دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اثر اشاعه نرخ ارز در اقتصاد

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اثر اشاعه نرخ ارز در اقتصاد
دسته بندی اقتصاد
فرمت فایل docx
حجم فایل 107 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
مبانی نظری و پیشینه تحقیق اثر اشاعه نرخ ارز در اقتصاد

فروشنده فایل

کد کاربری 4674

جزئیات:

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)

2-1-مقدمه. 16

2-2-چگونگی شکل گیری نظام ارزی. 16

2-3-ملاحظات لازم در تعیین نظام ارزی. 17

2-4-وضعیت بازار ارز در اقتصاد ایران. 19

2-4-1 - عدم وجود نظام ارزی. 19

2-4-2- کارایی پایین سیاستهای ارزی. 20

2-5-اثر اشاعه ای نرخ ارز. 21

2-5-1-تعریف اثر اشاعهای نرخ ارز. 21

2-5-2- اثر اشاعه نرخ ارز به قیمتها. 23

2-5-3-راهبردهای قیمتگذاری کالاها و اثر اشاعهای. 26

2-5-4-اشاعه نرخ ارز بر قیمتهای داخلی. 26

2-5-5- عوامل موثر بر اثر اشاعهای نرخ ارز. 28

2-5-6- ارائه مدل برای اثرات اشاعهای نرخ ارز بر قیمت 31

2-6- نظریات اقتصادی در خصوص منشاء تورم. 35

2-6-1- نظریه تورم ناشی از فشار تقاضا. 36

2-6-3-نظریه ساختارگرایان در مورد تورم. 37

2-6-4- نظریه روانی تورم. 39

2-7-مروری بر مطالعات صورت گرفته. 39

2-7-1-مطالعات بین المللی. 39

2-1-مقدمه

نقش و اهمیت نرخ ارز به عنوان یک قیمت مهم باعث شده است تا امروزه اقتصاد نرخ ارز به یک زمینه وسیع تحقیقاتی مبدل شود­. نرخ ارز بسیاری از سیاست گذاری­های دولت، تصمیمات بنگاه­ها و خانواده­ها را متاثر می­سازد. به همین دلیل الگوهای متنوعی به منظور توضیح چگونگی تعیین نرخ ارز تعادلی و تاثیراتش بر سایر متغیرها توسط محققین مطرح شده است . تغییرات نرخ ارز بر روی متغیرهای مختلفی همچون سطح عمومی قیمت­ها، تولید داخلی، تراز پرداخت ها و ... اثرگذار است.

در این فصل اثر افزایش نرخ ارز یا کاهش ارزش پول ملی بر متغیرهای مهم اقتصاد کلان یعنی سطح عمومی قیمتها مورد بررسی قرار میگیرد.

2-2-چگونگی شکل گیری نظام ارزی

بطور کلی وجود یک نظام ارزی پایدار و مطلوب به حضور گسترده عوامل ذره­ای در طرف عرضه و تقاضای ارز یعنی به وجود بازار عمیق ارز مبسوق است. یعنی بعد از اینکه در اقتصاد، صادرات متنوع و پر تعداد کالاها شکل می­گیرد و تقاضاکنندگان ارز هم به صورت ذره­ای طرف تقاضای ارز را تشکیل می­دهند، در آنصورت بحث تعیین نظام ارزی مطلوب مطرح می­شود. در چنین وضعیتی بحث بر سر اسن است که آیا نظام ارز ثابت باشد یا کاملا شناور و یا بسته به شرایط نزدیکی به یکی از این دو حد؟بنابراین دراین قسمت ابتدا خلاصه ­ای از بحث مربوط به نظام ارزی را ارائه می­کنیم، پس از آن با ارائه مستنداتی نقض­های بازار ارز به عنوان شاهدی بر نبود نظام ارزی رقابتی در اقتصاد ایران ارائه می کنیم. سپس ، وضعیت موجود بازار ارز ایران را معرفی می­کنیم و شرایط نظام ارزی مطلوب را نیز ترسیم می­کنیم. در ادامه برای رسیدن از شرایط موجود به وضعیت مطلوب ، بسترها و مقدمات و پیش شرط­هایی که در دوره گذار باید تامین شود را مشخص می­کنیم. عدم پرداختن به تحقق پیش­شرط­های لازم به تداوم به تداوم وضع موجود منجر می­شود. تداوم وضع موجود درحال تغییر نرخ ارز و عدم تغییر نرخ ارز را هم بررسی می­کنیم. مسلما وقتی زیرساخت­های فنی، نهادی و مدیریتی و استانداردهای کیفی ضعیف باشد دستیابی به وضع مطلوب کار دشواری خواهد بود اما به ناچار روی آن تاکید می­کنیم تا مشخص کنیم چه برای رسیدن به وضع مطلوب و چه بهبود وضعیت در شرایط موجود در فضای نامناسب همراه با عدم شفافیت و فساد و ضعف کیفیت و رقابت پذیری امکان پذیر نیست.



دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی و سلامت روانی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی و سلامت روانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 54 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی و سلامت روانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه

اصطلاح هوش هیجانی در سال (1995) توسط دانیل گلمن 1 مطرح شد و بحث های بسیاری را بر انگیخت هوش هیجانی 2 با توانایی درک خود و دیگران یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات ،‌عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط که پیوند دارد .

پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارتهای اجتماعی . توانایی های بین فردی ، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجانهای خویش و توان کنترل آن هیجان ها توصیف و تبین هوش هیجانی غیر شناختی پرداخته اند .

بار – آن هوش هیجان ( هوش غیر شناختی ، را عامل مهمی در شکوفایی توانایی های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند آن را با سلامت عاطفی و در مجموع با سلامت روانی مرتبط می داند

باز آن را برای اولین بار در سال 1980 هوش بهر هیجانی را مطرح کرد و در همان سالبه تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نسیت ، زیرا بیشاری از افراد با هوش شناختی بالایی دارند ولی آن طور که باید در زندگی موفق نیستند .

با وجود این سنجش بهر اجتماعی 1 به نحوی روز افزون در تعیین و تشخیص حدود و توانایی های ذهنی و رفتاری افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرر می‌گیرد. بدیهی است با توجه به اشارة مختصری که به کاستی های این مقیاس شده توقع پافشاری بر نتایج مرتمت مرتب بر آن از احتیاط علمی به دور است .شایان به ذکر است که با همة تلاشهایی که از سال 1995 تا کنون برای تبیین و تعریف هوش به عمل آمده ، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است .

از این تاریخ به بعد گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشة تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و می خواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوه های آن را با عدد و رقم مجسم کنند منتشر شد و در اختیار اندیشمندان . روان شناسان قرار گرفت .

این که تلاش جدید تا چه اندازه روشنگر بخش دیگری از واقعیت های پیچیده ذهن آدمی است موضوعی است که آینده به آن پاسخ خواهد گرفت .


تعریف و پیشینه هوش هیجانی :

تعریف هوش هیجانی نیز مانند هوش غیر شناختی دشوار است این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحثهای بسیاری را بر انگیخت گلمن مصاحبه ای با جان اینل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می کند : « هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاه از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است توانایی اداره مطلوب خلق و خوی با وضعروانی ، کنترل و تکانش ها است عاملی که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند . هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست مهارت اجتماعی یعنی خوب کنار آمدن با مردم و کنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگری و توانایی تشویق و هداست آنان است »

گلمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید هوش بهر ( ) در بهترن حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است ، 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گروه مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد .

« هوش غیر شناختی ابعاد شخصی هیجانی اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیش از جنبه های شناختی آن در عملکرد های روزانه مؤثرند مخاطب قرار می دهد .

هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران ( خود شناسی و دیگر شناسی ) ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش و پیوند دارد . به عبارت دیگر هوش غیر شناختی پیش بین موفقیت های پیرامون خویش و پیوند دارد یه عبارت دیگر ههوش غیر شناختی پیش بین موفقیت های فرد رادر میسر می کند و سنحش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری و سنجش و توانایی های شخص براس سازگاری با شرایط زندگی و ادامة حیات در جهان است . ( بار – آن ، 1997 ص 28)

پیتر سالوی (1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هیجانی به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند .

شناخت حالات هیجانی خویش :‌ یعنی خود آگاهی

اداره کردنهیجان ها : یعنی مدیریت هیجانها ، به روش مناسب

خود انگیزی یعنی کنترل تکانش ها تا تأهیر در ارضای خواسته ها و توان رار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب

تشخیص دادن وضع هیجان دیگران ،‌همدلی

برقراری رابطه با دیگران

پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی

پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های و کسلر بههنگام تبین جنبه های غیر شناختی هوش و عمومی جست و جو کرد و کسلر در صفحه 103 گزارش 1942 خود دربارة هشومی نویسد « کوشیده ایم نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی ، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می توان رفتار هوشمندان را مشخص کند نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم کتفکر اینکه آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوش در بر داشته باشد » و کلسر در صدد آن بود که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر ، درک و فهم که دو بخش عمدة آزمونوی را تشکیل می دهد دریافت . در خرده آزمون درک و فهم که دو بخش عمدة آزمون وی را تشکیل می دهد دریافت . در خرده آزمون درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز « موفقیت های اجتماعی ، مورد بررسی قرار می کیرد ،‌پژوهش های انجام شده توسط سیپس و همکارانش (1987) نیز نشان می دهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخص های هوش اجتماعی پرسشنامه شخصیت کالیفرنیا هم بستگی معناداری وجود دارد . (شریفی ، 1375 )

علاوه بر این موارد ، و کلسر در کارهای خود به تلاشهای «دال»1 مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است و نتیجه کوشش های دال همان گونه که پیش از این عنوان گردید ، در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعکس است .

پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارتهای اجتماعی توانمندیهای بین فردی را رشد روانشناختی ؤ آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند بر روی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند و دانشوران علوم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوشی هیجانی سبک های مختلف مدیریت و رهبری و عملکردهای فردی و تغییرات درونی فردی . اجتماعی و انجام ارزش یابی از عملکرد های فردی و گروهی همت گماشته اند .



1- Golemar , Diniel

2- e motional in teliqence

1- اندازه گیری هوش اجتماعی

1-Dalle


مبانی نظری و پیشینه پژوهش همپوشی بین معنویت و مذهب

مبانی نظری و پیشینه پژوهش همپوشی بین معنویت و مذهب
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 121 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 58
مبانی نظری و پیشینه پژوهش همپوشی بین معنویت و مذهب

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مقدمه

پیش از پرداختن به تعاریف و نظریه ها می باید به سوالی اساسی تر پرداخت. ″چرا امروزه بسیاری از مردم٬ از جمله متخصصان سلامت روان این اندازه به موضوع معنویت علاقه مند هستند؟″ به نظر می رسد یک دلیل آن پیر شدن نسل متعلق به انفجار جمعیت‌‌ در میانه سالهای 1946 و 1964 و سوال اساسی است که پیری در آنها بر می انگیزد. برای مثال از خود می پرسند چگونه می توان در زندگی معنایی یافت وقتی که همه چیز به مرگ ختم می شود؟ دلایل دیگری نیز وجود دارد. همراه با افزایش بی سابقه ثروت و دارایی در دو دهه 1980و1990 بسیاری از مردم از فرمول های سنتی که برای کسب شادمانی و خوشبختی بر کسب در آمدهای مالی و بلند پروازی های خود محورانه تاکید می کردند٬ سرخورده شده بودند. تعارض در این جاست که هر چقدر فرد ثروتمندتر شود٬ میزان شادمانی او یکسان باقی می ماند. میرز[1] (2000) اشاره می کند که اگر چه درآمد آمریکایی ها همراه با تورم، نسبت به سال1957به دو برابر خود رسیده است٬ اما شادمانی همچنان ثابت باقی مانده وحتی میزان افسردگی ها نیز به مقدار قابل توجهی افزایش یافته است. در واقع همان گونه که میرز (2000) بیان می کند: "ما ابرمصرف گراها٬ دیگر از مادی گرایی بی امان حالمان بهم می خورد. ما غول های موفقیت از بلند پروازی کورکورانه و اعتیاد به کار بیزار شده ایم. ما آدم های به اصطلاح قوی احساس ،ازخود بیگانگی کمی را درخود تجربه می کنیم و در میان این همه یاس و از خود بیگانگی، بسیاری تشنه تجربه ای معنوی و جامعه ای مذهبی هستند دلایل خاص دیگری نیز وجود داردکه نشان می دهد چرا معنویت به بحثی داغ و جذاب در میان متخصصان سلامت روان تبدیل شده است. یکی از آنها شناخت و محدودیت های روان درمانی و درمان دارویی در کمک به مراجعان در جهت مقابله٬ تغییر و رشد است. حتی زمانی که بهترین شیوه­های درمانی مورد استفاده قرار می گیرند بیماران ما هنوز به شدت از مشکلات خود رنج می­برند. دلیل دیگر آن است که چند فرهنگی بودن بخش اساسی از فعالیت بالینی محسوب می­شود. به نظر می رسد مذهب و معنویت بخشی اساسی از دنیای فرهنگی مراجعان است و سرانجام این که٬ متخصصان امر به شدت از نتایج تحقیقاتی که نشان دهنده ارتباط مثبت میان فعالیت های مذهبی و سلامت روان می باشند متاثر بوده اند٬ هر چند که چنین ارتباطاتی ثابت نمی کند که مذهب لزوماً موجب سلامت روان میشود. چرا معنویت به جای مذهب واژه منتخب مردم شده است؟ به نظر می رسد بسیاری از مردم از مذاهب سنتی و نهادهای مذهبی ناراضی یا مایوس شده اند. تحقیقات ثابت می کند عده ای از مردم که خود را انسان هایی معنوی اما غیر مذهبی قلمداد می کنند٬ احساسات شدیداً مذهبی دارند (اسپیلکا[2] ، 2003). آنها می­خواهند مسیری مقدس را بیابند اما نمی خواهند به توشه ای که مذهب سنتی برای آنها به ارمغان می آورد تن دهند. آنها مایلند مسیر معنوی شخصی خویش را خود خلق کنند. مسیری که غالباً از مذاهب سنتی٬ فلسفه٬ نوشته های عامه پسند در باب معنویت و بخصوص تجربیات شخصی خودشان به گونه ای التقاطی الهام می گیرد. تحقیقات بر اهمیت تجربه شخصی تأکید میکند و نشان می دهد افرادی که خود را انسان هایی "معنوی" می دانند از تجربیات عرفانی و متعالی خویش برای خلق مسیر معنوی خود استفاده بیشتری می­کنند (اسپیلکا، 2003). واژه معنویت چنان گسترده است که کوشش هایی از این دست را برای یافتن ارتباط با وجودی مقدس در خارج از چارچوب های سنتی مذهبی در بر می­گیرد. با وجود این٬ یک مشکل عمده آن است که خود این واژه معنایی بس گسترده٬ فراگیر و بنابراین مبهم دارد. اگر از عموم مردم عادی بخواهید معنویت را تعریف کنند٬ عموماً مکث کرده و شروع به تقلای فکری می کنند. چنین کاری بی دلیل نیست. تعریف این واژه واقعاً دشوار است. آنچه در پی می آید نشان دهنده بهترین تلاش محقق در جهت تعریف معنویت با بهره جستن از مفاهیم اساسی و ساده­تر می باشد.

2-1-1- معنویت

گرایش معنوی افراد را به سمت معرفت[3]، عشق[4]، معنا[5]، آرامش[6]، امیدواری[7]، تعالی، پیوند[8]، شفقت[9]، خوبی[10]، و یکپارچگی[11] سوق می دهد. معنویت قابلیت فرد برای خلاقیت، رشد و تحول یک نظام ارزشی را در بر می‌گیرد و شامل مجموعه ای از پدیده ها مثل تجربیات، عقاید و اعمال است. چشم اندازهای مختلف روانی، معنوی[12]، دینی و فراشخصی[13]، ما را به معنویت نزدیک می‌کند. اگر چه معنویت عموما از طریق فرهنگ منتقل می‌شود، اما هم مقدم بر فرهنگ است و هم متعالی‌تر از آن» (نیکلز[14]، 2002).

مولفه های تعالی معنوی از دیدگاه پیدمونت[15] (2001) عبارتند از : حس پیوند[16]، عقیده به اینکه فرد بخشی از جامعه بزرگ بشری است و در تداوم هماهنگی زندگی نقش دارد، جهان شمولی[17]، اعتقاد به ماهیت توام با وحدت در زندگی، و تحقق دعا[18]، احساس لذت و خشنودی فرد در نتیجه رویارویی شخصی با یک حقیقت متعالی را در بر می‌گیرد.

در دهه­های اخیر، مباحث عرفانی و معنوی و تعالیم اشراقی بیش از پیش جایگاه خود را باز یافته است و اهل نظر در حوزه­های عرفان، حکمت، هنر، ادبیات و
روان­شناسی به نقش معجزه­آسای عرفان و ارزش­های معنوی در پاسخ به نیازهای تکاملی انسان و درمان ناملایمات و بیماری­های روحی و روانی او و رسیدن به سلامت روان او تأکید فراوان دارند (کریمی، 1383).

جیمز (به نقل از پیدمونت، 2001) معتقد است، انسان با رجوع به باطن دین (معنویت) آرامش و سرور خاصی پیدا می­کند وی معتقد است باور به وجود ارزش­های بالاتر و یک قدرت برتر برای بهداشت روانی انسان ضروری است.

یونگ(به نقل از آزاد،1384) که به نهضت اول روانشناسی مربوط می­شود به شدت تحت تأثیر معنویت شرق بود و می­گفت در بخش دوم زندگی بهتر است به سراغ آموزه­های معنویت یا عرفان بودیسم برویم.

مازلو (به نقل از آزاد،1384) تلفیقی ساخته از روان­شناسی و معنویت و از آن به عنوان روان­شناسی کمال یاد کرده است. مفهوم خودشکوفایی که مازلو به آن اشاره کرده و آن را تحقق بخشیدن به خود در بالاترین سطح می­داند، چیزی است که از معنویت شرق گرفته شده است.

براندن (به نقل از جمال هاشمی، 1379، ص13) عقیده دارد، اینکه چگونه انسانی هستیم و چه شخصیتی داریم بسته به انسجام و یکپارچگی و درجه معنویت و خرد ما است.

بررسی بهرامی دشتکی، علیزاده، غباری بناب و کرمی (1385) نشان داد مداخلات معنوی موجب کاهش افسردگی و سلامت روان گردید.

بررسی بهرامی احسان و تاشک (1383) نشان داد معنویت با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالات روانی رابطه دارد و توانسته است بصورت مثبت سبک مقابله مذهبی و معنوی را پیش بینی کند.

هی و موریسی[19] (1987) اعتقاد دارند ریشه­ی معنویت و تجربه­های معنوی برای سلامت انسان سودمند است.

یونگ (به نقل از وست، 2004) با تأیید واقعیت درمانی نیاز به معنویت در نوع انسان، تجربه­ی معنوی و روحی را به عنوان جنبه­های بالقوه­ی سالم و سلامت هستی انسان در نظر می­گیرد.

برای آنکه معنویت را تعریف کنیم، باید ابتدا بپرسیم: "مذهب ما چیست؟ "مذهب عبارت است از جستجوی معنا و هدف به ویژه که با وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا کند(پارگامنت[20]،2000). مقدس یعنی "قدرت های والاتر، نیرو های متعالی تر یا وجودهای شخصی"پارگامنت(2000) بر این باوراست که تعاریف حاضر از واژه مقدس آن چنان وسیع است که نه تنها نه شامل خداوند سنتی مذهب غربی یعنی مسیحیت می شود بلکه مفاهیم شرقی تائو، براهمان و نیروانا را نیز شامل می شود. با این حال تعدادی از سنن شرقی واژه "واقعیت غایی"را بر"مقدس"ترجیح می دهند. برای مثال ٬آیین بودایی٬ اگر خداوند را این چنین تعریف کنیم: "وجودی شخصی که جهان رابا طرحی سنجیده شده خلق کرده " مذهبی بی اعتقاد به خداست (نیکلز،2002). از سویی دیگر٬ اسمیت به تعریف دومی از خداوند به عنوان "الوهیت" اشاره می کند که در آن "ایده شخصیت" گنجانده نشده است. اوبر این باور است که در آیین بودا این تعریف دومی از خداوند به عنوان الوهیت اشاره می کند که در آن ایده شخصیت (ص114) گنجانده نشده است. او بر این باور است که در آیین بودا این تعریف دوم به اندازه کافی به مفهوم خداوندبه عنوان الوهیت نزدیک است که بتوان این اسم رامتضمن آن معنا دانست (نیکلز،2002). نیکلز برای تایید چنین نتیجه گیری اشاره ی بودا به آن متولد نشده که تغییرنمی پذیرد٬ خلق نمی شود و شکل نمی پذیرد را نقل میکند و می گوید که متون بودایی نیروانا را دائمی وهمیشگی، جاودانه و فناناپذیر توصیف می کند. بنابراین نیروانا رامی توان واقعیتی غایی تصور کرد. ویژگی دیگر تمامی مذاهب آن است که به گونه های مختلف به آموزش اخلاقیات می پردازند. یعنی آنها به اشاعه قوانین و اصولی می پردازند که رفتار درست بجا و خوب راگسترش می دهند وسر انجام آنکه مذاهب عمده نهادهایی را به وجود آورده اند (همچون فرقه های کلیسایی)که پایه ساختاری شان راشکل می دهند. اکثر ادیانی آسمانی می گویند که یکی از اهداف عمده آنها رشد معنویت پیروان آنهااست، اما آیا معنویت تنها دسترس پیروان مذاهب است؟ به نظر نمی رسد چنین باشد، لازم نیست مذهب تنها وسیله توصیف یا پیوند با آن وجود مقدس یا واقعیت غایی باشد (نیکلز،2002).

2-1-1-1-همپوشی بین معنویت و مذهب

این اعتقاد قابل بیان است که معنویت و مذهب با یکدیگر همپوشی دارند و هر دو شامل اعتقاد به وجودی مقدس می شوند، اما هر یک ویژگی های خاص خود را دارا هستند. ویژگی های خاص مذهب عبارتند از الهیات، مناسک و آیین ها، نهادها و آموزه های اخلاقی آن. ویژگی های خاص معنویت عبارتند از: فردگرایی و تأکید آن بر تجربه متعالی، یعنی اینکه شخص ممکن است عقاید و اعمال خود را با توجه به تجربیات معنوی خویش پرورش دهند (بیتز،گریفین،باون،کوئینگ و ماراکوکس[21]،2004).

اکثر مردم معتقدند که معنویت و مذهب در جنبه هایی باهم متفاوتند و در
بخش­هایی نیز اشتراکاتی دارند. نتایج یک نظر خواهی از 364 نفرکه دارای
پیشینه­های مذهبی متفاوت بودند نشان داد که معنویت و مذهب در جنبه­هایی با یکدیگر اشتراک دارند: 42 درصد مردم فکر می کردند که این دو موضوع با یکدیگر همپوشی دارند، اما مفاهیم یکسان نیستند. 39 درصد نیز تصور می کردند که معنویت شامل مذهب می شود. اما مفهوم گسترده تر از آن است . می توان با گروه اول موافق بود، چون بر این اعتقادند که شخص می تواند معنویت را تجربه کند، بی آنکه به مذهب و بنیادهای آن وابسته باشد. البته در زندگی واقعی، اکثر مردم تمایز میان معنویت و مذهب را به خوبی تشخیص نمی دهند و بسیاری از مردم راهی رادنبال میکنند که ترکیبی از هر دو است. مثلاً افراد بسیاری که در بنیادهای مذهبی حاضر می شوند راه معنوی بسیار مشخص و فردی را دنبال می کنند که در آن اعتقادات و اعمال خود را تنها بر اساس سنت مذهبی خود بلکه بر اساس مذاهب دیگران نیز بر می گزینند. در واقع بسیاری از موسسات آزادی خواهانه بانی و حامی کلاس هایی می شوند که به شرکت کنندگان کمک می کنند با آموزه ها و اعمال مذاهب مختلف آشنا شوند. برعکس، افراد معنوی اما غیرمذهبی بسیاری هستندکه اعتقادات، ارزش ها و اعمال خود را به صورت التقاطی و با تکیه بر آموزه های مذهبی بنا می کنند (وولف[22]، 1997؛ ترجمه دهقانی، 1386).

2-1-1-2-تعالی

تعالی به تجربیات وحدت بخش یا میان فردی خاص دلالت می کند که به ما حس ارتباطی فراتر از خویشتن شخصی می دهد. با وجود این، به نظر می رسد تجربه متعالی تنها یک روی سکّه است. روی دیگر سکه را می توان «تعالی ادراکی» دانست، که بیشتر شامل ارتباطی شناختی (وکمتر تجربی) با وجودی بس عظیم تر از خودمان می باشد (خداپناهی، 1380).

2-1-1-3- تعالی تجربی

بحث درباب اینکه چه تجربه ای واقعاً متعالی است، فراوان است. امّا به سه نوع آن می توان اشاره کرد. دو نوع بسیار رایج تجربیات متعالی عبارت است از : ملکوتی و عرفانی. گرچه این دو نوع تجربه ممکن است به مثابه «دو قطب تجربیات مذهبی» دیده شوند. اما آنها با یکدیگر همپوشی دارند و در نهایت متحد می شوند (اسپیلکا، 2003). برای مثال تجربیات عرفانی زمانی که دیگرِ شگفت انگیز و مجزایی (چه شخصی و چه غیر شخصی) تجربه می شود، همچنین می تواند تجربه ای ملکوتی باشد (اسپیلکا، 2003). واژه روان شناختی موجود برای تجربه عرفانی اصطلاح مازلو به نام «تجربه اوج» می باشدکه دربرگیرنده احساسات شعف انگیز از حل شدن رها از خود در دنیا، احساس کامل بودن و جذب شدن در دنیا و احساس حضوری بی تقلا در زمان و مکان حاضر می باشد (خداپناهی، 1380).

تجارب متعالی ممکن است در طول انجام طیف وسیعی از فعالیت ها، خواه مذهبی و خواه غیر مذهبی احساس شوند. مثلاً فعالیت های مذهبی خاصی که ممکن است به حس تعالی ختم شوند عبارت اند از مراقبه، دعا و مناجات، شرکت در مراسم نیایش، گوش دادن به موسیقی مذهبی، تأمل در نوشته های مقدس یا شرکت در پایکوبی های مذهبی با وجود این، افراد بسیاری چه مذهبی وچه غیر مذهبی، حس تعالی را در موقعیت هایی تجربه می کنند که به ظاهر مذهبی نیستند. چنین مواردی ممکن است فعالیت های جنسی، لذت بردن از زیبایی طبیعی، داشتن تجربیات نزدیک به مرگ، تن آرامی عمیق یا ارتباط صمیمی و نزدیک با گروهی از مردم باشد. حس تعالی ممکن است حتی به هنگام انجام امور بسیار تنش زا یا پیش پا افتاده نیز تجربه شود (وولف، 1997؛ ترجمه دهقانی، 1386).

2-1-1-4-مدل مقابله ای سنجش

پارگامنت (2000) ، توصیف بسیار دقیقی را از نظریه پیچیده خود ارائه می دهد. در ادامه ایده های اصلی پارگامنت که ارتباط بیشتری با فعالیت بالینی دارند، توصیف خواهد شد. محور اصلی کتاب پارگامنت آن است که همگی ما از یک چارچوب اساسی برای فهم زندگی (چه گفته و چه نا گفته) برخوردار هستیم که تعیین کننده واکنش ما در مقابل رویدادهای استرس زا می باشد. پارگامنت (2000) این چار چوب تفسیری را سیستم جهت گیری می نامد و از آن به عنوان یک شیوه کلی برای نگاه به دنیا و مقابله با مشکلات آن یاد می کند. به طور دقیقتر چنین چارچوبی در بر گیرنده «عادات، ارزش ها، روابط، باورهای کلی، و شخصیت» می باشد. به لحاظ عمده، چنین چارچوبی یک چارچوب ارجاعی و طرحی از خود و جهان برای پیش بینی و کنار آمدن با رویدادهای زندگی است. انسان از این سیستم جهت گیری به هنگام مشکلات بهره گرفته و آن را کمک یا مانعی درفرایند مقابله به حساب می­آورد. بنابراین سیستم جهت گیری یک لنز تفسیری است که از طریق آن به رویدادهای زندگی، چه منفی وچه مثبت می­نگریم. این لنز می تواند از جنس مذهبی یا غیر مذهبی باشد. این سیستم جهت گیری نه تنها به عنوان یک چارچوب تفسیری عمل می کند، بلکه بر شیوه مقابله با استرس نیز تأثیر می گذارد. این روشهای مقابله شامل افکار ملموس، احساسات، رفتارها و تعاملات می باشد که در هنگام مشکلات از آنها می­توان بهره برد. پارگامنت(2000) معتقد است که در مقابله با استرس یکی از دو مورد زیر را در ارتباط با سیستم جهت گیری خود انتخاب می کنیم: 1) سیستم جهت گیری بنیادی خود را حفظ کرده و از آن برای مقابله استفاده می کنیم. 2) به علّت اینکه آنرا در مقابله با مشکلات و یا در مواجه با عوامل استرس زا سودمند نمی یابیم تغییر می دهیم. هیچ قاعده مشخصی نمی تواند تعیین کند که از میان حفظ یا تغییر دیدگاهها کدام یک سودمند تر است.

در یک مثال بسیار بارز، پارگامنت(2000)، جوانی را توصیف می کند که اخیراً در طی یک حادثه رانندگی باعث کشته شدن اعضای خانواده اش شده و وی را دچار دردی مزمن و طاقت فرسا کرده بوده. پیش از تصادف این زن جوان پر انرژی، محبوب، خوش بین، و علاقه مند به تحصیل در دانشگاه، ازدواج و یک زندگی پر بار بوده است. اما پس از تصادف بسیاری از چیز هایی که برای آنها اهمیت زیادی قائل بود-دوستان، خانواده، شغل سر زندگی و استقلال- را از دست داد.


[1]. Myers

[2] . Spilka

[3]. knowledge

[4]. love

[5]. meaning

[6]. peace

[7]. hope

[8]. connectedness

[9]. compassion

[10]. wellness

[11]. Integration

[12]. psycho sproritual

[13]. transpersonal

[14]. nicholls

[15] . Piedmont

[16]. Sense of connectedness

[17]. universality

[18]. prayer fulfillment

[19]. hay & Morisy

[20]. Pargament

[21] . Beatz, Griffin, Bowen, Koenig & Marcoux

[22] . Wulff


چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق تحلیل پوششی داده ها

چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق تحلیل پوششی داده ها
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 51 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 15
چارچوب مبانی نظری و فصل دوم تحقیق تحلیل پوششی داده ها

فروشنده فایل

کد کاربری 7901
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 15صفحه
نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

این روش در ابتدا با تز دکتری رودز مطرح شد که در آن پیشرفت تحصیلی مدارس امریکا در سال 1978 مورد ارزیابی قرار گرفته بود که در همین راستا این تکنیک برای رتبه‌بندی دانشکده‌های اقتصاد انگلستان نیز مورد استفاده قرار گرفت که اساس آن بر اساس مدلی بود که فارل در سال 1957 برای ارزیابی کارایی با استفاده از روشهای غیر پارامتری مطرح کرده بود. چارنز رودز و کوپر مدل اولیه فارل راکه چند ورودی و یک خروجی داشت را توسعه دادند و نام آن را CCR گذاشتند و در سال 1984نیز مدل BCC توسط بنکر، چارنز و کوپر ارائه شد. (آزادی و فتائی، 1389 : 22)

تعریف تحلیل پوششی داده‌ها: تکنیکی جهت محاسبه کارایی نسبی یک مجموعه از واحدهای تصمیم گیرنده در مقایسه با یکدیگر با استفاده از یک برنامه ریاضی می‌باشد.

تعریف ورودی: در تحلیل پوششی داده‌ها عاملی است که با افزایش آن با حفظ تمام عوامل دیگر کارایی کاهش یافته و با کاهش آن با حفظ تمام عوامل دیگر کارایی افزایش می‌یابد.

تعریف خروجی: در تحلیل پوششی داده‌ها عاملی که با افزایش آن با حفظ تمام عوامل دیگر کارایی افزایش یافته و با کاهش آن و با حفظ تمام عوامل دیگر کارایی کاهش می‌یابد.

واحدهای تصمیم گیرنده (DMU): واحدهایی هستند که یکسری ورودی را دریافت و پس از فرایند خروجی خارج می‌کنند.

(کیم و لی، 2011 : 57)

2-1-17- مدل‌های تحلیل پوششی داده‌ها

در روش DEA برای هر یک از واحدهای غیرکارا، یک واحد کارا یا ترکیبی از دو یا چند واحد کارا به عنوان مرجع و الگو معرفی می‌گردند. از آنجائیکه این واحد مرکب (ترکیب دو یا چند واحد کارا) ضرورتاً در صنعت وجود نخواهد داشت، به عنوان یک واحد مجازی کارا شناخته می‌شود. یکی از مزایای DEA یافتن بهترین واحد مجازی کارا برای هر واحد واقعی (چه کارا و چه غیر کارا) می‌باشد. چنانچه واحدی کارا باشد، مجموعه مرجع آن واحد مجازی کارا خود این واحد خواهد بود. سهم هر یک از واحدهای کارا در تشکیل واحد مجازی کارا برای یک واحد غیرکارا بستگی به وزن (λ1 , λ2 ,... λn) λ دارد که توسط روش DEA برای هر یک از بنگاههای کارا محاسبه و ارائه می‌شود. (شعبانی و همکاران، 1389)

تکنیک DEA دارای چهار مدل اصلی می‌باشد:

1- مدل بازگشت به مقیاس (CRS): این مدل که اولین روش DEA است، توسط چارنز، کوپر و رودز در سال 1978 ارائه شد. این مدل را برخی اوقات با حروف CCR می‌شناسند که برگرفته از نام این سه پژوهشگر است. در این مدل با تغییر یک واحد در ورودیها، خروجیها نیز با نسبت ثابت (کاهشی یا افزایشی) تغییر می‌کنند. در واقع شیب تابع تولید در این مدل ثابت است.

2- مدل بازگشت به مقیاس متغیر(VRS) : این مدل توسط بانکر، چارنز و کوپر در سال 1984 ارائه شد و اغلب با حروف BCCشناخته می‌شود. این مدل در مواقعی استفاده می‌شود که مقیاس گذاری یکسان بالاتر و پائینتر از حداکثر مقداری که برای هر یک از ورودیها و خروجیها مشاهده شده است، امکانپذیر نباشد. در این مدل با تغییر یک واحد در ورودیها، خروجیها با نسبت متفاوتی تغییر می‌کنند. این تغییر میتواند کاهشی یا افزایشی باشد. شیب تابع تولید در این مدل متغییر است.

3- مدل بازگشت به مقیاس افزایشی(IRS) : در این مدل با تغییر یک واحد در ورودیها، خروجیها با نسبت افزایشی تغییر میکنند. شیب تابع تولید در این مدل افزایشی است و بنابراین گاهی کارائی تکنیکی ورودی محور بیشتر از کارائی تکنیکی خروجی محور است و بالعکس.

4- مدل بازگشت به مقیاس کاهشی(DRS) : منظور از بازگشت به مقیاس کاهشی این است که با تغییر یک واحد در ورودیها، خروجیها با نسبت کاهشی تغییر میکنند. شیب تابع تولید در این مدل کاهشی است. (قیصری، 1386)


پیشینه پژوهش سلامت عمومی و تعارض متقابل کار- خانواده

پیشینه پژوهش سلامت عمومی و تعارض متقابل کار خانواده
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 136 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
پیشینه پژوهش سلامت عمومی و تعارض متقابل کار- خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 7901
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد

کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 38صفحه
نوع فایل:word

توضیحات از متن فایل

چهارچوب این پژوهش پنداشتی بوده و بر پایه مفاهیم سلامت عمومی و تعارض متقابل کار- خانواده استوار است که در این راستا مفاهیمی همچون سلامت، تعاریف سلامت، ابعاد سلامتی، تعارض کار با خانواده، تعارض خانواده با کار و ابعاد آن ها (زمان، فشار، رفتار) مورد بحث قرار می گیرد.

سلامت یکی از واژه هایی است که بیشتر مردم با آن که مطمئن هستند معنای آن را می دانند، تعریف آن را دشوار می پندارند. از این رو تعاریف بسیاری از سلامت در دوره های مختلف شده است(37).

به طور کلی سلامتی مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تاثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار می گیرد. ضمن این که سلامتی یک روند پویاست و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد(38). قدیمی ترین تعریف سنتی که از سلامتی شده است عبارت است از " بیمار نبودن". انتقاد وارد شده بر این تعریف آن است که نقش عوامل تعیین کننده زیست محیطی، اجتماعی، روان شناختی و فرهنگی را در تعریف سلامتی در نظر نگرفته است(42،39). نارسایی این مفهوم زیست پزشکی، منجر به ایجاد مفهوم اکولوژیک شده است که سلامت را به عنوان تعادل پویا بین انسان و محیط زیست و بیماری را به صورت عدم تعادل وجود انسان با محیط زیست در نظر می گیرد(40). با پیشرفت های علوم اجتماعی در دوران معاصر آشکار شد که سلامت می تواند تحت تاثیر عوامل اجتماعی، روان شناختی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی قرار گیرد و هنگام تعریف و اندازه گیری سلامت باید این عوامل را هم در نظر گرفت(41). مدل کلیت ترکیبی از همه مفاهیم نام برده شده را بیان می کند و می گوید: سلامت، نشانه ای از فکر سالم و عالی در بدن سالم و در خانواده های سالم و محیطی سالم است. این مدل به ارتقاء سلامت و حفظ آن تاکید می کند(37). تعاریف متعددی از سلامت وجـود دارد. فرهنگ وبسـتر سلامتی را وضعیت خوب جسـمانی و روحی و به خـصوص عاری بودن از درد یا بیـماری جسمی می داند در حالی که فرهنگ آکسـفورد سلامتی را وضعیت عالی جسم و روح و حالتی که اعمال بدن به موقع و موثر

انجام شود بیان می کند(42).

دان سلامتی را به صورت وضعیتی که در آن فرد تعادل و مسیر هدفمند را در محیط خود حفظ می کند، بیان می نماید. در حقیقت تعاریف سلامتی بر دو نظر کلی تاکید دارند، سلامتی پویا است و نه ایستا و محیط و زمینه زندگی افراد بر میزان دستیابی آن ها به سلامتی تاثیر گذار است(43). با این وجود تعریفی که بیشتر از همه درباره سلامت پذیرفته شده است، تعریف سازمان بهداشت جهانی است که در مقدمه اساسنامه آن ذکر شده است:" سلامتی عبارت است رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه تنها بیماری یا معلول نبودن"(44). بدین منوال از تعریف سازمان جهانی بهداشت چنین بر می آید که سلامتی مفهومی بسیار گسترده تر از رفاه جسمی است و برای سالم بودن، تعادل و هماهنگی در عملکرد روان و مغز نیز الزامی است(45). در سال های اخیر با گنجاندن توانایی داشتن "یک زندگی اقتصادی و اجتماعی مثمر" این تعریف تقویت شده است. تعریف WHO از سلامتی از این نظر که بسیار گسترده است، مورد انتقاد قرار گرفته است و بعضی از اشخاص استدلال می کنند که نمی توان سلامت را به عنوان یک حالت کلی تعریف کرد بلکه باید به صورت یک فرایند تطبیق پیوسته با تقاضاهای دیگر زندگی و تغییراتی که به معنای زندگی داده می شود، در نظر گرفته شود. این یک مفهوم پویا است که کمک می کند تا مردم خوب زندگی کنند، خوب کار کنند و از زندگی خود لذت ببرند. بنابراین تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت به نظر بسیاری از اشخاص به عنوان یک هدف آرمانی محسوب می شود تا فرضیه ای واقع بینانه که ممکن است در برخی از افراد وجود داشته باشد و در سایرین خیر(37).

به این منظور عده ای از محققان سازمان بهداشت جهانی یک تعریف عملیاتی را برای سلامتی بیان کرده اند که شامل 1- نبودن شواهد آشکار بیماری و درست عمل کردن شخص به طور عادی در حدود معیارهای پذیرفته شده سلامتی در مورد یک جنس، سن، جامعه و منطقه جغرافیایی.

2-کار کردن چند اندام بدن به اندازه کافی و در رابطه با یکدیگرکه نشانه نوعی تعادل یا پایداری بدن است. این حالت نسبتاً ثابت است اما چون انسان تابع محرک های داخلی است ممکن است تغییر نماید(42).

علی رغم محدودیت های نام برده مفهوم سلامتی مطابق تعریفWHO کاربرد مثبت و گسترده دارد و استاندارد"سلامت مثبت" را تعیین می کند. این تعریف نشان دهنده آرزوی مردم و نماینده هدف کلی یا هدفی است که مـلت ها باید برای آن بکوشند. سلامـت بر تمام ابعـاد زندگی افراد تاثیر گذار است، از طرف

دیگرشغل و حرفه، نقش اجتماعی و روابط بین فردی متاثر از سلامت می باشند(46).

در حرفه پرستاری چهار تعریف به واسطه چهار الگو توسط اسمیت پیشنهاد شده است:

1-الگوی ادیو منیستیک(ایده آلی): در این حالت فرد به خود یابی و حد کمال رسیده و توانایی خود را از بالقوه به بالفعل در می آورد.

2-الگوی سازگاری: انسان به طور موثر قادر به کنش با محیط فیزیکی و اجتماعی خود است.

3-الگوی ایفاء نقش: بیانگر میزان توانایی فرد در ایفای نقش خود به طور موثر است.

4-الگوی کلینیکی: فقدان علائم و نشانه های بیماری و ناتوانی قابل تشخیص با علم پزشکی است.

از نظر اسمیت الگوی ایده آلی جامع ترین الگو و الگوی کلینیکی سطحی ترین الگو است (42).

با توجه به تعاریف سلامتی متوجه می شویم که سلامتی دارای ابعاد متعددی است. بانکر و کووالکسی پنج بعد جسمی، روانی، اجتماعی، معنویو عقلانی را به عنوان ابعاد سلامتی معرفی نموده اند (45). در صورتی که آقا ملایی و ملک افضلی، علاوه بر ابعاد فوق، بعد شغلی را نیز جزء ابعاد سلامتی می دانند (47،37).

معمول ترین بعد سلامتی، سلامت جسمی است که نسبت به دیگر ابعاد سلامتی ساده تر می توان آن را ارزیابی کرد. سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است(38). نشانه های سلامت جسمی در فرد عبارت است از: سیمای خوب، پوست تمیز، اشتهای کافی، خواب راحت، وزن مناسب و .... (37). بعد دیگر سلامتی بعد روانی است که شامل توان واکنش در برابر انواع گوناگون تجربه های زندگی به صورت قابل انعطاف و معنی دار است(37). بعضی از نشانه های سلامت روانی عبارت است از: سازگاری فرد با خود و دیگران، قضاوت صحیح در برخورد با مسائل، داشتن روحیه انتقاد پذیری و داشتن عملکرد مناسب در برخورد با مشکلات(42،38).