دسته بندی | اقتصاد |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 100 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 46 |
جزئیات:
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
2-1 ادبیات موضوع.. 8
2-2 تاریخچه یارانه در ایران.. 9
2-3 آثار اقتصادی یارانه.. 9
2-4 اثر فقرزدایی یارانه ها.. 10
2-5 طبقه بندی یارانه.. 10
2-6 هدفمندی یارانه ها.. 11
2-7 روشهای هدفمندی و جایگاه شناسایی در هریک از آنها.. 13
2-7-1 هدفمندی انفرادی یا خانواری.. 13
2-7-2 هدفمندی اجتماعی.. 13
2-7-3 هدفمندی بازاری.. 14
2-7-4 هدفمندی جغرافیایی.. 15
2-7-5 هدفمندی جمعیتی.. 15
2-7-6 هدفمندی خوداظهاری.. 16
2-8 تجربه هدفمندسازی یارانه انرژی.. 18
2-8-1 لهستان.. 18
2-8-2 بلغارستان.. 18
2-8-3 اندونزی.. 19
2-9تجربه هدفمندسازی یارانه مواد غذایی.. 20
2-9-1 مصر.. 20
2-9-2 تونس.. 21
2-10 آثار حذف یارانه.. 23
2-10-1اثر تورم.. 23
2-10-2اثر تورم بر تخصیص منابع، کارایی و انحراف امکانات تولید 24
2-10-3 تاثیر افزایش قیمت مواد غذایی بر مصرف خانوارها 24
2-11سیاست های کاهش اثرات حذف یارانهها.. 24
2-12 شاخص های سنجش فقر.. 25
2-12-1شاخص نسبت افراد فقیر.. 25
2-12-2شاخص نسبت شکاف درآمدی.. 26
2-12-3شاخص فقر سن.. 26
2-12-4شاخص فقر فاستر،گریر و توربک.. 27
2-13 مطالعات تجربی در زمینه سیاستهای حمایتی.. 28
2-13-1مطالعات داخلی.. 28
2-13-2مطالعات خارجی.. 35
2-14 نتیجه گیری.. 40
2-1 ادبیات تحقیق
مقدمه
یارانه ها برای ایجاد درآمد و تعدیل در توزیع آن کاهش آثار ناشی از فشار بازار بر مصرف کنندگان و همچنین کاهش هزینه های تولید وحمایت از تولیدکننده ارائه می شوند.هدف از پرداخت یارانهها تخصیص بهینه منابع، ثبات قیمت ها، ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا و توزیع مجدد درآمدها میتواند باشد. بنابراین یارانه جزء سیاستهای حمایتی دولت در راستای تصحیح و هدایت امور اقتصادی میباشد. زیرا عوامل متعددی سبب ایجاد عدم تعادل میان بخشهای مختلف تولید، توزیع، مصرف و تجارت میگردند.
در دهه 1950 با مطرح شدن تفکر دولت رفاه توجه به شاخصهای رفاه اجتماعی و کاهش فقر دخالت دولتها در این زمینهها گسترش یافت. این نقش را اقتصاددانان قبول نداشتند، چرا که هرگونه دخالت دولت در اقتصاد انحراف از تعادل بازار را در پی داشت. از دهه 1970 با شکلگیری تفکر محوریت انسان در توسعه، این آگاهی ایجاد شد که برای مواجهه با مسائل مبتلا به توسعهنیافتگی کشورها سرمایه فیزیکی کافی نیست و حداقل به اندازه سرمایه فیزیکی، مسایل و سیاستهای اجتماعی و شکلگیری سرمایه انسانی هم ضرورت دارند.
بنابراین حمایتهای اجتماعی در قالب دولتهای رفاه، سیاستهای یارانهای و...در دستور برنامههای توسعه کشورها قرار گرفت. آنچه در زمینه پرداخت یارانهها مورد غفلت قرار گرفت، هدفگیری صحیح این سیاستها بود. در دهه 1980 به دنبال بحران بدهیها و رکود جهانی و تقابل تجربه کشورهای شرق آسیا، امریکای لاتین، جنوب آسیا و صحرای آفریقا، تاکید راهبردهای توسعه به سمت بهبود مدیریت اقتصاد و پذیرفتن نقش بیشتر نیروهای بازار تغییر کرد که در چارچوب این رویکرد جدید اکثر کشورها نسبت به تغییر در اجرای برنامه یارانهها اقدام کردند.