دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1171 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
مقاله بررسی خشونت علیه زنان در ایران در 43 صفحه ورد قابل ویرایش
اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آنها از رایجترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر میشود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر میگذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل میشود. گزارشها در طی آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگی از زندگی و 4/78 درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کردهاند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، میتوان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج میبرند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانوادههایشان میگردد. از جمله این رفتارها میتوان به تحقیرها، متلکها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.
براساس یافتههای گوناگون در مورد زنان مجرد، میتوان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بودهاند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بیوه صدق میکند بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمیکنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت میکنند، درآمد شخصی دارند. با توجه به اینکه بهرهمندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب میشود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامههای ورزشی و تفریحی استفاده میکنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها میشود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.
استفان کاولی
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل میشوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد میکنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی میکنند که علت میتواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرشها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند. به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض با آزادیهای فردی برای هر انسان خصوصاً زنان میباشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همهی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمیتوانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار میگیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت میباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیبهای اجتماعی زنان و خشونت علیه آنها، شماره 178
گوستاولوبون
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دکتر پرویز شریفی درآمدی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد 1- عملی 2- ارزشی 3- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار
می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .
تاریخچه هوش هیجانی :
حدود 2000 سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.
هوش هیجانی
جناح دوم که در برابر عقلیون موضع گیری دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم که به عناصر عقلی و احساسی با همدیگر توجه داشتند .
در سال 1920 ثرندایک هوش را به سه دسته تقسیم می کند :
1- فنی یا مکانیکی
2- اجتماعی
3- انتزاعی
و هوش اجتماعی را وسیله ای برای روابط اجتماعی مطرح می کند.
در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نیاز های انسان به هیجانات و عواطف اشاره میکند که انها را نه تنها باعث پیشرفت بلکه باعث شکوفایی انسان میداند.
در سال 1990 سالوی مقالاتی در مورد احساسات و عواطف انسان مینویسد که صاحبنظران بعدی عقاید سالوی را به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند .
در سال 1995 گلدمن بر اساس یافته های خود و اندیشمندان قبلی تعریفی از هوش هیجانی ارائه می کند .
پاره تو
هوش هیجانی عبارت است مجموعه ای از توانائیهای درک ، شناخت و توصیف احساسات خود و دیگران به منظور ارائه واکنش مناسب به موقعیت ها و محیط های مختلف به عبارت دیگر در روابط بین فردی از این توانایی استفاده کنیم که به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واکنش درست نشان دهیم یعنی این توانایی را داشته باشیم که صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانیم احساسات، عواطف، هیجانات و رفتار او را چه در رفتارهای کلامی و چه در رفتار های غیر کلامی اش درک کنیم و در لحظه و ثانیه ارتباط سالم و انسانی با او برقرار کنیم و کرامت و شأن انسانی او را پایمال نکنیم پس اهمیت هوش هیجانی استفاده از توانایی برای درک احساسات خود و طرف مقابل برای ارائه واکنش مناسب در لحظه ودر زمان است برای برقراری یک ارتباط سالم و بی نقص به طوری که بتوانیم احساسات و عواطف طرف مقابل را درک کنیم و متناسب با آن و اکنش نشان دهیم باید از ساده ترین کلید هوش هیجانی یعنی گوش دادن استفاده کنیم که بهتر ین نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ین نوع گو ش دادن وجو د دارد که آفت شنوایی است و با آن نمی توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار کرد برای مثال گوش کردن به منظو رحکم کردن یا قضاوت کردن یعنی به حر فهای کسی گوش بدهیم تابعد در مورد او قضاوت کنیم وحکمی را علیه او یا حتی به نفع او صادر کنیم این طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه کور قرار میدهد. هوش هیجانی این نوع گوش کردن را رد می کند .
ـ گوش دادن توام با نصیحت کردن: یعنی به حر ف های طرف گوش کنیم تا او را نصیحت کنیم.
ـ گوش دادن توام با تداعی معانی: یعنی درحالی که طرف مقابل برای ما صحبت میکند ناگهان یاد موضوعی که قبلا برایمان اتفا ق افتاده بیفتیم. نوع دیگری از گوش دادن که افت شنوایی تلقی میشود وقتی است که فرد در حالی که حرف میزند به انجام کاری مشغول باشیم که باعث میشود ارتباط در نطقةکوری قرار بگیرد. نوع دیگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. این نوع گوش دادن هم مفید نیست. چون برای فرد این طرز فکر تلقی میشود که او به خاطر اینکه دردی مثل درد من دارد به حرفهای من گوش میدهد.
لذا یکی از بهترین نوع گوش دادنها که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است که در این نوع گوش دادن که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است. که در این نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انسانی اش به حرفهای طرف مقابل گوش میدهد یعنی هیچ سودی برای دو طرف ندارد ولی با تمامی وجود به حرفهای او گوش میدهد. نکته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان یکی از ارزشهای برجستة هوش هیجانی این است که همدلی به معنای تایید طرف مقابل نیست.
کسی که از هوش هیجانی بالایی برخودار است به اتکای این توان مندی میتواند ارتباطهای سنجیده داشته باشد. هوش هیجانی در ارتباط به وجود میآید و به رشد ارتباط صحیح کمک میکند، هوش هیجانی در قضاوت به وجود میآید و به رشد قضاوت صحیح کمک میکند. هوش هیجانی در ارتباط خلق میشود و به پردازش اطلاعات صحیح و درست منجر میشود.
گوته
قدم بعدی برای داشتن یک ارتباط سالم که شان و منزلت فرد را حفظ کند این است که بر احساسات و هیجانات که به قلیان درمیآید کنترل داشته باشیم و طرف مقابل را درک کنیم، مراحلی وجود دارد که بر احساسات و عواطف خویش کنترل کنیم و بتوانیم از هیجانات خود به طرز درستی استفاده کنیم، چون غرض از هوش هیجانی استفاده صحیح و درست از هیجانات است،استفادة صحیح از هیجانات دو بعد را شامل میشود: 1ـ تسلط بر هیجانات منفی که در ما به وجود میآید 2ـ استفادة معقول و متعادل از هیجانات مثبت است.
گلدمن مدلی را در جهت مهار هیجانات در خود و دادن واکنش صحیح به خود و دیگران ارائه کرده است که عبارتند از:
1ـ پایش (self-regard): به معنی پائیدن و مواظبت کردن احساسات و هیجانها است، یعنی مواظب باشیم که هیجانات بر ما تسلط پیدا نکنند.
2ـ درگیری احساسات؛ یعنی روی احساساتی که در مقابل محرکهای مختلف به ما دست میدهد، اسم بگذارید برای مثال: حسادت، تعصب، خوشحالی، کینه
3ـ کناره گذاری: یعنی یادبگیریم که احساسی را که به ما دست داده آن را کنار بگذاریم برای مثال نسبت به کسی احساس نفرت یا حسادت داریم، باید سعی کنیم که این احساس را کنار بگذاریم.
4ـ از کی و چه وقت؛ یعنی اینکه اولین دفعهای که این احساسها به ما دست داده چه زمانی بوده است.
نام کتاب : ایجاد رابطه با خود و دیگران
مولف : ویرجینیا ستیر
مترجم : مریم مرتاض
ناشر : روشنگران
تاریخ انتشار : 1375
قیمت : 800 تومان
همانطور که از نام این کتاب پیداست مطالب کتاب درباره نحوه برقراری رابطه با خود و دیگران می باشد در ابتدا تاکید فراوانی به برقراری ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراری ارتباط سالم با دیگران شده است که برای نیل به این ارتباط به موارد گوناگونی اشاره می شود.
درادامه بخشی از کتاب آورده شده است .
بخشی از کتاب:
کارن هورنای
ایجاد رابطه مسابقه نیست که در آن پیروز شوی و تمام عمر با خوشحالی زندگی کنی وسیله ای است که با آن میتوانی یک رابطه صادقانه و صمیمی برقرار کنی ایجاد رابطه دستاویزی است که عزت نفس تو را رشد می دهد و ارتباط های تو را با خود و دیگران تقویت می کند رسیدن به افق رشد حاصل یک عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ایجاد رابطه با دیگران کلید این پژوهش است هر چه بهتر و کامل تربا خود و
دیگران ارتباط برقرار کنیم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتی ما را زود تر در حل مشکلاتمان پیروز می گرداند .
شعر «اهداف من » بیانی است از این که چطور
می شود آن چه را که گفته ام به کار گرفت:
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
باآزادی در کنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
همجنس گرایی
انحراف یا بیماری
فاطمه اسدی دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از معضلات جوامع امروزی همجنس گرایی است این پدیده از یکی از غرائز طبیعی و مهم نشات می گیرد اما بنا به دلایل مختلف که مطرح خواهد شد منحرف می شود. در کتابهای مختلف تعاریف متنوعی از آن شده است اما به طور کلی میتوان گفت هم جنس طلب یا هموسکسوئل کسی است که غریزه جنسی او فقط با تماس با هم جنس خود ارضا می شود به هر میزان که سن بالاتر رود و کودک به
نوجوانی و بلوغ نزدیکتر شود دامنه آن شدید تر می گردد 4% اشخاص بالغ در طول عمر خود همجنس گرا هستند و 13 % دیگر حداقل به مدت سه سال بین 16 تا 55 سالگی غالباً هم جنس گرا هستند.
خصوصیات بالینی هم جنس گرایان مرد یا زن همانقدر با مهم متفاوت است که خصوصیات مردان و زنان غیر هم جنس گرا همجنس گرایان نیز نظیر غیر همجنس گرایان ممکن است روشهای خاصی را از بوسیدن و نوازش کردن گرفته تا رابطه (دهانی ـ تناسلی ) تحریک ژنیتال با دست و لواط را ترجیح دهند در عمل هموسکسیو آلتیه به دو دسته افراد برخورد می کنیم یک دسته آنهائیکه فاعل جنسی اند و دسته دیگر آنهائیکه مفعولند آنهائیکه مفعول جنسی هستند اکثراً زمینه و استعدادی از نظر ساختمانی بدنی و وضع روحی برای این کار دارند شکل خارجی و وضع ظاهریشان بی شباهت به زنان نیست این افراد اکثراً رفتاری شبیه به دختران داشته وآواز و صدای آنها مانند صدای مردان بم نیست و اغلب به کارهای سبک و ظریف مانند دوزندگی بافندگی ، آشپزی و کارهای هنری و… علاقه مند بوده و بطور خلاصه زن مآب اند .
این افراد شخصاً برای مفعول واقع شدن عمل جنسی فعالیت کرده و نسبت به این کار تمایل زیادی نشان می دهند و تا آخر عمر هم از آن روگردان نمی باشند .
علل هم جنس گرایی :
علل رفتار همجنس گرایانه مبهم و متناقض است فروید هم جنس گرایی را وقفه رشد روانی جنسی معرفی نموده و عقیده داشت که در صورت مشهود نبودن عدم رشد آثاری از مرحله پیشین رشد وجود خواهد داشت (هم جنس گرایی پنهان ) این هم جنس گرایی پنهان با مکانیسم والایش به رفتار محبت آمیز نسبت به هم جنس و یا در مردها تمایلات انفعالی و در زنها به گرایشهای پرخاشگرانه تبدیل می گردد. هابدر لیست بلندی از موقعیت های مختلف دوران کودکی را که میتواند به همجنس گرایی در مرد منجر شود ارائه داد که شامل وابستگی شدید به مادر، فقدان روابط با پدر، مهارشدن رشد مردانگی بوسیله مادر، تثبیت یا برگشت به مرحله خود شیفتگی، رشد روانی جنسی و باخت در رقابت با خواهران و برادران .
هالند
دکتر قائمی در کتاب خود تحت عنوان خانواده و مسائل جنسی کودکان از عواملی که در محیط خانواده و اجتماع سبب هم جنس گرایی
می شود نام می برد 1- وابستگی های شدید کودک به والدین 2- ساخت خانواده سلطه یکی از والدین بر روابط خانواده 3- ضعف والدین فقدان یک پدر کار آمد و نیرو مند در زندگی کودک 3- وجود خدمتکاران که از اخلاق سوئی برخوردار هستند
4- کیفیت حیات : از سنین کودکی باید بستر خواب خواهر و برادر از هم جدا باشد.
از عواملی که در اجتماع به آن اشاره می کند عبارتند از : 1- عامل فریب 2- معاشرت های نا صواب 3- بد آموزیهای اجتماعی 4- احساس کمتری 5- زندگی در مراکز شبانه روزی به خصوص مراکزی که کنترل کافی ندارند و یا جا برای تفریح و سر گرمی های مناسب وجود ندارد.
درمان :
از آنجا که علت قطعی هم جنس گرایی هنوز مشخص نشده است لذا معالجه مشخص و قطعی هم وجود ندارد و در این درمان تصویر ذهنی نا خوشایند به عنوان محرک مضر مورد استفاده قرار می گیرد ابتدا به بیمار یاد داده می شود که مثل روش رفع حساسیت منظم و لپ عضلات خود را شل کند آنگاه به او یاد داده می شود که عمل هم جنس گرایانه را در ذهن خود مجسم کند در حالیکه به طور همزمان حالت تهوع واستفراغ شدیدی را نیز مجسم می نماید که رفع آن فقط با روگرداندن از یار همجنس امکان پذیر است.
البته از آنجا که علت قطعی هم جنس گرایی هنوز
مولف : ریتا استریکلند
مترجم : علی محب خسروی
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم : خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی گفتم : اگر وقت داشته باشید خدا لبخند زد، وقت من ابدی است، چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی از من بپرسی ؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ خدا پاسخ داد … این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند و عجله دارند که زود تر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند این که سلامت شان را صرف به دستآوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند این که با نگرانی نسبت به آینده زمان حال فراموششان میشود آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و چنان می میرند که گویی زنده نبوده اند خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم بعد پرسیدم … به عنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درس هایی از زندگی را یاد بگیرند ؟ خدا با لبخند پاسخ داد یاد بگیرند که نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما میتوان محبوب دیگران شد یاد بگیرند که خوب نیست خود را بادیگران مقایسه کنند یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد .
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقاً دوست دارند اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند وآن را متفاوت ببینند و یاد بگیرند که من اینجا هستم همیشه .