دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
مقاله بررسی مدیریت دانش به عنوان شاخصی نو در تجارت استراتژیک در 28 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده
امروزه، مدیریت دانش به عنوان یک شاخص مهم و اساسی در متون تجارت جهانی تبدیل شده است. جوامع علمی و تجاری هر دو بر این باورند که سازمانهای رقابت طلب می توانند با استفاده از قدرت دانشی خود به برتری های بلند مدت در عرصه توسعة اقتصادی دست پیدا کنند، به عبارت دیگر مدیریت کردن دانش به عنوان یک تجارت و سرمایه استراتژیک مشخص کننده بهره برداری صحیح از اطلاعات، منابع دانش موجود و قابل دسترس در محیط تجاری یک شرکت و یا یک سازمان می باشد. در نتیجه میتوان گفت مدیریت دانش برای همه شرکتهایی که خواهان ارتقاء و پیشرفت هستند، به عنوان یک نیاز استراتژیک مطرح می گردد. مقاله حاضر ضمن توضیح و تبیین دانش، مدیریت دانش و فرآیندهای مورد نظر، در تبدیل آن به عنوان یک تجارت و سرمایه استراتژیک، همچنین نقش و اهمیت آن در فعالیتهای مهم یک سازمان تجاری به منظور رسیدن به هدف مطلوب مورد نظر می باشد.
مقدمه :
دانش یک فاکتورحیاتی است که بر توانایی یک سازمان برای حفظ حالت رقابتی در بازار جهانی تأثیر گذار است . بنابراین سازمانها نیاز دارند تا آن را به عنوان یک منبع ارزشمند ، بشناسند و مکانیسمی را برای بهره برداری از آن بدست آورند . کانونهای توجه کنونی در مدیریت استراتژیک و تئوری تجارتها ، که اساساً بر مبنای فرضیه منابع و قابلیتها است ( ورنر فیت، 1984 )، بیان میکند که شرکت مدرن می بایست برمبنای نظامی مبتنی بر دانش توضیح داده شود(کیم و همکاران ،2003). بدرستی بیان میکنند که دانش حرکت دهندهی استراتژی است و استراتژی حرکت دهنده مدیریت دانش میباشد. متخصصان فنی (مدیران تجارت استراتژیک و مدیران دانش ) بنابراین باید به تأثیر اصل دانش بر شکلگیری استراتژی شرکت و موفقیت سازمانی توجه داشته باشد، بعلاوه سرمایه گذاری نیازمند این اطمینان است که استراتژی دانش با توجه به جاهطلبی شرکت، تکنیک و مهارت باید تدوین شود. براین اساس هیچ طرح کلی در مداخله شکل گیری استراتژی دانش در مرحلهی شکل گیری تجارت استراتژیک وجود ندارد، متأسفانه این امر منجر به این شده که مدیران تجاری همواره تصور نمیکنند که مدیریت دانش جدای از شکل گیری استراتژی تجاری است که منجر به ناتوانی اهداف مدیریت دانش با اهداف شرکت می باشد. ناتوانی مراحل شکلگیری استراتژی می تواند تا حد زیادی در ناتوانی تشخیص دانش به عنوان یک منبع استراتژیک برای تجارت و اختلاف در نقطه نظرها، با توجه به مراحل شکلگیری استراتژی تجاری و همچنین اختلاف در ایدهها با توجه به مدیریت دانش استراتژیک اشاره میکند. مدیریت دانش میتواند بر توانمندی، بهرهبرداری دانش و توزیع آن متمرکز باشد و همچنین میتواند بر فراگیری دانش، ایجاد فرصتهای یادگیری علمی و تواناییها برای بدست آوردن کارایی و موفقیت علمی دانش، متمرکز باشد . از این رو باید در جهت تجارت استراتژیک سازمان گام بردارد . مدیریت دانش نیازمند یک فرهنگ سازمانی و قوانینی است که از کارایی دانش حمایت میکند و به پیشرفت خود ادامه می دهد (باتر ، 1999 ). تاکید می کند که استراتژی مدیریت دانش نیازمند است که برنامه های آن همراه با مزیت رقابتی است ، که تکنیک ها ، تکنولوژی ها ،منابع ، نقشها ، مهارتها و فرهنگها با یک هدف تجاری منظم شده طرح و در یک ماهیت نشان می دهد که چگونه مدیریت دانش در بازگشت، توسط تکنولوژی اطلاعات[1] حمایت می شود . در نهایت توسعه، مداوم در صنعت و تجارت مشکلاتی قابل توجه و فزاینده در همهی سازمانها محسوب می شود که از مدیریت کردن دانش سازمانی بعنوان یک استراتژی کاری و شغلی بطور همزمان برروی مرزهای چند گانه عمل می کند و نیز ابزاری جهت پیشرفت کلی برنامهی یک سازمان محسوب می گردد و از داخل سازمان قدرت ایجاد می کند تا چالشهای خارجی را برطرف نماید و این امر با بهرهبرداری از منابع دانش موجود در کارمندان، منابع اطلاع رسانی، تکنولوژی اطلاعات و کاربردهای آن و همچنین ارتباط آنها با خریداران و دست اندرکاران بازار میباشد. و در آخر در این مقاله سعی بر این است بطور تفضیلی در مورد دانش، مدیریت کردن آن، و همچنین مدیریت دانش به عنوان یک سرمایه استراتژیک بحث شود .
تعریف دانش
به خاطر ماهیت ملموس و گنگ دانش، تعریف دقیق از آن مشکل است. انسانها به طور ذاتی دارای دانش می باشند (مالهوترا، 1998). ما دانش را بعنوان درک، آگاهی، آشنایی اکتسابی از طریق مطالعه، بررسی، مشاهده یا تجربه در طی مسیر زمان تعریف میکنیم. دانش بعنوان، آن چیزی تعریف می شود که مردم در مورد مشتریها، محصولات، روندها، اشتباهات و موفقیتها میدانند (گریسون و همکاران، 1998). آنچه برای یک شخص دانش[2] است ممکن است برای دیگری اطلاعات[3] باشد. بنا براین ارزیابی دانش ریسک پذیر است. زیرا تولیدی که از دانش آزمایش نشده[4] بدست میآید، نمیتواند تضمین شود. دانش می تواند مشکل ساز شود اگر که نتایج مورد نظر فراهم نشود، برای مثال تکنیکهای مدیریت که به وسیلهی چندین شرکت استفاده می شود، وقتی که رقابت طلبی شرکتها را افزایش میدهند در تضاد با اصول مدیریت سنتی است. در محیط کنونی، استفاده از این روش سنتی به عنوان یک چالش اساسی برای مدیران عالی محسوب میشود. این روشها امتیازات، رقابت طلبی برای شرکت ها را ارائه نمی دهد، بلکه موافق هستند که دانش ترکیب سازماندهی شده از ایده ها، قوانین، پروسه ها و اطلاعات است. به عبارتی تنها در راستای «سازماندهی» اطلاعات به مسیر خود ادامه میدهند و به دانش تبدیل میشوند. از سوی دیگر دانش بعنوان باور تأیید شده تعریف می شود، باورهایی که برای اداره کردن دانش به صورت کار آمد، یک شرکت به ساختار سازمانی انعطاف پذیر و سازگار نیاز دارد برای مثال پراهالد[5] و هامل[6] پیشنهاد میدهند، که در محیط حاضر سازمانها باید بر پایهی « قابلیتهای هستهای»[7] ساخته شود، زیرا این نوع ساختارها دینامیک و انعطافپذیر هستند و آنها سطح بالایی از غیر قطعیت محیطی و آشفتگی را تحمل میکنند. دو پیش نیاز برای ارتباطات دانش، وجود دارد که به عنوان توانایی اشخاص برای انتقال دانش محسوب میشود که شامل : 1- حضور ارتباطات یا در خصوص یک ماهیت رسمی به گونهای که در ساختار یک سازمان، معین، تعریف میشود و یا در خصوص یک ماهیت غیر رسمی، این ارتباط، تسهیل کنندهی ارتباطات میان اشخاص هستند و از این رو میتوانند توسعهی دانش سازمانی را پرورش دهند .2-وجود یک توصیف از خویش که (لوهمان،1990) آن را هویت مینامد. هویت می تواند در عقاید و ایدههای استراتژیکی، مأموریتها، اصول استراتژیکی، ارزشهای راهنمایی کننده و غیره شامل شود. هویت، متمایز کنندهی دانش است که به چنین صورتی بایستی از آنچه، صرفاً زبان است، ارتباط داده شود. و جلو، غرق شدن سازمان در پیچیدگی اطلاعات را بگیرد، بنابراین بدون زبان و هویت این نظام می میرد. از اینرو در محیط هایی که پویا، متغییر و پیچیده هستند. دانش نه تنها در عوامل بلکه در واکنش های متقابل یافت میشود (کامپوس و همکاران، 2003). دانپورت دانش را چنین تعریف میکند « ترکیب سیالی از تجربههای کسب شده ارزشها و بینش تخصصی که چارچوبی برای ارزیابی، کسب تجربهها و اطلاعات تازه فراهم میآورد. » بیشتر سازمان ها، امروزه از منبع عظیمی از دانش برخوردارند. این منبع عظیم دانش، بسیاری از گونه های مختلف فرآیندهای سازمانی، بهترین عملکردها، تخصص، جلب اعتماد مشتری، نظام های اطلاعات مدیریت، فرهنگ و هنجارها را در بر میگیرد. با این حال این دانش بسیار پراکنده و بیشتر اوقات ناشناخته است. اغلب فرهنگهای سازمانی، خود مانع از آن میشود که افراد در تلاش برای نگاه داشت پایگاه قدرت شخصی و کارایی خویش، دانسته های خود را تسهیم کرده و منتشر سازند. در حقیقت مرور بر انواع تعاریف و تقسیمبندیهای دانش پیشنیازی برای مدیریت موفقیتآمیز میباشد یکی از پیشرفتهای اصلی در مسیر تعریف دانش، شناخت تفاوت میان دانش و اطلاعات میباشد ( آذری،1380 ). اطلاعات همان اطلاعات به انجام رسیده در طی مراحل مختلف است و میتواند در درون کامپیوتر، جای داده شود. به خاطر تاثیرات دور از دسترس جهانیسازی، به صورت فزاینده، برای هر کس قابل دسترس میباشد (هراری، 1997 ). امروزه بسیاری از شرکتها دریافتهاند که برای کسب موفقیت در اقتصاد دنیای کنونی به چیزی بیش از دستیابی اتفاقی و ناآگاهانه به دانشی یکپارچه نیاز دارند . دانش چیزی نیست مگر بصیرت و فهمیدن درست چگونه عمل کردن . دانش منبعی اصلی است که ما همچون رهنمونی هوشمندانه می پذیریم . این رهنمون اگر متناسب استفاده شودکارایی را افزایش میدهد. امروزه اگر به دانش توجه بیشتری می شود به دلیل تولید زیاد و گستردهی اطلاعات است که برای غلبه و کنترل و استفادهی صحیح از آن راهی جز تبدیل آن به دانش نیست . چرا که افراد در رویارویی با انفجار اطلاعات ، به راحتی نمی توانند به اطلاعات صحیح و مناسب خود برای دانش ورزی و خرد ورزی در زمان مناسب دست پیدا کنند (امانتی ،1381). در واقع دانش درک، آگاهی یا شناختی است که در خلال مطالعه ، تحقیق ، مشاهده ، یا تجربه نسبت به جهانی بیرونی در فرد ایجاد می شود . با این حال، ناباوری های فراوانی پیرامون دانش وجود دارد. نیازی مبرم به ایجاد معیار های دانش ایده آل برای مدیران اجرایی احساس میشود تا بدان وسیله در یابند آیا داشتن این دانش برای سازمان آنها اثر بخش است یا خیر، معین کنید چه ارزشی در حال افزوده شدن بر فزایندهها و فرآوردههاست، و افزایش مشارکت و همکاری چه پیامدهایی در رقابت خواهد داشت. سازمانها رفته رفته پیمیبرند که دانش یک امتیاز است شاید تنها امتیازی که به مرور زمان رشد میکند و چنانچه درست مهار شود، میتوان به آنها توانایی رقابت و نوآوری پیوسته را در هزارهی جدید بخشید.
مدیریت دانش به عنوان یک تجارت استراتژیک
فنون و کاردانی کارمندان و فرهنگ سازمانی دارای مشخصات سرمایه های دانش است. فنون و کاردانی کارمندان یک جزء تشکیل دهندهی دانش سازمانی و منبع استراتژیکی اساسی است ( دی هوگ و همکاران، 1997). اگر روند مدیریت دانش یک بخش فرهنگ دانش و دانش جمعی کارمندان باشد پس متابعت از این می کند که دانش سازمانی ، تقریباً به طور یقین یک سرمایه و دارایی استراتژیکی میباشد. از اینرو برای آنکه یک سرمایهی استراتژیکی باشد، منبع بایستی دارای چهار مشخصه، یعنی ارزشمند، نادر، بی نظیر و غیر قابل جانشین باشد. 1-ارزشمند است : دانش سازمانی جدید منجر به بهبود محصولات ، روندها ، تکنولوژی ها یا خدمات می شود و سازمانها را قادر می سازد تا رقابتی و قابل زیست ، باقی بمانند . اول بودن برای کسب دانش جدید میتواند به سازمان ، کمک کند تا مزیت استراتژیکی ارزشمندی ، کسب کند. 2-نادر است : دانش سازمانی مجموع چه طور دانستن ، چه چیز دانستن و چرا دانستن کارمند است از آنجا که دانش،وابسته به دانش و تجربیات کارمندان کنونی و گذشته است ، بر مبنای دانش قبلی سازمانی ویژه ، ساخته می شود، نادر است. 3- بی نظیر است : هر شخص در سازمان به دانش مبتنی بر تفسیر شخصی از اطاعات ، کمک می کند تفسیرهای گروهی و شبیه و یکسان دانش ، وابسته به همکاری و اشتراک مساعی عضویت کلی گروه هستند. به علاوه، دانش سازمانی بر مبنای تاریخچهی گذشتهی منحصر به فرد، از تجربیات خود سازمان، تخصص و کارشناسی انباشته شده، ساخته میشود. بنابراین، دو گروه یا در سازمان به روش های مشابه، فکر و عمل نخواهند کرد. 4- غیر قابل جانشین است: همکاری و اشتراک مساعی گروههای ویژه را نمی توان مضاعف کرد بنابراین ، گروه، نمایانگر لیاقت و شایستگی مجزایی است که غیر قابل جانشین می باشد. بر مبنای منطق پاراگراف های قبلی، دانش سازمانی ، یک سرمایه استراتژیک است. پس این نتیجه گیری گویای آن میباشد که سازمانهایی که میل دارند رقابتی، باقی بمانند ، بایستی مکانیسم هایی برای تسخیر دانش مربوط و منتشر کردن آن به صورت دقیق ، یکنواخت، منحصر و در یک حالت زمانی برای تمام کسانی که به آن نیاز دارند، توسعه دهند. امروزه همه مدیران مکانیزم های متعددی را جهت بهبود کارآیی و مواجه شدن با چالشهای موثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند. اما در اصل فقط دو عامل عمده و اساسی وجود دارد که مدیران را از دیگران به عنوان فردی بی نظیر و توانا متمایز می سازد. مشتریان و کارمندان، ما می دانیم که کیفیت کار کارمندان ، چگونگی همکاری و در زمینه مشترکی که تصمیم گیری می کنند عوامل بهترین را از عوامل عادی و سازمان موفق را از ناموفق متمایز می کند، هم اکنون بیشتر سازمان ها استراتژی مدیریت دانش را به عنوان پایه اساسی توان قابل رقابت، و الگوی رشد پایدار را نیز به عنوان بخشی از استراتژی شغلی به کار میبرند (ویگ، 1997)پنج استراتژی که به وسیله سازمانها برای اجرای سیستم های مدیریت دانش، استفاده میشوند را شناسایی کرده است . برخی، دانش ، را به عنوان یک استراتژی تجارت، تعقیب می کنند، جائیکه نقطه تمرکز بر روی ایجاد، تسخیر، تجدید، سهم بردن و استفاده از دانش در هر نقطه عمل، می باشد. به عبارت دیگر نقطهی تمرکز بر روی مدیریت سرمایه ی عقلانی و ذهنی مانند حقوق انحصاری، تکنولوژی، سرمایه های دانش ساختاری، ارتباطات مشتری، عملیاتها و تمرینهای مدیریت است. استراتژی ایجاد و خلقت دانش با نقطه ی تمرکز بر روی یادگیری سازمانی، پژوهش ، توسعه و انگیزه های کارمند برای نوآوری و یاد گرفتن است . در اینجا، تاکید بر روی رویکردهای سیستمیک برای انتقال دادن دانش مانند اکتساب ، سازمان، ساختار بندی کردن مجدد، انبار کردن و بسته بندی کردن مجدد برای توزیع تا نقطه شروع است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 102 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش استقرار مدیریت دانش
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
مروری بر ادبیات تحقیقی مدیریت استراتژیک، تئوری سازمانی، مدیریت دانش و سیستمهای اطلاعاتی نشاندهنده تعاریف متعدد و نگاههای متفاوتی نسبت به دانش است. به نظر میرسد که دیدگاه غالب برای توصیف ویژگیهای دانش، علیالخصوص در ادبیات تحقیقی مرتبط با سیستمهای اطلاعاتی، استفاده از یک سلسله مراتب برای دادهها، اطلاعات و دانش میباشد (علوی و لیدنر ، 2001).
این رویکرد سلسله مراتبی، بین دادهها،اطلاعات و دانش تمایز ایجاد میکند که هر یک از آنها شامل عناصری اضافی در هر یک ازسطوح سلسله مراتب میباشند. بر اساس این سلسله مراتب، دادهها معرف اعداد خام، حقایق عینی و مشاهدات هستند. این دادهها هیچ نوع زمینهای ندارند و بنابراین به طور مستقیم، معنادار و قابل تفسیر نیستند (زاک ، 1999).
اطلاعات، نتیجه قرار دادن دادهها در درون یک زمینه معنادار هستند (زاک، 1999). میتوان این طور گفت که اطلاعات، دادههایی هستند که به صورت هدفمند مورد پردازش قرار می گیرند. دانش عبارت است از اطلاعاتی که اعتباریابی شدهاند و مستند هستند (علوی و لیدنر، 2001)، یعنی اطلاعاتی که آماده بکارگیری درتصمیمات واقدامات هستند. بنابراین، دانش، مجموعهای از مهارتها، قواعد، بینشها، ایدهها، قوانین و روالهایی است که به رفتار تصمیمگیری و انجام اقدامات کمک میکنند.
اگرچه اتخاذ این رویکرد سلسله مراتبی نسبت به دانش سودمند است، امّا ندرتاً در برابر ارزیابیهای وسواسگونه سربلند میشود. برای مثال، تومی(1999)، با قرار دادن دانش در بالاترین سطح زنجیره داده-اطلاعات-دانش مخالف است. وی، این سلسله مراتب را که از داده شروع و به دانش ختم میشود، معکوس کرده است و این طور ادعا می کند که دانش باید قبل از اطلاعات و دادهها حضور داشته باشند تا بتوان اطلاعات را از آن احصاء کرد و همچنین دانش باید قبل از اطلاعات حضور داشته باشد تا بتوان برای شکل دهی اطلاعات، نسبت به جمع آوری دادهها اقدام کرد. به علاوه، وی خاطر نشان میسازد که دادههای خام، مادامی که تمامی دادهها تحت تأثیر فرآیندهای دانش و تفکراتی که منجر به شناسایی و جمع آوری آنها میشود قرار نگیرند، وجود خارجی نخواهند داشت. بنابر عقیده وی، به همین نحو، دانش در ذهن افراد مقیم است و زمانی که افراد شروع به سخن گفتن میکنند به آن ساختار دهند و باعث میشوند که دانش تبدیل به اطلاعات شود. زمانی که بازنمایی ثابت و معین و تفسیر استانداردی از اطلاعات وجود دارد، اطلاعات تبدیل به داده میشوند.
بر اساس چشماندازهای بالا در رابطه با سلسله مراتب دانش، علوی و لیدنر (2001)، مشاهده کردند که نمیتوان عامل متمایز کننده اطلاعات از دانش را در محتوا، ساختار، صحّت و یا کاربرد اطلاعات و دانش جست، بلکه دانش، صرفاً اطلاعاتی است که در ذهن افراد وجود دارد. دانش، اطلاعاتی شخصی شده است که مرتبط با حقایق، روالها، مفاهیم، تفاسیر، ایدهها، مشاهدات و قضاوتها میباشد. محققان بر این موضوع اصرار دارند که لازم نیست این دانش نو، منحصر به فرد، سودمند یا صحیح باشد. استدلال آنها این است که وقتی اطلاعات توسط فرد مورد پردازش قرار میگیرد، تبدیل به دانش میشوند و زمانی که دانش به صورت کلامی در قالب متون، اشکال گرافیکی، عبارات و سایر اشکال نمادین ارائه میشود، تبدیل به اطلاعات میشود.
تعاریف دیگری نیز از دانش موجود است. زاک (1999)، دانش را اینگونه تعریف کرده است: دانش آن چیزی است که ما بدان اعتقاد پیدا میکنیم و بر اساس جمع آوری سازمان یافته و معنادار اطلاعات از طریق تجربه، ارتباطات و یا استنباط برای آن ارزش قائل هستیم. داونپورت و پراساک (1998)، دانش را بدین صورت تعریف کردهاند: آمیزهای شناور از تجارب، ارزشها، اطلاعات زمینهای و بینشهای تخصصی است که چارچوبی را برای ارزیابی و آمیختن تجارب و اطلاعات تازه با تجارب و اطلاعات قدیمی فراهم میکند. اکثر تحقیقات منتشر شده، تعریف داونپورت و پراساک (1998) ملاک عمل قرار دادهاند.
طبقه بندی دانش
شیوه معمول دیگر برای تعریف دانش، طبقهبندی دانش به صورت اشکال متفاوت است. برای مثال، نوناکا (1994)، به دنبال کارهای انجام گرفته توسط پولانی، دانش را به دو شکل آشکار و ضمنی طبقهبندی کرده است. به اعتقاد نوناکا (1994)، دانش آشکار، دانشی است که قابلیت فرمول بندی، مستند سازی، ضبط و کد گذاری را دارد و به سادگی میتوان آن را مخابره کرد و یا بین افراد انتقال داد. این شکل از دانش، شامل رویکردهای نظری، دستورالعملها، پایگاههای اطلاعاتی، طرحها، اسناد مربوط به کسب و کار،خطوط راهنمای کلی، مدلهای فرآیندی و غیره میشود. در مقابل، دانش ضمنی، به طور عمیق، ریشه در اقدامات، ایدهها، تجارب و ارزشهای افراد دارد و مکتوب کردن و یا فرمول بندی آن بسیار دشوار است. پولانی (1966)، ماهیت بنیادین دانش ضمنی را در این عبارت خلاصه کرده است: ما بیشتر از آنچه که میتوانیم بر زبان بیاوریم، میدانیم. وی با بیان مثالهایی روزمره نظیر توانایی تشخیص چهره یک آشنا، دانش ضمنی را توضیح داده است. نوناکا (1994)، ملاحظه کرده است که دانش ضمنی، متشکل از دو مؤلفه است: فنی و شناختی. مؤلفه فنی، اشاره به "دانستن چگونگی و یا مهارتهای غیررسمی و شخصی حرفه اشاره دارد و مؤلفه شناختی، اشاره به عقاید، ایدهآلها، ارزشها، طرحوارهها و مدلهای ذهنی عمیقاً ذاتی فرد اشاره دارد. محققان خاطرنشان کردهاند، در حالی که تفصیل و فرمولبندی مؤلفه شناختی دشوار است، امّا این مؤلفه، شیوه نگاه ما نسبت به جهان را شکل میدهد.
دانش را میتوان به صورت فردی و جمعی نیز طبقهبندی کرد (نوناکا، 1994). دانش فردی در درون سر افراد جای دارد، در حالی که دانش جمعی در اقدامات جمعی گروهها و سازمانها وجود دارد. نوناکا (1994)، خلق دانش سازمانی
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 12951 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 400 |
22 مقاله مدیریت دانش
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 408 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 75 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
مدیریت دانش مشتری در سازمان
2- 2- 1 مقدمة مدیریت دانش:
مدیریت دانش سازمانی یکی از مهمترین عوامل موفقیت شرکتها در شرایط رقابتی و عصر اطلاعات است. اهمیت این موضوع به حدی است که امروزه شماری از سازمانها، دانش خود را اندازهگیری میکنند و به منزلة سرمایه فکری سازمان نیز شاخصی برای درجهبندی شرکتها در گزارشهای خود منعکس می کنند. (موسوی، 1384: 13). این سازمانها مدیریت دانش را به عنوان بخشی از راهبرد سازمان، ضروری میدانند (حسین زاده، 1385: 58). در بخش دوم از فصل دوم با توجه به اهمیت مدیریت دانش، ابتدا، تعاریفی از KM[1] (مدیریت دانش) بیان شده است سپس تاریخچهای از مدیریت دانش و سیر تطور آن عنوان گردیده است. در مرحلة بعدی سه مکتب اقتصادی، سازمانی و استراتژیک مدیریت دانش توضیح داده شده است. توضیحاتی در خصوص دو دیدگاه مدیریت دانش (دانش به عنوان سرمایه و ابزار) داده شده است. بعد از آن سه نسل مدیریت دانش (فناوری مدار، انسان مدار، و گذار از فناوری مدار به انسان مدار) مطرح شده است.
سپس 13 ویژگی مدیریت دانش (مدیریت دانش همراه با تکنولوژی اطلاعات، نظریه تغییر و عرضه مدیریت دانش) بیان گردیده است. بعد از آن چهار مرحله مدیریت دانش مطرح شده و مقایسهای بین مدیریت دانش و مدیریت کیفیت جامع صورت پذیرفته است.
مطالبی در خصوص مزایای مدیریت دانش در زمینههایی چون (کارایی، صرفهجویی، فرصتهای جدید، تغییر و نوآوری و منابع انسانی) و در ادامه 8 مزیت مدیریت دانش از نظر دنهام گری بیان شده است.
اشارهای به کاربرد مدیریت دانش در تصمیمات راهبردی شده که منجر به درک عمیقتری از موقعیتهای تصمیمگیری میگردد. چالشهای KM عنوان شده و مهارتهای برطرف نمودن آن نیز مطرح گردیده است.
پس از آن 5 مانع دانش اعم از: عوامل انسانی، سازمانی، فرهنگی، سیاسی و تکنولوژیکی بیان شده است و در نهایت این بخش با توضیحاتی در خصوص 14 مدل از مهمترین مدلهای مدیریت دانش به پایان رسیده است.
2- 2- 2 مدیریت دانش چیست؟
رفتارهای سازمانی باید چنان هم راستا شوند که اطلاعات و دانش، ادغام شده و به افراد مناسب و در زمان مناسب برسد تا بتوانند با بهرهوری بیشتری عمل کنند. اول از همه، مدیریت دانش باید افراد را به اطلاعات، مرتبط کند و این ارتباط شامل فرآیندها و تشویقهایی است که برای افراد نیاز است اعتماد کنند و از اطلاعات موجود استفاده کنند بلکه تجارب و اطلاعاتشان را به پایگاه اطلاعاتی جهانی توزیع کنند. دوم اینکه آنها همه روزه در تحقق اهداف سازمان شریکند. افزایش بهبودی به تسریع در یادگیری، اتخاذ تصمیمات بهتر و سریعتر، افزایش کل توانایی برای توسعه، تقویت نوآوری و ایجاد انگیزه برای کارکنان منجر میشود. (انتظاری، 1385: 40).
2- 2- 3 تعریف مدیریت دانش:
هیچ تعریف مشخصی که به طور جهانی در مورد مدیریت دانش، مورد توافق باشد وجود ندارد و آن ناشی از وسعت اندازه تعریف دانش است. سختی ارائه تعریف مشخص از مدیریت دانش، موجب شده است تا صاحبنظران بر اساس تجارب و دیدگاههای مختلف، تعاریف گوناگونی را در این زمینه بیان کنند.
ابتدائیترین تعریف از مدیریت دانش عبارت است از: یافتن راهی جهت خلق، شناسایی، شکار و توزیع دانش سازمانی به افراد نیازمند (عبدالکریمی، 1382: 38).
مدیریت دانش عبارت است از تلفیقی از کسب و ذخیرهسازی دانش آشکار همراه با مدیریت سرمایههای فکری است (Dalker, 2005: 4).
مدیریت دانش فرآیند به کارگیری یک رویکرد نظامند برای کسب، ساختاردهی، مدیریت و توزیع دانش در سراسر یک سازمان به منظور انجام سریعتر کارها، استفاده مجدد از بهترین رویهها و کاهش دوباره کاری می باشد. مدیریت دانش عبارت است از برانگیختن افراد به تسهیم دانش خود با دیگران (فرائیالو، 1383: 679).
مرکز بهرهوری و کیفیت آمریکا (1996) مدیریت دانش را اینگونه تعریف میکند: مدیریت دانش، کسب دانش درست برای افراد مناسب در زمان صحیح و مکان مناسب است طوری که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، مناسبترین استفاده را از دانش ببرند (زعفریان و دیگران، 1387: 77).
مدیریت دانش مجموعهای از رویهها، زیرساختها و ابزارهای فنی و مدیریتی که در جهت خلق، تسهیم و به کارگیری اطلاعات و دانش در درون و بیرون سازمان طراحی شده است. مدیریت دانش، یک استراتژی است که باید در یک سازمان ایجاد شود تا اطمینان حاصل گردد که دانش به افراد مناسب در زمان مناسب میرسد و آن افراد، آن دانش را تسهیم کرده و از اطلاعات برای اصلاح عملکرد سازمان استفاده میکنند (O"dell, Grayson, 1998: 54).
مدیریت دانش شامل فرآیندها و فناوریها برای جذب، تسهیم و به کارگیری دانش جمعی به منظور اتخاذ تصمیمات بهینه در زمان مناسب میباشد (امین و دیگران، 2001: 49).
مدیریت دانش فرآیندی است که به سازمانها در کشف انتخاب، سازماندهی، انتشار وانتقال اطلاعات مهم و تجارب ضروری، جهت فعالیتهایی از قبیل حل مسأله، یادگیری پویا، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیری کمک میکند (Gupta, Goringaraja, 2000: 17).
[1] . Knowledge Management
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 26 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 87 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
مدیریت دانش
دانش[1] ومدیریت دانش[2]
دانش، به مجموعۀ تجربه ها ، ارزش ها واطلاعات جدید گفته می شود. به عبارتی دیگر با جمع بندی تعاریف گوناگون می توان گفت که دانش به عنوان منبعی در کنار منابع دیگری که از پیش از این در اقتصاد مورد توجه قرار داشت(کار، زمین،سرمایه)، به عنوان دارایی پرمایه مطرح می شود. در چنین ساختارهایی دیگر صنعت محور نیست، بلکه محور، دانش است ودر آن دانش کاران مشغول کار هستند. مدیریت دانش، فرایند کشف، کسب، توسعه وایجاد، تسهیم، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانش مناسب درزمان مناسب در سازمان است که با ایجاد مناسب میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب در سازمان است که با ایجاد پیوند مناسب میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دست یابی به اهداف سازمانی صورت می پذیردRamirez , 2006) ).
2-2-2) مفهوم داده ، اطلاعات و دانش :
ایجاد دانش، سازماندهی و استفاده از آن جریان اطلاعات را تسهیل می کند.مهم ایناست که بین داده، اطلاعات و دانش تمایز قائل شویم.تمایز اصلی آنها در درجه سازماندهی و مفید بودن آنها نهفته است
(, 2012 C.Shih).
داده:داده شاملتوصیف مقدماتیاز اشیا و رویدادها، فعالیتها و مبادلات است که ثبت، طبقه بندی و ذخیره شده اند، ولی طوری مرتب نشده اند که معنی خاصی را برسانند ومی توانند بصورت عددی، حرفی، شکلی و صدایی باشند.داده شامل حقایق ساختار نیافته درباره رویدادها، اهداف یا افراد است و بطور خلاصه می توان گفت داده ها آمار، ارقام و واقعیت های خام و پردازش نشده هستند.
اطلاعات: اطلاعاتعبارت از مجموعه ایاز داده ها هستند که در ذهن دریافت کننده آنها ایجاد معنی میکنند.اطلاعاتباید بهدریافت کنندهچیزی را ارائهنماید کهاو تا به حال نمی دانست و نمی توانست پیش بینی کند. به عبارت دیگر اطلاعات داده هایی هستند که پردازش، تبدیل و ترکیبشده اند تا شکل معین و معناداری بگیرند و آگاهی بیشتری را به فرد منتقل کنند.بطور خلاصه اطلاعات به داده های معنی دار و سازماندهی شده و مفید اطلاق می شود.
دانش: دانش شامل آگاهی و درک مجموعه ای از اطلاعات و اینکه چگونه این اطلاعات می توانند به بهترین نحوه به کار گرفته شوند می باشد.دانش مجموعه ای از اطلاعات مناسب ساخت یافته و الگو مدار در حوزه معین است می توان گفت که دانش شکل غنی شده و بارور شده اطلاعات می باشد که همراه با فهمیدن چگونگی و چرایی است (سرلک و فراتی،1391). دانش در هنگام کارکردن با اطلاعات و یا استدلال کردن براساس اطلاعات توسط مردم تولید می شود. بنابراین دربرگیرنده اطلاعات و اطلاعات نیز دربرگیرنده داده ها است.کلمه کلیدی در اینجا تفسیر کردن است. فرد از طریق محیط خود داده و اطلاعات را به دست می آورد و با تفسیر کردن آنها دانش خلق می گردد.میتوان افراد را به عنوان سیستمهای اطلاعات دید. تفسیر اطلاعات وداده ها مبتنی بر دانش و تجربه ای است که هر فرد در آن لحظه دارا می باشد. این نظر منطبق با ایده ارائه شده از سوی داونپورت و پروساک است.از دیدگاه آنها دانش جریانی مرکب از تجربیات عینی، ارزشها، اطلاعات محیطی و بصیرت خبره استکه چارچوبی برای ارزیابی و یکپارچه کردن تجربیات و اطلاعات جدید را فراهم می آورد (درویش و امیرخانی ، 1388). دو نوع دانش وجود دارد یکی دانش آشکار و دیگری دانش ضمنی.دانش آشکار دانش رسمی است که می توان آنرا در گروه اطلاعات، طبقه بندی نمود و در قالب مدارک و اسناد سازمان قابل یافت می باشد.
[1] Knowledge
[2] Knowledge Management