دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود تحقیق- مقاله-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 132 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 70
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

سلامت روان

مفهوم سلامت روان شامل احساس درونی خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکاء به خود، ظرفیت رقابت، وابستگی بین نسلی و خودشکوفایی توانایی­های بالقوه فکری و هیجانی و غیره می­باشد. البته با در نظرگرفتن تفاوت­های بین فرهنگ­ها، ارائه تعریف جامع از سلامت روان غیرممکن می­نماید. با وجود این، بر سر این امر اتفاق نظر وجود دارد که سلامت روان چیزی فراتر از نبود اختلالات روانی است و آنچه مسلم است این است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است (شاکری­نیا، 1391). بر اساس اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، سلامت که عبارت است از رفاه کامل و نه فقدان بیماری تنها به سلامت جسمی محدود نمی­شود، بلکه با جنبه­های روانی و اجتماعی زندگی بشری نیز در پیوند است (جزایری، 1381). کرسینی[1] (1999؛ به نقل از بهادری­خسروشاهی و هاشمی نصرت­آباد، 1390) سلامت روانی را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه­های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته­ها و محرک­های تنیدگی­زای زندگی تعریف کرده است. کمتر خانواده­ای را می توان یافت که با اختلالات روانی روبرو نشده و یا در یک دوره دشوار به کمک و مراقبت نیازمند نشده باشند. با وجود این خود را ناآگاه نشان می­دهیم و این حقایق را نادیده می­گیریم و یا انکار می­کنیم. شاید به این دلیل باشد که ما از بهداشت روان اطلاعات کافی نداریم که در مورد آن صحبت کنیم. به بیان دیگر نمی­دانیم چه تعداد از افراد نیازمند به دریافت خدمات از این کمک­ها بی بهره­اند (بروتلند، 1381). بهداشت روان با جنبه­های رفتاری و عاطفی زندگی روزمره و همچنین روابط میان افراد که می­تواند بر روی کیفیت زندگی تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد، هم پیوند است. افزون بر این بهداشت روان با گسترش خانواده­های مستحکم­تر که از پیوندهای نزدیک تر برخوردارند و می­توانند فرزندانی شاد تربیت کنند، رابطه مستقیم دارد. هدف بهداشت روان توسعه جوامعی است که ملاک احترام در آن ها توانایی های فردی و میزان کمک و حمایت از یکدیگر است (جزایری، 1381). بیماری افسردگی چهارمین مشکل فراگیر بهداشتی اعلام شده از طرف سازمان بهداشت جهانی است و شدت ناتوان کنندگی آن قابل مقایسه با 8 بیماری عمده­ی طبی مزمن می­باشد، پیامد وجود این بیماری در مبتلایان به بیماری قلبی، وخیم شدن حالت جسمی و روحی آن­ها است (سبزمکان، هزاوهئی، حسن زاده و ربیعی، 1388).

3-2 تعریف سلامت روان

سازمان بهداشت جهانی سلامت را به صورت بهزیستی کامل فیزیک، روانی و اجتماعی تعریف می­کنند نه صرف فقدان بیماران و ناراحتی سلامت در دیدگاهی کلی­نگر از جنبه­های روانی، اجتماعی و فیزیکی مورد توجه قرارگرفته و رابطه آن با محیط نیز مدنظر قرار می­گیرد (کارسون، 2007). سازمان بهداشت جهانی در تعریف دیگری، بهداشت روانی را بر اساس جنبه­های زیستی و اجتماعی تعریف می­کند. به نظر سازمان بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی با استعداد کمک به تغییرات به شیوه سازنده قائل است. هچنین بهداشت روانی ایجاب می­کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد. در این تعریف هیچ اشاره­ای به بیماری نشده است (ابراهیم ، 2005). سلامت روانشناختی نیز تعریفی است که دانشمندان روان شناسی و علوم اجتماعی و رفتاری در مورد کارآمدی و عملکرد روانشناختی متناسب انسان ارائه کرده­اند (بهادرخان، 1388).

مفهوم سلامت روانی در واقع جنبه­ای از مفهوم کلی سلامتی است. اگر چه کلمه سلامتی برای ما شناخته شده و دارای مفهوم مشخصی است با این وجود تعریف آن آسان نبوده و برای مردم مختلف دارای معانی متفاوتی است. معنای لغوی سلامتی، کامل بودن، بی عیب و نقص بودن و مقدس بودن است (قاسمی، 1388). از قرن هفتم تا شانزدهم سلامت روان شناختی به صورت پرهیزگاری[2] تعریف می­شد و روان­نژندی نیز نوعی انفعال­پذیری شیطانی[3] محسوب می­شد. پس از قرن شانزدهم سلامت روانشناختی مجدداً‌ به صورت طبیعت گرایانه تعریف شد و همزمان با رنسانس روانپزشکی در اواخرقرن نوزدهم و پدیدارشدن روان نژندی سلامت روانشناختی نوعاً‌ به صورت فقدان بیماری روانی تعریف گردید (گنجی، 1392).

معمولاً سلامت روانشناختی را به سه شکل می­توان تعریف کرد: نخست به معنای خودآگاهی[4] یا فقدان خودفریبی حل تعارضات و کشمکش­های درونی و پذیرش و پیروی ازسرنوشت و تقدیر بشریت. این تعریف توسط زنگیموند فروید، ویلیام مک دوگال، جورج کلی و بسیاری از هستی­گرایان و نظریه پردازان نقش مانند تین برگن و لورنز پذیرفته شده است (تئودور، 1380). تعریف دوم شامل خودشکوفایی[5] و تحقق خود[6] می­شود. یعنی بالفعل ساختن توانایی­های روانشناختی ذاتی و درونی فرد که چنین امری پس از تحقق پیشرفت آرامش و صفای درونی با استفاده از نوعی دگرگونی روانی میسر می­شود. کارل یونگ گوردون آلپورت، انسان­گرایان مانند مازلو و راجرز این دیدگاه را پذیرفته­اند. سومین تعریف سلامت روان شناختی حدودی است که فرد توانسته با «شبکه روابط اجتماعی پایدار یکپارچه شود». اریک اریکسون، آدلر، و بسیاری از جامعه شناسان این تعریف را پذیرفته­اند (خداپناهی، 1393). بهداشت روانی علاوه براینکه هدف هر جامعه­ای به شمار می­آید. معیاری برای سلامت فرد نیز محسوب می­گردد. این اصطلاح دارای معانی متعددی است که از جامعه­ای به جامعه دیگر، فرهنگی به فرهنگ دیگرمتفاوت است به همین دلیل در روان شناسی، الگوها و دیدگاه­های متفاوتی نسبت به سلامت روان وجود دارد (اندل[7]، 2009). در ذیل به این دیدگاه­ها اشاره می­گردد.

1- معیارهای سلامت روان یا اشخاص سالم:

بهداشت روانی علاوه براینکه هدف هر جامعه­ای به شمار می­آید. معیاری برای سلامت فرد نیز محسوب می­گردد. این اصطلاح دارای معانی متعددی است که از جامعه­ای به جامعه دیگر، فرهنگی به فرهنگ دیگرمتفاوت است به همین دلیل در روان شناسی، الگوها و دیدگاه­های متفاوتی نسبت به سلامت روان وجود دارد (اندل، 2009). در ذیل به این دیدگاه­ها اشاره می­گردد.

از نظر دایان[8]سلامت روان، توانایی ما را در درک واقعیت (همان­گونه که روی می­دهد) در پاسخ دادن به چالش­های آن و در پیش گرفتن تدابیرخردمندانه برای زندگی افزایش می­دهد. ویژگی­های اشخاص سالم از نظر دایان به شرح زیراست:

- توانایی انجام وظیفه و مسئولیت شخصی.

- قابلیت برقرار کردن روابط انسانی با دیگران.

- داشتن برداشت­های واقع بینانه از انگیزه­های دیگران.

- برخورداری از فرایند تفکر و اندیشه خردمندانه و منطقی (هندرسون، 2007).

اریکسون[9]، نظریه پرداز روانی- اجتماعی، مشخصات انسان سالم را این گونه بیان می­نماید.

- دارای اعتماد به خود و دیگران می باشد.

- توانایی کنترل خود و احساسات خود را دارند.

- دارای توانایی پذیرش مسئولیت و همچنین شایستگی و مهارت در امور زندگی هستند.

- هویت واحد و روشن و توانایی برقراری روابط صمیمانه با دیگران هستند.

- توانایی راهنمای دیگران به خلاق بودن و پذیرش خویشتن به عنوان شخصی واحد آن چنان که هست را دارند (کارسون، 2007).

انسان­های سالم از نظر الکساندر[10] (1965) دارای معیارهای سلامت روانی ذیل هستند:

1- دارای فعالیت ذهنی مثبت هستند. از بررسی­های به عمل آمده چنین نتیجه­گیری شده که افراد نوروتیک و اشخاص ناسالم فاقد این خصوصیت هستند و فعالیت مفید ذهنی می­تواند برای ارزیابی سلامت روانی مورد استفاده قرار می­گیرد.

2- دارای کنترل و وحدت فکر و عمل هستند. کنترل موثر یکی از مطمئن­ترین نشانه­های اشخاص سالم است. ویژگی وحدت فکری و عمل که معمولاً‌ از آن به عنوان وحدت شخصیت یاد می­شود معمولاً در بیماران روانی به چشم نمی­خورد.

3- احساسات و عواطف سالم و مثبت دارند. احساساتی مانند عدم امنیت، ناشایستگی، خشم، حسادت، حقارت و گناه، نشانه­های بی نظمی عاطفی است و می­تواند منجر به بیماری روانی گردد. بر خلاف این احساسات، پذیرش، عشق، تعلق، امنیت و شایستگی فردی، نشانه­های ثبات عاطفی و بهداشتی روانی محسوب می­شود و سلامت عاطفی بخش اصلی بهداشت روانی است.

4- انسان­های سالم از آسایش و آرامش خاطر زیادی بهره­مندند. غالباً در بحث از سلامت روان این معیار مورد اشاره قرار می­گیرد و سایر معیارهای سازگاری و سلامت روانی به آرامش فکر مربوط می­شود.

5- نگرش­های سالم نسبت به رویدادهای زندگی یکی دیگر از ویژگی­های انسان­های سالم است، بهداشت روانی در حال دشمنی یا تعصب یا پیش داوری و ناامیدی غیرممکن است.

6- تصورخویشتن به عنوان فردی سالم، داشتن هویت فردی و رابطه کافی با واقعیت از دیگر مشخصات اشخاص سالم از نظر روانی است (خداپناهی، 1393).


[1] - Corsini

[2] - piety

[3] - demonic

[4] - self- awamess

[5] - self- actuhalization

[6] - seif- realization

[7] - Endle

[8] - Diane

[9] - Ericson

[10]- Alexander


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 122 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 50
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

تعریف سلامت روانی

بر اساس تعریف دانشنامه آزاد ویکی‌پدیا، سلامت روانی یا سلامت رفتاری سطحی از بهزیستی روان‌شناختی یا فقدان بیماری روانی است که گویای حالت روانی شخص به گونه­ای است که عملکردش در سطح رضایت‌بخشی از سازگاری هیجانی و رفتاری باشد. از دیدگاه روان­شناسی مثبت و یا کل‌گرایی، سلامت روان ممکن است شامل توانایی فرد برای لذت بردن از زندگی و ایجاد یک تعادل بین فعالیت‌های زندگی و تلاش برای دستیابی به انعطاف‌پذیری روانی است.

به گفته سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روان شامل بهزیستی ذهنی، خود کارآمدی ادراک‌شده، خودمختاری، شایستگی، وابستگی بین نسلی و خود شکوفایی معنوی فرد و هیجانی بالقوه، در میان دیگران است. همچنین، WHO بیان می‌کند که بهزیستی فردی در گروی توانایی‌های افراد برای مقابله با استرس‌های روزمره زندگی، کار مولد و کمک به جامعه خود می‌باشد. با این حال، تفاوت‌های فرهنگی، ارزیابی‌های ذهنی و رقابت حرفه‌ای نظریه‌ها همگی بر چگونگی تعریف سلامت روانی اثرگذار می‌باشد.

2-2-2. دیدگاه‌های مربوط به سلامت روان

مکتب روان‌پریشی

زیگموند فروید

به نظر فروید اکثر مردم به درجات مختلف روان‌نژند هستند و سلامت روان‌شناختی یک ایده­آل است نه یک هنجار آماری. به عقیده او، ویژگی‌های خاصی برای سلامت روان‌شناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشیاری (خودآگاهی) است؛ یعنی هر آن­چه ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود.

به عقیده فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روان جنسی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچ‌یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. به نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب می‌آید و هر فردی به نحوی نامتعارف است. فروید انسان نامتعارف را به دو گروه روان‌نژند و روان‌پریش تقسیم می‌کند و هسته مرکزی بیماری روانی را اضطراب می‌داند. به عقیده فروید نوع مکانیزم­های دفاعی مورد استفاده افراد سالم روان‌نژند و روان‌پریش متفاوت است. شخص سالم از مکانیزم­های دفاعی نوع­دوستی، پیش‌بینی، شوخ‌طبعی، والایش و سرکوب استفاده می‌کند (نجات، 1378).

آلفرد آدلر

زندگی به عقیده آدلر «بودن» نیست بلکه «شدن» است. بنابر نظر آدلر فرد برخوردار از سلامت روان‌شناختی توان و شهامت یا جرأت عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش‌بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آن‌ها می‌کند. سلامت روان به عقیده آدلر یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفه‌ای استوار و مستحکم برای زیستن، مفید بودن برای همنوعان، جرأت و شهامت و قاطعیت، کنترل داشتن بر روی عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل اشتباهات. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروه‌های اجتماعی به درستی می‌شناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالی‌ترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق «خویشتن» است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می‌پردازد و اشتباهاتش را برطرف می‌کند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آن‌ها. آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از دیگر ویژگی‌های سلامت روان‌شناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می‌کند. اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیرممکن، درک نادرست و توقع بی‌مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزش‌های و باورهای غلط می‌باشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی­جرأتی است (همان).

کارل یونگ

فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسان می­شود، فردیت یافتن یا تحقق خود است. این فرایند خود شدن، فرایندی طبیعی است. این کیفیت در واقع گرایشی چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه می‌داند. در انسان فردیت یافته هیچ‌یک از وجوه شخصیت مسلط نیست، نه هشیار و نه ناهشیار، نه یک کنش یا گرایش خاص و نه هیچ‌یک از سنخ‌های کهن، بلکه همه آن‌ها به توازنی هماهنگ رسیده‌اند.

اشخاص فردیت یافته باید از همه نیروهای سایه، چه ویرانگر و چه سازنده، آگاه شوند. باید وجه تاریک طبیعت، جوشش‌های حیوانی و ابتدایی خود از قبیل میل به ویرانگری یا خودخواهی را دریابند و بپذیرند. این به معنای تسلیم شدن یا رفتن زیر سلطه آن‌ها نیست، بلکه صرفاً پذیرش وجود آن‌ها است.

گام بعدی فرایند فردیت یافتن، ضرورت سازش با دوگانگی جنسی روانی است. مرد باید آنیما (خصوصیات زنانه) و زن نیز آنیموس (خصوصیات مردانه) شان را بیان کنند.

ویژگی دیگر، یکپارچگی خود است. همه جنبه‌های شخصیت یکپارچگی و هماهنگی می‌یابند به گونه‌ای که همه آن‌ها بتوانند بیان شوند.

پذیرش ناشناخته و مرموز، ویژگی دیگر این افراد است. اشخاص سالم از شخصیتی برخوردارند که یونگ آن را شخصیت مشترک خوانده است. چون دیگر هیچ جنبه شخصیت به تنهایی حاکم نیست، یکتایی فرد ناپدید می‌شود و دیگر چنین اشخاصی را نمی‌توان متعلق به یک سنخ روانی خاص دانست (همان).

تفرد یعنی تولید و شکوفایی تمامیت بالقوه ذاتی فرد. تفرد مستلزم این است که فرد به کلیت و یکپارچگی برسد. لذا یونگ معتقد است که تعداد خاصی از افراد هر جامعه ناکامل باقی می‌مانند. تفرد در ساده‌ترین شکل آن عبارت است از تمییز تدریجی «من» یا خودآگاهی از ناخودآگاهی؛ اما یونگ افزایش بیش از حد خودآگاهی را به همان اندازه اندک بودن آن آسیب گونه می‌داند و از این لحاظ وضعیت متعادل‌تری را اتخاذ کرده است.

به نظر یونگ سلامت روان‌شناختی و خودشناسی یکسان هستند. تحقق خود با سه معیار مشخص می‌شود: نخست، بایستی واپس‌زنی تخلیه شود، تنش‌های بین کنش‌ها و نگرش‌های ناخودآگاه و خودآگاه به آرامش مبدل شوند تا فرد بتواند از راه معرفت خود به آرامش درونی برسد. دوم، فرد بایستی بیان نمادین ناخودآگاه را درک کند. سوم، شخص بتواند از طریق ایمان شخصی به نماد یا اسطوره خاصی به خودشناسی نزدیک شود.

هنری موری

به عقیده موری تاریخچه پیشین زندگی فرد به همان اندازه زمان حال و محیط او حائز اهمیت است. موری موضع روان‌شناختی انسان­گرایانه و خوش‌بینانه‌ای دارد. به‌علاوه به عقیده وی «من» سرکوبگر و مهارکننده نیست. «من» موجب سازمان‌دهی و یکپارچگی رفتار می‌شود و بخشی از سازمان‌دهی آن نیز برای تسهیل ظهور تکانه‌های «نهاد» است. به عقیده موری «قدرتمندی من» از تعیین‌کننده‌های بااهمیت سازگاری و سلامت روان‌شناختی فرد است. هر چه فاصله بین من ایده­آل و من برتر کمتر باشد، سلامت روان‌شناختی و سازگاری فرد بیشتر خواهد بود. هرگاه که من برتر مسلط شود و من ایده­آل سرکوب شود فرد به بهزیستی جامعه‌اش خواهد اندیشید.

به‌علاوه موری عقیده داشت که انسان نیاز به «تخیل و خلاقیت» دارد، انسان تمایل به تجسم و ساختن دارد و در صورت موفقیت در تجسم و آفرینش، انسان سالم خواهد ماند. تخیل و آفرینش­گری قوی‌ترین حالات شخصیت هستند و فردی که این‌ها را به خوبی ابراز نماید، از لحاظ روان‌شناختی سالم است. فرد سالم کسی است که در نیازهایش تعارض و کشمکش نداشته باشد.

«فشار» نیرویی است که به طرق مختلف بهزیستی و سلامت انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. فشار در نظریه موری همان تعیین‌کننده‌های محیطی رفتار است. به نظر وی بایستی بین اهمیت اشیاء محیط آن‌گونه که توسط شخص ادراک و تفسیر می‌شود (فشار بتا) و آن‌گونه که در واقعیت وجود دارند (فشار آلفا) تفاوت قائل شویم. یکی از معیارهای سلامت روان‌شناختی در نظریه موری این است که ادراک از محیط از نوع «آلفا» باشد نه «بتا».

به عقیده موری تمام انسان‌ها با شدت و ضعف متفاوت دچار «عقده» هستند؛ اما فقط عقده‌های افراطی و شدید موجب نابهنجاری و بیماری می‌شوند. پس یکی دیگر از معیارهای شخصیت سالم و سلامت روان‌شناختی در نظریه موری این است که شخص سالم از عقده‌های خوشه‌ای (بقایای تجارب و خاطرات پیش از تولد مانند اضطراب از عدم حمایت و بی‌یاوری ...)، عقده مهرطلبی (فعالیت‌های منفعل و وابسته در اعمال کلامی و دهانی)، پرخاشگری مهارشده (نیاز به تعریف و تمجید) و عقده پرخاشگری دهانی (مانند فعالیت‌های دهانی همراه با پرخاشگری مثل گاز گرفتن در هنگام خشم، تمایلات قوی پرخاشگرانه، نگرش دوگانه در مورد مراجع قدرت، فرافکنی پرخاشگری دهانی مانند دیدن محیط به صورت اشیاء و افراد پرخاشگر و ضربه زننده و لکنت زبان)، عقده طرد دهانی (مانند انزجار و نفرت از فعالیت‌های دهانی)، عقده طرد مقعدی (مانند نیاز به پرخاشگری، نیاز به قدرت و استقلال یا جنسیت مقعدی)، عقده نگهداری مقعدی (مانند واکنش دفاعی به دفع و تخلیه)، عقده میزراهی (مانند شهوت میزراهی)، عقده ایکاروس (مانند خودشیفتگی شدید)، عقده اختگی (که عمدتاً نتیجه تخیلات با استناد کودکانه است) مبری است (خدارحیمی، 1374).

هری استاک سالیوان

نظریه سالیوان با عنوان «نظریه روابط بین فردی» شهرت یافته است. بنابر نظریه سالیوان شخصیت «الگوی نسبتاً پایدار و مکرر موقعیت‌های بین فردی است که زندگی انسان را مشخص می‌کند.» به عقیده وی انسان از بدو تولد تا مرگ تحت تأثیر روابط بین فردی است و افکار و احساسات او نیز متأثر از این امر است. گرچه وی اهمیت وراثت و رشد را انکار نمی‌کند، اما انسان را محصول تکامل اجتماعی می‌داند.

ویژگی‌های سلامت روان‌شناختی را از دیدگاه او عنوان می‌کنیم:

1– شخصیت برخوردار از سلامت روان‌شناختی «انعطاف‌پذیر» است و با توجه به موقعیت‌های بین فردی نوین، در روابطش با دیگران به صورت متناسب تغییرپذیر است.

2– فرد سالم قادر به تمایزگذاری بین افزایش و کاهش «تنش» است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف می‌شود.

3– به گفته سالیوان شخصیت سالم بایستی بنابر گفته چارلز اسپیرمن همیشه در حال «آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات» باشد.

4– زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارای جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به خوبی یکپارچه می‌سازد که منجر به رضایتمندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد؛ بنابراین شخصیت سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف‌پذیر، واقعی و اعتماد آمیز دارد (سالیوان، 1953).

اریک اریکسون

به عقیده اریکسون سلامت روان‌شناختی اصولاً نتیجه عملکرد قوی و قدرتمندی «من» است. «من» عنوان و مفهومی است که نشان‌دهنده توانایی یکپارچه‌سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازشی است. «من» تنظیم‌کننده درونی روان است که تجارب فرد را سازمان‌دهی می‌کند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای نهاد و من برتر حمایت می‌کند. هنگامی‌که رشد انسان و سازمان‌های اجتماعی به نحو متناسب هماهنگ شود، در هرکدام از مراحل رشد روانی-اجتماعی توانایی‌ها و استعدادهای مشخصی ظهور می‌نماید. سلامت روان‌شناختی را می‌توان در قالب این توانایی‌ها و در هر مرحله از رشد روانی – اجتماعی تعریف کرد. توانایی مرتبط با اولین مرحله رشد روانی-اجتماعی (اعتماد در برابر بی‌اعتمادی) در طفولیت «امید» است. مرحله دوم رشد روانی-اجتماعی (خودمختاری در برابر شرم و تردید) «اراده» است. سومین مرحله رشد روانی-اجتماعی (ابتکار در برابر احساس گناه) منجر به بروز توانایی احساس «هدف» می‌شود. چهارمین توانایی بشر در مرحله چهارم (کارایی در برابر احساس حقارت)، «شایستگی» است که در نهایت مشخص‌کننده مهارت و خبرگی فرد است. توانایی و قدرتی که در نوجوانی (مرحله هویت‌یابی در برابر سردرگمی نقش) بروز می‌کند «وفاداری» است. عشق توانایی متمایزکننده ششمین مرحله رشد روانی-اجتماعی (صمیمیت در برابر کناره‌جویی) است که اریکسون آن را بزرگ‌ترین قدرت بشر می‌داند. توانایی و قدرت مرتبط با مرحله ششم (مولد بودن در برابر رکود)، «مراقبت» است. نیروی متناسب با آخرین مرحله رشد روانی – اجتماعی (کمال در برابر ناامیدی)، «خردمندی» است. به عقیده اریکسون سلامت روان‌شناختی هر فرد به همان اندازه‌ای است که توانسته است توانایی متناسب با هرکدام از مراحل زندگی را کسب کرده باشد. تعریفی که اریکسون از سلامت روان‌شناختی ارائه کرده است عبارت است از: فردی که در جامعه زندگی می‌کند بایستی از تعارض عاری باشد، بایستی از استعداد و توانایی بارزی استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد، از انجام لحظه‌به‌لحظه حرفه‌اش پسخوراند بگیرد و در نهایت در مورد فرایند زندگی نظریه معنوی روشن و قابل‌درکی داشته باشد (خدارحیمی، 1374).


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شادکامی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شادکامی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 85 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 63
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شادکامی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

شادکامی

واژه شادکامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند(برای مثال: شادی، خشنودی، لذت و خوشایندی و ...). از این رو تعدادی از روان شناسان به اصطلاح خوشبختی ذهنی اشاره می کنند که دربرگیرنده انواع ارزشیابی هاست که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد(داینر[1]، 2006).

گاهی گفته می شود که که مفهوم شادی مبهم[2] و اسرارآمیز[3] است، اما واضح است که اکثر مردم به خوبی می دانند که شادی چیست؟ در زمینه یابی هااز مردم سوال شده استکه معنی و منظور آنها از شادی چیست؟ در پاسخ گفته اند که غالباً شادی عبارت است از راضی بودن از زندگی خود. این دو جزء یعنی عواطف مثبت[4] و رضایت[5]. اغلب یک جزء سوم نیز وجود دارد که عبارت است از فقدان افسردگی، اضطراب یا دیگر عواطف منفی[6]. در پژوهش های مربوط به هیجانات و حالات خلقی مثبت معلوم شده است که این حالات و هیجانات شامل احساسات لذت بخش، رهایی و اعتماد به نفس هستند. دلیل وجود هیجانات مثبت این است که برخی از انواع معاشرت پذیری که پیوند های اجتماعی را شکل می دهند، منجر می شوند. تجارب مثبت فعالیت های ارزشمند از لحاظ زیست شناختی را تقویت می کنند. حالات مثبت تأثیر قابل توجهی بر بهداشت، سلامت روان، کار و خلاقیت دارند(آرگایل[7]، ترجمه گوهری و همکاران، 1383).

مک گیل[8]( به نقل از آیزنک، 1990) معتقد است شادی حالتی پایدار است که فرد میان امیال ارضاشده و کل امیال خود مطلوب ترین نسبت را می یابد، به شرط آن که امیال ارضاء شده به طور غیرمنتظره اتفاق افتاده باشد، یعنی ما از مصاحبت با خودی که انتظار دیدن وی را نداشته ایم شاد می شویم. شادی و شادکامی همانند خوشبختی امری نسبی است. اکثر مردم چیزهایی را که با آن برخورد می کنند به صورت بد یا خوب مورد ارزشیابی قرار می دهند.

شادکامی احساسی است که همه خواهان آن هستند اما تعداد کمی از ما به آن دست می یابیم. نشانه مشخصه چنین احساسی قدردانی، احساس درونی، احساس رضایت و علاقه به خود و دیگران است( کارلسون[9]، ترجمه شریفی، 1380).

وینهاون[10] (2004) معتقد است واژه شادمانی به پدیده ای تجربی اشاره می کند. به زعم وی شادمانی کلی به صورت زیر تعریف می شود: میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلی مطلوبیت زندگی قضاوت می کند. به عقیده وی در این تعریف چند واژه کلیدی وجود دارد که لازم است توضیح داده می شود.

1- میزان(درجه)[11] :

منظور این است که شادمانی حد بهینه ندارد. بلکه همانند قد و وزن در مقایسه با دیگران کم و زیاد دارد. وقتی گفته می شود فردی شادمان است یعنی او زندگی را بیشتر مطلوب تلقی می کند تا نامطلوب.

2- فرد[12]:

واژه شادمانی برای توصیف حالت یک فرد واحد بکار برده می شود. این واژه را برای جمعی یا برای حوادث یا اشیاء نمی توان بکار برد. مثلاً گفته نمی شود یک ملت شادند، در واقع شادمانی ارزیابی ذهنی یک فرد از زندگی اش است و استاندارد معینی برای آن وجود ندارد. مثلاً ممکن است فردی خود را شاد بداند ولی واقعاً ناشاد باشد و برعکس.

3- کلی[13]:

در حالت کلی ارزیابی زندگی مورد بحث است، یعنی این قضاوت و عمق شناختی است که بر اساس ارزش ها و توضیحات شکل می گیرد. در این ارزیابی همه معیارها توسط فرد یکپارچه می شود.

4- قضاوت:

واژه شادمانی حاصل قضاوت کلی یک فرد در مورد کیفیت زندگی اش باشد، یعنی شادمانی جمع ساده لذت ها نیست بلکه سازه ای شناختی است که افراد با کنار هم قراردادن تجربیات مختلف شان به آن می رسند، یعنی فعالیتی شناختی است و شامل قضاوت فرد در مورد گذشته و برآوردش از آینده است.

5- زندگی به عنوان کل[14]:

واژه شادمانی برای مشخص کردن جنبه های خاص زندگی بکار برده نمی شود بلکه به زندگی به طور کلی اشاره دارد. در واقع شامل گذشه، حال و انتظارات آینده می شود. این بدان معنی نیست که همه تجربیات وزنی مساوی در فرایند ارزیابی دارند بلکه ممکن است در جریان قضاوت به برخی تجربیات اهمیت بیشتری داده شود و برخی تجربیات مورد غفلت قرار گیرد.

6- مطلوبیت[15]:

این واژه به خوشایندی[16] نزدیک است ولی مترادف با آن نیست. در مطلوبیت ارزیابی شناختی وجود دارد ولی واژه خوشایندی ناشی از تجربه عاطفی مستقیم است. در واقع مطلوبیت زندگی هم به عاطفه و هم به تفکر مربوط است. پس می توان گفت در مطلوبیت فرد به این نتیجه می رسد که چیزی را دوست دارد یا نه(عابدی، 1381).

تعریف خشنودی:

بعضی خشنودی را مترادف با رضامندی از زندگی می دانند ولی معنای خشنودی همچنان ثابت است. خشنودی بعد عاطفی و هیجانی قوی دارد و شامل احساس فرد است، اگر از مردم بپرسند که شما خشنودی را چگونه معنا می کنید؟ آنها دو نوع جواب می دهند: یا آن را به عنوان حالتی از خوشی ذکر می کنندو یا حالتی از رضایت، که اولی مربوط به هیجان است و دومی مربوط به شناخت است(آرین، 1378).

خشنودی بخش شناختی شادی محسوب می شود، ارزیابی فکری یک مسأله، قضاوت درباره آن و چگونگی انجام شدن یک مسأله در حال حاضر و یا در گذشته بخش شناختی خشنودی است(آرگایل، ترجمه گوهری و همکاران، 1383).

اگر بگوئیم خشنودی ناشی از رضامندی است؛ پس باید تلاش کنیم تا نیازمندی های اساسی افراد را تشخیص دهیم و درصدد ارضای آنها برآئیم. چنانچه ساختار شناختی فرد عامل مهمی برای ؟شناختی است، پس باید تلاش کنیم تا برای کمتر رنج کشیدن، نحوه تفکرمان را تغییر دهیم.

چه شراطی در خشنودی افراد موثر است؟ چه نوع شیوه زندگی خشنودی فرد را فراهم می کند؟ (این سوال همچنان مرحله نوزادی خود را طی می کند و جواب مشخصی برای آن پیدا نشده است)(آرین، 1378).

3-2 نظریه های شادمانی

آرگایل[17](2001) معتقد است پژوهش هایی که در مورد شادمانی انجام شده است به هیچ نظریه ای ختم نشده است. در عین حال با توجه به داده های متفاوت به نظر می رسد بیش از یک نظریه برای توضیح شادمانی وجود دارد، نظریه هایی که به عنوان شروع نظریه پردازی در مورد شادی می توانند تلقی شوند عبارتند از :

1- نظریه فیزیولوژیک

طبق این نظریه خلق مثبت به انتقال دهنده های عصبی هماننند دوپامین و سروتونین ایجاد می شود، پس این حالت می تواند توسط دارو ایجاد شود، تمرینات ورزشی و تحرک منجر به فعالیت های آندروفین ها و در نتیجه ایجاد خلق مثبت می شود. به جز شادی دیگر احساسات مثبت نیز به وسیله داروها ایجاد می شود.

2- نظریه ارتباطات و فعالیت اجتماعی:

عشق منبع اصلی احساس خوشی است و همه ارتباطات اجتماعی شادی را تحت تأثیر قرار می دهد. برون گرایان شاد هستند چرا که ارتباط اجتماعی شان بیشتر است و فعالیت اجتماعی بیشتری دارند. لذت ناشی از ارتباطات اجتماعی یکی از مهم ترین دلایل رضایت بخشی اوقات فراغت است. علت ارتباط نزدیک بین شادمانی و مردم آمیزی چیست؟ این امر می تواند به دلیل ارضای نیازهای اجتماعی نیازهای مربوط به عزت نفس باشد.

3- نظریه ارضای نیازهای عینی:

شواهدی وجود دارد که تا حدی از این نظریه حمایت می کند. پول مردم را شادمان می سازد مشروط بر اینکه خیلی فقیر باشند و یا در کشورهای خیلی فقیر زندگی کنند، هم چنین داشتن خانه، شغل، سلامتی منبع دیگر شادمانی است معهذا اثرات این متغیر ها برای بیشتر مردم بسیار کم است. علت اینکه با این عوامل رضایت کمی به دست می آوریم به عوامل شناختی مختلفی، مانند مقایسه با گذشته یا با دیگران بستگی دارد(عابدی، 1381).

4-2 تعریف روان درستی[18]

روان درستی ذهنی یک نگرش است که دو مولفه شناختی و عاطفی دارد، مولفه شناختی آن «رضامندی از زندگی» است که در سال های اخیر توجه زیادی را در منابع و مأخذ مربوط به این رشته به خود جلب نموده است. مولفه هیجانی آن همان «خشنودی از زندگی» است. رضامندی از زندگی همان فرایند قضاوت کردن است. فرد کیفیت زندگی خود را بر اساس مجموعه ای از معیارهای مربوط به خودارزیابی و قضاوت می کند. روان درستی مفهومی پیچیده است و از قدیم مورد توجه فلاسفه، ادیان، فکرپردازان سیاسی، اقتصاددانان، محققین اجتماعی و ... بوده است. اخیراً روان شناسان از قالب همیشگی خود که توجه به بیماریهای روانی و عوامل ایجادکننده آن است خارج شده و به روان درستی نیز توجه کرده اند. واژه های متعدد در فارسی و انگلیسی، مترادف با well-being وجود دارد از جمله Happiness ،

Life satisfaction، objective well-being، رفاه، خشنودی، رضامندی، مسرت، خوشی، خشنودی و رضایت خاطر... (آرین، 1378).

در مورد روان درستی سه دیدگاه مهم وجود دارد:

الف) دیدگاه مبتنی بر ابعاد شناختی و عاطفی

در این دیدگاه اعتقاد بر این است که روان درستی نوعی بازخورد[19] است و به طور کلی این مطلب مورد توافق قرار گرفته است. که این بازخورد حداقل دارای دو جزء اصلی و مهم است، این دو بعد، شناخت[20] و عاطفه[21] هستند.

شاخص بعد شناختی، رضامندی از زندگی و شاخص بعد عاطفی، مثبت و منفی است. جزء شناختی جزء منطقی و عقلانی است. در حالی که جزء عاطفی به جنبه های هیجانی فرد مربوط می شود. در مورد اینکه کدام یک از این ها شاخص اصلی روان درستی است نظرات مختلفی ارائه شده است، بعضی به بعد شناختی اهمیت بیشتر می دهند و بعضی دیگر بعد عاطفی را مهم می دانند و باز هم بین این عده کسانی هستند که با تأکید بر عاطفه مثبت ارزیابی های مربوط به روان درستی در مورد فرد انجام می دهند و عده ای دیگر بعد عاطفه منفی و نبودن آن یعنی افسردگی را مهم تر می دانند.

ب) دیدگاه مبتنی بر شکاف یا فاصله[22]:

این دیدگاه بر فرایند های ذهنی درونی فرد تأکید می کند. یعنی آن چه در درون فرد می گذرد. بر اساس این دیدگاه انسان ها از یک طرف در زندگی خود چیزهایی دارند و می دانند که آن چیزها را دارند((Achievements و از طرف دیگر چیزهای دیگری وجود دارند که آنها را ندارند و علاقه مند به داشتن آنها هستند یا به عبارت دیگر آرزوی داشتن را در سر می پرورانند. (Aspiration)

این دو عامل یعنی از یک طرف آرزوها و از طرف دیگر پیشرفت ها و موفقیت ها مورد سنجش قرار می گیرند و فاصله بین آنها یا نسبت بین آنها معیاری را برای روان درستی بدست می دهد.

ج) دیدگاه تأثیرات روانی اجتماعی

این دیدگاه بر عوامل روانی اجتماعی تأکید دارد و معتقد است که این عوامل بر احساس فرد از روان درستی او تأثیر می گذارد. عواملی مانند: تنیدگی، حمایت اجتماعی، کنترل شخصی(اینکه فرد احساس کند زندگی در کنترل اوست). کنترل بیرونی( اینکه فرد احساس می کند دیگران زندگی او را کنترل می کنند و عواملی مانند شانس و تصادف آن را تغییر می دهد). عملکرد فرد(اینکه فرد وظایف اجتماعی خود را چگونه انجام می دهد). ابی و اندرزو[23](1985) در تحقیق خود نشان دادند که این عوامل می توانند بر روان درستی افراد تأثیر بگذارند. البته روان درستی از دیدگاههای مختلفتعاریف متفاوتی دارد. بعضی معتقدند روان درستی مقابله موثر[24] می باشد(دال و اسکوکان[25]، 1995). بعضی دیگر روان درستی را همان سلامت جسمانی می دانند و هانسبرگ، تون و وانر، (1995) بر مسائل اجتماعی وسیع تری تأکید دارند(آرین، 1378).


[1]. Diener

[2]. obscure

[3].mystenious

[4]. Positive emotion

[5]. Satisfaction

[6].negative emotion

[7]. Argyle,M.

[8]. Macc.gill

[9].Carelson

[10]Veenhoven.

Degree . [11]

[12]. individual

[13]. overall

[14]. Life as a whole

[15]. favourably

[16]. Pleasantness

[17]. Argyle

[18].Well-Being

[19]. Attitude

[20]. cognition

[21]. Affect

[22]. The gapor ratio approach

[23]. Abbey and andrus

[24]. Affective coping

[25]. Dull/V.T. Skokan/L.A


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شرایط احراز شغل

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شرایط احراز شغل
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 73 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق شرایط احراز شغل

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مبانی نظری پژوهش

شغل

به مجموع وظایف و مسئولیت های مستمر و مرتبطی که در یک سازمان به عنوان یک کار واحد شناخته می شود» (سید جوادین،1386ص100).

شرایط احراز شغل

شرایط احراز شغل نیز شرح حداقل شرایطی است که متصدی شغل باید دارا باشد تا بتواند با موفقیت از عهده کار بر آید.به عبارت دیگر دانش، مهارتها و تواناییهایی که برای انجام موفق و مؤثر شغل ضروری است.و منظور از «انتخاب صحیح» در مدیریت منابع انسانی،این است که شاغل (با توجه به مشخصاتی شرایط احراز شغل) و شغل(شغل)، با هم تناسب داشته باشند (سعادت،1386،ص40). شرایط احراز شغل یعنی؛بررسی شرح وظایف به منظور پاسخ دادن به چنین پرسشی:برای اینکه شغل یا کار مورد نظر به شیوه ای عالی انجام شود افرادی با چه ویژگی و تجربه هایی مورد نیاز است؟آن بیانگر و تعیین کننده شخصی است که باید استخدام شود و تعیین کننده ویژگی هایی است که شخص مزبور باید داشته باشد و از عهده آزمون های ذی ربط برآید (پارسائیان علی، 1386،ص93).

فرایندهای شرایط احراز شغل

  • تحصیلات
  • تجربیات
  • دوره های تخصصی
  • قدرت قضاوت
  • ابتکار
  • توان تصمیم گیری
  • مهارتهای فیزیکی
  • مهارت در انتقال مفاهیم
  • خصوصیات روحی و روانی(ویژگی­های شخصیت)
  • نیاز به استفاده بیش از اندازه یکی از حواس پنجگانه مانند چشم ( سعادت،1386،ص40).

شغل معلمی در کلام امام خمینی (ره)

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.

تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

شغل معلمی در سخنان مقام معظم رهبری:

دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.

اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی(ع) می­فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است (ادیب، 1390، ص67).

ملاک های انتخاب شغل

شغل اهمیت و ضرورت ویژه‌ای در زندگی انسان دارد و در واقع یکی از تصمیم گیری‌های اساسی و سرنوشت‌ساز برای وی می‌باشد. در گذشته که تنوع مشاغل تا به حد امروزی نبوده است، اغلب انتخاب شغل برای فرزندان به صورت موروثی انجام می‌گرفته است. به عبارتی فرزندان همان شغل پدر را انتخاب کرده و آن را ادامه می‌دادند. امروزه بنا به دلایل مختلفی کمتر از گذشته این اتفاق می‌افتد و اغلب جوانان در شرایطی قرار می‌گیرند که ناچار به انتخاب شرایط شغلی هستند. البته این امر و خود شرایط شغلی و دلبخواهی بودن آنرا نشان نمی‌دهد. چرا که در موارد زیادی عواملی خاص یک موقعیت شغلی را بر فرد تحمیل می‌کند. با این حال پایه‌های انتخاب شغل و مراحل لازم برای رسیدن به شغل مورد نظر اغلب در سنین پائین‌تر گذاشته می‌شود. افراد با در نظر داشتن عوامل موثر در پایه‌ریزی این مراحل و عوامل دیگر مسیر شغلی خود را هدایت می‌کنند.

استعداد عاملی موثر در انتخاب شغل

استعداد، عامل مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت افراد در مشاغل و رشته‌های انتخابی‌شان است. بدون داشتن استعداد لازم در یک زمینه یا پیشرفتی حاصل نخواهد شد یا روند آن بسیار کند خواهد بود. بر این اساس آگاهی از میزان و نوع استعداد افراد، کمک شایان توجهی به آنها خواهد کرد تا پیش‌بینی خوبی از آینده انتخاب خود داشته باشند.

امروزه برای این منظور آزمون‌های استعداد سنجی وجود دارد که می‌توانند به فرد کمک کنند استعدادهای واقعی خود را شناسایی کنند. برخی اوقات دیده می‌شود که استعداد افراد و شناخت‌های آنها در مورد استعدادهای خود تحت تاثیر احساسات و علائق آنها قرار می‌گیرد. فرد که به زمینه موسیقی علاقمندی شدیدی دارد ممکن است این علاقه را به حساب استعداد خود در زمینه موسیقی قلمداد کند. شناخت استعدادها از ملزومات اساسی انتخاب شغل است (معمارزاده و همکاران،1389،ص40).

بررسی علائق به عنوان عامل موثر در انتخاب شغل

علاقه و تمایل انسان در بسیاری از امور زندگی انسان سایه‌گستر است. افراد دوست ندارند به کارها و اموری بپردازند که علاقه و گرایشی به آنها ندارند، چه در مورد کارهای روزمره و چه در مورد شغل و سایر فعالیت‌ها. در واقع علاقه و گرایش در انسان فعال کننده سیستم انگیزش فرد به شمار می‌رود. انسان بدون علاقه به یک زمینه انگیزشی برای انجام فعالیت و در آن زمینه نخواهد داشت. ممکن است برخی افراد تصور کنند زمانی که شروع به فعالیت کردند کم‌کم احساس علاقه و تمایل نیز در آن­ها به وجود خواهد آمد اما در واقع چنین مساله ابدا قابل پیش‌بینی است. فقدان علاقه اولیه ممکن است افزایش نارضایتی از فعالیت موردنظر و ناراحتی‌های جانبی آن را موجب شود.

فرصت‌های شغلی به عنوان عامل موثر در انتخاب شغل

در برخی جوامع و از جمله در جامعه ما تمامی رشته‌های شغلی از فرصت‌های برابری برخوردار نیستند و در عین حال که بطور کلی فرصت شغلی برای کلیه مشاغل پائین است. اما تفاوت‌هایی بین مشاغل مختلف از این لحاظ وجود دارد. آشنایی با فرصت‌های شغلی شغل انتخابی، عامل مهمی است که باید مدنظر قرار گیرد. کسی که در زمینه خاصی مهارت می‌بیند و پایه‌ها و مراحل رسیدن به آن شغل را طرح‌ریزی و طی می‌کند، می‌بایست مساله فرصت‌های شغلی را نیز در نظر بگیرید تا از اتلاف وقت و نیروی خود جلوگیری کند.

عوامل اقتصادی به عنوان عامل موثر در انتخاب شغل

میزان بازده و کارآیی یک شغل حائز اهمیت فراوانی است و در واقع هدف عمده انتخاب شغل دستیابی به درآمد حاصل از آن است. بالا بردن بازده و کارآیی اقتصادی برخی مشاغل توجه افراد را به خود جلب

می‌کند و موجب گرایش افراد به آن زمینه‌ها می‌گردد.

جایگاه اجتماعی به عنوان عامل موثردر انتخاب شغل

تقریبا تمام افراد تمایل دارند شغلی داشته باشند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. هر چند در عمل بنا به تاثیر عوامل متعدد دیگر ممکن است این تمایل به واقعیت نرسد. اما افرادی که این مساله الویت بیشتری برای آنها دارد منتظر چنین موقهیت‌هایی بوده و با توجه به شرایط فردی خود تلاش می‌کنند چنین شرایطی را برای خود مهیا کنند. توجه و تاکید زیاد به آن عامل، گاه مشکل بیکاری را برای افراد افزایش می‌دهد. هر چند وقت یکبار رشته‌ها و مشاغلی در جایگاه اجتماعی بالاتری قرار می‌گیرند و موجب جاری شدن خیلی زیادی از افراد به سمت این رشته و مشاغل می‌گردند(معمارزاده و همکاران، 1389، ص41).


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق عوامل حجاب

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق عوامل حجاب
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 20 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 10
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق عوامل حجاب

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

عوامل حجاب

الف : صعود به مراتب معنوی

بایستی مسائل ارزشی اسلام در جامعه ما احیاء شود . مثلاً حجاب ، یک مسأله ارزشی است مساله‌ای که اگر چه مقدمه‌ای است برای چیزهایی بالاتر . اما خود یک مساله ارزشی است ما که اینقدر مقیدیم ، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک می کند تا بتواند به آن رتبه معنوی خود برسد و دچار آن لغزشگاه‌های که سر راهش قرار داده‌اند نشود .

ب : حجاب مانع اختلاط بی‌قید و شرط

مساله حجاب به معنای منزوی کردن زن نیست اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد برداشتی کاملاً غلط و انحرافی است . حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قید و شرط زن و مرد در جامعه است . این اختلاط هم به ضرر جامعه و هم به ضرر زن و مرد است حجاب به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی نیست . شاید عده‌ای تعجب کنند که خانمی در سطح بالای علمی مشغول فعالیت است و خود را بر مساله حجاب منطبق نیز کرده است و این را بعضی باور یا حتی تصور نمی‌کنند . چرا که حجاب بدون عفاف صورت نمی‌گیرد و صحیح‌ترین حجاب آن است که شخصی در تمامی مراحل رعایت نماید[1] .

ج : پوشش سالم برای حفظ زن

حجاب برای زن به معنای ذلت او نیست بلکه به معنای عصمت و حفظ زن ، نه فقط عصمت و حفظ زن ، بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دو است .

حجاب به معنای چادر نیست . اما چادر در مزد ایرانیها که زنهای ما از قدیم داشتند بهترین نوع حجاب می‌باشد . بدون چادر هم حجاب ممکن است حجاب به معنای پوشیدن سالم نه پوشیدنی که از نپوشیدن بدتر است به تعبیر روایات ، پوشیدن عریان که در عین پوشیدگی مثل انسان برهنه و عریان است . آن پوشیدن به درد نمی‌خورد و حجاب نیست . پوشیدن سالم آن است که تمام سرتاپای بدن زن را پوشانده باشند . البته صورت و دو دست را بسیاری فقط مستثنی می‌دانند و برخی مستثنی نمی‌دانند و آنها که مستثنی می‌دانند در مواردی است که صورت بدون آرایش و ساده باشد ؛ این است معنای حجاب . البته زن‌های ایرانی روش چادر را پیدا کرده‌اند که بسیار هم روش خوبی است و هم زیباست و منافی با زیبایی زن نیست و هم حجاب و حفاظ کامل است به هر حال حجاب را چه به شکل ایرانی ، عربی ، کشورهای دیگر ، زنها یک جور حجاب خود را حفظ می‌کنند ، هر جوری که حجاب حفظ شود این نظر اسلام است[2] .

بکار بردن کلمة حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح جدید است چرا که پوشش به معنی ستر استفاده شده است این ستر و پوشش باعث شده که عده‌ای فکر کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود . حال آنکه در وظیفه پوشش که اسلام برای زن مقرر کرده است حبس زن مطرح نیست و چنین اندیشه‌ای مطلقاً وجود ندارد .

پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرتهای خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد . فلسفه پوشش جنبه اجتماعی ، اجتماعی ، خانوادگی ، بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال است اسلام می‌خواهد با پوشش جلو انواع التذاهای جنسی در خارج از محیط خانه گرفته شود و اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد و این نظر درست در نقطه مقابل سیستم غربی عصر حاضر است که کار و فعالیت را با لذت‌جوئیهای جنسی به هم می‌آمیزد . یکی از مسائل مهم جامعه اسلامی حجاب است و تقیه خانمهای مسلمان به حجاب آن چنان قومی بوده است که تلاشهای استکبار در دوران حکومت نوکرانشان بر علیه حجاب بی‌نتیجه بوده است هر چند که سرسپردگان ، چادر از سرزنان مسلمان کشیدند و به اتحاء و طرق مختلف زن محجبه را تحقیر کردند و سعی کردند آنها را از جامعه طرد کنند[3]اما بواسطه اینکه زنان ایران اسلامی از باطن و باور دینی و الهی برخوردارند موفقیت لازم به دست مهاجمان نیفتاد ؛ گر چه تا حدودی بخشی از خانواده‌های شهرنشین را از موقعیت دینی بیرون بردند لیکن در همان مکانها انسانهائی نیز با باور و یقین زیر بار این تهاجم نرفتند و مشکلات و رنجهای راه را به جان و دل خریدند . در انقلاب اسلامی دشمن راههای زیادی برای انحراف ملت بکار برد از راه‌های اختلافات داخلی و ترور افراد انقلابی و تبلیغات وسیع علیه حجاب اسلامی ، ولی اینهمه عوامل برای ترقی افراد کافی نبود .


[1] -امیرحسین ، پانکی پورنر و «‌آیینه زن » ، اول ، صص 253-244.بطور خلاصه

[2] -همان منبع ، صص 242-241.

[3] -مظفر ، حاجیان حسین‌آبادی و پاسدارعفت ، ج اول ، صص 4-1