دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 33 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات از متن فایل
مفهوم هویت در نظر روان شناسان، جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی جایگاه خاصی دارد. بیشتر روان شناسان و همچنین نظریه پردازان شخصیت، هویت را امری فردی و شخصی می دانند و بر این باورند که ویژگی های شخصیتی و احساس فرد مبنای اصلی هویت او هستند. در مقابل روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان عقیده دارند که احساس هویت در اثر دیالیکتیک میان فرد و جامعه شکل می گیرد. آنها معتقدند که هویت معمولاً در نگرش ها و احساسات فرد نمود پیدا می کند، اما بستر شکل گیری آن زندگی اجتماعی است.
به این ترتیب در یک تقسیم بندی کلی می توان هویت را به دو دسته اصلی تقسیم کرد:
1. هویت فردی
2. هویت اجتماعی
در هر دو بعد فردی و اجتماعی هویت، نوعی خودشناسی مطرح است. انسانی که از خود تعریفی ندارد، واحدی از هم گسیخته، نامنسجم، غیر اندام گر، از خود بیگانه و خود ستیز است (صالحی، 1385).
هویت فردی که تصور فرد از خویشتن است نیز در جریان تعاملات اجتماعی ساخته می شود. ارزشیابی فرد از خود، با توجه به تلاش ها و فعالیت های فردی، نظرات و برداشت های دیگران و همچنین شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه شکل دهنده هویت فردی هستند.
متفکران زیادی به جنسی بودن هویت اعتقاد دارند:
یکی از عوامل مهم کسب هویت فردی جنسیت است. هر فردی با دانستن این که زن است یا مرد، جایگاه جنسی خود را پیدا می کند و می تواند نقش ایفا کند.
هویت جنسی که بازتاب احساس درونی فرد از زن یا مرد بودن خویش است، بخش قابل ملاحظه ای از هویت هر انسان را تشکیل می دهد. هویت جنسیتی به یک رشته نگرش ها، الگوهای رفتاری و سایر صفاتی که معمولاً با مردانگی و زنانگی مرتبط هستند و توسط فرهنگ خاص افراد تعیین می شوند، وابسته است. کسی که از نظر هویت جنسیتی سالم است با اطمینان می تواند بگوید من یک زن یا یک مرد هستم (رضایی، 1386).
گرین و اسپنسر، هویت جنسی را به عنوان یک احساس اساسی و عمده مربوط به پذیرش و تعلق داشتن به یک جنس می دانند. ایگان و پرس معتقدند که بهتر است هویت جنسی را مجموعه ای از افکار و احساسات بدانیم که یک فرد درباره جنسیتش و عضویت در آن دارد که از 5 جزء عمده ساخته شده است:
1) گامی از عضویت و تعلق به یک جنس.
2) سنخیت جنسی
3) رضایت و خشنودی جنسی
4) احساس فشار برای انطباق جنسی
5) سوءگیری درون گروهی. (کارور، 2005).
نقش جنسی
الگوی رفتاری برونی است که منعکس کننده احساس درونی شخص از هویت جنسی خویش است ) کاپلان وسادوک،2003).
نقش آموزی جنسی
کسب آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی- نقش های جنسی- که فرهنگ جامعه معینی برای زنان و مردان خود مناسب می داند، نامیده می شود که مقوله ای متفاوت از هویت جنسی می باشد (هترینگتون، پارک، 1373).
عوامل مؤثر در روند شکل گیری هویت جنسی را می توان به سه دسته زیستی، اجتماعی و روان شناختی تقسیم کرد.
عوامل زیستی شامل: 1. کروموزم های جنسی. 2. گونادها. 3. هورمون ها. 4. اندام تناسلی داخلی. 5. اندام تناسلی خارجی. 6. مغز (رئیسی، ناصحی، 1383).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
توضیحات از متن فایل
تعامل با دیگران، لازمه بقاء انسان است، چرا که بدون ارتباط اجتماعی، حتی تأمین نیازهای اولیه برای او امکان پذیر نیست. برآورده شدن نیازهای روانشناختی و شکوفایی استعدادهای بالقوه آدمی نیز در گرو زندگی اجتماعی اوست. بیشتر افراد می توانند، بدون مشکل جدی با دیگران تعامل داشته و در جمع به فعالیت بپردازند. البته تقریباً هر فردی تا حدی در موقعیت های اجتماعی اضطراب دارد، مثلاً بسیاری از افراد کمرو هستند، اما وقتی فرد از بسیاری از موقعیت های اجتماعی به اندازه ای هراس دارد که از آنها اجتناب می کند، مسئله آسیب روانشناختی مطرح می شود، اشتغال ذهنی با افکاری مثل ترس از سرخ شدن بر اثر خجالت و آشفته یا حقیر به نظر رسیدن که در عملکرد حرفه ای یا تحصیل و در ارتباطات و فعالیت های اجتماعی فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی اختلال ایجاد می کند. اضطراب اجتماعی اختلال شایعی است، به طوریکه بعد از افسردگی و سوءمصرف مواد، میزان بروز آن از سایر اختلالات روانی بیشتر است.( دیتمن ،2005).
اضطراب اجتماعی اساساً ترس از مورد نظاره دیگران واقع شدن است. این ترس ممکن است تا حدودی ذاتی بوده باشد اما وقتی نگاه دیگران، چه به عمد (واقعی)، چه با تصور فرد (خیالی) در موقعیت های خاص ناراحتی فوق العاده ایجاد کند نتیجه آن "اضطراب اجتماعی" است؛ اجتماعی به این معنی است که نگاه دقیق دیگران همیشه به نوعی وجود دارد. مورد مضحکه واقع شدن به صورت پنهان وجود دارد. ورای این ترس نیز (ترس از عملکرد) یعنی ترس از اینکه شخص قادر به ایفای نقش خود نباشد و کنترل خود را در مقابل دیگران از دست بدهد، وجود دارد. ترس از عملکرد غالباً موجب همان چیزی می شود که شخص بیش از همه، از وقوع آن می ترسد، یعنی عملکرد معیوب (دانلد گودین ،2003).
طبق ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM IV - TR) ، اضطراب اجتماعی را، ترس قابل توجه و مداوم از یک یا بیشتر از موقعیت اجتماعی یا عملکردی که در آن فرد در معرض دید افراد ناآشنا قرار دارد یا ممکن است مورد مشاهده دقیق دیگران قرار گیرد، تعریف می کند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). بنابراین خصوصیت اصلی، اضطراب اجتماعی، ترس مفرط از تماشا شدن یا مورد مشاهده موشکافانه قرار گرفتن، از سوی افراد ناآشناست. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، مخصوصاً از خطر بالقوه عملکرد نامناسب، با بروز دادن علایم آشکار هول شدن که منجر به خجالت کشیدن و تحقیر شدن می شود، می ترسند. این اضطراب اجتماعی ممکن است محدود به موقعیت های خاصی مثل اجتماعات عمومی رسمی یا به دامنه وسیعتری از موقعیت ها مثل موقعیت های اجتماعی غیر رسمی گسترش یابد.(فورمارک ،2000).
نلسون و ایزرائیل (2000)، اضطراب را تجربه ای همگانی انسانی می داند که دارای خصوصیت انتظار دردناک از یک حادثه ناخوشایند می باشد. و همچنین عنوان نمودند که وقتی اضطراب پیش می آید شخص متوجه احساسات جسمانی ناخوشایند می شود که خود به افکار منفی ترس می انجامد و احساس اضطراب را افزایش می دهد.
DSM IV-TR یک ویژگی اختصاصی را برای اختلال اضطراب اجتماعی در نظر گرفته است. برپایه این راهنما افرادی که از بسیاری از موقعیت های اجتماعی می ترسند، مبتلا به نوع منتشر اختلال اضطراب اجتماعی دانسته شده اند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000)، هر چند در DSM IV-TR زیر گروهی به نام غیر منتشر اختلال اضطراب اجتماعی مشخص نکرده است، بسیاری از پژوهشگران افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را که ترسشان شامل موقعیت های زیادی نمی شود، با عنوان اختلال اضطراب اجتماعی غیر منتشر گروه بندی می کنند (تورک، هیمبرگ، هپ،2001).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
توضیحات از متن فایل
رضایت از زندگی زناشویی مفهومی است که از سالیان بسیار دور مورد توجه قرار گرفته است و جوامع همیشه در پی پیدا کردن راهکارهایی برای افزایش رضایت زندگی زناشویی و حل کردن مسائل مربوط به زوجین و زندگی زناشویی بوده اند. از سوی دیگر در طی سالیان بی شمار تحقیقات فراوان در رابطه با زندگی زناشویی و سلامت روانی که خود جزو عوامل تعیین کننده در میزان رضایت از زندگی است، صورت گرفته است که نشان داد که بین این دو، رابطه وجود دارد و فشارهای زندگی مشترک با آسیبهای روانی، مخصوصاً افسردگی، اختلالات اضطرابی و بیماریهای جسمی مرتبط است. تاریخ دقیق شروع پژوهش در مورد رضایت زندگی زناشویی مشخص نشده است، اما همیشه بشر در جستجوی راهکارهایی برای ارتقاء زندگی خود و خصوصا زندگی زناشویی و افزایش رضایت بوده است (آریندل،هسینک و سرجی،1999).
2-2-2 تعاریف رضایت زناشویی
بر طبق تعریف، رضایت زناشویی حالتی است که طی آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند(سرمدی، 1385).
در تعریف دیگر سلیمانیان (1390) معتقدند که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می گردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد.
در تعریف دیگری رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر است، هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند( صالحی فدری، 1392).
هاکینز(2002؛ به نقل از عطاری، امان الهی و مهرابی زاده، 1385) رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: احساس خشنودی، رضایت و لذت توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواج خود را در نظر می گیرند. رضایت یک متغیر نگرشی است. بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف مذکور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذتبخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند.
در تعریف دیگر از رضایت زناشویی گفته شده است که خانواده از کنش متقابل یک مرد و زن ناشی می شود که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و برای زناشویی خود مراسمی برگزار کرده اند و بطور کلی عمل آنها از لحاظ قانونی پذیرفته شده و به آن ازدواج اطلاق شده است. یکی از مهمترین عواملی که کارکرد مؤثر خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد، رضایت اعضای خانواده بخصوص زن و شوهر از یکدیگر است. رضایت زناشویی یعنی انطباق بین انتظاراتی که فرد از زندگی زناشویی دارد و آنچه در زندگی خود تجربه می کند (هنری، 2008).
در تعریفی رضایت زناشویی به عنوان عملکرد و رفتار مناسب زوجین بر اساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است ( جانسون، 2012).
در تعاریف دیگر، رضایت زناشویی را حالتی می دانند که طی آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و خرسندی می کنند. برخی روانشناسان معتقدند رضایت زناشویی انطباق میان وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می شود که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. مطابق با نظر هادسن، ادراک زن و شوهر از میزان، شدت و دامنه ی مشکلات موجود در رابطه نشان دهنده ی سطح رضایت زناشویی آن هاست. رضایت بخش بودن روابط میان همسران از طریق علاقه ی متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم با یکدیگر سنجیده می شود (مایرز، 2009).
اولسون (2010) رضایت مندی زناشویی را پیامد توافق زناشویی که به صورت درونی احساس می شود نیز می دانند. اصطلاح توافق زناشویی بر رابطه ی مناسب زن و شوهر به گونه ای رفتار، تصور و ادارک می کنند که گویا نیازها و انتظارهایشان برآورده شده و چیزی وجود ندارد، که در روابط شان خلل ایجاد کند. در ازدواج بدون توافق زناشویی، مشکلات موجود میان همسران به حدی زیاد است که آن ها احساس می کنند، نیازها و انتظاراتشان برآورده نمی شود. اغلب زوج ها در جایی میان این دو قطب قرار دارند و در مواردی بین آن ها توافق برقرار است و در مواردی نه. اسچون (2013) معتقد است که رضایتمندی زناشویی مفهومی کلی است که در وضعیت مطلوب روابط زناشویی احساس می شود. از طرفی، رضایتمندی زمانی اتفاق می افتد که روابط زن و شوهر در همه ی حیطه ها بهنجار باشد.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 55 |
توضیحات از متن فایل
پژوهش درباره مدیریت بدن و ارتباط آن با دیگر متغیرهای اجتماعی، از جمله سبک زندگی، به دو سه دهۀ اخیر مطالعات جامعهشناختی مربوط میشود. سوای تحقیقات بسیاری که جامعهشناسان دیگر جوامع به مقتضای روابط و مناسبات حاکم بر جامعۀ خود در این باره انجام دادهاند، در ایران تحقیقات چندی در این حوزه انجام گرفته که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
آزاد ارمکی و چاوشیان(1381) در مقالهای با عنوان «بدن به مثابه رسانهی هویت» به بررسی تجربی فرضیهی گسستهشدن شکلهای هویت از موقعیتهای ساختاری و پیوند آن با خصوصیات فرهنگی پرداختهاند. جامعهی آماری این تحقیق کلیه افراد 18 ساله و بالاتر ساکن تهران بوده است که 825 نفر به عنوان حجم نمونهی تحقیق با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدهاند. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که سطوح گوناگون مدیریت بدن رابطهی معناداری با متغیرهایی دارد که آشکارا دلالت فرهنگی دارند، متغیرهایی نظیر جنس، سن، تحصیلات، سرمایهی فرهنگی، دیانت، و نگرش سنتی به خانواده. اما بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اقتصادی و اجتماعی، سرمایهی اقتصادی و شغل رابطهی معناداری مشاهده نشده است. در پژوهشی دیگر با عنوان «بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر مدیریت بدن در زنان (مطالعه موردی زنان شهر شیراز)»، اخلاصی(1386) به بررسی ارتباط بین پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن پرداخته است. وی رابطه معنادار میان این دو متغیر را به کمک روش پیمایشی مورد بررسی قرار داده است. حجم نمونه تحقیق 400 نفر از زنان 18 تا 40 ساله ساکن در مناطق هشتگانه شیراز بود که با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و تصادفی ساده انتخاب شدند. چارچوب نظری تحقیق بر اساس آرای اروینگ گافمن، بوردیو، گیدنز و نظریه مبادله تدوین شده است. نتایج تحقیق با استفاده از آمارههای توصیفی و استنباطی نشان میدهد که میانگین مدیریت بدن برابر با 8/62 درصد است که حاکی از میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن از آرایشی ، مراقبت و...است. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانهای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.
شیرین احمدنیا (1385) نیز در مقالهای با عنوان «جامعهشناسی بدن و بدن زنان» ضمن این که از اهمیت بدن و ضرورت توجه داشتن بر بدن از سوی زنان اشاره دارد به فشارهای فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر بدن زنان نیز توجه کرده است. او معتقد است اساساً الگوی فرهنگی غربی در سطح بینالمللی که از طریق رسانههای جمعی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی تشدید و تسهیل میگردد، ارزشهای خاصی مرتبط با اشکال و اندازههای بدنیِ ایدهآل و مطلوب را مورد تأکید قرار میدهد، به طوری که این گونه ارزشها به عنوان ایدهآلها و اهداف عینی بر رفتارهای افراد بهویژه در جوامع مختلف برای هماهنگ کردن یا نزدیکتر کردن خصوصیات بدن خود با این ارزشها مورد توجه قرار میگیرند. نمونه مشخص این ارزشها که امروزه در مورد زنان در اکثر جوامع مورد توافق قرار گرفته باریک اندامی است. او همچنین به پیامدهای سوء رژیمهای لاغری برای سلامت روانی و جسمانی زنان اشاره کرده است.
موحد، غفارینسب و حسینی (1389) در پژوهشی تحت عنوان «آرایش و زندگی اجتماعی دختران جوان» به مطالعه و بررسی دلایل آرایش دختران ساکن در دامنه شهر شیراز پرداختهاند. این مطالعه به روش کیفی و از طریق مصاحبه با 30 دختر جوان (18-30) که دارای آرایش هستند صورت پذیرفته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که آرایش با برنامهی زندگی افراد در هم تنیده است و توسط آنها تنظیم و هماهنگ میشود. آنها در طول مصاحبه به دامنهای از دلایل اجتماعی، فردی و روانشناختی برای گرایش خود به آرایش اشاره کردهاند. این اظهارات حاکی از آن است که با وجود فشارهای ساختاری موجود، دختران در انتخاب آرایش تا حدودی عاملیت خود را حفظ کردهاند و آن را به شیوهای عقلانی برای کسب سرمایه نمادین و حتی تبدیل آن به دیگر سرمایهها به کار می برند. خواجهنوری وهمکاران (1390) در پژوهشی به بررسی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن پرداختهاند.در این پژوهش پس از بررسی مطالعات نظری و تجربی موجود، نظریهی ترکیبی مبتنی بر نظریهی گیدنز ساخته شده است. دادههای این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و با تهیه پرسشنامه خودگزارشی در بین نمونهای 508 نفری از زنان 15 تا 64 ساله شهر شیراز و با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای گردآوری شده است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که در سطح تحلیل دومتغیره تمامی سبکهای زندگی با مدیریت بر ظاهر و همچنین تغییر شکل اندام رابطه داشتهاند. اما در تحلیل چندمتغیره مشاهده شد که سبکهای مدرن ورزشی- موسیقی، فراغتی، مشارکتهای جدید، مذهبی و در نهایت، موسیقی سنتی روی هم توانستهاند مدیریت زنان بر ظاهرشان را با 45 درصد تبیین کنند و متغیرهای سبک مشارکتی جدید، ورزشی- موسیقی جدید، موسیقی قدیمی و در نهایت فراغتی روی هم 3/30 درصد تغییرات مدیریت تغییر شکل اندام زنان را تبیین کنند. رضایی و دیگران (1389) در مقاله پژوهشی خود با عنوان «مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی» به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در مدیریت بدن پرداختهاند و با استفاده از روش پیمایشی از مجموع 6000 دانشجوی دختر دانشگاه مازندران بر مبنای فرمول کوکران 400 نمونه به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب نمودهاند. دیدگاههای نظری فمینیسم سوسیال، نظریه فوکو، گیدنز و گافمن برای تبیین مسئله به کار گرفته شدهاند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 78 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 70 |
توضیحات از متن فایل
مدیریت از نظر لغوی یعنی اداره کردن و مدیر اسم فـــاعل از مصدر اداره، به معنی اداره کننده است. به عبارتی مدیر یعنی گرداننده و مدیریت یعنی گرداندن یک سازمان در جهت اهداف آن. معمولاً واژهی مدیریت با معانی مختلف به کار برده می شود. به عنوان مثال، گاهی ممکن است مدیریت به فرایندی اشاره داشته باشد که مدیران در جهت تحقق اهداف سازمانی آن را پی گیری می کنند(پرداختچی،1372: 8 -7).
تعاریف مدیریت از لحاظ ابعادی که مورد توجه و تأکید قرار گرفته اند:
الف) در بعضی از تعاریف مدیریت، تعامل افراد مورد تأکید قرار گرفته است:
ب) در برخی از تعاریف هماهنگی مورد توجه و تأکید واقع شده است:
ج) تعاریفی که به وظایف یا کارکردهای مدیریت تأکید بیشتری دارند:
د) در بعضی تعاریف بر تصمیم گیری تأکید خاصی شده است:
2-2. پیشینه و تاریخچهی مدیریت
2-2-1. اصول بنیادی مدیریت:
1- مدیریت در مورد موجودات انسانی می باشد. کار مدیر این است که افراد را قادر سازد به انجام کار بپردازند، قوت های افراد را اثربخش سازد و ضعف های ایشان را کنار بگذارد.
2- چون مدیریت به انسجام افراد در یک فعالیت مشترک می پردازد ، عمیقاً به فرهنگ وابسته است. آنچه مدیران در ژاپن، انگلستان، برزیل و آمریکا انجام می دهند، دقیقاً شبیه هم هستند. چگونگی انجام کار است که می تواند کاملا متفاوت باشد. به همین دلیل یکی از چالش های اصلی که مدیران در کشورهای توسعه یافته با آن روبرو می شوند، این است که بخشی از سنت ها، تاریخ و فرهنگی را که در آن هستند، پیدا کرده و شناسایی نمایند تا بتوانند به عنوان آجرهای بنای مدیریت خود از آنها استفاده کنند.