. Vilder
[6]. Robbins
[7]. goal orientation
[8]. functional motive
[9]. skillfully motive
[10]. Kaplan & Murry
[11]. thinking style
[12]. Ziegler, Schmukle, Egloff & Bühner
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 35 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع انگیزه پیشرفت
.توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
انگیزه پیشرفت
در قرن جدید با پیشرفت سطح رفاه بشر، شاید دیگر مسائلی مانند نیازهای زیستی نتواند محرک نیرومندی برای به جریان انداختن زندگی بشر باشد و حالتی از پوچی و بیهودگی در حال گسترش است. بنابراین اگر بتوانیم افراد جامعه را به سوی زندگی ای بهتر سوق دهیم، یعنی این نگرش که باید در تمام مراحل زندگی هدفی برای پیشرفت خود داشته باشیم و در واقع انگیزه پیشرفت ایجاد کنیم، میتوانیم بسیاری از مشکلات روانی را کاهش دهیم. این مسئله در روانشناسی مثبت نگر[1] حتی به عنوان یک روش درمانی مورد توجه قرار گرفته است. بگونه ای که به فرد میآموزند که در هر موقعیتی حتی وقایع ناگوار زندگی به دنبال فرصتهای ایجاد شده باشد، نه این که در جریان افکار منفی خودکار[2] خود گرفتار شود. در روانشناسی مثبت نگر، پیشرفت هدف نیست بلکه منظور اصلی ایجاد هدف در زندگی است (کورِی، ساتویندر و ادواردو[3]، 2010). البته این که فرد خود را گرفتار ملاکهای رقابتی اجتماعی کند کار درستی نیست، پیشرفت باید با توجه به ملاکهای فردی و برای تامین نیاز به شکوفایی فرد باشد و فرد باید بیاموزد که بیشتر بر مبنای انگیزههای درونی خود رفتار کند تا در صورت عدم موفقیت از مسیر پیش رفت باز نماند (کوهن، فریدریکسون، برون و کان وی[4]، 2009).
در مورد انگیزه پیشرفت تعریفهای مختلفی ارائه شده است بنا به تعریف ویلدر[5] (1989) این انگیزه عبارت است از میل و اشتیاق یا تلاش و کوششی که افراد برای رسیدن به هدفی یا تسلط بر امور، افراد یا اندیشهها و دستیابی به یک معیار متعالی از خود نشان میدهند. بر اساس تعریفی دیگر، انگیزه پیشرفت سائقی برای پیشی گرفتن از دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاکهای مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت است (روبینز[6]، 1993). همچنین، گیج و برلانیر (1992) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در زمینه فعالیت خاص تعریف کرده اند. بسیاری از محققین عقیده دارند که انگیزه پیشرفت یکی از صفات شخصیتی نسبتا پایدار است که منشا بسیاری از رفتارهاست. افراد از نظر داشتن انگیزه پیشرفت با هم متفاوتند. برخی دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند و برای به دست آوردن موفقیت و دستیابی به هدفهای خود تلاش میکنند و برخی دیگر انگیزه پیشرفت پایینی دارند (اتکینسون، 1966).
2-2-2- انواع انگیزه پیشرفت
تقسیم بندی هدف گرا[7]: انگیزههای پیشرفت به دو دسته اصلی، انگیزههای عملکردی[8] و انگیزههای تبحری[9]، تقسیم شدهاند. در ارتباط با انگیزههای عملکردی شخص میخواهد شایستگی خود را به دیگران نشان دهد یا آن را بهبود بخشد (مومرستیگ و همکاران، 2011). افراد در انگیزههای عملکردی معمولاً شایستگی خود را بر اساس یک معیار ارزیابی میکنند. افراد دارای انگیزههای عملکردی روی این موضوع تمرکز دارند که تواناییها و مهارتهای خود را در مقایسه با دیگران نشان دهند. پیشرفت بر اساس انگیزه عملکردی به معنی بهتر عمل کردن نسبت به دیگران است. افراد دارای انگیزههای تبحری معمولاً شایستگی خود را بر اساس توانایی شخصی ارزیابی میکنند و توجه خود را بر پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز میکنند. پیشرفت بر اساس انگیزههای تبحری به معنی ترقی کردن است (کاپلان و مائهر[10]، 2007).
[1]. Positive psychology
[2]. negative automatic thought
[3]. Corey, Satvinder & Eduardo
[4]. Cohen, Fredrickson, Brown & Conway
[5]. Vilder
[6]. Robbins
[7]. goal orientation
[8]. functional motive
[9]. skillfully motive
[10]. Kaplan & Murry