دسته بندی | عمران |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 3381 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
پاورپوینت معرفی و ارزیابی جایگذاری بتن بدون قالب بندی جهت ترمیم و بهسازی سازه ها
شاتکریت
تاریخچه شاتکریت
(ACI) تعریف شاتکریت از نظر موسسه بین المللی
شاتکریت هم اکنون در جهان به دو صورت مورد استفاده قرار میگیرد
1.مخلوط خشک (DMS)
معایب روش (DMS)
2.مخلوط تر (WMS)
مزایا
مزایای استفاده از روش WMS
1.مزایای اجرایی
مزایای کیفی
1.1 مقاومتهای مکانیکی
2. چسبندگی بین بتن و میلگرد
3. کاهش نفوذ پذیری
مزایای زمانی
کاربرد WMS در تعمیرات سد ها
توسیه های مهم در تعمیرات سد در شاتکریت
1. لایه لایه شدن
2.درز انقباض و انبساط
3. آب بندی سطوح زیر کار
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
بشراولیه در آغازسطح زمین را برای یافتن غذا،پناهگاه،فرار از خطرات،کسب امنیت و محیط زندگی بهتر موذد گردش و جستجو قرار داد.با گذشت زمان چنین حرکت ها و جنبش هایی به صورت میل گردش همراه با شور و نشاط،ماجرا جویی و اکتشاف تغییر شکل داد.
امروزه میل به سیرو سفر به عنوان گردشگری مطرح گردیده است به گونه ای که برای افراد بیکار و باز نشسته و همچنین طبقه متوسط جامعه،گردشگری به عنوان یک فعالیت فوق العاده،تفریحی و جذاب به حساب میآید.(موحد،1381،33)
شروع مسافرت نزدیک به 5000 سال قبل با توسعه وسیع کشاورزی،شهرها، کشتیرانی وپول به عنوان وسیله ای برای دادوستد،انگیزه مشترک بیشتری از طریق تجارت،فعالیت های نظامی و حاکمیت دولت از فرمانروایی های بزرگی چون سومر،پارس،مصر،آشور،یونان و فرمانروایی روم در مدیترانه و نواحی خاورمیانه به وجود آمد.به عنوان مثال خاندان سلطنتی روم ازجمله اولین افرادی بودند که گردشگری را در اروپا پایه گذاری کردند.قصد اولیه آنها از مسافرت دیدن بستگان خود که در نواحی دور دست روم زندگی می کردند بود.رومی ها به این منظورجاده هایی را احداث کردند تا امر مسافرت آنها را راحت تر کند.آنها همچنین درطول این راه ها هتل هایی را برای اقامت و استراحت تعبیه کرده بودند.امااین مسافرت تنها تا پایان دوران حکمرانی امپراطوران دوام آورد و بعد از آن متوقف شد.در این کشور برای تمام طول سال فعالیت های گردشگری پیش بینی شده بود،طوریکه وقتی مدت معینی از سال به علت شرایط آب و هوایی سیر و سیاحت به صورت نیمه تعطیل در می آمد.فعالیت های دیگری نظیر،فستیوال های هنری،بازارهای مکاره،تماشای بازی ای آکروباتیک و ورزش های دسته جمعی ظهور پیدا کرد.(قره نژاد،1374،5)
در قرون وسطی تجارت و مسافرت رونق کمتری داشت،جاده ها تقریبا از میان رفته و شرایط مسافرت بسیار مشکل و خطرناک شد.در آن زمان دیدار ازکلیساهای مسیحیان نخستین اولویت سفر بود،زیرا کشیشان مسیحی مردم را تشویق به زیارت از این مکان ها می کردند.درسده چهاردهم،مسیحیان به بیت المقدس وروم مسافرت می کردند و مسافرت ها اساس و رنگ مذهبی داشتند.(شهام،دادفر،1384،16)
از سده 14 تا17 (رنسانس)بیشترمسافرت ها با هدف کسب دانش و تجربهآموزی انجام می شد ودرانگلستان ،ملکه الیزابت اول بری تربیت و پرورش نمایندگان خارجی مسارت هایی را برای آنها فراهم کرد.کاروان های مسافرتی دور الیزابت پس از چندی ،دارای ساختار و سازمان منظمی گردیدند وآنرا«گراندتور» نامیدند. بیشتراعضای این کاروان ها از طبقات بالای جامعه بودند کهبرای کسب دانش و فرهنگ مسافرت می کردند.( شهام،دادفر،1384،17)
به دنبال دگرگونی ها و تحولاتی که در ساختار اجتماعی و اقتصادی اروپا درطی قرون 18 و 19 منبعث از انقلاب صنعتی و انقلاب کشاورزی روی داد،به تدریج یک نوع مسافرت تفریحی برای استفاده از سواحل دریاها و سرگرمی و استراحت جای مافرت های سنتی ـ آموزشی را گرفت و افرادی که بدین منظوربه ویژه در فرانسه مسافرت می کردند،توریست نامیده شد.(رضوانی،1385،30)
ایران از جمله کشورهای صاحب تمدن بشری است که آثارو ابنیه به جای مانده آن از گذشته و نیز جاذبه های فرهنگی –اجتماعی، طبیعی آن را جزو ده کشور برتر جهان از لحاظ توان های گردشگری قرار میدهد.آثار به دست آمده در برخی از مناطق باستانی فلات ایران نشان می دهد که از دیر باز،رفت و آمد در میان اقوام پیش از تاریخی که در این فلات می زیسته اند،رایج بوده است.اطلاعات به دست آمده از آثار بر جای ماده از عیلامی ها بی گمان در سرزمین عیلام سیرو سفر از رونق و اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.در اواسط هزاره ی دوم پیش ازمیلاد مادها راه هایی را به منظور سفر وارتباط بین ایالت ها ساخته بوده اند،که دردوره هخامنشی به دستورکورش و داریوش اول این راه ها را گسترش دادند.همزمان با ساختن راههای تازه، ساختن کاروان سرا،آب انبارو دیگر امکانات مورد نیاز مسافران رواج پیدا کرد.این اقدامات با ابعادی کمتر در دوره ی سلوکیان و اشکانیان نیز ادامه پیدا کرد تا اینکه در دوره ساسانیان تسهیلات بیشتری از طرف حکومت به مسافران داده شد.چنانچه در این دوره جزئیات مربوط به هر مسیر،چه از جنبه جغرافیایی و چه تاسیسات رفاهی مورد نیاز مسافران و چه از نظراقتصادی با دقت بسیار در اختیار مسافران قرار می گرفت.بعد از اسلام، سیرو سیاحت در ایران بسیار آسان شد از جنبه در جهان آن روزگارنظیر نداشت.سادگی مسلمانان،سنت کهن مهمان نوازی در شرق ،احداث بناهای عام المنقعه برای مسافران و گردشگران وبرقراری موقوفات برای پذیرایی ،مسافرت را برای مردم از هر طبقه ای آسان کرده بود،در این دوران جهانگردان مسلمان در پی اکتشاف سرزمین های دیگر بودند وبه همین سبب توجه آنان به ایران کهن جلب شد. شماری از این جهانگردان عبارتند از:ابن خردادبه (اواسط قرن سوم قمری)ابن رسته (نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم قمری)مقدسی(اوایل قرن چهارم قمری)ابن حوقل(قرن چهارم قمری)و معروف ترین آنها ناصر خسرو قبادیانی (394قمری)بود.(الوانی،پیروز بخت،1385،47)
عصر صفوی از درخشان ترین دوره ی توسعه سیاحتگری در ایران به شمار می رود که از علل آن می توان به راه های ارتباطی مناسب اقامتگاه های متعدد و مناسب،امنیت عبور و مرور اشاره کرد.در تمامی دوره هایی که به آن اشاره شد کشور از تشکیلات و سازمان دولتی و غیر دولتی برای اداره و برنامه ریزی گردشگری بی بهره بوده است و بیشتر فعالیت های دولت برای ترتیب و مقدمات سفرهای حکومتی برای شاهان به وجود می آمده است که پس از انجام سفر حذف می گردیده است. به منظورامور جهانگردی و سیرو سفر برای اولین بار در سل 1314 هجری شمسی اداره ای به نام «امور جهانگردی» در وزارت کشورایجاد شد.تنها کاراین اداره چاپ کتابچه های کوچک راهنما برای مسافران بود.در سال 1320هجری شمسی «شورای عالی جهانگردی»جایگزین آن شد.(دیبائی،1371،83)
به دلیل اینکه این تشکیلات پاسخگوی نیاز جهانگردان نبود در سال 1342هجری شمسی «سازمان جلب سیاحان»تاسیس شد.این سازمان به دلیل ارائه طرح ها و برنامه ریزی وسیع زیربنای امر جهانگردی در سال 1353 هجری شمسی جزو تشکیلات وزارت اطلاعات درآمد(قرخلو،1386،176)به طورکلی فعالیت های سازمان جلب سیاحان تا پیروزی انقلاب اسلامی به طور اعم در سه بخش برنامه های مطالعاتی ،تاسیساتی و آموزشی و تسهیلاتی قابل مطالعه است
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 160 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 63 |
تعریف لغوی آلکسی تایمیا
در فرهنگنامه واژههای روانشناسی آلکسی تایمیا اینگونه تعریف شده است یک جدائی بین فرآیندهای عاطفی و شناختی که بهصورت ویژگیهای درهم تنیده شده در بعضی افراد معتاد و یا منشأ و خاستگاه روانتنی بهصورت یک اختلال مشاهده میشود. بهطور نمونه شخص دارای آلکسی تایمیا بهطور نسبی دارای هیجانات نامتمایز و تفکری مایل به ساکن بودن افراطی دنیوی دارد. Alexia یعنی ناتوانی و thymia یعنی بیان احساسات هیجانی یا ناآگاهی از هیجانات درونی. این واژه دقیقا به معنی «نداشتن واژگان برای احساسات» است و برای توصیف افرادی به کار میرود که در ابراز احساسات خود مشکل دارند. آلکسی تایمیا واژه ای یونانی است که به معنی نبود واژه برای ابراز هیجانها است و به لحاظ مفهومی به صورت دشواری در تشخیص احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر برون مدار تعریف می شود (باگبی[1] و همکاران، 1994).
آلکسی تایمیا بعنوان یک صفت شخصیتی به معنای فقدان یا بروز مشکلاتی در شناسایی، توصیف و درگیر شدن با احساسات فردی است که اغلب به نفهمیدن احساسات دیگران نیز منجر میشود (پاویو و مک کیلوچ[2]، 2004).
2-2-2 -تعریف اصطلاحی آلکسی تایمیا
آلکسی تایمیا به وضعیتی اطلاق میشود که فرد قادر به ابراز هیجان خود نباشد. این افراد در ابراز کلامیهیجانات و استفاده از تخیلات خود دچار مشکل میباشند. در چنین شرایطی بیماران در معرض خطر بیماریهای روانتنی عمده مانند زخم معده، ناهنجاریهای انسدادی مزمن تنفسی، اختلالات قلبی عروقی و؛ و نیز برخی از اختلالات روانپزشکی مثل افسردگی، اختلال شخصیت مرزی، وابستگی به مواد و ... میباشند.
آلکسی تایمیا به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجان و تنظیم هیجانها گفته میشود. آلکسی تایمیا سازه ای است چند وجهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهت گیری فکری بیرونی. (پاویو و مک کیلوچ، 2004 ).
آلکسی تایمیا با دشواری در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی مختلف و توانایی محدود تفکر در هیجانات و با استفاده از آنها به هنگام مواجهه با موقعیتهای استرس زا ارتباط دارد. هوش هیجانی و آلکسی تایمیا با متغیرهای دیگر نظیر خود آگاهی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس و استرس ادراک شده نیز رابطه دارند. خود آگاهی و عزت نفس احتمالاً هوش هیجانی بالاتر و آلکسی تایمیا هوش هیجانی پایین تر را پیش بینی میکند و بین هوش هیجانی با افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده همبستگی معکوس وجود دارد (مشتاق زاده، 1383).
2-2-3- ویژگیهای آلکسی تایمیا
آلکسی تایمیا، ساختاری است که احتمالاً با کنترل هیجانی مرتبط است (کینگ[3] و همکاران، ١٩٩٢). آلکسی تایمیا عدم ابراز هیجانها، به دلیل نقص در توانایی برای پردازش و تنظیم هیجانها به شیوه شناختی (گرین[4] و همکاران، ١٩٩١؛به نقل از سرویس[5] و همکاران، ١٩٩٩) یا بازداری آگاهانه تر ابراز هیجانی است. آلکسی تایمیا، یک اختلال ویژه در کارکرد روانشناختی است که به وسیله مشکلاتی در توانایی برای بیان کلام عاطفه و برای خیال پردازی ماهرانه مشخص میشود. این اختلال سه مؤلفه اصلی دارد که عبارتند از: الف) مشکل در تشخیص احساسهای شخصی؛ ب)مشکل در توصیف احساسها و افکار جهت گیری شده به بیرون و سعی در تطبیق خود با نظرات دیگران (همان منبع).
مشکل در ابراز هیجان و تمیز حالتهای هیجانی از حواس بدنی، از مشخصههای دیگر آلکسی تایمیا است (گراس[6] و همکاران،٢٠٠٠). اندازه گیری آلکسی تایمیا مخصوصاً در بیماران میتواند مهم باشد؛ زیرا بین نوع اولیه و ثانویه اختلال، تمایزهایی قائل شده اند. نوع ثانویه این اختلال، بازداری هیجانی در واکنش به یک تجربه آسیب زا را نشان میدهد (سرویس و همکاران، ١٩٩٩). ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامیهیجانهای شخصی، فقر شدید تفکر نمادین که آشکار سازی برخورد ها، احساسات، تمایلات وسائقها را محدود میکند، ناتوانی در به کارگیری احساسات به عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتزاعی در مورد واقعیتهای کم اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالتهای هیجانی و حسهای بدنی، فقدان جلوههای عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی. همچنین نارسایی در تنظیم و مدیریت هیجانها (فرآیند گذار از پردازش به عمل) نیز از ویژگیهای نارسایی هیجانی است (باگبی و همکاران، 1994).
2-2-4- ساختار و انواع آلکسی تایمیا
ساختار و ویژگیهای آلکسی تایمیا شامل موارد زیر میباشد :
الف) نارسایی و توانایی ضعیف در متمایز کردن احساسات هیجانی
ب) نارسایی در تخیل و تجسم
ج) نارسایی در بیان کردن تجربیات هیجانی به صورت کلامی
د) نارسایی برای تجربه کردن احساسات هیجانی
ه) کاهش تمایل برای فکر کردن درباره هیجانات
انواع آلکسی تایمیا را میتوان به وسیله استفاده از ساختار دو عاملی مشخص کرد که بیانگر یک بعد شناختی (الف، ج و ه) و یک بعد عاطفی (ب و د) است. با توجه به پژوهشهای صورت گرفته فقط آزمودنی هایی که در مقیاس آلکسی تایمیا، با نمرات بالاتر از ملاک 70 (توانایی پایین برای تجربه هیجانات) و پایین تر از ملاک 30 (توانایی بالاتر برای تجربه هیجانات) برای تشکیل دادن زیر گروههایی از آلکسی تایمیا انتخاب شده اند:
آلکسی تایمیا تیپ I : به وسیله هیجان پذیری پایین و خیال پردازی ضعیف در ترکیب با شناختهای ضعیف همراه با هیجانها توصیف میشود.
آلکسی تایمیا تیپ II : با هیجان پذیری پایین و توام با شناختهای ضعیف به همراه هیجانات مشخص میشود.
آلکسی تایمیا تیپ III : بر عکس آلکسی تایمیا تیپ II، هیجان پذیری پایین و تخیل ضعیف اما با شناختهای خوب رشد یافته به همراه هیجانات مشخص میشود.
لکسی تایمیا : با هیجان پذیری بالا و خیال پردازی غنی توام با شناختهای خوب توسعه یافته به همراه هیجانات توصیف میشود.
گروه پنجم : که گروه بهنجار یا مودال نامیده میشود، آنها نمرات نرمال و متوسطی هم در بعد شناختی و هم در بعد عاطفی به دست میآورند.
گروه ششم : که هیچ یک از ملاکهای 5 تیپ فوق را ندارد و به عنوان افراد با پروفایل(مخلوط/متناقص) نام گذاری میشوند (برموند[8] و همکاران ، 2006).
در ادامه به طور خلاصه به شرح انواع آلکسی تایمیا میپردازیم:
خودبسندگی ( رضایت از خود و بی علاقه گی به دیگران و مشکلات آنها) و خجالت ( احساس کم رویی و داشتن دشواری در ارتباط با دیگران) تیپ I را پیش بینی میکند.
ویژگی مهم تیپ I آلکسی تایمیا، شامل انزوا از روابط اجتماعی و دامنه محدودی از ابراز هیجانات در شرایط بین فردی میباشد که بوسیله فقدان همدلی و اجتماعی بودن ایجاد میشود.
آلکسی تایمیا تیپ I هیچ نوع رابطه ای با شکایت کردن و نشانههای اختلالات روان شناختی ندارد، همچنین با اضطراب ناتوان کننده و یا عزت نفس پایین ارتباط ندارد، اما افراد دارای تیپ I حالت تدافعی دارند، هیجانات نامعقول (مانند ترس از اینکه شکست بخورند)، یا صفات شخصیتی که قابل قبول نیست را به دیگران نسبت میدهند ( فرافکنی). وقتی آنها در تجربه ی رویدادهای زندگی شکست میخورند، این شکست را متوجه دیگران کرده و دیگران را برای مسائل شخصی خودشان مقصر میدانند، که میتواند واکنشی در برابر کنترل و یا دخالت بیش از حد دیگران باشد (ویلیامز[9]، 1994). افراد تیپ I مانند اشخاص اسکیزوئیدی احساس انزجار نسبت به معاشرت دارند و این عقیده را دارند که دیگران آنها را در روابط درگیر میکنند و از این راه هویت و فردیت آنها را از بین میبرند.
افراد با تیپ I از نظر عاطفی سرد و از نظر اجتماعی و هیجانی بی کفایتاند، آنها به وسیله ی افکار شکست احساس آزار نمیکنند و از یک آمادگی منطقی برای زندگی برخوردارند که میتواند در بسیاری از مشاغل یعنی در جایی که تفکر منطقی بدون دخالت هیجانی یک امتیاز باشد مفید باشد، اما در روابط شخصی و صمیمانه رفتار سرد عاطفی و هیجانی آنها باعث مشکلات بین فردی میشود. این افراد به علت فقدان هیجان پذیری، احتمالا دچار خستگی روحی یا هیجانی نمیشوند، علاوه بر این به علت فقدان خیال پردازی برای مشاغل هنرهای اجرایی یا مشاغلی که در انها خلاقیت و ابراز هیجان ضروری است ناشایست تلقی میشوند.
همانطور که ذکر شد پروفایل آلکسی تایمیا تیپ I شباهت قابل ملاحظه ای با ویژگیهای سبک شخصیتی اسکیزوئیدی نشان میدهد، این افراد دارای سبکی انفرادی با نیاز محدود به دوستی، رفاقت و حمایت اجتماعی توصیف میشوند که به عنوان مشاهده گران بی طرف به ندرت درباره ی چیزی نگران و هیجان زده میشوند. بنابراین در محل کار خود عملکرد خوبی دارند اما نمیتوانند به صورت تیمیکار کنند. (اولدهام[10] و موریس[11]، 1995). میلون وهمکاران[12] (2001) نیز الگویی مشابه از ویژگیهای ذکر شده را درون دامنه طبیعی بعنوان سبک انزوایی معرفی کرده اند. این افراد آرام هستند و کاری به کسی ندارند، منظم اند و به اصطلاح در پشت صحنه کار میکنند و راضی برای ماندن در زمینه اند، این در حالی است که دیگران آنها را به عنوان افرادی بدون انگیزه و سرزندگی(نیرومندی) تلقی میکنند
بی کفایتی شخصی و بی کفایتی اجتماعی، تیپ II آلکسی تایمیا را پیش بینی میکند. بی کفایتی به این معناست که شخص احساس تنش، افسردگی و ناپایداری میکند فرد با آلکسی تایمیا تیپ II، از ناپایداری هیجانی ( روان رنجورخویی) رنج میبرد. بی کفایتی اجتماعی بدین معناست که شخص در برخورد با دیگران احساس خجالت و کم رویی میکند.
[1]. Bagby
[2] .Paivio& McCilloch
[3]. King
[4] .Green
[5] . Servaes
[6]. Gross
[7] . Vgerhoets
[8]. Bermond
[9] .Williams
[10].Oldham
[11]. Morrise
[12]. Millon
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 94 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 44 |
اضطراب
از بین عواطف منفی، اضطراب به طور گستردهای تقریباً برای همه انسانها شناخته و تجربه شده است بههمین ترتیب بهعنوان یکی از اساسیترین ساختارها در روانشناسی است. اضطراب در مفهوم سازی آسیبشناسی روانی، انگیزش و شخصیت از مفاهیم محوری و مرکزی است. (عبدالخالق[1]، 2004).
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر فرد در همه جوامع به عنوان پاسخ مناسب و سازگاری تلقی میشود. فقدان اضطراب یا اضطراب زیاد ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل توجهی مواجه سازد. اضطراب در حد متوسط و سازنده فرد را وا میدارد که برای انجام امور خود، به موقع و مناسب تلاش کرده و بدین ترتیب زندگی خود را بارورتر و بادوام تر سازد(دادستان، 1374). اضطراب و نگرانی نقش عملکردی بسیار مهمی را در رفتارهای انطباقی افراد ایفا میکند و جسم فرد را برای پاسخ به عامل خطر آماده کرده تا از این طریق نظام روانی را برای پاسخ سریع دادن فعال کرده و در نتیجه فرد را برای فرار کردن از موقعیت خطر کمک کند(ویمز[2]، 2008).
اضطراب حالتی است که با احساس ناآرامی، تشویش و یا ترس در انسان همراه است. معمولاً این حالت در زمانی که انسان نتواند پیامدهای کاری را پیشبینی یا آن را بازبینی نماید رخ میدهد. مثلا پیش از برگزاری هر آزمون مهم، اضطراب به سراغ آزمون شونده میآید چرا که وی نمیتواند سؤالها را پیشبینی کند و یا نسبت به کسب نمرهی خوب تردید دارد. معمولاً از واژهی ترس نیز برای بیان این حالت استفاده میشود(رضایی، 1384). اگر اضطراب بهطور ساده یک علامت هشدار تلقی میشود، اساساً میتوان آن را عاطفهای نظیر ترس برشمرد(جان بزرگی، 1382).
نشانههای اضطراب در سطوح مختلفی مانند روانشناختی، رفتاری و جسمانی بروز پیدا میکند. اضطراب در سطح روانشناختی و رفتاری میتواند به صورت خشم، ناپایداری عاطفی، حساسیت بیش از حد، تخریبگری، فزونکنشی و اختلالهای حرکتی مشخص گردد. در سطح جسمانی که به منزلهی نقابی برای پنهان کردن حالات اضطرابی هستند. بههمراه شاخصهایی چون تغییر ضربان قلب، افزایش فشار خون، بحرانهای تنفسی، رنگ پریدگی، خشکی دهان و تنش عضلانی است. بنابراین، هرگاه با سردرد، دلدرد و یا اختلالهای هاضمه دیگر که شدت آنها بر اساس متغیرهای مختلف متفاوت است، مواجه شدیم باید احتمال وجود یک اضطراب را در نظر بگیریم(دادستان، 1382).
اضطراب هشداری برای تهدید برونی یا درونی است و کیفیات نجات دهنده زندگی دارد. در سطحی پایینتر، اضطراب هشداری برای آسیب بدنی، درد، درماندگی، تنبیه احتمالی و ناکام ماندن نیازهای اجتماعی و جسمی، تهدیدی برای مقام و موفقیت و بالاخره تهدید یکپارچگی و تأمین شخص است. اضطراب سبب میشود که شخص اقدامهای لازم را برای جلوگیری از تهدید یا تخفیف نتایج آن به عمل آورد. اضطراب یا آگاه کردن شخص به وجود خطر و اقدام به جلوگیری از آن، مانع آسیب دیدن میشود(جانبزرگی، 1382).
اضطراب طبیعی یکی از عوامل مثبت شخصیت و از اجزای جدا نشدنی زندگی روانی است. نگرانی و اضطراب وقتی در حد معقول و بهنجار باشد نه تنها مخرب نیست، بلکه به عنوان نیروی سازنده، فرد را وادار میکند تا در موقعیتهای گوناگون زندگی به نحو مؤثرتری عمل کند(کابلی و همکاران، 1388).
اضطراب در برخی مواقع باعث ایجاد سازندگی و خلاقیت در افراد میشود، امکان تجسم موقیعتها وتسلط بر آنها را فراهم میآورد. اما وقتی اضطراب از میزان لازم بالاتر رود، شخص به صورت مبهم احساس نگرانی و ناآرامی کرده و خواب را آشفته و تصمیمگیری را برایش مشکل سازد، در این صورت اضطراب به منزله منبع شکست، موجب سازش نایافتگی گستردهای میشود که فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میسازد. این مشکل آزادی و انعطاف فرد را کاهش میدهد و طیف گستردهای از اختلالات اضطرابی را به وجود میآورد. اضطراب همچنین میتواند بر کارکردهای جسمی و روانی نیز اثر نامطلوبی داشته باشد. شایعترین مشکلات عاطفی و هیجانی که دانشآموزان نوجوان با آن مواجه هستند اضطراب میباشد(کابلی و همکاران، 1388).
تعاریف عمدهای که در مورد اضطراب وجود دارد عبارتند از: اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دلواپسی است که همه انسانها تجربه میکنند. اغلب علایمی مانند تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، ناراحتی مختصر معده و بیقراری که با عدم توانایی برای نشستن یا ایستادن همراه میگردد. این علایم، بین افراد متفاوت است(پورافکاری، 1386؛ به نقل از آقازاده قطبآبادی، 1391).
اضطراب احساس دائمی آسیبپذیری است که فرد گمان میکند اتفاق ناگواری که نمیتواند نظارتی بر آن داشته باشد، رخ میدهد. احساس دائمی آسیبپذیری این باور را در فرد به وجود میآورد که دارای توانایی کمی برای حل مشکلات است و در نتیجه میزان ترس او در مقابل مشکلات افزایش مییابد و به همین دلیل فرد سعی میکند از موقعیتهایی که با مشکل همراه است دوری کند( بک و امری[3]، 1985).
اضطراب به عنوان سازهای که دارای سطوح مختلفی شامل بدنی، شناختی، عاطفی و بین فردی است، شناخته میشود(آلن، 1955). ساراسون[4] (2003؛ بهنقل از شریفی، 1376) نیز اضطراب را چنین توصیف کرد: اضطراب احساس اولیه فرد است که شامل دلهره و بلاتکلیفی میشود و معمولاً زمانی که فرد تهدیدی را برای خود یا عزت نفس خود حس میکند، رخ میدهد. به عقیدهی ساراسون، فشار روانی واکنشی است نسبت به موقعیتهایی که در آنها شخص باید انتظاراتی را برآورده کند و با محدودیتهای روبهرو است و یا باید از فرصتهایی استفاده نماید. قرار گرفتن در معرض فشار ممکن است واکنشهای قابل مشاهدهای را موجب شود که اضطراب نامیده میشود. اضطراب یک حالت عاطفی نامطلوب است که با نگرانی، تنش و تشویش همراه است(شریفی، 1376).
اضطراب حالتی است که تا حدودی برای همه رخ میدهد. بیشتر مردم، به هنگام مواجهه با شرایط خاص، نظیر شرکت در یک ازمون، هنگامی که به دنبال انجام کاری به نحو احسن هستند و یا آنگاه که میخواهند برای ارائهی سخنرانی و یا بیان مطلبی مقابل گروهی بایستند، دچار اضطراب میشوند. اندکی اضطراب، طبیعی و گاه مفید است و باعث میشود تا انسان انگیزهی لازم را برای انجام بایستهی کارها و یا تمرکز بیشتر به دست بیاورد. آنچه نامطلوب و یا مضر است، بی تفاوتی محض و یا اضطراب بسیار شدید است که قدرت عمل را از فرد سلب میکند(رضایی، 1384).
2-1-1-1- ابعاد اضطراب
اسپیلبرگر (1972) اضطراب را به دو بعد صفت اضطراب و حالت اضطراب تقسیم کرد و مورد بررسی قرار داد. در حالت اضطراب فرد فقط در موقعیت تهدید کننده واکنش نشان میدهد. حالت اضطراب به عواطف موقتی که با نگرانی و تنش همراه است اطلاق میشود. حالت اضطراب احساسات مبهم و ناخوشایندی است که از ترس و نگرانی برمیخیزد. افراد با حالت اضطراب در زمینهی برخورد و واکنش نسبت به اتفاقات اطراف خود و همچنین خطرات ناشناخته دچار اضطراب و تشویش میشوند.
در مقابل، صفت اضطراب به عنوان نوعی ویژگی شخصیتی است که به خصوصیات باثبات و دیرپای فرد و تفاوتهای فردی بادوام در افراد مستعد ابتلا به اضطراب اشاره دارد. افرادی که دارای سطح بالایی از صفت اضطراب هستند، بیشتر اوقات در حالت اضطراب هستند. این افراد موقعیتهای بیخطر را تهدیدآمیز میدانند و به صورت حالت اضطراب به آن پاسخ میدهند(راس، 1373). صفت اضطراب استعداد و آمادگی بلندمدت فرد برای مضطرب شدن در بسیاری از موقعیتها اطلاق میشود. که شخص تقریباً همه موقعیتها را تهدیدکننده ارزیابی میکند(اسپیبرگر، 1972). صفت اضطراب به تفاوتهای فردی نسبتاً ثابت آمادگی برای اضطراب اشاره دارد(آیزنک[5]، 2000). سطوح بالای صفت اضطراب، سطح توجه افراد را نسبت به عوامل تهدید کننده خارجی بالا میبرد(کوپر[6] و رو[7] ، 2008). افرادی که صفت اضطراب بالایی دارند در مقابل تهدیدی نظیر ارزیابی منفی، که به عزت نفس آنها لطمه میزند، حالت اضطراب شدیدتری از خود نشان میدهند(راس، 1373).
بر اساس تحقیقات انجام شده اضطراب صفت در طول زمان پایایی دارد، ولی حالت اضطراب به محض تغییر موقعیتهای تهدید آمیز تغییر میکند. همچنین، افرادی که از نظر صفت اضطراب متفاوت هستند، از نظر شدت واکنش حالت اضطراب نسبت به موقعیتهای تهدیدآمیز نیز با هم متفاوتند (راس، 1373).
در گذشته، مطالعات گوناگونی در مورد اضطراب انجام شده است. تا قبل از دهه 70 میلادی، اکثر پژوهشهایی که در زمینه اضطراب انجام گرفته، آن را از دیدگاه روانشناسی و پزشکی مورد بررسی قرار داده است. از آن زمان، بررسیهای کاربردی در این زمینه آغاز گردید و اضطراب در آموزش عالی به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت. این رو، اضطراب یکی از کلیدیترین متغیرهای روانشناسی در بحث آموزش محسوب میشود. پژوهشهایی گذشته، انواع گوناگونی از اضطرابهایی را که ممکن است افراد در جوامع علمی و دانشگاهی به آن دچار شوند، مورد بررسی قرار دادهاند، از آن جمله میتوان به اضطراب رایانهای[8]، اضطراب اینترنتی[9]، اضطراب اطلاعاتی[10]، اضطراب کتابخانهای، اضطراب پژوهش کتابخانهای[11] و اضطراب پژوهش[12] نام برد ( کلیر، 1990؛ به نقل از دیدگاه، 1390). همانگونه که اشاره شد، این اضطرابها از نوع حالتی و محدود به موقعیت، زمان و مکان خاص بوده و از طریق آموزش مهارتها قابل نظارت و کاهش است.
2-1-2- اضطراب کتابخانهای
اضطراب کتابخانهای را میتوان " ترس و اضطراب هنگام استفاده و یا حتّی هنگام تفکر استفاده از کتابخانه " تعریف کرد ( ملون، 1986). به عبارت دیگر، اضطراب کتابخانهای هرگونه
نشانههای عاطفی منفی هنگام استفاده و یا تفکر استفاده از کتابخانه از قبیل ترس، نگرانی، تردید، اضطراب، احساس عدم توانایی و کفایت، احساس تنهایی، احساس آشفتگی و غیره را شامل میگردد. این اضطراب همواره مانعی روانشناختی، برای بسیاری از کاربران کتابخانهها بوده، عوارض گوناگون شناختی، عاطفی و رفتاری را در آنها موجب گردیده و سطح عملکرد آنها را کاهش میدهد. اضطراب کتابخانهای باعث میشود کاربر هنگام حضور و استفاده از کتابخانه، آرامش و احساس راحتی نداشته و در نتیجه کتابخانه را قبل از پایان پژوهش خود ترک کرده و یا تمایل کمتری به استفاده از کتابخانه پیدا کند ( هیگینز[13]، 2001، به نقل از عرفانمنش و دیدگاه، 1388).
سوآپ[14] و کتزر[15](1972؛ به نقل از خدیوی، 1383) اولین بررسی درباره اضطراب کتابخانهای را در میان دانشجویان دانشگاه انجام دادند. این بررسی با استفاده از شیوههایی از قبیل برقراری ارتباط، انجام مصاحبه و مشاوره در زمینه علوم کتابداری، در زمانی محدود درصدد کشف و جستوجوی این موضوع بود که چرا برخی دانشجویان از کتابداران کمک نمیگیرند. این بررسی درصدد رسیدن به پاسخ این سؤال بود که چرا دانشجویانی که از کتابخانه استفاده میکنند تمایل به بهره گیری از همکاری کتابداران ندارند.
در مصاحبههای انجام گرفته با دانشجویان انتخاب شده به طور تصادفی، در سه زمینه کار کتابخانه این سؤال مطرح میشد که آیا هنگام استفاده از کتابخانه از کتابداران و یا هم دوره ای های خود کمک می گیرند یا خیر؟ از دانشجویان مصاحبه شده، 41 درصد در مورد استفاده از کتابخانه سؤالاتی داشتند. با این وجود، 65 درصد از این دانشجویان اقرار کردند که نمیخواستند سؤالات خود را با کتابداران مطرح نمایند، و این امر مؤیّد آن است که در محیط دانشگاهی دانشجویانی هستند که علیرغم داشتن سؤال از کتابداران به دلایلی از سؤال کردن خودداری میکنند. هدف این تحقیق مشخص کردن وجود دانشجویانی با اضطراب کتابخانهای بود و این به نظر نگارنده اولین قدم پژوهش در زمینه اضطراب کتابخانه ای است زیرا اولین تحقیقی است که در پی شناسایی دانشجویانی است که به دلایلی در استفاده از کتابخانه دچار نگرانی میشوند ( خدیوی، 1383 ).
[1] .Abdel-Khalek
[2] .Weems
[3] . Beck & Emery
[4] . Sara Seven
[5] . Eysenck
[6] . Cooper
[7] . Rowe
[8] . Computer Anxiety
[9] . Internet Anxiety
[10] . Information Anxiety
[11] . Library Research Anxiety
[12] . Research Anxiety
[13] .Higgins
[14] . Swap
[15] . Ktrz
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 88 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
اتیسم از ریشه یونانی، اتوس[1]به معنای خود یا درخود گرفته شده است(وینگ[2]،1989). اتیسم از سوی انجمن روان پزشکی امریکا به عنوان یک اختلال رشدی عمیق دسته بندی شده است و سه ویژگی اصلی دارد که همگی باید قبل از سه سالگی در کودک ظاهر شوند که عبارتند از:
1-آسیب کیفی در عملکرد متقابل اجتماعی
2- آسیب در ارتباط و فعالیت های ذهنی
3- محدودیت های فوق العاده در زمینه ی علایق و فعالیت ها
اختلال درخودماندگی در سنین پیش دبستانی یعنی هنگامی که آسیب های زبان و شناخت قابل شناسایی هستند تشخیص داده می شوند. نشانه های درخودماندگی را میتوان در 2 سال اول زندگی مشاهده کرد(استون[3]، 1997).
با وجود دامنهی وسیع نشانههای درخودماندگی، تقریبا سه نشانه نقص در مهارتهای اجتماعی، نقایص زبانی و رفتارهای کلیشهای و یک نواخت مورد تاکید است( اکوسلیا، 1999؛ ترجمه کاکاوند، 1388)
مهارتهای اجتماعی مهارتهایی هستند که به افراد اجازه میدهند تا تعاملات مثبتی را با دیگران شروع کرده و ادامه دهند و شامل مهارتهایی مانند برقراری ارتباط، حل مساله، تصمیم گیری، خودمدیریتی و روابط با همسالان میباشد(دفن بیکر[4]،2000)
مهارتهای اجتماعی بر رفتارهای فراگیرفته مطلوبی اشاره دارد که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطه مناسبی داشته و از واکنشهای نامعقول اجتماعی خودداری کند. مهارتهای اجتماعی طیف گستردهای از رفتارها از قبیل توانایی شروع ارتباط موثر و منتسب با دیگران، ارائه پاسخهای مفید و شایسته، تمایل به رفتارهای سخاوتمندانه، همدلانه و یاریگرانه، پرهیز تمسخر، قلدری و زورگویی به دیگران را شامل میشود(کامپز و کای[5]، 2002 به نقل از گلزاری، 1389). این مهارتها مجموعه رفتارهای آموخته شدهای است که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطهی اثر بخش داشته باشندو همکاری، مشارکت با دیگران، کمک کردن، آغازگر رابطه بودن، تقاضای کمک کردن، تعریف و تمجید از دیگران و قدردانی کردن مثالهایی از این نوع رفتار است( گرشام و الیوت[6]، 1999؛ به نقل از بیابانگرد، 1384).
شناخت مهارتهای اجتماعی فرآیندی است که کودکان و نوجوانان را قادر میسازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند. رفتار خود را کنترل نمایند و تعاملات اجتماعی خود را تنظیم کند. این مهارتها مجموعهای از رفتارهای اکتسابی هستند که از طریق مشاهد، الگودهی، تمرین و بازخورد آموخته میشوند ودر برگیرنده رفتارهای کلامی و غیرکلامی هستند و بیشتر جنبه تعاملی دارند(کارتلج و میلبرن[7]، ترجمه نظری نژاد، 1369).
در تعریفی دیگر مهارتهای اجتماعی اغلب به عنوان مجموعهی پیچیدهای از مهارتها در نظر گرفته شده است که شامل ارتباط، حل مساله، تصمیمگیری، جراتورزی، تعاملات با همسالان و گروه و خودمدیریتی میشود(گرشام و الیوت،1990؛ به نقل از فریمن،2003 ).
در کودکان درخودمانده مهارت های اجتماعی و ارتباطی و مراقبت از خود معمولا با افزایش سن سیر صعودی را طی می کند ولی درمقایسه با کودکان بهنجار همواره تاخیر وجود دارد. گاهی ممکن است این پیشرفت تا بزرگسالی ادامه یابد و با رفتارهای پرخاشگرانه، اضطراب و افسردگی همراه شود. تعداد محدودی از کودکان دارای اختلال درخودماندگی می توانند زندگی مستقلی داشته باشند(نلسون و ایزراییل[8]، 2000).
مهارتهای اجتماعی به شیوههای گوناگونی دستهبندی میشود که یکی از این دستهبندیها به شرح زیراست:
1)مهارتهای روابط با همسالان
2) مهارتهای خودمدیریتی
3) مهارتهای تحصیلی
4) مهارتهای ارتباطی
5) مهارتهای جرات ورزی( کامپز و کای، 2002؛ به نقل از جلیلی آبکار، 1389)
مهارتهای روابط با همسالان شامل تعریف و تمجید از دیگران، کمک کردن، بازی و تعامل با همسالان و مکالمه با همسالان میباشد. بعد مهارتهای خودمدیریتی شامل کنترل خود، پیروی از قوانین، انتقادپذیری و مشارکت در امور مختلف بر طبق تواناییها میباشد. بعد مهارتهای تحصیلی مانند انجام تکالیف و پیروی از دستورات معلم میباشد. بعد مهارتهای اطاعت و پیروی شامل اطاعت از دستورات، پاسخدهی مناسب به قواعد و قوانین میباشد. بعد مهارتهای جراتورزی شامل دعوت از دیگران برای برقراری ارتباط و اعتماد به نفس و معرفی خود در جمع دوستان(کامپز و کای، 2002 به نقل از جلیلی آبکار، 1389).
یکی از نابهنجاری رایج و قابل توجه در افراد درخودمانده، نقص در مهارتهای اجتماعی است. این کودکان با وجود حضور دیگران ممکن است طوری رفتار نمایند که به نظر برسد که واقعا کسی وجود ندارد( اسکاتون[9] و همکاران، 2006).
از همان مراحل اولیه رشد فرد مبتلا به اختلال درخودماندگی نشانههای نقص در زمینههای اجتماعی را نشان میدهد. در کل کودکان درخودمانده در درک احساسات دیگران مشکل دارند و قادر به هم دلی با دیگران نیستند و چنین نقصی باعث میشود که این افراد در دوست یابی موفق نباشند و این امر باعث انزواطلبی و ناتوانی این افراد در برقراری ارتباط میشود (صمدی، 1390). کودکان درخودمانده در مقایسه با کودکان عادی که باهم بازی میکنند اغلب به صورت تنها و انفرادی بازی میکنند و در حالی که کودکان عادی علاقهی شدیدی به کودکان دیگر دارند، این افراد علاقهی شدیدی به اشیای اطراف خود نشان میدهند( اکسکورن[10]، 2005).
کودکان درخودمانده ممکن است بخواهند کل روز را تنها باشند و اگر هم بخواهند ارتباط برقرار کنند با شکست مواجه میشوند و یا علاقهای به برقراری ارتباط با افراد دیگر نشان نمیدهند. به طور معمول کودک معمولی که در حال رشد است به محیط اطراف خود علاقهی زیادی دارد و کودک درخودمانده بیشر علاقمند است در یک محیط غیر اجتماعی باشد و با هر تغییر در محیط شدیدا پریشان میشود. کودکان درخودمانده بزرگتر اغلب برای برقراری تعامل اجتماعی از خود علاقه نشان میدهند ولی به دلیل اینکه نمیتوانند احساسات و افکار دیگران را درک و پیشبینی کنند دچار شکست میشوند و ارتباط ضعیفی را برقرار میکنند و همین امر که نمیتوانند افکار دیگران را درک کنند باعث میشود که موضوع مشترک برای تعامل و برقراری ارتباط پیدا نکنند. این افراد در نشانههای غیر کلامی نیز مشکل دارند همچنین نشانههای صورت طرف مقابل را درک نمیکنند و این مشکلات باعث اجتناب از رشد اجتماعی این افراد میشود. درکل کانر تاکید میکند که اختلال در عملکرد اجتماعی یک از مشخصات اصلی کودکان درخودمانده است(کوهن[11]، 2005).
علاوه بر نقص در مهارتهای اجتماعی، کودکان درخودمانده از لحاظ پردازش اطلاعات هیجانی که به شکل زبان بدن ایما و اشاره، حالتهای چهره یا لحن صدا، جلو میکنند نیز مشکل دارند. کودکان درخودمانده در پی ابراز علائم عاطفی نیستند و به علائم دیگران نیز توجه نمیکنند.( برای مثال آیا طرف مقابل شاد، غمگین یا دلخور است؟)(مش و وولف[12]، 2008؛ ترجمه مکیآبادی، 1391).
افراد در خودمانده دشواری هایی در شناسایی، ابراز و نظم دهی هیجان دارند( انجمن روان پزشکی امریکا، 1994). زمانی که از آنها خواسته می شود احساسات خودشان را شناسایی کند، یک شخص درخودمانده اغلب نمی داند که درحال تجربه چه هیجانی است( پاکسون[13]، 2007). کودکان درخودمانده به طور جالب توجه ای در درک حالت ذهنی دیگران با دشواری مواجهند( باران کوهن[14]، 1990، 1993، 1995).
[1]Athos
[2]Wing
[3]Aston
[4]Deffenbacher
[5]Kampz and Kai
[6]Gersham and Elliott
[7]Cartledge & Milburn
[8]Nelson and Azrael
[9]Eskaton
[10] Exkoren
[11]Cohen
[12]Mash and Wolfe
[13]Paxton
[14]Baron - Chon