دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 16 |
مقاله بررسی تای چی (یوگای چینی) یا مدیتیشن پویا در 16 صفحه ورد قابل ویرایش
تای چی یا مدیتیشن پویا :
تای چی یا یوگای چینی به معنی نهایت برتر و نحوه جاری کردن چی یا نیروی حیاتی در روان و جسم و به هنرجو آموزش میدهد . تای چی حاصل ترکیب سه فلسفه بودیسم ، تائوئیسم ، و کنفسیوس میباشد . تای چی هنر مراقبه فعال که در عصر حاضر یکی از مؤثرترین راههای رهایی از تنش و بازسازی روان و جسم انسان امروز میباشد . چون در عصر حاضر انسانها عادت به فعالیت و حرکت کرده اند و برای آن بسیار مشکل میباشد که در گوشه ای ، ساکت و ساکن بنشیند و به خود بنگرند . ولی تای چی به عنوان ، هنر مراقبه فعال به هنرجو یاد میدهد که چگونه در حین و شدت فعالیت بتواند به نیروی درونی و جوهر ابدی خود آگاه شده و بتواند در ژرفای وجود خود، تحقیق کند و گوهر وجودی خویش را که همانا آگاهی و روشنایی است صید کند . تای چی از یک سری حرکات موزون و مواج ، رقص گونه ، حرکات تنفسی ، تمرکزی ، تجسمی و مدیتیشن های خاص خود تشکیل شده ، که به وسیله آنها هنرجو با شعور و هشیاری درونی خود ارتباط برقرار کرده و میتواند کیفیتی برتر و متعالی تر را در زندگی عادی و روزمره خود نمایان کند . چاکراها یا مراکز انرژی که در تای چی مورد بررسی قرار می گیرد تمام چاکراهای اصلی به خصوص چاکرای تاج و چشم سوم . چاکراها دست و پا و دریای یا سرچشمه انرژی ، تانتین می باشد . تای چی از بخشی طب سنتی چینی و سوزنی است . در اصل نقاط درمانی طب سوزنی به گونه ای در حرکات تای چی گنجانده شده اند که یک فرد به طور مستقل بتواند آنها را تحریک کرده و فعالانه باعث شفای روان و بدن خود شود . تای چی هنر شفای کل نگری مانند یوگا ، هومیوپاتی ، انرژی درمانی و …… میباشد که در برخی موارد مزایای بیشتری نسبت به هر کدام دارا میباشد مثلاً : در یوگا تنها به چاکراهای اصلی پرداخته میشود و توجه زیادی به چاکرای کف پا میشود و یا به جریان انرژی حیات «پرانا » و حس و تجربه آن نمیشود ولی در تای چی هنرجو چی یا انرژی حیاتی را میتواند کاملاً لمس کرده و با چاکراهای کف دست و کف پا آشنا میشود ومی تواند برای تخلیه انرژی و نامتعادلی ها به زمین ، شفا و ….. استفاده کند، بدون زحمات و تلاشهای فراوان و طولانی . در ضمن تای چی برای عصر حاضر که بسیار سریع و پرجنب وجوش است بسیار مناسب تر است و فرد حتی در زندگی عادی روزمره مثلاً : جارو زدن ، رانندگی و … میتواند از آن استفاده کند . تای چی کلاً بر چند اصلی مانند : قانون یین و یانگ ، قانون انرژی هوشمند حیات «چی » ، قانون تعادل ، قانون اتحاد ، قانون طبیعت ، «غلبه نرمی بر سختی ، همه چیز در حرکت است ، دایره » ، قانون عدد 3 «تثلیث » ، قانون ارتعاشات ، قانون خود هشیاری ، خویش انضباطی ، خود شناسی ، قانون تسلیم ، قانون عدد 7 یا اکتاو ، قانون برتری ذهن و رابطه متقابل آن با بدن ، تئوری وای دن و قانون روح و ….. استوار است .
اکنون به بررسی چند اصل بنیادین تای چی میپردازیم :
1 - چی ، جوهر واحد هستی «Spirit , Vital force»
چی به معنای هوا ، نیرو ، حرکت و انرژی حیاتی است که در اصل منظور همان انرژی ذاتی یا انرژی اولیه و مطلق و یا جوهره ی حیات میباشد . این انرژی حیاتی از مبدأیی واحد به بیرون انتشار می یابد و باعث زندگی و جان بخشیدن به هر چیزی میشود . هستی هر چیز وهر کس وابسته به این انرژی حیاتی و واحد است که در زبانهای مختلف با نامهای مختلفی مانند ، کی یاریکی در ژاپن ، نا یا جان یا نیرو در پارسی ، روح الهی یا عشق الهی یا حی یا نور و …. در عرفان اسلامی ، روح القدس یا کلمه در مسیحیت ، تائو در تائوئیزیسم ، پرانادر ودا ، داما در بودیسم ، شی یا چی در چین ، انرژی هوشمند در علم ، ATP در فیزیولوژی ، ناشناختی در عرفان سرخپوستی ، قانون جاذبه در فیزیک ، کلمه درکا بالا «عرفان یهود » ، نیروی اهورایی در زرتشت ، انرژی حیاتی و هخا در هخامنشی ، مهر در آئین میترایی ، اک در اکنکار ، آگاهی در TA «روانکاوی »، در مصر باستان KA ، در بابل باستان Pneuma در یهود Jesod ، در قبایل آفریقایی Megobe ، در میان اسکیموها Elima ، در بین سرخپوشان برزیلی Hasina ، در بین شمن ها WaKAN ، در بین صوفیان برکت ، بین جادوگران طلسم ، بین کیمیاگران اکسیر یا مایع حیاتی ، از نظر دکتر رایشن باخ orgon ، دکتر تانسلی odice مینامند .
این جریان هوشمند از چاکرای تاج وارد بدن میشود و از میان 7 چاکرای اصلی عبور میکند و باعث حیان انسان و هر موجود زنده دیگری میشود پس هر چه این جریان متعادل تر و قویتر باشد موجود سرحال تر و زنده تر و قوی تر میشود و در تای چی هنرجو نحوه تعادل ، بیشتر کردن و هدایت این جریان را یاد میگیرد . در واقع میتوان گفت : اصل چی همان و شاید جنبه ای دیگر از اصل توحید و وحدت عالم در حین کثرت میباشد اما در شکلی کاربردی تر چون که این جریان در همه چیز و همه کس جریان دارد و همه را به همدیگر وصل کرده مانند مرواریدهای یک گردنبند . چی بی شکل است اما شکل میدهد ، ثابت اما در جریان است ، نرم اما قدرتمند ومانند طبیعت است . چی سر منشأ حیات و انرژی حیات بخش انسان است . به عبارت دیگر ، چی در زنده و سالم بودن ما نقشی اساسی ایفا میکند . در نتیجه افزایش متعادل چی به افزایش انرژی حیاتی ، سرزندگی و سلامت منجر میشود ، اعتقاد چینیان چنین است که جریان چی از سه طریق دریافت میشود : 1- آسمان «هوا و …» 2- زمین «غذا » 3- انرژی جنسی و به طور مستمر در مسیرهای انرژی بدن انسان جاری است و هر گاه در این جریان اختلالی به وجود آید یا مسیر آن مسدود شده و کلاً نا متعادل شود بیماری به وجود میآید . تای چی و چی کونگ تکنولوژی شفاگری این فلسفه می باشند که به هنرجو آموزش می دهند که چگونه چی را لمس کرده ، آنرا متعادل کند از اصل چی میتوان به مسائلی همچون هستی هوشمند
«INTelligence of univers» ، انسان به عنوان عالم اصغر در عالم اکبر و عالم اکبر در عالم اصغر، جریان ویا چرخه انرژی ، انرژی پدر یا آسمان «هوا و …» و انرژی مادر یا زمین «غذا و آب و …» که انسان می بایست برای موفقیت به هر دو آنها احترام گذاشته و در راستای و هماهنگ با جریان هوشمند حیات عمل کند که اگر غیر آن باشد مقاومت به وجود آمده و نامتعادلی شکل میگیرد .
ین و یانگ «منطق فازی » و تغییر و دگرگونی : ین + یانگ = ووچی
فلسفه چین باستان آفرینش را زائیده دونیروی متضاد ولی مکمل هم می داند . یکی ین ، مونث ، منفعل ، پذیرنده ، نرم ، تاریکی و منفی و …. و دیگری یانگ ، مذکر ، فاعل ، دهنده ، روشنایی و مثبت و ….. می باشند . اصل ین و یانگ که به آن اصل و الاصول یا اصل تضادین هم می گویند مطابق با همان فلسفه اهورا و مزدا در ایران باستان و منطق فازی یا نسبی گرایی در عصر حاضر میتواند باشد . طبق این اصل هیچ چیزی در این جهان به صورت مطلق خوب یا بد نمی باشد و کلاًً احوال جهان همیشه در حال تغییر و چرخش از سیاه به سفید و از سفید به سیاه میباشد این چرخ فلک که ما در او حیرانیم …. وقتی که ین و یانگ به تعادل برسند به ماهیتی دیگر به نام تای کیه تغییر شکل پیدا می کنند که همان اهورا مزدا یا خدای ایران باستان است . طبق این اصل هر هستی از عدم به وجود آمده پس ما چگونه انتظار داریم دوباره به عدم بازنگردد و به آن چسبیده ایم و هر عدمی ؟ روزی به هست تبدیل میشود این چرخه تغییر و دگرگونی همیشه وجود دارد که اگر هر کدام از آنها را «هست و نیست » را جدا بنگریم حقیقت را ندیده ایم اما گر هر دو را با هم و در تعادل نظاره کنیم واقعیت را می بینیم .
با چنان قادر خدایی کز عدم
بازفرمان آید از سالار ده
ای برادر عقل یکدم با خود آر
صد چو عالم هست گرداند به دم
هر عدم را آنچه خوردی بازده
دم به دم در تو خزان است و بهار
کاربرد : فردی که این اصل را درک کرده مبنای شناخت خود را از این جهان بر پایه نیستی قرار داده و دیگری بر پایه هستی . هر دو چیزی یا کسی را از دست می دهند فرد اولی برخوردی بسیار سنجیده تر و متعادل تر با موضوع دارد و دیگر احتمال اینکه زیر این بار شکسته و نابود شود بیشتر است . مثلاً : دو جوان هر دو در عشق شکست می خورند یکی با دیدگاهی پویا مانند آب به دنبال راه دیگری می گردد و دیگری زانو غم بغل کرده و افسرده میشود یا همین طور در مورد دو تاجر هر دو شکست می خورند یکی چون می داند این جهان در چرخش است با آرامش منتظر می ماند تا چرخه عوض شود و خلاقانه به دنبال راه حل تازه ای می گردد و دیگری ناامید شده ، حرص می خورد و اوضاع خود را بدتر میکند و حتی در مسیر پیشرفت خودش اختلال ایجاد میکند .
تمرین : در یک حالت راحت بنشینید تصور کنید یک مایع شفاف آبی از فرق سرتان وارد بدنتان میشود و بدنتان باد میکند دستهایتان را به حالت خوش آمد گویی باز کنید «شما در حال تجربه حالت ین هستید » حال احساس و تجسم کنید که آن مایع شفاف ، تیره شده و از کف دستهایتان خارج میشود و هر عدم تعادلی را که دارید به خارج میبرد و بعد دستها را در هم گره کرده و فشار دهید و بعد خود را گود کنید «شما در حال تجربه حالت یانگ » هستید حالا دراز بکشید «به پشت ترجیحاً » تمام بدن را برای چند دقیقه منقبض کنید «پاها ، دستها و سر را بالا بیاورید » و ناگهان همه را شل کنید به نقطه ای ما بین دو ابروتان توجه کنید زندگی خود را از اول ببینید چه فراز و نشیب های داشتید حالا کل زندگیتان را در یک گوی سفید تجسم کنید . درطی روز به چرخه ین و یانگ در همه چیز توجه کنید و راجع به آن فکر کنید و نیت کنید و بخواهید دریچهای تازه از آن برایتان باز شود .
دسته بندی | فنی و مهندسی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
مقاله بررسی تأملی کوتاه در رابطه فرهنگ و تکنولوژی،تکنوپولی در 20 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
اغلب انسانها به «تکنولوژی» به عنوان یک رفیق قابل اعتماد می نگرند؛ به دو دلیل، نخست اینکه: تکنیک و صنعت زندگی را آسان تر، تمیزتر و طولانی تر می سازد. مگر از یک دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها می توان داشت؟ دوم اینکه: تکنیک از مدتها قبل و از همان آغاز رابطه ای بسیار نزدیک و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است. به دلیل همین نزدیکی و اثرگذاری، بررسی تاثیر تکنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمی رسیده است. تکنیک در زمرة آن گروه از دوستان است که اعتماد و متابعت ما را طلب می کند؛ و از آنجا که این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی می دارد، اغلب انسانها به خواستة او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفته اند. اما چهره این دوست بخش تاریکی نیز دارد، هدایای او مستلزم هزینه های سرسام آوری است. اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد کنیم باید بگوییم که رشد افسار گسیخته و غیرقابل کنترل تکنولوژی، تمام چشمه ها و کانونهای لازم زندگی و حیات را نابود می سازد. تکنولوژی مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، که در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور می سپارد. به طور خلاصه: تکنولوژی برای ما هم دوست است و هم دشمن.
قضاوت تاموس
در یکی از آثار افلاطون، به نام فایدروس (Phaidros) به داستانی برمی خوریم دربارة یکی از پادشاهان مصر علیا به نام تاموس.
«روزی یکی از خدایان به نام تئوت (Theuth) نزد تاموس میهمان بود. تئوت صاحب اختراعات و دانشهای بیشماری بود، از جمله، اعداد، علم حساب، هندسه، نجوم و کتابت. او اختراعات خود را به شاه عرضه داشته و از او می خواهد که مصریان را با این اختراعات آشنا ساخته و آنان را بهره مند کند.» سقراط سپس چنین ادامه می دهد: «تاموس دربارة هر کدام از این اختراعات سوال می کرد و بسته به پاسخی که از تئوت دربارة فواید و کاربرد هر کدام می شنید، براساس استنباط خود که کدام را مفید و یا مضر تشخیص می داد، وی را تمجید و یا سرزنش می کرد، بیان تمام آنچه که تئوت درباره فواید و کاربرد اختراعات خود به شاه گفته است موجب اطالة کلام می گردد. اما زمانی که او موضوع «کتابت» و اختراع «حروف» را مطرح کرد، به شاه گفت: این هنر و فن خرد مصریان را بهبود بخشیده و قدرت حافظة آنان نیز به وسیله این حروف افزوده خواهد شد. چه مهم ترین کاربرد این حروف کمک به یادآوری اندوخته های ذهنی است. شاه در پاسخ گفت: ای تئوت هنرآفرین! فردی لازم است تا خواص آنچه را که آفریده ای روشن سازد ولی شخص دیگری نیز لازم است که فواید و مضرات آفریده های تو را برای کسانی که از آن استفاده می کنند گوشزد نماید. حتی خود تو به عنوان پدر و خالق حروف نتیجه ای را که از فراگیری آن حروف بیان کردی خلاف فایده ای است که از آنها برشمردی؛ این حروف ذهن آموزنده را بیشتر به طرف فراموشی سوق می دهد. زیرا اعتماد و اتکا به این وسیله، که از خارج باعث یادآوری و به خاطر آوردن محفوظات است، نیروی درونی و خلاقه دماغی او را که مایة اصلی قدرت حافظه است می کاهد و کم کم از بین می برد. آنچه تو اختراع کرده ای، در حقیقت برای تقویت حافظه نیست، بلکه وسیله ای است برای حفظ یک خاطره. و آنجا که می گویی به کمک این حروف صاحب خرد و شعور برتر می شوند، در حقیقت سرابی را نشان می دهی بدون آنکه به آبی دسترسی باشد. چه زمانی که آنان مطالبی را می بینند، بدون آنکه آنها را آموخته باشند، خیال می کنند جزو دانایان هستند در حالی که نادانانی هستند که برای اجتماع نکبت می آفرینند و این در شرایطی است که خود را خردمند و صاحب شعور می دانند.
امروزه بر هر کس که حداقل لحظاتی به این واقعیت بیندیشد، این نکته که گفتیم مبرهن است؛ اما با وجود آن، در حول و حوش خود انبوهی از «تئوت» های مصر و متعصب و پیامبران پرخروشی را که فقط با یک چشم ، قدرت نگریستن دارند می بینیم که فقط به تواناییهای صنعت و تکنیک چشم دوخته اند، بدون آنکه به این جنبه نیز بپردازند که تکنولوژی چه چیزهایی را ویران ساخته است. این گونه افراد را می توان «تکنوفیل» (دلباختگان تکنولوژی) دانست که مانند یک عاشق که به معشوق خود نظاره می کند، به تکنیک می نگرند بدون آنکه لحظه ای نقاب از دیگر چهرة آن برداشته و یا حتی ذره ای به عواقب آتی آن بیندیشند. این چنین انسانهایی خطرناکند و باید با احتیاط با آنان روبه رو شد.
واقعیت این است که قراردادی منعقد می شود که براساس آن تکنیک هم می دهد و هم می ستاند. فقط کسانی که دارای قدرت تعقل و عقل سلیم هستند می توانند خود را از هیجان زدگیهای ناشی از تحول و نوآوری تکنیک مصون نگاه دارند و عنان از کف ندهند.
این است که اگر در موردی و یا زمینه ای راه را برای صنعت و تکنیک بازگشودیم، باید تمام تبعات آن را بپذیریم. زیرا هر چه را که در توان و بالقوه داراست و بدان منظور فراهم آمده است به انجام خواهد رساند. تنها وظیفه ای که ما عهده دار آن هستیم در این خلاصه می شود که این کاربرد و هدف و وظیفه تکنولوژی را بشناسیم. به عبارت دیگر اگر راهی را برای ورود تکنیک به فرهنگ خود باز کردیم، باید این امر را با بصیرت و چشمان باز انجام دهیم.
تکنولوژیهای مهم، «دانش انحصاری» را برای بهره مندان از خود پدید می آورد و این افراد اطلاعاتی را در «انحصار» خود می گیرند و این دقیقا همان نکته ای که تاموس بیان می دارد: کسانی که با بهره گیری و یا به کارگیری تکنولوژی خاصی را در کنترل خود دارند، خواسته یا ناخواسته و رفته رفته صاحب اقتداری خاص و تسلطی انکارناپذیر خواهند شد و آن را بر کسان دیگری که از این قدرت محرومند و افسار این تکنولوژی را در دست ندارند بی رویه اعمال می کنند.
به این ترتیب، اگر بتوان این واقعیت را یک توطئه نامید، می توان گفت که این امر توطئه یک جامعه و فرهنگ است علیه خودش.
در اینجا فقط به ذکر یک مثال می پردازم که چگونه تکنولوژی جدید برداشت جدیدی از «آنچه واقعیت دارد» را به جای استنباط قدیمی آن باعث می شود، و چگونه با خلق یک مفهوم جدید از یک واقعیت قدیم، استنباط قدیمی را از همان واقعیت به گور میسپارد.
این روش به ظاهر بی اشکال ارزیابی آموخته های یک دانش آموز و یا دانشجو را در نظر بگیرید. با دریافت پاسخ سوالاتی که از یک داوطلب در امتحان می شود، به او «نمره» می دهیم. این روش در نزد و ذهن اغلب قریب به اتفاق ما امری طبیعی می نماید، چنانکه هرگز دربارة ماهیت آن نمی اندیشیم و از معنای واقعی آن غافل هستیم. شاید درک این مطلب برای اغلب ما دشوار باشد که اعداد و نمره در واقع یک ابزار و وسیله و اگر بهتر بخواهید یک تکنولوژی است که ما به کمک آن قضاوت خود را درباره دیگران اعلام می داریم. چه بسا باشند کسانی که درک این نکته برایشان مشکل باشد که کاربرد این ابزار و تکنیک چقدر شگفت آور و نامناسب است.
برای اولین بار در سال 1792 در دانشگاه کمبریج، براساس پیشنهاد یک استاد به نام ویلیام فاریش انشا و نوشته های دانشجویان را با نمره ارزیابی کردند. در مورد این ویلیام فاریش اطلاع زیادی در دست نیست و جز معدودی افراد کسی دربارة او و از او چیزی نشنیده است. با این همه پیشنهاد او برای تعیین مقدار کمی قدرت تفکر انسانی، گام تعیین کننده ای شد برای ساختار جدیدی از مفاهیم ریاضی و به ریاضیات و معیارهای آن مفهوم و تصوری دیگر اعطا کرد.
اگر بتوان قدرت کیفی یک اندیشه را با عدد مشخص کرد، پس به تبع آن باید بتوان قدرت کیفی بخشایش، عشق، نفرت، زیبایی، آفرینندگی، هوشمندی، و حتی تندرستی را با ارقام و اعداد بیان و ارزیابی نمود. هنگامی که گالیله اظهار داشت زبان طبیعت، زبان ریاضیات است، هرگز به ذهنش خطور نمی کرد که حوزه و میدان احساسات بشری و تواناییها و معارف انسانی را در درون این زبان- ریاضیات- بگنجاند. اما امروزه روز اغلب ما به چنین کاری مشغولیم. روان شناسان ما، جامعه شناسان و آموزگاران و مربیان ما عدم استفاده از اعداد را برای ارزیابی کارهاشان غیرممکن می دانند. آنها بر این عقیده اند که دانش قابل اعتماد را بدون کمک از اعداد نه می توان تحصیل کرد و آموخت و نه می توان بیان کرد و ارزش گذاری نمود. من نمی خواهم ادعا کنم که این برداشت و تصور، احمقانه و یا خطرناک است، بلکه می گویم، حداقل عجیب و درخور شگفتی و تعمق است و شگفت آورتر اینکه بسیاری از ما در این امر هیچ شگفتی و نکتة درخور توجه و تعمق نمی بینیم.
اگر گالیله، شکسپیر یا توماس جفرسون می شنیدند که از فلان شخص انتظار قدرت خلاقه بیشتری می رود زیرا درجه هوش و ذکاوت او 134 است و یا آن دیگری دارای درجه حساسیت 2/7 است و یا مثلا ارزش مقاله این شخص دربارهرشد و شکوفایی کاپیتالیسم با عدد 20 و در مقابل نوشته دیگری با عدد 12 ارزیابی شده است، از هوش می رفتند.
از تکنوکراسی تا تکنوپولی
در نظام تکنوکراسی، یعنی در جامعه ای که سنن و آداب مذهبی فقط رنگ و لعاب و پوسته ای ظاهری را داراست و در عوض، کوشش و تلاش در جهت اختراع و نوآوری است، دست و بازویی نامرئی، نفوذ و اعتبار کم عرضگان و بی جربزگان را از آنها می رباید و در عوض به کسانی پاداش می دهد که کالاهای موردنیاز و علاقه انسانها را مرغوب و ارزان تولید می کنند.
در هر صورت در اواخر قرن هیجدهم تکنوکراسی گام خود را برای حرکت به پیش و گسترش سیطرة خود برداشت، خصوصا بعد ازآنکه ریچارد آرک رایت که در اصل یک آرایشگر بود، طرحی را برای یک سیستم کارگاهی تکمیل کرد. در کارگاه پنبه ریسی خود به کارگران که عمدتا کودکان بودند آموخت که چگونه نظم و سرعت کار خود را با کار ماشینها هماهنگ سازند و بدین وسیله به شکوفایی روش مدرن سرمایه داری صاحب خصلت تکنوکراسی جهش و شتابی فوق العاده بخشید.
انسانها آموختندکه چگونه می توان چیزی را اختراع کرد؛ و این سوال که چرا اصولا باید چیزی را اختراع کرد از وزنه و اعتبار ساقط شد. ماحصل فرهنگ قرن نوزدهم در واقع این است که «هرکس ملزم به آن کاری است که توانایی آن را داراست.»
و سرانجام پایة این اعتقاد ریخته شد که برای تضمین حرکت و رشد و تکامل صنعتی بهتر آن است که انسانها را نه به عنوان فرزندان خدا، بلکه به مثابه مصرف کنندگان و اجزایی از بازار به حساب آوریم.
طبیعی است که مقاومتهایی در برابر این عقیده اظهار شد؛ مثلا ویلیام بلاک از کارخانجات سیاه و شیطانی نام برد که روح انسان را از او می رباید و یا ماتیو آرنولد اخطار کرد که اعتقاد به ماشین بزرگ ترین تهدید و خطر برای بشریت است. کارلیل، روسکین و ویلیام موریس علیه این سقوط معنوی و تنزل روحی، که پیشرفت صنعتی به دنبال خود خواهد داشت، خروش برآوردند. در فرانسه نیز بالزاک، فلوبر و زولا در رمانهای خود به فقر و عزلت روحی انسان اقتصادی، که نتیجة پیروزی غریزه افزون طلبی و سودگرایی اوست، گواهی دادند.
زمان، عنصر مقاوم و ستیزه جویی شد که تکنولوژی بر آن پیروز گردید و سرانجام این پیروزی آن شد که دیگر مجال و زمانی باقی نماند که به گذشته نگاهی افکنده شود و تفکری صورت گیرد تا معلوم شود که چه چیز قربانی شده و از دست رفته است.
با ظهور تکنوپولی (انحصارگری تکنولوژی) یکی از این دو جهان فکری از صحنه حذف می گردد. امپراتوری تکنولوژی به حذف رقیب خود می پردازد. روشی را که برای از میدان به در کردن به کار می برد، آلدوکس هاکسلی در کتاب خود به نام دنیای قشنگ جدید توصیف می کند. این امپراتور رقیب خود را از مشروعیت ساقط نمی کند، به او انگ بی خردی و جنون نمی زند، و حتی از شهرت او نمی کاهد، بلکه او را نامرئی ساخته و بی تاثیر می کند. و این توفیق را از این راه به دست می آورد که به مذهب، هنر، خانواده ، سیاست، تاریخ، حقیقت، حوزة شخصی افراد، هوشیاری و روشنفکری، مفاهیمی دیگر می دهد، آنها را آنطور معنی و معرفی می کند که توقعات این امپراتور آن را ایجاب می کند. به عبارت دیگر تکنوپولی، تکنوکراسی غلبه یافته مستبد و بلامنازع است. این امپراتور، همان تکنوکراتی است که اینک حاکم تمام عیار است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 27 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
مقاله بررسی تاریخچه مسجد جامع بروجرد در 32 صفحه ورد قابل ویرایش
تاریخچه مختصر مسجد جامع بروجرد
شهرستان بروجرد که در سی وسه درجه و پنجاه دقیقه عرض و چهل و هشت درجه و سی و شش دقیقه طول جغرافیایی قرار گرفته و از سطح دریا هزار و ششصد و هفتاد پنج متر ارتفاع دارد. از شمال محدود است به ملایر، از جنوب به لرستان و بختیاری، از غرب به الشتر و چغلوندی و از شرق به سربند و اراک و در گذشتة بخشی از عراق عجم بشمار میآمده.
طبق نوشته متون تاریخی، بروجرد دارای دو جامع عتیق و حدیث بوده و بعلت فرهنگ خاص گذشته که مذهب از عوامل مهم و تعیین کننده بیشتر روابط اجتماعی بوده، که وجود خاص گذشته که مذهب از عوامل مهم و تعیین کننده بیشتر روابط اجتماعی بوده، که وجود مسجد جامع در هر محلی، بعلت اقامه نماز خصوصاً از روستاهای اطراف جهت تهیه مایحتاج روزمره خود یک نوع مبادلات تجاری در کنار مساجد بوجود آمده که نهایتاً باعث شکل گیری مراکز اقتصادی در این محلها را نموده و بمرور زمان به آن افزوده شده و بافت معماری با مرکزیت مساجد جامع شکل گرفته و این مراکز اغلب شروع و تداوم و تکامل و شکلگیری مراکز اقتصادی در این محلها را نموده و بمرور زمان به آن افزوده شده و بافت معماری با مرکزیت مساجد جامع شکل گرفته و این مراکز اغلب شروع و تداوم و تکامل و شکل گیری شهرهای قدیمی، میباشند که در فراز و نشیبهای زمان دستخوش تغییراتی شده و یا در زمانهای خاص به دلایل مختلف، محل قدیمیتر مطرود و محل جدیدی بجای آن ساخته شده است.
در مورد اینکه بنای اولیه مسجد در چه زمانی و توسط چه کسی بنیان گذاشته شده اطلاع دقیق و مستندی در دست نیست ولی قدر مسلم اینکه قبل از احداث مسجد در این محل، باستناد یافتههای باستانشناسی در سال 1363، مشخص شده مسجد بر روی زمین بکر پایهگذاری نشده و قبل از احداث، در این محل زندگی میشده که بعلت محدودیت ترانشهها، با بقایای معماری برخورد نشد ولی لایههای تمدنی، کاملاً روشن و مشخص بوده، بنابراین مسجد جامع در یکی از قدیمی ترین مناطق بروجرد واقع است. در آن روزگار مردی امیر و ادیب بنام حموله بن علی البروجردی در شهر خود حکمران و وزارت آل عجل را نیز گردن نهاده بود، ابودلف را به شهر خود دعوت و برای ساختن مسجد جامع اندیشید و بهمراه هم کنار آتشکده ویران آن شهر رفته تا صلاحیت آن را از نزدیک بنگرند، ابودلف پس از دیدن اظهار داشت هذا مسجد العتیق … »
1- شناخت گنبدخانه و تعمیرات اساسی آن
پی دیوارهای گنبدخانه از سنگ سیاه مورق و سنگ لاشه با ملاط شفتته آهک ساخته شده، عمق پی نسبت به کف اولیه، حدود دو متر و ضخامتش حدود 330 سانتی متر میباشد، و بر روی لایه خاک رس که در همین عمق واقع است گذاشته شده که در گمانه B در سال 1362 مشخص گردید. از نظر استحکامی ضعفی در شالوده مذکور، دیوار گنبدخانه با ضخامت 270 سانتی متر گذاشته شده و فرم قرار گرفتن آن بر روی هر یک اضلاع عبارتست از، یک راهروی بزرگ در وسط و به فاصله حدود 175 تا 180 سانتی مت از طرفین، دو راهروی کوچکتر که در ضلع جنوبی، بجای راهروی بزرگ محراب و بجای راهروهای کوچکتر، دو طاقنما تعبیه شده، که هم مسئله قرار گرفتن محراب در این محل حل شده و هم از نظر قرینه سازی رعایت اصول شده باشد.
ارتفاع طاقبندی هشت گنبد، از روی دیوارهای چهار جهت حدود 302 سانتی متر، و فرم تویزه هشت، یک ردیف آجر نیمه بصورت رومی در بالا و در زیر ان یک ردیف بصورت طاق پر زده شده و مجموعاً ضخامت تویزههای هشت حدود 35 سانتی متر و عمق آنها روی اضلاع اصلی 9 رگه آجر (55 سانتی متر) که چهار رگه در نما مشخص و پنج رگه داخل دیوار ولی در کنجها حدود 180 سانتی متر، یعنی درست تا گوشه گنبد خانه و معادل عمق فیلپوشهاست.
مسئله قابل توجهی که برای هر بیننده در نگاه اول قابل تشخیص اسیت اینکه ورودیهای اصلی روی اضلاع شرق، غرب و شمال هرکدام دارای دو تویزه متفاوت و مجزا از یکدیگر میباشند، از فرم آجرکاری نمای داخلی چنین به نظر میرسد که تویزه فوقانی زمانیکه کف را بالا آوردهاند بصورت تزئینی، در آجرهای نما تراشیده شده، در حین تعمیر هشت و شانزده، از داخل روزنهای فوقانی آنها، گمانههائی زده شده و مشخص شد این تویزهها در عمق دیوار ادامه داشته و نمای بیرونی آنها، نمائی است دستخورده و غیر اصلی که در تعمیرات شکل درنمای طاقهای ورودیها اعمال شده، اما طاق زیرین ممکن است به دو دلیل ساخته شده باشد:
الف: زمانیکه کف بالا آورده شده، طاق اولیه بسیار کوتاه و ناهماهنگ با بنا بوده که طاق زیرین در داخل طاق اولیه زده شده تا هماهنگی از نظر طول و عرض ممکن است در اثر ضعفی که مشاهده شده، طاق داخلی را بعنوان تقویت کننده، استفاده و در داخل طاق اولیه زده باشند، که به نظر میرسد مورد اول معقولتر باشد، اما مسئله قابل ذکر اینکه، اگر سطح مقطع دو طاق مذکور را در نظر بگیریم، فرم اجرای طاق فوقانی بصورت رومی و طاق زیرین بشکل طاق پر است، که در نمای طاق زیرین، با نماسازی که انجام شده و به اندازه ضخامت یک آجر است، طاق رومی زده شده که هماهنگ با قسمت فوقانی باشد.
اما چگونگی فرم ساختمانی از بیرون، به علت پوشیده بودن سطوح بیرونی چهار جفت، و ساخت گنبد جدید بر روی گنبد آجری در سالهای اخیر، دقیقاً روشن نیست. ولی از حد بام شبستانهای طرفین که تداوم پاگرد هشت ضلعی پاگرد گنبد میباشد.
مسئله مهم دیگری که در ضمن تعمیر، با آن برخورد شد، قسمتی از نمای آجری بیرونی شانزده، بر روی دیوار گنبد خانه باقی مانده بود که دقیقاً مربوط به دورههای قبل است کاربندی بوسیله چوبها و الوراهائی به بدنه گنبد الحاقی و یا بهتر بگوئیم الصاق شده، این بقایای یافت شده در زیر دیوار پاگرد فعلاً پنهان است و مشخص مینماید که شانزده قبلی در سطحی بالاتر از شانزده فعلی قرار داشته و از نظر کار کاملاً متفاوت با شانزده فعلی است.
همچنین ساق گنبد که بصورت معقلی تزئین شده که وجود این گنبد علاوه بر اینکه نفعی نداشته ضرر و زیانهائی بسیار، متوجه بنا نموده که اهم ان به شرح ذیل است:
1- احداث گنبد الحاقی بنحوی است که پاکار قوس گنبد بر روی قسمت فوقانی ساق گنبد اولیه سوار شده و عملاً وزنی در حدود دویست تن، بر روی پایههای گنبد خانه تحمیل نموده که با توجه به ضعفهای ایجاد شده در پایهها، مرمت مشکلات بیشتری را باعث شده.
2- مصالح بکار رفته در گنبد جدید الاحداث ، آهن و سیمان و آجر و کاشی است که با توجه به مصالح گنبد اولیه، علاوه بر سنگینی، بیشتر ناهمگون و ناآهنگ است و موجب عدم تطابق در انقباض و انبساطهای و همچنین موجب نارسائیهائی در کاربرد آنها شده است و خصوصاً کاشیهای سطح گنبد که از نوع نامرغوب میباشد پوسته نموده و شکسته و باعث ایجاد ترکهائی در سطح گنبد شده و زمستان در اثر بارش برف و باران و یخبند آب به گنبد زیرین نفوذ نموده و با وجود پایههای آجری و سیمانی در حد فاصل دو گنبد آب در بین آنها جمع شده و به گنبد زیرین نفوذ نموده و باعث پوسیده شدن ملاط و آجرها گشته و نهایتاً ضرر و زیان زیادی به گنبد آجری زیر وارد نموده است.
3- دراثر رطوبت موجود در حد فاصل دو گنبد، و ایجاد ترکیبات شیمیایی و اکسید شدن آهنهای مصرف شده موجب گردیده که آهنهای موجود بصورت ورقه ورقه با قطرهای دو تا سه میلیمتر شده و در حد فاصل دو گنبد ریخته شود، که در اثر تداوم باعث ریزش گنبد کاشی خواهد شد.
4- برای استوار نمودن آهنهای اسکلت گنبد، آهن هائی بصورت پایه به آنها متصل و بطرف مرکز گنبد زیرین هدایت شده که گویا طوقی فلزی در رأس گنبد آجری گذاشته و طرف دیگر پایهها را به آنها متصل نمودهاند.
5- بر روی گنبد آجری ز یرین، مقدار زیادی بتون (با حداقل با ضخامت شصت سانتی متر) ریخته شده که علاوه بر سنگینی و وزنی که به گنبد آجری تحمیل نموده، مانع تبخیر رطوبت حاصله در گنبد زیرین شده در نتیجه ضعف بیشتری متوجه گنبد نموده است.
6- گنبد اجری قدیم و ساق گنبد کلاً در زیر لایه بسیار ضخیم و ناهنجار که فوقاً ذکر شد داشته باشیم، به حداقل ممکن رسانیده و دسترسیی به پوسته بیرونی گنبد و ساق گنبد را از بین برده است.
کتیبه و خط نوشتههای مسجد جامع
قدیمی ترین خط نوشتهایکه در مسجد جامع بروجرد دیده میشود، کتیبهای است که در جبهه جنوبی گنبد خانه، بالای محراب بخط کوفی گلدار، نقش بسته و قسمتی از آن در دورههای بعد، جهت ساخت محراب، تخریب و قسمتی هم در زیر گچبری محراب باقی است.
متن آنچه که قابل رؤیت میباشد چنین است:
بسم الله الهم اغفر امر هذالقبه الصدر الاجل مجدالدین ح… ابوالعز محمد بن طاهربن سعید اطال الله بقائه.
این کتیبه فاقد تاریخ میباشد، جهت شناسائی آن و تعیین زمان سعی شد. ابوالعز محمد بن طاهر بن سعید شناخته شود، که برای وی آرزوی طول عمر شده، بنابراین در زمان ساخت و نصب کتیبه وی زنده و در مصدر کار بوده است، جهت شناسائی او بررسی و تحقیق کوتاهی صورت گرفت که نتیجه آن به این شرح میباشد:
نهمین پادشاه سلجوقیان مسعودبن محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان بن جعفر بیک بن میکائیل بن سلجوق، برادرزاده سلطان سنجر سلجوقی، حاکم بر خطة غرب ایران بوده، در بدو امر خلیفه المستر شد با حکومت مسعود مخالف بود و با برادرزادهاش داود نظر موافق داشت. از این جهت خلیفه برای سرکوبی مسعود لشگری فراهم آورده و راهی عراق عجم و کردستان شد، تاریخ گزیده در مورد این لشکرکشی اینطور شرح میدهد: “ خلیفه المستر شد بقصد سلطان مسعود و سلطان بقصد خلیفه عزم رزم همدیگر کردند، در حدود دینور فریقین بهم رسیدند، جنگ رفت هزیمت بر لشگر خلیفه افتاد و خلیفه بر دست سپاه سلطان گرفتار شد، بظاهر مراغه ملاحده او را بدرجه شهادت رسانیدند، چنانکه ذکر رفت سلطان بعد از آن ببغداد شد، راشد خلیفه ازو منهزم شد و بر در اصفهان او نیز ب دست فدائی ملحد شهید شد و سلطان مسعود حکومت خود را در منطقه غرب مستحکم و رقیب را از میدان بدر برد.
اکنون با عنایت به توضیحات فوق مروری میکنیم بر کتیبه کوفی گنبد خانه:
“ بسم الله الهم اغفر امر هذالقبه الصدر الاجل مجدالدین … ابوالعز محمد بن طاهر بن سعید اطال الله بقائه”
با توجه به متن کتیبه، که برای بانی گنبد طلب آمرزش نمود. و در آخر کتیبه،آرزوی طول عمر، مطالب ذیل قابل بررسی و توجه میباشد.
1- قسمت ریختگی و تخریب شده کتیبه، ارتباط قسمت اول و آخر کتیبه را قطع کرده، اما اگر به روال معمول زمان (سلجوقیان) توجه کنیم، که در اینگونه نوشتهها اعم از کتیبهها یا اسناد مکتوب زمان، اول سپاس و نام پروردگار، بعد طلب مغفرت و آمرزش برای فرد یا افراد، و در پایان آرزوی طول عمر یا دعا و در نهایت و خاتمه، گاهی تاریخ و زمان صدور فرمان یا دستور ذکر میشده، که کلیه مراحل و موارد فوق در این کتیبه مراعات گردیده، به استثنای تاریخ کتیبه که نوشته نشده، بنابراین، روش و سبک نوشته، همان سبک زمان سلجوقیان میباشد و از نظر فرم و شکل و خط (کوفی گلدار) نیز کاملاً مشابه خطوط این زمان است.(نقشه 11)
2- موضوع دیگر اینکه، در کتیبه صحبت از بانی گنبد است، نه مسجد، بنابراین بنظر میرسد که عزالملک هم به تقلید ازاسلاف خود، گنبدی در مسجد جامع اضافه کرده (و شاید نوسازی و بازسازی کرده باشد) ولی قدر مسلم اینکه قبل از ساخت گنبد، مسجد جامع اضافه کرده (و شاید نوسازی و بازسازی کرده باشد) ولی قدر مسلم اینکه قبل از ساخت گنبد، مسجد جامع وجود داشته ، کما اینکه شواهد یافت شده نیز، تأیید همین نظر است.
3- نصب بکتیبه همزمان با صدارت ابوالعزمحمدبن طاهر بن سعید (عزالملک البروجردی) بوده، و همانگونه که قبلاً ذکر شد، پس از کمال الدین محمد الخازن که در شوال سال 533 با توطئه ؟؟؟؟ بقتل رسید وی بوزارت رسیده بود، اما پایان کار وی مانند بیشتر وزرا و امرای مشابه میباشد که قربانی دسایس و توطئه یکدیگر شدهاند.
بعد از کتیبه کوفی، قدیمیترین خط نوشتة موجود در مسجد جامع، سنگ نوشته سر در ورودی غربی میباشد. در این سنگ نوشته نیز توضیح مختصری ضروری است. در تواریخ نوشتهاند شاه عباس اول دوبار به بروجرد سفر کرده، بار اول در سال 1002 و بار دوم در سال 1005 ه.ق، که در هر دو مورد جهت سرکوبی شاهوردیخان لر، حاکم لرستان بوده ، ولی بموجب سنگ نوشتة مذکور مشخص میشود که وی حداقل سه بار به این شهرمسافرت کرده که در سال 1022 سفر سوم وی بوده است. متن سنگ نوشته مذکور به این شرح است:
فرمان همایون اشرف اقدس ابوالمظفر شاه عباس بهادر خان شرف نفاذ یافت: آنکه چون ممالک محروسه از نزول مرفه الحالند شفقت و مرحمت شاهنامه نیز دربارة رفع نزول بروجرد از لوازم شمرده، بتاریخ سنه اثنی و عشرین و الف” 1022
که در این سنگ نوشته دستور داده میشود، همراهان شاه به شهر وارد نشوند، و دلیل آن چه بوده، دقیقاً روشن نیست، چون معمولاً ورود ؟؟؟ به شهر همراه با هرج و مرج و جور و ستم و ظلم و زور به اهالی شهر میشده و مخصوصاً در اینمورد خاص، شاه دستور عدم ورود سربازان را به شهر صادر نموده است.
دسته بندی | معماری |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 41966 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 78 |
توضیحات:
فایل پاورپوینت بررسی بافت های فرسوده وتاریخی شهرستان قزوین گذر حمدالله مستوفی – امامزاده علی (ع)،در حجم 78 اسلاید،
بخشی از متن:
وجود بافتهای ارزشمند تاریخی و محلات قدیمی ازعوامل هویت بخش شهرها است . امروزه رشد شتابان جمعیت و گسترش کالبد شهرها و درنتیجه افزایش فزاینده ی نیازهای جدید در زندگی شهری، تمایل و احساس تعلق شهروندان را به میراث تاریخی کاهش داده است. به همین جهت به ندرت شاهد تلاشی در جهت حفظ میراث ارزشمند تاریخی و شهرسازی گذشته هستیم. احیای محلات قدیمی وایجاد همپیوندی مناسب میان آنها و مناطق جدید شهری می تواند از دو سو مفید و حائز اهمیت باشد؛ از طرفی خون تازه ای در رگهای فرسوده به جریان اندازد و پویایی یک زندگی شهری را در محلات قدیمی دوباره نمایان سازد و از طرف دیگر عامل ارزشمندی در جهت هویت بخشی به مناطق جدید و ظهور یک اصالت چند جانبه باشد. مشکلات زیستی در بافتهای فرسوده شهری غیر قابل انکار است.عدم پاسخگویی کالبد به نیازهای امروزی مردم ، عمده ترین دلیل مهاجرت افراد میباشد وخالی شدن بخشی از شهر از سکنه بومی عامل اصلی مرگ و زوال سرزندگی و پویایی خواهد بود.
فهرست مطالب :
مقدمه
مشخصات بافت فرسوده قزوین
شاخصه های بافت فرسوده
فصل اول:شناخت
فصل دوم:خصوصیات اقلیمی طبیعی
فصل سوم:محدوده طرح مورد نظر
فصل چهارم:نقشه ها
فصل پنجم:عکس های گذر بهمراه جهت دید در نقشه
این فایل با فرمت پاورپوینت در 78 اسلاید قابل ویرایش تهیه شده است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 117 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 78 |
مقاله بررسی تاریخ مطبوعات در اراک از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی در 78 صفحه ورد قابل ویرایش
فرود و افت و خیز مطبوعات در اراک از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، هدف از این پژوهش گردآوری و ثبت پیشینه مطبوعاتی اراک است که در هراستان و شهری یکی از بایستههای فرهنگی آن استان و شهر به شمار میرود. متاسفانه تا کنون در این زمینه جز مقاله محققانه اما مختصر آقای سعید رجبی فروتن با عنوان (مطبوعات استان مرکزی تاکنون) کار در خور توجهی صورت نگرفته است. تحقیق حاضر نیز بر اساس منابع و ماخذ موجود و با تلاش و تکاپوی فراوان از طریق دستیابی به اطلاعات پراکندهای که نزد بعضی پیشکسوتان هنوز زنده این عرصه موجود بود، چرا که اصولا دستیابی به پارهای آگاهیهای لازم به دلیل نبودن ماخذ و مدارک قابل اعتماد و استناد، برای پژوهندگان مقدور نگردید.
نکاتی که پیش از مطالعه این پژوهش نیاز به یادآوری دارد به قرار زیر است:
1-از پارهای نظریات که در این تحقیق نام برده شده متاسفانه حتی یک نسخه نیز باقی نمانده و اصولا بعضی از نشریات حتی منتشر نشدهاند و صرفا فردی به عنوان صاحب امتیاز، مجوز چاپ نشریهای را گرفته اما نشریه به هر دلیل به مرحله چاپ نرسیده است که حتی المقدور با استفاده از آگاهیهای موجود سعی شده است شرح حال صاحب امتیاز یا هر گونه اطلاع مفید دیگر به دست داده شود.
2- تنظیم فهرست الفبایی نشریات بر اساس اطلاعات مندرج در دو کتاب زیر صورت گرفته است:
الف- تاریخ جراید و مجلات ایران، تالیف محمدصدر هاشمی
ب- چهره مطبوعات معاصر ایران، تالیف غلامحسین صالح یار
و اگر نام جریدهای در این ماخذ نبود، بر اساس نمونه موجود آن جریده را معرفی کردیم.
3- سعی شده است درباره هر نشریه ابتدا شناسنامه آن، در حد آگاهیهای موجود آورده شود. سپس یک مقاله بعنوان نمونه کار و پس از آن یادداشتها و توضیحات پژوهندگان. نکته در خور توجه آن است که کوشش شده انتخاب مقالات به گونهای باشد که علاوه بر نشان دادن سبک و سیاق نوشتاری و محتوایی حاوی آگاهیهایی درباره روال کار و نحوه انتشار خود نشریه نیز باشد.
4- در نحوه انعکاس مقالات سعی شده است ضمن تمایز مقاله با استفاده از حروف شکسته رسم الخط نشریه نیز حفظ شود. گر چه این التزام- به خاطر رعایت امانت- پارهای ناهماهنگیها و حتی اشتباهات نگارشی را نیز به دنبال داشته که به پژوهندگان نیز پوشیده نیست و امید است که خوانندگان این نقص را بر ما ببخشایند.
5- اطلاعات و آگاهیهایی که بر اساس گفتار شفاهی افراد تهیه شده و بیشتر جنبه نقل به مضمون دارد، در گیومه « » قرار داده نشده است.
اما در هر صورت نام منبع و مرجع مورد استناد ذکر شده است.
6- در انتخاب متون، به ویژه اشعار، بیشتر جنبههای اجتماعی و آگاهی بخشی اثر از محتوی و روال نشریه مورد نظر بوده و قوت و ضعف اثر به لحاظ ادبی ملاک انتخاب نبوده است. به همین دلیل چه بسا نظمی سست و مخدوش نیز به عنوان نمونهای از یک نشریه انتخاب شده باشد.
این رساله تمام آنچه که باید باشد نیست. چیزی است که ما توانستهایم نه آنچه که میخواستهایم بنابراین کاستیهایش بسیار و ناگفتههایش فراوان است و امید آنکه آیندگان به رفع نواقص این اثر به تلاش برخیزد که همه چیز را همگان دانند.
7-از دو نشریه به جز عنوان نشریه و نام صاحب امتیاز آن هیچ گونه اطلاعاتی به دست نیاوردیم و ذکر آنها را در بخش شرح تفصیلی مطبوعات ضروری ندانستیم.
1- راهنمای اجتماعی اراک- صاحب امتیاز احمد محمدی عراقی
2- سعادت اراک- صاحب امتیاز بانو سلطنت استاد آقا
اولین روزنامه نگار اراکی
تا آنجا که اطلاع داریم- به احتمال قریب به یقین- میرزا محمد صادق خان امیری ملقب به ادیب الممالک اولین سلطان آبادی (اراکی) است که در خارج از اراک اقدام به انتشار نشریه کرده است. جرایدی که به مباشرت و مدیریت ادیب الممالک منتشر میشده، به شرح زیر است:
1-ادیب الممالک در سال 1316 قمری نایب رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد و در همان حال جریده «ادب» را در تبریز منتشر کرد .روزنامه «اطلاع» در شماره 457 خود که روز چهارشنبه منتشر شد هشتم رجب سال 1316 انتشار یافته درباره «ادب» چنین مینویسد:
«در این هفته نمره اول روزنامه ادب مصوب پست دارالسلطنه تبریز به اداره انطباعات ایران پرتو وصول افکند.
به شرف مطالعت آن نایل شدیم، همانا این جریده فریده از نتایج دانش و افکار و نسایج کلک سحار ادیب اریب و فاضل لبیب آقا میرزا صادق خان و ادیب الممالک پیش خدمت حضور همایون از احفاد مرحوم مبرور قائم مقام است که صاحب فضل حسب و وراث علم و ادب و به یقین از کان جز زرناب و از عمان جز در خوشاب چیزی نزاید و بر نیاید. این روزنامه منحصرا «از علوم و معارف بحث و نگارش خواهد نمود..
امیدواریم آثار بدیعه و مطالب رفیعه از افکار آن جناب در صحایف روز این جریده به یادگار بماند و دانش طلبان از آن بهرهمند گردند.»
ادیب الممالک تا زمانی که در تبریز بود 22 شماره از نشریه (ادب) را در آنجا منتشر کرد.
3- ادیب الممالک درسال 1318 قمری ناچار به ترک تبریز شد. ابتدا به قفقاز رفت و پس از چندی به مشهد آمد و در ارض مقدس مجددا نامه (ادب) را منتشر کرد. انتشار نامه (ادب) مشهد از 4 رمضان 1318 تا شوال 1320 قمری ادامه داشت . دیباچه اولین شماره (ادب) مشهد شعری است از ادیب الممالک با این مطلع:
چون دانا ز گنجینه در واز کرد
به نام خدا نامه آغاز کرد
جهت اطلاع از نوع نثر ادیب الممالک قسمتی از سرمقاله (ادب) مشهد را نقل میکنیم.
«بعضی در نفیسه و لئالی بی همتا در قعر بحار جراید به نظر غواصان خامه دبیران مملکت غرب رسیده است که همواره در طلب آن سر از پا نشناخته در تک رویاهای ژرف متلاطم و گردابهای هایل خطرناک فرورفته و به وسایل گوناگون آن جواهر رنگارنگ بر سر ممالک خود کشانیده و دوش و بنا گوش عروسان فکر ابنای وطن را بدان لئالی پر بهار آرایش دهند. وقتی با کمال دقت به چشم بصیرت در مینگریم میبینم که میزان ترقی و تنزل هر مملکتی از وضع و ترتیب و رواج بازار جراید آن سامان و مقیاس فکرت روزنامهنگاران و فوائد و آثار مترتبه از نشر جراید در آن قلمرو به دست میآید. پس به این اعتبار میتوان گفت که روزنامه هر مملکتی نماینده و مرات افکار و خیالات مردم آنجا است…
این بنده درگاه از دیرگاه میخواست گمشده وطن را که خانمانش بر باد و نام و نشانش از یاد رفته است، در طی اوراق جراید به دست آوردو چشم فرزندان سعادتمند را به دیدار پدر مهربان روشنی بخشد.
امید که بزرگان به این خیال خرده نگیرند و بنده را جاهل و بوالهوس نشمارند. زیرا جراید همچنان که بیان کردیم آیینه افکار عالم اند و نقاد قلب بنیآدم و بسیاری دیدهایم که مردمان نام و نشان گمشده خود را در اوراق مجلات اعلان کرده و به اندک زمانی از وی خبر و اثر یابند این کرت سیم است که بدین کار شگرف و خیال مقدس پرداختهام و انصاف همی دهم که چون در ایام سلف اعتمادم بر این خامه ابتر و اعتضادم بر توجه ابنای بشر بود، تایید الهی در پیشرفت امورم مساعدت نفرمودی، چنان که در وهله اول کودک فکرم قبل از اوان ترضیع زبان در کام کشید. دفعه آخری در رحم مادر سقط گردید ولی اینکه سپری ساختهام که سهم حوادث بر وی کارگر نشود. زیرا که ملازم حصن ولایت است و چراغم شمع هدایت، آن را که روی امید به آستان قدس حضرت ثامن الائمه و سراج الامه مولانا علی بن موسی الرضا علیه و آبائه و اولاده آلاف التحیه والثنا باشد، البته با ثابت و سیار در ستیزد و از گردش لیل و نهار نپرهیزد.»
ادیب الممالک در سال 1321 قمری به تهران آمد و نامه (ادب) را در آنجا منتشر کرد. نخستین شماره (ادب) تهران روز دوشنبه 27 رجب، عید مبعث حضرت الرسول (ص) منتشر شد.
4- ادیب الممالک در سال 1323 قمری مسافرتی به باکو کرد و در آنجا به نشر ضمیمه فارسی نامه (ارشاد) همت گماشت.
نامه (ارشاد) بادکوبه
«متجاوز از یک سال ورقه ضمیمه به زبان فارسی داشته و نویسنده ورقه فارسی آن یکی از بزرگترین شعرا و نویسندگان و روزنامه نگاران دوران مشروطیت ایرانی یعنی مرحوم ادیب الممالک بوده است.»
5-ادیب الممالک پس از مشروطه سر دبیر روزنامه (مجلس) شد. این روزنامه که یکی از بهترین روزنامههای صدر مشروطیت است به مدیریت محمد صادق طباطبایی منتشر میشد. در اولین شماره آن قصیده معروف ادیب الممالک به این مطلع آمده است:
شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب از تو آید درد ملت را در این دوران طبیب
6- ادیب الممالک مدتی سردبیر نشریه دولتی (ایران) شد که مدیر آن ندیم السلطان بود و چندی نیز از طرف وزارت داخله مدیر نامه نیمه رسمی (آفتاب) گردید. امور این روزنامه زیر نظر میرزا حسن خان صبا قرار داشت.
7- ادیب الممالک در سال 1325 قمری نشریه (عراق عجم) را در تهران منتشر کرد. نامه (عراق عجم) ارگان جمعیتی به همین نام بود که سرلوحه آن چنین آمده است:
«در این جریده مطالب علمی، ادبی، اخلاقی، سیاسی پلتیکی، حب وطن، امور متعلقه به مدارس، بیداری ابنای وطن و مقالات عام المنفعه درج میشود.»
توضیحات:
حسن تهرانچی فرزند سید علی در سال 1297 شمسی در اراک به دنیا آمد تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان رساند و موفق به دریافت دیپلم علمی شد. ابتدا کارمند اداره نان و غلات گردید و سپس به اداره دارایی منتقل و سرانجام کارمند اداره کار شد و دو سال پیش از انقلاب بازنشسته شد. آقای تهرانچی در گفتگویی به ما گفت:
در سال 1330 همراه آقای محمدرضا قدوه عضو برجسته حزب توده که در وزارت فرهنگ نفوذ فوق العادهای داشت به وزارت فرهنگ رفتیم و امتیاز هفته نامه «سندان» تا سال 1332 ادامه داشت و بعد از کودتای 28 مرداد در محاق تعطیل افتاد واکنون پس از گذشت سالها چیزی از 2- هیچ حزبی در ایران به اندازه حزب توده فعالیت فرهنگی نداشت. این حزب در طول دوران فعالیت خود به ویژه در سالهای 32-1320 با انتشار جراید گوناگون طبقات مختلف مردم را با آرمانهایش آشنا میکرد. هم چنین تشکیلات وابسته به این حزب نظیر جمعیت هواداران صلح» نیز هر یک جریدهای داشت که در نهایت خواستههای حزب را منعکس می کرد.
3- در سال 1311 مقرر شد که تغییراتی در عهدنامه دارسی داده شود. چون مذاکرات دولتمردان ایران با نمایندگان کمپانی نفت طولانی شد. رضا شاه عصبانی گردید و متن قرارداد را در بخاری منزلش انداخت و سوزاند و آن گاه دولتمردان را وادار کرد تا قرارداد دیگری با نمایندگان کمپانی منعقد نمایند، کسانیکه در این کار دخالت داشتند عبارت بودند از: سید حسن تقی زاده وزیر دارایی، محمد علی فروغی (ذکا الملک) وزیر امور خارجه، علی اکبر داور وزیر دادگستری، حاج مخبر السلطنه هدایت نخست وزیر و عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار، طبق این قرارداد منافع نفتی ایران به مدت شصت سال در اختیار دولت انگلیس قرار گرفت.
در سال 1326 تبریز سید حسن تقیزاده را به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کردند. در موقع تصویب اعتبارنامهها نمایندگان از او خواستند که درباره آن قرارداد توضیحی بدهد. تقیزاده در پاسخ گفت که در آن موقع هیچ یک از ما علامت اختیاری نداشتیم و ما آلت فعل بودیم نه فاعل آن. از آن زمان عنوان آلت فعل علامت مشخصه تقیزاده شد.
4- حزب توده در ابتدای کار با دکتر مصدق مخالف بود و او را عامل امپریالیسم آمریکا میشمرد . پس از وقایع سیام تیر ماه حزب توده سیاست خود را تا حدودی تصحیح کرد ولی هیچ گاه با دکتر مصدق موافقت اصولی نداشت . در سال 1336 که حزب توده پلنوم وسیع خود را در مسکو تشکیل داد با اعتراف به اشتباهات گذشته خود، روش حزب را در مقابله با حکومت ملی دکتر مصدق تقبیح کرد.
5-در سال 1330 محمدرضا قدوه نامزد نمایندگی دوره هفدهم مجلس ملی از طرف حزب توده بود. انتخابات این دوره به علت اختلافات شدید محلی در اراک انجام نشد. و اگر هم انجام میشد با نفوذ فوق العادهای که فئودالها در اراک داشتند، قدوه برنده انتخابات نمیگردید.
توضیحات:
1-دکتر احمد مدنی فرزند حاج سید هاشم مدنی دکتر داروساز و کارمند بهداری اراک بود و همچنین امتیاز یکی از داروخانههای اراک را نیز داشت، تا آنجا که دکتر مدنی را میشناسیم وی اهل روزنامهنگاری نبود و توانایی نگارش مقالات روزنامه را نداشت. به همین جهت حسین محسنی سجادی که امتیاز هفتهنامه «سمنگان» را داشت، مدیریت این هفتهنامه را به عهده گرفته بود تا هم در نگارشات مقالات به دکتر مدنی کمک برساند و هم دیدگاه های سیاسی خود را در آن منعکس نماید. بنابراین هفتهنامه «مدنی» از نظر روش و هدف و نوع مقالات چیزی در حد و خط «سمنگان» که قبلا آن را معرفی کرده بودیم به شمار میآید.
2- این هفتهنامه ظاهرا منتسب به هیچ دسته و تشکیلاتی نبوده و هدفش صرفا تنویر افکار عمومی و خدمت به همشهریان عزیز قلمداد شده است. اما با توجه به شخصیت مدیر مسئول آن حسین محسنی سجادی که یکی از نوادگان حاج آقا محسن بود، نمیتوان ادعای فوق را قبول کرد.
3-از میان مقالات شمارهای که در اختیار ماست مخصوصا سرمقاله فوق را آوردیم تا روش پارهای از مالکان و فئودالها را نسبت به کشاورزان که در آن ایام منحصرا «رعایا» نامیده میشدند نشان بدهیم.
ابوتراب جلی این روش را در قطعه کوتاهی آورده است:
تحصیل علوم رایگان نیست
جز خاص بزرگ زادگان نیست
یک بچه حق ندارد
پا داخل مدرسه گذارد
او را چه به خواندن و نوشتن
او بهر در وخوش است و کشتن
او را چه به درس و مشق و تحصیل
باید که به دوش او بود بیل
4-درسال 1330 که دکتر مصدق نام ایران را به سر تا سر آفاق برده بود کلیه نشریات ایران - به جز نشریات و جراید وابسته به حزب توده- از دولت ملی حمایت میکردند. این حمایت گاه از روی اخلاص و علاقه بود. و گاه برای پوشش اغراض شخصی و دسته اخیر اگر جز این می کردند مورد نفرت شدید مردم قرار میگرفتند. بنابراین اگر در برخی از نشریات آن زمان حمایتی از حکومت ملی شده باشد، باید به چشم تردید به آن نگریست.
5-از جمله سخنورانی که در آن زمان با جراید همکاری می کردند و اشعار خود را منتشر میساختند، یکی سید نورالدین نواب بود که اشعارش در بیشتر نشریات منتشر میشد. ما نیز برای آن که یاد او را گرامی بداریم بیتی از قصیده وطنیه او را از هفتهنامه «مدنی» میآوریم.
توضیحات:
1- با تمام تلاش و کوششی که انجام دادیم اطلاعی از زندگی صاحب امتیاز روزنامه «ندای اراک» به دست نیاوردیم. در نتیجه شخصیت محمود گودرزی برای ما ناشناخته ماند.
باستناد به شماره دو هفته نامه «ندای اراک» که در اختیار ماست استباط ما این است که گرداننده این نشریه- که بیطرفی خود را در سر لوحه روزنامه ثبت کرده است- طرفداران دهقانان مظلوم و مخالف فئودالهای ستمگر و هیات حاکمه فاسد و نالایق است. جهت تایید استنباط خود بخشهایی از مقاله (م. گ) احتمالا محمود گودرزی را بیکم و کاست از همان شماره در این جا نقل میکنیم.
«مردمان ستمدیده دهات و قصبات از مرحمت اولیای امور ناصالح به طوری مرعوب مالکین و خانهای بیشرم و بیوجدان و بیرحم شدهاند که دیگر توانایی دفاع از حق مشروع و حفظ شئون ملی خویش را در مقابل آن فئودالیستهای لرد ماب ندارند!!!
«من نمیدانم چرا این اربابان بیانصاف و بیرحم متوجه عواقب وخیم کشتههای خویش نمیباشند؟!!!»
«شما فئودالهای بیمروت فکر نمیکنید که از منافع زحمات و مشقات همین دهقانین عریان و گرسنه است که کاخهای عظیم چند اشکوبه در خیابانهای درجه یک تهران و شهرستانهای ایران ایجاد نمودهاید؟!!»
«شما لرد صفتان بیپرنسیب هنگامی که رعایای بدبخت را که کم از حیوانات نمیدانید به کلی فراموش و از یاد میبرید من با نظر بیغرضانه به شما میگویم که اگر در آتیه کشور تاریخی ایران به طرف کمونیزم سوق داده شود مسبب اصلی شما مردمان عیاش و عوام فریب و طماع میباشید؟!!!»
2-حسین مکی از طرف و به درخواست قوام السلطنه نخست وزیر ایران نماینده اراک در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی شد و در دوران حکومت ملی ابتدا از طرفداران دکتر مصدق بود و به هنگام خلع ید از شرکت نفت خدماتی انجام داد و مردم به او لقب «سرباز فداکار» دادند. پس از وقایع 30 تیر سال 1331 حسین مکی با چند نفر دیگر به گروه مخالفان دکتر مصدق پیوست و مردم عمل ناپسند او را با لقب «سرباز خطاکار» پاسخ دادند.
3-استوکس مهردار سلطنتی انگلستان در جهت مذاکره پیرامون مسائل نفت به ایران آمد و با دست خالی به انگلستان مراجعت کرد.